عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸
ای دل بر او به پای جان باید شد
در خلوت او ز خود نهان باید شد
در بحر محیط حال دل باید بود
آسوده ز قال این و آن باید شد
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۰
دانستن علم دین شریعت باشد
چون در عمل آوری طریقت باشد
گر علم و عمل جمع کنی با اخلاص
از بهر رضای حق حقیقت باشد
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۱
سازنده اگرچه ساز نیکو سازد
اما بی ساز ساز چون بنوازد
من آینه ام که می نمایم او را
او خالق من که او مرا می سازد
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۲
بگذر ز تجمل و تکبر بگذار
رو کهنه بپوش و با قناعت به سر آر
جایی که بود تجمل ذاتی او
زین نوع تجمل به چه کار آید یار
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۳
میخانه ذوق در گشادیم دگر
لب بر لب جام می نهادیم دگر
در کوی خرابات مغان رندانه
سرمست به خاک ره فتادیم دگر
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴
ما توبه به جام می شکستیم دگر
با ساقی خویش عهد بستیم دگر
رندانه حریف نعمت الله خودیم
در کوی خرابات نشستیم دگر
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶
توحید دگر باشد و الحاد دگر
خود بنده دگر باشد و آزاد دگر
ار شکّر شیرین سخنی می گویم
خسرو دگری باشد و فرهاد دگر
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۸
برخیز خوش و از سر عالم بگذر
وین جام به جم گذار وز جم بگذر
نتوان ز قدر گریخت اما ز قضا
بگریز ولی به حضرت سرّ قدر
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱
مجنون و پریشان تو ام دستم گیر
خود می دانی آن تو ام دستم گیر
هر بی سر و پای دستگیری دارد
من بی سر و سامان تو ام دستم گیر
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۲
ننشین بنشین وز همه عالم برخیز
عالم چه بود ز بود عالم برخیز
در کتم عدم بیا و با ما بنشین
از بود وجود خویشتن هم برخیز
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۵
ممکن ز وجود هستی ای دارد و بس
نقشی ز خیال خویش می آرد و بس
بلبل ز گلشن نسیم بوئی یابد
یعنی رخ خود به خار می خارد و بس
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۶
ما عاشق و رندیم ز طامات مپرس
از ما به جز از حال خرابات مپرس
از زاهد هشیار کرامات طلب
مستیم ز ما کشف و کرامات مپرس
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷
خوش علم شریفی است نکو می ‌جویش
این علم وی است رو از او می‌ جویش
آن زلف نگار ما به دست آر چنان
سودازدگان مو به مو می ‌جویش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸
رندانه بیا جام می صاف بنوش
ور درد بود نوش کن از غیر بپوش
می نوش تو چندان که شوی مست و خراب
در کوی مغانت بکشند دوش به دوش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۲
این جام و شراب جسم و جان دریابش
آن غیب و شهادت جان دریابش
در هر چه نظر کنی نکو می بینش
در صورت و معنی این و آن دریابش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۳
گفتم که دلم گفت که ویران کنمش
گفتم عقلم گفت که دیوان کنمش
گفتم جانم گفت که در حضرت من
جانی چه بود تا سخن از جان کنمش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۴
مجموع حروف یک الف می خوانش
با اصل الف به نقطه ای می دانش
نی نی چو یکی نقطه بود اصل الف
یک نقطه بگو معانی قرآنش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۶
گر معنی تنزیل بداند حافظ
تنزیل به عشق دل بخواند حافظ
او کرد نزول ما ترقی کردیم
تحقیق کجا چنین تواند حافظ
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۷
معشوق یکی عشق یکی عاشق یک
این هر دو یکی و در یکی نبود شک
یک ذات و صفات صد هزارش می دان
یک صد باشد به اعتباری صد یک
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۸
مفعول یکی فعل یکی فاعل یک
ما راست یقین اگر تو را باشد شک
بردار حجات تا نمائی به حجاب
دریاب نصیحتی که گفتم نیکک