عبارات مورد جستجو در ۴۷۶ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٧
هست همچون نمونه سخنت
ز آنچه داری تو در بدن محجوب
کر درونت بد است گفتت بد
ور درون تو خوب گفتت خوب
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢٢۶
ایدل آسوده همی باش که باکی نبود
گر بروی تو حسودی بحسد می نگرد
صبر کن بر حسد و حاسد و دلشاد بزی
کان بد اندیش خود از رنج حسد جان نبرد
غم مخور کز حسد آتشکده ئی شد دل او
که گهی برق زند صاعقه اندر گذرد
آتش ار هیچ نیابد که خورش سازد از آن
کارش اینست که خون دل خود را بخودد
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢۵٧
چون سفیهی ترا بیازارد
آن دمش گر ادب نیاری کرد
باید آبی زدن بر آتش خشم
تا بتدریج ازو بر آری گرد
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٨٢
از حسد نا اهلم ار گوید بدی
زان بود کز من بدل دردیستش
حاسدان هستند و ما را باک نیست
بیهنر آنکس که حاسد نیستش
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵۴۵
آنچه ناگفتنی است در دل خود
دار پنهان بدانمثابه که دل
اگرش مدتی زمان طلبد
نتواند که آردش حاصل
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۶٣٣
هر دشمنی که با همه کس در ره افتدم
او را برای صاحب خود دوستی کنم
جز دشمنی مردم حاسد که دفع آن
ممکن نباشد ار چه که صد دوستی کنم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۲
تا بسته صحبت کسی خواهی بود
چون مرغی اسیر قفسی خواهی بود
امروز باختیار تنها شو از آنک
تنهای ضرورتی بسی خواهی بود
ابن یمین فَرومَدی : معمیات
شمارهٔ ۸ - ایضاً
مشکلی آمدست در پیشم
عالمی کو که حل تواند کرد
باز گوید که چیست انسانی
که نه خنثی و نه زنست و نه مرد
همچو سایه نشسته در خانه
گشته چون آفتاب عالم گرد
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ١۴ - ترجمه
با من سفیه کرد سفاهت ز جهل خویش
مکروهم آمد آنکه مر او را شوم مجیب
او در سفه فزوده و من کرده حلم بیش
چون عود کش فزون شود از سوز تاب و طیب
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ٢٧ - ایضاً
شیئان یغجر ذوالرصاصه عنهما
رأی النساء و امر الصبیان
و اما النساء فمیلهن الی الهوی
و اخسؤا الصبی یجری بغیر عنان
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۴۶ - ترجمه
از حسد نا اهلم ار گوید بدی
زان بود کز من بدل دردیستش
حاسدان هستند و ما را باک نیست
بیهنر آنکس که حاسد نیستش
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۶۶ - وظیفه
شاعری را اگر دهی دشنام
بر تو آنرا وظیفه پندارد
ور قفائی خورد ز تو بمثل
سر سال آن قفا طمع دارد
بر امید وظایف مردم
شب نباشد که روز نشمارد
هر کرا راه و رسم این باشد
بر تو مرسوم خویش بگذارد؟
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۵۲ - دل گشا
دل گشائی چو قبا درپوشی
جان ببندی چو دهن بگشائی
تو بر آیینه نهی صد منت
پس رخ خویش بدو بنمائی
ابوالحسن فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
وصل تو به سیم و زر نکرد حاصل
وز گریه و زاری نشود حل مشکل
را هم بستند رو به هر جا کردم
من ماندم و راهی که ز دل هست به دل
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۵
این سودا را نمی توان کرد نهان
در کاسهٔ سر باشد و در کیسهٔ جان
اندر سر و سینه رو طلب کن اثرش
کاو را نتوان دید بدین دیده عیان
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۲۱
اسباب وجود دم به دم تشویش است
تا با تو توی است بر ارم تشویش است
فارغ شدن و تکیه بر اسباب فراغ
زآنجا که فراغت است هم تشویش است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۸
بیگانه و آشنایی خویش توی
راحت ده رنج و مرهم ریش توی
بر کار تو چندانک نظر می فکنم
درویش و امیر تو میر و درویش توی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۶
از صورت اگر چه طبع سرکش نشود
آن خود نبود که دل مشوّش نشود
سلطان و گدا و نیک و بد را دیدم
کس نیست که از صورت خوش خوش نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۴
با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع
بر هیچ کسی سرنفرازیم به طبع
کوته نظران نمی گذارند ارنه
ما با همه شیوه ای بسازیم به طبع
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۹
خوبان همه گردن نفرازند آخر
یکباره چنین به بر نتازند آخر
هر چند که دلفریب و دلبر باشند
با خسته دلان نیز نسازند آخر