عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
از آتش عشق شمعی افروخته اند
پروانهٔ جان عاشقان سوخته اند
در مجمر سینه عود دل می سوزد
آتشبازی به عاشق آموخته اند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹
ملک و ملکوت با هم آمیخته اند
نقد جبروت بر سرش ریخته اند
کردند طلسمی به جمال و به کمال
آنگه به در گنج خود آویخته اند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
خاک در میخانه مگر بیخته اند
کاین گرد و غبار را بر انگیخته اند
یا ماه رخان خطهٔ ماهانند
کز زلف عبیر در جهان ریخته اند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱
هر باده که از حضرت الله دهند
بی منت ساقی به سحرگاه دهند
خواهی که کمال معرفت دریابی
از خود بگذر تا به خودت راه دهند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲
رند آن باشد که میل هستی نکند
وز خویش گذشته خودپرستی نکند
در کوی خرابات مغان رندانه
می نوش کند مدام و مستی نکند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳
بی اسم کسی درک مسما نکند
نام ار نبود تمیز اشیا نکند
عقل ار چه مصفی و مزکی باشد
ادراک اله جز به اسما نکند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵
درویش و گدا مرتبهٔ جان چه کند
می می نوشد مدام او نان چه کند
یاری که محب حضرت جانان است
ای یار عزیز من بگو جان چه کند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
یاری که مدام این سخن را خواند
معنی کلام عارفان را داند
آئینه اگر چه می نماید تمثال
در ذات نماینده اثر نتواند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷
در عشق تو شادی و غمم هیچ نماند
با وصل تو سود و ماتمم هیچ نماند
یک نور تجلی تو ام کرد چنان
کز نیک و بد و بیش و کمم هیچ نماند
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸
هر دل که به ذوق سرمدی خواهد بود
در دایرهٔ محمدی خواهد بود
آن یار که مذهب حسینی دارد
او طالب سرّ احمدی خواهد بود
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹
فقری که از او غنای مطلق آید
گر زان که طلب کنی به جان می شاید
من فقر همی جویم و آن خواجه غنا
از خواجهٔ ما فقر و غنا می آید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۱
تا با تو توئی بود دوئی خواهد بود
ای یار دوئی هم ز توئی خواهد بود
چون تو ز توئی وز دوئی وارستی
در ملک یکی کجا دوئی خواهد بود
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۳
این لطف نگر که حق به موسی بنمود
در صورت نار نور معنی بنمود
آئینهٔ اعیان چو وجود از وی یافت
هر حسن که بود آن تجلی بنمود
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۴
انسان خوشی محققی پیش آید
صد دل به دمی ز دلبران برباید
آن نور دو چشم نعمت الله بود
حق بیند و حق به مردمان بنماید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۵
هستی یکیست آنکه هستی شاید
این هستی تو به هیچ کاری ناید
رو نیست شو از هستی خود همچون ما
کز هستی تو هیچ دری نگشاید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۶
عینی به ظهور عین ها بنماید
در هر عینی عین به ما بنماید
در جام جهان نما نماید به کمال
در وی نظری کن که تو را بنماید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۷
بلبل مست است و بوی گل می بوید
دل داده به ما و دلبرش می جوید
این قول خوشی که تو ز سید شنوی
بشنو بشنو که او ز او می گوید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸
بلبل سخن از زبان گل می گوید
مستست و حدیث گل و مل می گوید
دریاب رموز نعمت الله ولی
جزویست ولی سخن ز کل می گوید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۹
چون یوسف باد در چمن می آید
بوئی ز زلیخا سوی من می آید
یعقوب دلم نعره زنان می گوید
فریاد که بوی پیرهن می آید
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۰
آن روز که کار وصل را ساز آید
وین مرغ ازین قفس به پرواز آید
از شه چو صفیر ارجعی گوش کند
پرواز کند به دست شه باز آید