هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق زمینی و آسمانی سخن میگوید. شاعر از دل دیوانه، مهر رخ یار، و پروانهوار گرد شمع وجود معشوق میچرخد. او عشق را با جان پیوند میزند و از دام عشق رهایی نمیخواهد. همچنین، اشارهای به عرفان و سلوک معنوی دارد، مانند طواف عارف به دور خانه خدا و گردش در میخانه توحید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۸۲
دل دیوانه ززلفت چو رها میگردد
هست مرغی که زکاشانه جدا میگردد
تا که مهر رخ تو شمع درونست مرا
مه چو پروانه بگرد سرما میگردد
لیک آنرا که بود مهر تو با جان پیوند
حاش لله که زدام تو رها میگردد
این قماری که دلم باخت حریفان در عشق
در همه عمر پی نقش وفا میگردد
دل آشفته گر از زلف تو پیوست بخط
از پی خاصیت مهر و گیا میگردد
زاهد ار طوف کند خانه کعبه بگمان
لیک عارف زپی خانه خدا میگردد
سعی در مروه ندارد بقیاس این مقدار
گرد میخانه چو رندی بصفا میگردد
در میخانه توحید علی آن که سپهر
بطواف در او بی سرو پا میگردد
هست مرغی که زکاشانه جدا میگردد
تا که مهر رخ تو شمع درونست مرا
مه چو پروانه بگرد سرما میگردد
لیک آنرا که بود مهر تو با جان پیوند
حاش لله که زدام تو رها میگردد
این قماری که دلم باخت حریفان در عشق
در همه عمر پی نقش وفا میگردد
دل آشفته گر از زلف تو پیوست بخط
از پی خاصیت مهر و گیا میگردد
زاهد ار طوف کند خانه کعبه بگمان
لیک عارف زپی خانه خدا میگردد
سعی در مروه ندارد بقیاس این مقدار
گرد میخانه چو رندی بصفا میگردد
در میخانه توحید علی آن که سپهر
بطواف در او بی سرو پا میگردد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.