۱۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۱

زاهدان بیحد خلل در کار مستان میکنند
میکده بستند و منع می پرستان میکنند

گوئی آگه نیستند از بینش پیر مغان
کاین همه قلب و دغل در کار مستان میکنند

مطرب عشاق دستان سازکن از تار عشق
گو بهل در کار ما چندان که دستان میکنند

میکشد در روز روشن رند بازاری قدح
زاهدان این کار را اندر شبستان میکنند

عرض روبه بازی زاهد بنائی میکنم
لاجرم شیران مکان اندر نیستان میکنند

پیش ازین طفلان مزن تو لاف از حکمت حکیم
گر فلاطونی تو را طفل دبستان میکنند

چون خلیل آشفته داری صبر اگر اندر بلا
آتش نمرود را بر تو گلستان میکنند

جست برق ذوالفقار از دست پیر میفروش
زد بآنانیکه عیب می پرستان میکنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.