عبارات مورد جستجو در ۵۴۳۰ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷
زلف سیهت که آشیان دل ماست
شوریده و آشفته بسان دل ماست
اورا پس از این ، گرچه زیان دل ماست
بر باد مده خان و مان دل ماست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
در پای تو دل گرچه زبون افتادست
در جستن وصل بین که چون افتادست
شمعم که مرا آب ز سر بگذشتست
وز تشنگیم زبان برون افتادست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
از عشق دهانت دل مسکین تنگست
گفتند فراخست و دلم زین تنگست
هر چند که در جهان فراخست دهان
باری دهن فراخ شیرین تنگست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۸
فصّاد چو بررگ تو نشتر بگماشت
خون در تن ازین تغابین نگذاشت
خون دید روان از رگ تو دل پنداشت
کازرده شد آن رگی که با جانم داشت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۵
دل را هوس زلف دلارای گرفت
یکباره شد اندر خم او جای گرفت
بر پای نهاد بند زلف مشکین
کاریست دراز این که در پای گرفت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۶
لعل تو ز لطف صورت جان دارد
خطت صفت مهر سلیمان دارد
وین طرفه که با مهر سلیمان زلفت
دیویست که باد را بفرمان دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۷
آن غنچۀ گل که طبع خرّم آورد
در دیدۀ نازنین را از آن نم آورد
کامروز صباش بریکی دم آورد
برگی که بخون دل فراهم آورد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۲
پیوسته دلم ز خرّمی پرهیزد
هر جا که غمی بود در او آویزد
هر شام گهی حریف دردی باشد
هر صبحدمی بروی غم برخیزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۹
ساقی که بلطف سمن تر باشد
زنجیر برونهی نه در خور باشد
نی نی غلطم ساق تو آبیست روان
زنجیر بر آب خود نکو تر باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۹
پیوسته دلم میل بسوی تو کند
نیک و بد خود به آرزوی تو کند
و آنجا که رخت با گل رعنا کو شد
رنگ رخ من پشتی روی تو کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۰
شاید که دلم میل بسوی تو کند
زیبد که همیشه آرزوی تو کند
پروانه چو در فروغ رویت نگردد
بگذارد شمع و قصد روی تو کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۲
خرم رخ تو دژم مبادا هرگز
شادان دل تو به غم مبادا هرگز
در عشق تو گر تنم شد از مویی کم
مویی ز سر تو کم مبادا هرگز
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
بهر تو بود میل بسوی که کنم؟
وصل تو بود هر آرزوی که کنم؟
ما را غم تو راحت جانست و درو
چون غنچه ز دل کنیم روی که کنیم؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۱
گر نتوانم که با تو ساغر گیرم
یا تنگ بآغوش خودت در گیرم
این بتوانم که هر کجا پای نهی
در حال ببوسه خاک از و برگیرم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۰
از وصل سمنبران چنان شد حالم
کز ناز بسان گل نو می بالم
چون غنچه دلم ز روی نیکو بگرفت
آنم که چو چنگ از خوشی می نالم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۸
با روی تو شمع را کجا بنشانم؟
با قامت تو سرو چرا بنشانم؟
برخیز ورخ و قامت خویشم بنمای
تا من گل و سرو و شمع را بنشانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۱
تا سوز تو از میان جان بنشانم
بنشینم و شمعی به میان بنشانم
چون آرزوی قدّ توام برخیزد
سروی به میان بوستان بنشانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۲
آن زلف خمیده را اگر راست کنم
زو کار دل خسته مگر راست کنم
با سنگ دل و چیره زبانست و لیک
روزی چو تو را زویش به زر راست کنم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۶
از ضعف اگر کام ز هم بگشایم
بنشینم و یک چند همی آسایم
شد قوّت آمدن ز دست و پایم
زین پس مگرت به سر به خدمت آیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۵
گر باد شوم، در آیمت پیرامن
ورکرد شوم، نشینمت بر دامن
سوی تو شدر وگر بود بسته چو چنگ
هر یک رگ من بریسمانی در تن