عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۱
دلبر دل خسته رایگان می‌خواهد
بفرستم گر دلش چنان می‌خواهد
وانگه به نظاره دیده بر ره بنهم
تا مژده که آورد که جان می ۰خواهد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
دل وصل تو ای مهر گسل می‌خواهد
ایام وصال متصل می‌خواهد
مقصود من از خدای باشد وصلت
امید چنان شود که دل می‌خواهد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۶
گوشم چو حدیث درد چشم تو شنید
فی‌الحال دلم خون شد و از دیده چکید
چشم تو نکو شود به من چون نگری
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۷
هر چند که دیده روی خوب تو ندید
یک گل ز گلستان وصال تو نچید
اما دل سودا زده در مدت عمر
جز وصف جمال تو نه گفت و نه شنید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۹
یاد تو کنم دلم به فریاد آید
نام تو برم عمر شده یاد آید
هرگه که مرا حدیث تو یاد آید
با من در و دیوار به فریاد آید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۰
در باغ روم کوی توام یاد آید
بر گل نگرم روی توام یاد آید
در سایهٔ سرو اگر دمی بنشینم
سرو قد دلجوی توام یاد آید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۲
در دوزخم ار زلف تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۷
جانم به لب از لعل خموش تو رسید
از لعل خموش باده نوش تو رسید
گوش تو شنیده‌ام که دردی دارد
درد دل من مگر به گوش تو رسید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۰
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نه‌ای دروغزن عاشق‌وار
در عشق چو او هزار چون او بگذار
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۱
چشمم که نداشت تاب نظارهٔ یار
شد اشک فشان به پیش آن سیم عذار
در سیل سرشک عکس رخسارش دید
نقش عجبی بر آب زد آخر کار
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۳
هر در که ز بحر اشکم افتد به کنار
در رشتهٔ جان خود کشم گوهروار
گیرم به کفش چو سبحه در فرقت یار
یعنی که نمی‌زنم نفس جز بشمار
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۵
بستان رخ تو گلستان آرد بار
لعل تو حیوت جاودان آرد بار
بر خاک فشان قطره‌ای از لعل لبت
تا بوم و بر زمانه جان آرد بار
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۶
گر دور فتادم از وصالت به ضرور
دارد دلم از یاد تو صد نوع حضور
خاصیت سایهٔ تو دارم که مدام
نزدیک توام اگر چه می‌افتم دور
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۹
در بزم تو ای شوخ منم زار و اسیر
وز کشتن من هیچ نداری تقصیر
با غیر سخن گویی کز رشک بسوز
سویم نکنی نگه که از غصه بمیر
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۱
مجنون و پریشان توام دستم گیر
سرگشته و حیران توام دستم گیر
هر بی سر و پا چو دستگیری دارد
من بی سر و سامان توام دستم گیر
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۴
آگاه بزی ای دل و آگاه بمیر
چون طالب منزلی تو در راه بمیر
عشقست بسان زندگانی ور نه
زینسان که تویی خواه بزی خواه بمیر
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۵
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۶
در خدمت تو چو صرف شد عمر دراز
گفتم که مگر با تو شوم محرم راز
کی دانستم که بعد چندین تک و تاز
در تو نرسم وز دو جهان مانم باز
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۸
من بودم دوش و آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه قصهٔ ما بود دراز
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۱
دل جز ره عشق تو نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسی در آن نروید هرگز