۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۶

عزت شمرا ار یار تو را خوار پسندد
گل را نبود قدر چو او خار پسندد

مردود بود سبحه اگر دوست نخواهد
مقبول بود یار چو زنار پسندد

می خور بهمه روزه گرت یار بخواهد
در عید بکن تو به چو هشیار پسندد

چون چنگ دو تا کن کمری از پی طاعت
چون نی بنوای آی چو مزمار پسندد

تاریک چو شب روز اگر چهره بپوشد
از روز بسی به چو شب تار پسندد

بندم دهن از گفتن اگر خواست خموشی
صحت نکنم یاد چو بیمار پسندد

مالک بودش عشق پی حسن فروشی
گر یوسف خود بر سر بازار پسندد

مشغول چو خواهد بهمه شغل در آمیز
بگذار همه کار چو بیکار پسندد

هر صاحب حسنی نبود یوسف مصری
مقبل بود آن کاو که خریدار پسندد

در حق علی سر حقیقت مکن افشا
منصور شو آشفته اگر دار پسندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.