عبارات مورد جستجو در ۲۳۲ گوهر پیدا شد:
ایرج میرزا : مثنوی ها
طوطی
مرا هست یک طوطی اندر قفس
که مِثلَش به‌خوبی ندیدست کس
سرش سبز رنگست و دُمّش دراز
به چنگال و منقار مانندِ باز
خوراکش دهم از نخودچی و قند
نخودچی و قند است او را پسند
چنان هوشیارَست و با جوهَر است
که از اکثر بچه ها خوشتر است
ز تو هرچه بشنید گیرد به یاد
چو شاگرد با فهم از اوستاد
همین نکته بس باشد از هوش او
که چیزی نگردد فراموش او
ایرج میرزا : قطعه ها
بقای انسب
قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر
لَحم نخورد و ذَوات لَحم نیازرد
در مرض موت با اجازه دستور
خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
اشک تَحَسُر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر
تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مُرد
زرتشت : وندیدا
فرگرد سیزدهم
بخش یکم
( الف)
1

کدام است آن افریده نیک در میان افریدگان سپند مینو که از نیمه شب تا دمیدن خورشید ، هزاران آفیده ی اهریمن را می کشد ؟

2

اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ خار پشت بلند و باریک پوزه ، سگ ونگهاپره که مردم بد زبان دوژاک می نامندش .
این است این آفریده نیک در میان آفریدگان سپندمینو که از نیمه شب تا دمیدن خورشید ، هزاران آفریده ی اهریمن را می کشد .

3



ای زرتشت !
هرکس سگ خار پشت بلند و باریک پوزه ، سگ ونگهاپره که مردم بد زبان دوژاک می نامندش بکشد ، روان خویش را تا نه پشت می کشد و اگر تاوان گناه خود را در زندگانی این جهانی با پیشکش بردن نیازی نزد سروش ندهد ، راهی به چینودپل نباید .

4


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !

هرکس سگ خار پشت بلند و باریک پوزه ، سگ ونگهاپره که مردم بد زبان دوژاک می نامندش بکشد پاد افره گناهش چیست ؟
اهورمزدا پاسخ داد :
هزارتازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه باسرو شو ـ چرن .



بخش یکم
(ب)

5


کدام است آن آفریده ی بد در میان آفریدگان اهریمن که ز نیمه شب تا دمیدن خورشید ، هزاران آفریده ی سپند مینو را می کشد ؟



6


اهوره مزدا پاسخ داد :
دیوی که « زیری مینگوره » نام دارد و مردم بد زبان « زیری میاک » می نامندش .
این است آن آفریده ی بد در میان آفریدگان اهریمن که از نیمه شب تا دمیدن خورشید ، هزاران آفریده ی سپند مینو را بکشد .



7


ای زرتشت !
هر کس دیوی که « زیری مینگوره » نام دارد و مردم بد زبان « زیری میاک » می نامندش ـ بکشد ، گناهانش در اندیشه و گفتار و کردار ـ بدان گونه که آیین پتت را بجای آورده باشد ـ بخشوده شود و تاوان آن داده شود .


بخش دو م
8


هر کس سگ گله ، سگ خانگی یا سگ ولگرد یا سگ پرورده ای را بزند و بکشد ، روان او هنگام رفتن به جهان دیگر ، با شیونی بلند تر از شیون گوسفندی که گرگی در جنگلی بزرگ بدون شبیخون زده باشد ، پرواز کند .



9

. . . هیچ روانی در جهان دیگر با روان از تن جدا شده ی او دیدار نکند و در برابر زوزه و شبیخون دیوان ، به وی یاری نرساند .
سگ نگهبان چینود پل در برابر زوزه و شبیخون دیوان ، به وی یاری نرساند .


10


هر گاه کسی سگ گله ای را چنان بزند که از کار بیفتد و یا گوش و یا چنگالش را ببرد و دزد یا گرگی به گلّه دستبرد زند و گوسفندی را برباید و سگ نتواند هیچ گونه هشداری بدهد ، او باید تاوان گوسفند ربوده را بدهد و برا زخمی که بر سگ زده است ، پاد افره گناه زخمی کردن آگاهانه بر او رواست .



11


هر گاه کسی سگ خانگی را چنان بزند که از کار بیفتد و یا گوش و یا چنگالش را ببرد و دزد یا گرگی به خانه دستبرد زند و کالایی را برباید و سگ نتواند هیچ گونه هشداری بدهد ، او باید تاوان کالایی که ربوده را بدهد و برا زخمی که بر سگ زده است ، پاد افره گناه زخمی کردن آگاهانه بر او رواست .



12


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسی سگ گلّه ای را چنان بزند که از هوش برود و جان بدهد ، پاد افره گناهش چیست :
اهوره مزدا پاسخ داد :
هشتصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هشتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن .


13


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسی سگی خانگی را . . . ( بند 12 با شماره ی هفتصد به جای هشتصد )



14



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسی سگی ولگرد را . . . ( بند 12 با شماره ی ششصد به جای هشتصد )



15



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسی توله سگی را . . . ( بند 12 با شماره ی پانصد به جای هشتصد )




16


همین پادافره ، کیفرش کشتن سگ « جژو » ، سگ «ویژو » ، سیاه گوش ، سگ اوروپی تیز دندان و روباه تند رو است .
همین پادافره ، کیفر کشتن هرگونه سگی جز سگ آبی است .



بخش سوم

17


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کدام است سگی که باید آن را سگ گله خواند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگی است که تا یک یو جیستی گرداگرد گله می گردد و آن را از گرگ و دزداسداری می کند .



18




ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کدام است سگی که باید آن را سگ خانگی خواند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگی است که تا یک هاسر گرداگرد گله می گردد و آن را از گرگ و دزد پاسداری می کند .




19




ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کدام است سگی که باید آن را سگ ولگرد خواند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگی است که هیچ یک از تواناییهای گان دیگر را نشان نمی دهد و تنها در پی تن پروری است .




بخش چهارم

20



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به سگ گله خوراک بد دهد گناه او چه اندازه است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه او همچند گناه کسی است که به سرور بزرگترین خانواده خوراک بد بدهد .



21


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به سگ خانگی خوراک بد دهد گناه او چه اندازه است ؟
اهورهمزدا پاسخ داد :
گناه او همچند گناه کسی است که به سرور خانواده میان مایه خوراک بد بدهد .



22



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به سگ ولگرد خوراک بد دهد گناه او چه اندازه است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه او همچند گناه کسی است که به آتربانی اشون که به خانه اش بیاید خوراک بد بدهد .



23



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به توله سگی خوراک بد دهد گناه او چه اندازه است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
گناه او همچند گناه کسی است که به نوجوانی اشون زاده و به پانزده سالگی رسیده ، خوراک بد بدهد .





24



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به سگ گله ای خوراک بد دهد پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار پشو تنو است و پاد افره اش دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .



25



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به سگ خانگی خوراک بد دهد پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پاد افره گناهش نود تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، نود تازیانه با سرو شو ـ چرن است .




26



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به سگی ولگرد خوراک بد دهد پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پاد افره گناهش هفتاد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هفتاد تازیانه با سرو شو ـ چرن است .



27



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که به توله سگی خوراک بد دهد پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پاد افره گناهش پنجاه تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، پنجاه تازیانه با سرو شو ـ چرن است .



28


در میان آفریدگان سپند مینو ، این سگ است که اگر بدو خوراک ندهند و همواره سرگرم به کار پاسداری از چیزهایی باشد که بهره ای از آنها بدو نمی رسد ، زودتر از همه پیر و ناتوان می شود .
پس او را شیر و چربی و گوشت بیاور که خوراک بایسته اوست .




بخش پنجم
29


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر در خانه ی مزداپرستی ، سگی هار یا سگی ناگاه گیر باشد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟


30



اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان باید چنبری چوبین به استبری یک اشتی ـ از چوب سخت ـ و یا به ستبری دو اشتی ـ از چوب نرم ـ برگردن او بگذارند و او را از دو سوی آن چنبر به جایی ببندند .



31



. . . اگر چنین نکنند و سگ هار یا سگ ناگاه گیر ، تن گوسفندی را به دندان بگزد یا کسی را زخمی کند ، پاد افره ی گناه خونریزی آگاهانه بر آن سگ رواست .



32


اگر سگی ، گوسفندی را به دندان بگزد یا کسی را زخمی کند ، نخستین با باید گوش راستش را ببرند و دومین بار گوش چپش را . . .



33


. . . سومین بار پای راستش را و چهارمین بار پای چپش را . . .



34



. . . و پنجمین بار دمش را .
بنابراین باید چنین سگی را از دو سوی چنبری که بر گردنش می گذارند ، به جایی ببندند . اگر چنین نکنند . . .



35




ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر در خانه ی مزداپرستی سگی نابویا یا سگی هار باشد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید از او نگاهداری کنند و به درمانش بکوشند ؛ همان گونه که درباره ی یکی از پرهیزگاران می کنند .



36




ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر آنان به درمان آن سگ بکوشند و با ناکامی روبرو شوند چه باید بکنند ؟


37



اهوره مزدا پاسخ داد :
آنان باید . . . (بند 30)



38



اگر چنین نکنند و سگ نابو در گودال یا چاه یا پرتگاه یا رودخانه یا جویی بیفتد و زخمی شود و سپس بمیرد ، آنان پشو تنو می شوند .



بخش ششم

39

ای سپیتمان زرتشت !
من ـ اهوره مزدا ـ آن دارنده جامه و پای پوش بر تن پیوسته ، آن نگاهبان شب زنده دار و تیز دندان را آفریدم که زاده شده است تا خوراک خویش را از مردمان بگیرد و کالا و دارایی آنان را نگاهبانی کند .
من ـ اهوره مزدا ـ سگ را با تنی نیرومند و هوشی سرشار برای نبرد با بدکاران و نگاهبانی از کالا و دارایی تو آفریدم .



40



هر آن کس که به بانگ او بیدار شود ، نه دزد و نه گرگ می تواند بی آگاهی او چیزی از خانه وی برباید .
گرگ با تن زخم خورده و پاره پاره از خانه ی او دور رانده و گریزان می شود .


بخش هفتم

41


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کدام یک از دو گونه گرگ ـ گرگی که زاده سگی نرینه و گرگی مادینه یا گرگی زاده از گرگی نرینه وسگی مادینه ـ بیشتر تبهکاری می کند و سزاوارتر است کشته شود ؟
اهوره مزداپاسخ داد ؟
از این دو گونه ی گرگ ، آن که از سگی نرینه و گرگی مادینه است بیشتر تبهکاری می کند واز آن یک که از گرگی نرینه و سگی مادینه زاده شده ، سزاوارتر است که کشته شود .


42


این گونه سگان زاده از سگی نرینه و گرگی مادینه ، به سگ گله ، سگ خانگی ، سگ ولگرد ، وسگ پرورده بتازند و گله ها را تباه کنند . چنین سگانی برای گله ها خونریزتر و زیانبارتر و ویرانگرتر از همه ی دیگر سگانند .


43


این گونه گرگان زاده از سگی نرینه و گرگی مادینه ، به سگ گله ، سگ خانگی ، سگ ولگرد ، وسگ پرورده بتازند و گله ها را تباه کنند . چنین گرگانی برای گله ها خونریزتر و زیانبارتر و ویرانگرتر از همه ی دیگر گرگانند .


بخش هشتم

44


هر سگی سرشت هشت گونه از مردم را دارد : سرشت آتربان ، ارتشتار ، برزیگر ، خنیاگر آواره ، دزد ، جانور درنده ، روسپی و کودک .



45


همچون آتربان ریزه خوار خوان دیگران است .
همچون اتربان سپاسگزار است .
همچون آتربان به اسانی خورسند می شود .
همچون آتربان تنها خواستار نانپاره است .
همچون ارتشتار پیشگام است .
همچون ارتشتار به نگاهبانی از بهترین چارپایان نبرد می کند .
همچون ارتشتار نخستین کسی است که از خانه بیرون می رود .


46



همچون برزیگر هوشیار و کم خواب است .
همچون برزیگر نخستین کسی است که از خانه بیرون می رود .
همچون برزیگر واپسین کسی است که به خانه باز می گردد .
همچون خنیاگر آواره آوازه خوان است .
همچون خنیاگر آواره میهمان ناخوانده است
همچون خنیاگر آواره نزار است .
همچون خنیاگر آواره بینواست .


47


همچون دزد تاریکی را دوست دارد .
همچون دزد در تاریکی پرسه می زند .
همچون دزد بی پروا خوراک می خورد .
همچون دزد نگاهدارنده ای سست پیمان است .
همچون جانور درنده تاریکی را دوست دارد .
همچون جانور درنده در تاریکی پرسه می زند .
همچون جانور درنده بی پروا خوراک می خورد .
همچون جانور درنده نگاهدارنده ای سست پیمان است .


48


همچون روسپی نغمه سرایی می کند .
همچون روسپی میهمان ناخوانده است .
همچون روسپی در گذرگاهها پرسه می زند .
همچون روسپی نزار است .
همچون روسپی بینواست .
همچون کودک پر خواب است .
همچون کودک رمنده است .
همچون کودک زبان دراز است .
همچون کودک چهار دست و چا راه می رود .


بخش نهم

49



اگر آن دو سگ من ـ سگ گله و سگ خانگی ـ گذارشان به خانه ی هریک از مردم اشون من افتد ، هرگز نباید آنها را بیرون رانند ؛ زیرا هیچ خانه ی اهوره افریده ای روی زمین جز با بودن آن دو سگ من ـ سگ گله و سگ خانگی ـ ماندگار نیست .


بخش دهم

50

ای دادار جهان استومند ! ای شون !
هنگامی که سگی با مغز استخوان تباه شده و تخمه ی خشکیده بمیرد ، روان او به کجا می رود؟


51

اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
روانش به سرچشمه ی آبها می رود و در آن جا از هر هزار سگ نرینه و ه هزار سگ مادینه دو سگ آبی ـ یک سگ آبی نرینه و یک سگ ابی مادینه ـ پدید می آید .


52


ای سپیتمان زرتشت !
کسی که سگ آبی را بکشد ، چنان خشکسالی پدید می آورد که چراگاهها را می خشکاند و از آن پس اسایش و باروری و ندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، از آن سرزمسن و از آن کشتزار دور می شود .


53


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کی اسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزار ها باز می گردد ؟


54-55


آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، هرگز بدان سرزمین و بدان کشتزار ها باز نمی گردد ؛ مگر آن که کشنده ی سگ آبی را بکشد و سه شبانروز در برابر آتش فرروزان و برسم دسته بسته ف هوم بر دست گیرند و روان پاک آن سگ را نیاز پیشکش آورند .



56



پس آن گاه آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزار ها باز می گردد.





زرتشت : وندیدا
فرگرد پانزدهم
بخش یکم
1

گناهانی که اگر مردمان بدانها دست بیالایند ، پشو تنو می شوند و پشیمانی و دادن تاوان آنان را رهایی نمی بخشد چند تاست ؟

2

اهوره مزدا پاسخ داد :
شمار چنین گناهانی پنج است :
نخست آن که کسی کیش و ایینی بیگانه و نادرست را با دانش و آگاهی از گناه این کار ، به یکی از اشونان بیاموزد .
این گناهی است که او را پشو تنو می کند .

3

دوم آن که کسی استخوانی بسیار سخت و ناجویدنی یا خوراکی بسیار داغ به سگ گله یا سگ خانگی بدهد .

4

اگر آن استخوان چنان درمیان ددانهای سگ فرو رود یا در گلوی اوگیر کند یا آن خوراک داغ چنان دهان و زبانش را بسوزاند که اسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد . این گناهی است که دهنده استخوان یا خوراک را پشو تنو می کند .

5

سوم آن که کسی ماده سگی ابستن را بزند یا با دویدن از پی وی یا با فریاد زدن یا بهم کوفتن دستها بترساندش .

6

اگر ماده سگ در گودالی یا چاهی یا پرتگاهی یا رودخانه ای یاجویی بیفتد و اسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد ، این گناهی است که زننده یا ترساننده ی سگ را پشو تنو می کند .


7

چهارم ان که مردی با زن دشتان ـ خواه دشتان بهنجار ، خواه دشتان نابهنجار ـ دشتان مرزی کند . این گناهی است که آن مرد را پشو تنو می کند .


8


پنجم آن که مردی با زنی که جنبش دشتک را در زهدان خویش در می یابد ـ خواه شیر در پستانش آمده باشد ، خواه نه ـ در آمیزد .
اگر آسیبی ماندگار بدان زن برسد و بمیرد ، این گناهی است که آن مرد را پشو تنو می کند .


بخش دوم

9


اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان ـ خواه آن دختر یابانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه ، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه ـ همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود ، نباید از شرم مردم با آب و گیاه در خود دشتان نابهنجار پدید آورد .


10

اگر آن دختر یا بانو از شرم مردم با اب و گیاه در خود دشتان نابهنجار پدید آورد ، گناهی برگردن اوست .


11


اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان ـ خواه آن دختر یابانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه ، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه ـ همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود ، نباید از شرم مردم میوه ی زندگی را که در زهدان خویش دارد ، نابود کند .


12

اگر آن زن از شرم مردم میوه زندگی را در زهدان خویش نابود کند ، گناه کشتن فرزند بر گردن او و پدر اوست وپادافره گناه کشتن آگاهانه بر هردوان رواست .


13

اگر مردی با دختری . . . ( دنباله جمله مانند بند 9 تا دختر یابانو ) از او آبستن شود و بگوید « تو مرا ابستن کرده ای » و مرد پاسخ دهد « به جست و جوی پیرزنی برآی و از او بخواه که دشتک تو را بیندازد »


14

. . . و زن نزد پیر زن برود و از او بخواهد که دشتک را بیندازد و پیرزن بنگ یا شئت یا غنان یا فرسپات یا داروهای دیگری که دشتک را می اندازد ف بدو بدهد و مرد بگوید : میوهی زندگی خود را دور بینداز و او میوه ی زندگی خویش را دور بیندازد ، گناه این کار یکسان بر گردن سه تن است : مرد ، زن ، وپیرزن .


بخش سوم

15

اگر مردی با دختر ی . . . ( مانند بند 9 تا دختر یابانو ) از او ابستن شود ، باید تا هنگامی که کودک زاده شود ، از آن زن نگاهداری کند .


16

اگر او آنچنان که سزاوار است از زن نگاهداری نکند و گزندی به کودک برسد ، برای سرباز زدن از نگاهداری شایسته ، پاد افره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست .


17


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان آن زن فرا رسد و در گذرگاهی بزاید ، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟


18


اهوره مزدا پاسخ داد :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند 15)


19

اگر او از زن نگاهداری نکند . . . ( جمله ناتمام رها شده است . اسفندیاری جی ان را مانند بند 16 تمام کرده است .چنین می نماید که بندهای 17 و 18 بخشی از متن اصلی نبوده است . بند 17 تکرار بند 20 است که به اشتباه در این قسمت داخل شده است و اشاره به زایمان زن دارد و بند 18 تکرار بند 15 است که به عنوان پاسخی بدان آمده است .)
این خویشکاری هر اشون مردی است که هر مادینه ای بارداری را ـ خواه دو پا ، خواه چارپا ، خواه زن ، خواه ماده سگ ـ نگهدار باشد .


20


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فر رسد و در گذر گاهی بزاید ، کدام مزدا پرستی باید از او نگاهداری کند ؟




21


اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی که خانه اش به زایشگاه سگ نزدیک تر است باید انچه را برای نگهداری از وی بایسته است ، فراهم اورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها ا زان نگهداری کند .


22


اگر او آنچنانکه سزاوار است از ماده سگ نگهداری نکند و به توله ها گزندی برسد ، برای سر باز زدن از نگهداری شایسته ، پادافره گناه کشتن آگاهنه بر او رواست .


23


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در اشتر خانی زاید کدام مزدا پرستی باید از او نگهداری کند.

24


اهوره مزدا پاسخ داد
آن کس که اشتر خان را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید انچه را . . . ( دنباله مانند بند 1)


25


اگر او آنچنان . . . ( دنباله ماند بند 22)


26


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان . . . ( دنبله مانند بند 22) با آخور اسبی به جای اشترخانی


27



اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آخور اسب را . . . ( دنباله ماند بند 24)


28


اگر او انچنان . . . ( دنباله مانند بند 22)



29



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان . . . ( دنبله مانند بند 23 با آخور گاوی به جای اشتر خوانی )


30

اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آخور گاو را . . . ( دنباله مانند بند 24 )


31


اگر او انچنان . . . ( دنباله مانند بند22)



32



ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان . . . ( دنباله مانند بند 23 با آغل گوسفندی به جای اشتر خوانی )


33



اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که اغل گوسفند را . . . ( دنباله مانند بند 24 )



34



اگر او آنچنان . . . ( دنباله مانند بند 22)


35



ای دادار جان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان . . . ( دنباله مانند بند 23 با برسر دیوار خانه ای به جای اشترخوانی )



36



اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که دیوار را برکشیده است یا. . . ( دنبله مانند بند 24)


37




اگر او آنچنان . . . ( دنباله مانند بند 22)


38



ای دادار جهان استومند! ای اشون !
اگر زمان زایمان . . . ( دنباله مانند بند 23 با کنده ای به جای اشتر خوانی )



39


اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که کنده را کنده است یا . . . ( دنباله مانند بند 24 )


40



اگر او آنچنان . . . ( دنباله مانند بند 22)


41


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان . . . ( دنباله مانند بند 23 با میان چراگاه یا کشتزاری به جای اشتر خوانی )


42


اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که چراگاه یا کشتزار را کشت کرده است یا . . . (د دنباله مانند بند 24)


43



او باید به مهربانی و نیک خواهی سگ را روی شاخ و برگ درختان بر تخته پهنی جای دهد تا بیاساید .
او باید از ماده سگ نگهداری کند تا هنگامی که توله هایش بتواند زندگی خودرا بگذرانند و از خود پدافند کنند


44


ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کی سگها می توانند زندگی خودرا بگذرانند و از خودپدافند کنند ؟



45




اهوره مزدا پاسخ داد :
هنگامی که بتوانند گرداگرد چهارده خانه بدوند ، می توان آن ها را به خود واگذاشت ؛ خواه زمستان باشد ، خواه تابستان .
توله سگ ها را تا شش ماه و کودکان آدمی را تا هفت سال باید بپرورند .
آذر ـ پسر اهوره مزدا ـ همان گونه که نگهبان یک زن است ، از ماده سگ آبستن نیز نگهبانی می کند .



بخش چهارم

46

ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان بخواهند ماده سگی را به گشن گیری ببرند تا توله ای نیرومند بزاید ،چه باید بکنند ؟


47


اهوره مزدا پاسخ داد :
باید گودالی در زمین میان اغل گوسفندان بکنند در زمین سخت به گودی تا زانو و در زمین نرم به گودی تا کمر .


48



آنگاه در اغاز ، ماده سگ را از کودکان و از آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ دور نگاه دارند و او را بایند تا سگی نرینه از جایی بیاید و بدو نزدیک شود . پس بگذارند سگ نرینه دیگری بدو نزدیک شود و سرانجام سومین سگ نرینه را بگذارند بدو نزدیک شود هریک از سگان را از دیگری جدا نگاهدارند تا مبادا به یکدیگر بپرند .


49


ماده سگی که بدین گونه سه سگ نرینه بدو نزدیک شده اند آبستن می شود و شیر در پستانش می آید و توله ای که از سه سگ نرینه پدید آمده است می زاید .


50

کسی که چنین ماده سگی را بزند ـ ماده سگ ابستن را از سه سگ نرینه ـ شیر در پستان آورده و توله سگ پدید آمده از سه سگ نرینه زاده است ـ پادافره گناهش چیست ؟



51


اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتصد تازیانه با اسپهه ـ اشتر ا ، هفتصد تازیانه باسرو شو ـ چرن .







نهج البلاغه : خطبه ها
نشانه هاى خداوند در آفرینش حیوانات و کائنات
و من خطبة له عليه‌السلام يحمد اللّه فيها و يثني على رسوله و يصف خلقا من الحيوان
حمد اللّه تعالى
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ تُدْرِكُهُ اَلشَّوَاهِدُ وَ لاَ تَحْوِيهِ اَلْمَشَاهِدُ وَ لاَ تَرَاهُ اَلنَّوَاظِرُ وَ لاَ تَحْجُبُهُ اَلسَّوَاتِرُ
اَلدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِهِ
وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لاَ شَبَهَ لَهُ
اَلَّذِي صَدَقَ فِي مِيعَادِهِ وَ اِرْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِي خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَيْهِمْ فِي حُكْمِهِ
مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ اَلْأَشْيَاءِ عَلَى أَزَلِيَّتِهِ وَ بِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ اَلْعَجْزِ عَلَى قُدْرَتِهِ وَ بِمَا اِضْطَرَّهَا إِلَيْهِ مِنَ اَلْفَنَاءِ عَلَى دَوَامِهِ
وَاحِدٌ لاَ بِعَدَدٍ وَ دَائِمٌ لاَ بِأَمَدٍ وَ قَائِمٌ لاَ بِعَمَدٍ
تَتَلَقَّاهُ اَلْأَذْهَانُ لاَ بِمُشَاعَرَةٍ وَ تَشْهَدُ لَهُ اَلْمَرَائِي لاَ بِمُحَاضَرَةٍ
لَمْ تُحِطْ بِهِ اَلْأَوْهَامُ بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا وَ بِهَا اِمْتَنَعَ مِنْهَا وَ إِلَيْهَا حَاكَمَهَا
لَيْسَ بِذِي كِبَرٍ اِمْتَدَّتْ بِهِ اَلنِّهَايَاتُ فَكَبَّرَتْهُ تَجْسِيماً وَ لاَ بِذِي عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ اَلْغَايَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِيداً بَلْ كَبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَاناً
الرسول الأعظم
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَلصَّفِيُّ وَ أَمِينُهُ اَلرَّضِيُّ صلى‌الله‌عليه‌وآله
أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ اَلْحُجَجِ
وَ ظُهُورِ اَلْفَلَجِ وَ إِيضَاحِ اَلْمَنْهَجِ فَبَلَّغَ اَلرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا وَ حَمَلَ عَلَى اَلْمَحَجَّةِ دَالاًّ عَلَيْهَا وَ أَقَامَ أَعْلاَمَ اَلاِهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ اَلضِّيَاءِ وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ اَلْإِسْلاَمِ مَتِينَةً وَ عُرَى اَلْإِيمَانِ وَثِيقَةً
منها في صفة خلق أصناف من الحيوان
وَ لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ اَلْقُدْرَةِ وَ جَسِيمِ اَلنِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى اَلطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ اَلْحَرِيقِ
وَ لَكِنِ اَلْقُلُوبُ عَلِيلَةٌ وَ اَلْبَصَائِرُ مَدْخُولَةٌ
أَ لاَ يَنْظُرُونَ إِلَى صَغِيرِ مَا خَلَقَ كَيْفَ أَحْكَمَ خَلْقَهُ وَ أَتْقَنَ تَرْكِيبَهُ وَ فَلَقَ لَهُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْبَصَرَ وَ سَوَّى لَهُ اَلْعَظْمَ وَ اَلْبَشَرَ
اُنْظُرُوا إِلَى اَلنَّمْلَةِ فِي صِغَرِ جُثَّتِهَا وَ لَطَافَةِ هَيْئَتِهَا لاَ تَكَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ اَلْبَصَرِ وَ لاَ بِمُسْتَدْرَكِ اَلْفِكَرِ كَيْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا وَ صُبَّتْ عَلَى رِزْقِهَا تَنْقُلُ اَلْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا وَ تُعِدُّهَا فِي مُسْتَقَرِّهَا
تَجْمَعُ فِي حَرِّهَا لِبَرْدِهَا وَ فِي وِرْدِهَا لِصَدَرِهَا
مَكْفُولٌ بِرِزْقِهَا مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا لاَ يُغْفِلُهَا اَلْمَنَّانُ وَ لاَ يَحْرِمُهَا اَلدَّيَّانُ وَ لَوْ فِي اَلصَّفَا اَلْيَابِسِ وَ اَلْحَجَرِ اَلْجَامِسِ
وَ لَوْ فَكَّرْتَ فِي مَجَارِي أَكْلِهَا فِي عُلْوِهَا وَ سُفْلِهَا وَ مَا فِي اَلْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِيفِ بَطْنِهَا وَ مَا فِي اَلرَّأْسِ مِنْ عَيْنِهَا وَ أُذُنِهَا لَقَضَيْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً وَ لَقِيتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً
فَتَعَالَى اَلَّذِي أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا وَ بَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا
لَمْ يَشْرَكْهُ فِي فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ وَ لَمْ يُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ
وَ لَوْ ضَرَبْتَ فِي مَذَاهِبِ فِكْرِكَ لِتَبْلُغَ غَايَاتِهِ مَا دَلَّتْكَ اَلدَّلاَلَةُ إِلاَّ عَلَى أَنَّ فَاطِرَ اَلنَّمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ اَلنَّخْلَةِ
لِدَقِيقِ تَفْصِيلِ كُلِّ شَيْءٍ وَ غَامِضِ اِخْتِلاَفِ كُلِّ حَيٍّ
وَ مَا اَلْجَلِيلُ وَ اَللَّطِيفُ وَ اَلثَّقِيلُ وَ اَلْخَفِيفُ وَ اَلْقَوِيُّ وَ اَلضَّعِيفُ فِي خَلْقِهِ إِلاَّ سَوَاءٌ
خلقة السماء و الكون
وَ كَذَلِكَ اَلسَّمَاءُ وَ اَلْهَوَاءُ وَ اَلرِّيَاحُ وَ اَلْمَاءُ
فَانْظُرْ إِلَى اَلشَّمْسِ وَ اَلْقَمَرِ وَ اَلنَّبَاتِ وَ اَلشَّجَرِ وَ اَلْمَاءِ وَ اَلْحَجَرِ وَ اِخْتِلاَفِ هَذَا اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ وَ تَفَجُّرِ هَذِهِ اَلْبِحَارِ وَ كَثْرَةِ هَذِهِ اَلْجِبَالِ وَ طُولِ هَذِهِ اَلْقِلاَلِ وَ تَفَرُّقِ هَذِهِ اَللُّغَاتِ وَ اَلْأَلْسُنِ اَلْمُخْتَلِفَاتِ
فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَنْكَرَ اَلْمُقَدِّرَ وَ جَحَدَ اَلْمُدَبِّرَ
زَعَمُوا أَنَّهُمْ كَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ وَ لاَ لاِخْتِلاَفِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ
وَ لَمْ يَلْجَؤُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيمَا اِدَّعَوْا وَ لاَ تَحْقِيقٍ لِمَا أَوْعَوْا وَ هَلْ يَكُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَيْرِ بَانٍ أَوْ جِنَايَةٌ مِنْ غَيْرِ جَانٍ
خلقة الجرادة
وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِي اَلْجَرَادَةِ إِذْ خَلَقَ لَهَا عَيْنَيْنِ حَمْرَاوَيْنِ وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَيْنِ قَمْرَاوَيْنِ وَ جَعَلَ لَهَا اَلسَّمْعَ اَلْخَفِيَّ وَ فَتَحَ لَهَا اَلْفَمَ اَلسَّوِيَّ وَ جَعَلَ لَهَا اَلْحِسَّ اَلْقَوِيَّ وَ نَابَيْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ وَ مِنْجَلَيْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ
يَرْهَبُهَا اَلزُّرَّاعُ فِي زَرْعِهِمْ وَ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ذَبَّهَا
وَ لَوْ أَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ حَتَّى تَرِدَ اَلْحَرْثَ فِي نَزَوَاتِهَا وَ تَقْضِيَ مِنْهُ شَهَوَاتِهَا
وَ خَلْقُهَا كُلُّهُ لاَ يُكَوِّنُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً
فَتَبَارَكَ اَللَّهُ اَلَّذِي يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي اَلسَّمَوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ يُعَفِّرُ لَهُ خَدّاً وَ وَجْهاً
وَ يُلْقِي إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْماً وَ ضَعْفاً وَ يُعْطِي لَهُ اَلْقِيَادَ رَهْبَةً وَ خَوْفاً
فَالطَّيْرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ أَحْصَى عَدَدَ اَلرِّيشِ مِنْهَا وَ اَلنَّفَسِ وَ أَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى اَلنَّدَى وَ اَلْيَبَسِ
وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ أَحْصَى أَجْنَاسَهَا
فَهَذَا غُرَابٌ وَ هَذَا عُقَابٌ وَ هَذَا حَمَامٌ وَ هَذَا نَعَامٌ
دَعَا كُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ كَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ
وَ أَنْشَأَ اَلسَّحَابَ اَلثِّقَالَ فَأَهْطَلَ دِيَمَهَا وَ عَدَّدَ قِسَمَهَا
فَبَلَّ اَلْأَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا وَ أَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا
نهج البلاغه : نامه ها
دستور العمل به مأموران جمع آورى زکات
و من وصية له عليه‌السلام كان يكتبها لمن يستعمله على الصدقات قال الشريف و إنما ذكرنا هنا جملا ليعلم بها أنه عليه‌السلام كان يقيم عماد الحق و يشرع أمثلة العدل في صغير الأمور و كبيرها و دقيقها و جليلها
اِنْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اَللَّهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ لاَ تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لاَ تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً وَ لاَ تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اَللَّهِ فِي مَالِهِ
فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى اَلْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ ثُمَّ اِمْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ اَلْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لاَ تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ
ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اَللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اَللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اَللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ
فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لاَ فَلاَ تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ
فَإِنْ كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلاَ تَدْخُلْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلاَ تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لاَ عَنِيفٍ بِهِ وَ لاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لاَ تُفْزِعَنَّهَا وَ لاَ تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا
وَ اِصْدَعِ اَلْمَالَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اِخْتَارَ فَلاَ تَعْرِضَنَّ لِمَا اِخْتَارَهُ ثُمَّ اِصْدَعِ اَلْبَاقِيَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اِخْتَارَ فَلاَ تَعْرِضَنَّ لِمَا اِخْتَارَهُ فَلاَ تَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يَبْقَى مَا فِيهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اَللَّهِ فِي مَالِهِ فَاقْبِضْ حَقَّ اَللَّهِ مِنْهُ
فَإِنِ اِسْتَقَالَكَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اِخْلِطْهُمَا ثُمَّ اِصْنَعْ مِثْلَ اَلَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلاً حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اَللَّهِ فِي مَالِهِ
وَ لاَ تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لاَ هَرِمَةً وَ لاَ مَكْسُورَةً وَ لاَ مَهْلُوسَةً وَ لاَ ذَاتَ عَوَارٍ وَ لاَ تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ رَافِقاً بِمَالِ اَلْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ
وَ لاَ تُوَكِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لاَ مُجْحِفٍ وَ لاَ مُلْغِبٍ وَ لاَ مُتْعِبٍ
ثُمَّ اُحْدُرْ إِلَيْنَا مَا اِجْتَمَعَ عِنْدَكَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اَللَّهُ بِهِ فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُكَ فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلاَّ يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا وَ لاَ يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لاَ يَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِكَ وَ بَيْنَهَا
وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اَللاَّغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ اَلظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ اَلْغُدُرِ وَ لاَ يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ اَلْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ اَلطُّرُقِ وَ لْيُرَوِّحْهَا فِي اَلسَّاعَاتِ وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ اَلنِّطَافِ وَ اَلْأَعْشَابِ
حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اَللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لاَ مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ
ترانه های کودکانه : بخش اول
دوست
یه گربه دارم
دمش درازه
خیلی قشنگه
گربه ی نازه !
بازی می کنم
با اون، همیشه
هیچ وقت از بازی
خسته نمی شه
من براش می شم
یه موش کوچک
بهش نگفتم
که هست عروسک!
شاعر: جعفر ابراهیمی
ترانه های کودکانه : بخش اول
بره ی کوچولو
بره‌ی خوشگل سفید
کوچک چاق تُپُلی
چشم سیاه لب کلفت
برف تن زبان گلی
بَع بَع تو به گوش من
چهچه بلبلان باغ
چشم تو با نگاه گرم
مثل شب پر از چراغ
تو دره‌ها بچر، بدو
بگرد و جست و خیز کن
آن بدن لطیف را
تو چشمه‌ها تمیز کن
شاعر: محمود کیانوش
ترانه های کودکانه : بخش اول
قناری من
تو دفترم می کشم
قناری قشنگی
می خوام که رنگش کنم
با یک مداد رنگی
اما قناری من
بال و پرش رو بسته
چون که مداد زردم
نوک نداره، شکسته
شاعر: شکوه قاسم نیا
ترانه های کودکانه : بخش اول
من جغدم
من یه پرنده هستم
جغدم و شب بیدارم
تو جنگل و بیابون
به دنبال شکارم
من می‌تونم کاملاً
بچرخونم سرم رو
خوب میتونم ببینم
این‌ور و اون‌ورم رو
با چشم‌های درشتم
اطرافمو می‌بینم
حتی شبای تاریک
غذاهامو می‌بینم
خورشت موش می‌خورم
با سالاد مارمولک
سوسک و ملخ دوست دارم
با آجیل جیرجیرک
شاعر: ناصر کشاورز
ترانه های کودکانه : بخش اول
قطار قطار مورچه
قطار قطار مورچه
راه افتاده تو کوچه
بارش چیه این قطار؟
قند و شکر، کلوچه
ایستگاه به ایستگاه می ره
یواش یواش مثل مار
ایستگاه آخر کجاست؟
سوراخی توی دیوار
شاعر: شکوه قاسم نیا
ترانه های کودکانه : بخش اول
به خاطر خروسه
خروسه اومد نگام کرد
نگاه به کفش پام کرد
کاکلشو تکون داد
قوقولی قوقو صدام کرد
کفشامو زود پوشیدم
تا مدرسه دویدم
به خاطر خروسه
من سر وقت رسیدم
شاعر: شکوه قاسم نیا