عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵
این دورهٔ سالوس، که نتوان دانست
می‌باش به ناموس، که نتوان دانست
خاکی شو و کبر را ز خود بیرون کن
پای همه می‌بوس، که نتوان دانست
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
با حکم خدایی، که قضایش این است
می‌ساز، دلا، مگر رضایش این است
ایزد به کدامین گنهم داد جزا؟
توبه ز گناهی، که جزایش این است
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳
ایزد، که جهان در کنف قدرت اوست
دو چیز به تو بداد، کان سخت نکوست
هم سیرت آن که دوست داری کس را
هم صورت آن که کس تو را دارد دوست
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۲
گر من روزی ز خدمتت گشتم فرد
صد بار دلم از آن پشیمانی خورد
جانا، به یکی گناه از بنده مگرد
من آدمیم، گنه نخست آدم کرد
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۲
ای جان من، از دل خبرت نیست، چه سود؟
در عالم جان رهگذرت نیست، چه سود؟
جز حرص و هوی، که بر تو غالب شده است
اندیشهٔ چیز دگرت نیست، چه سود؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۶
یاری که نکو بخشد و بد بخشاید
گر ناز کند و گر نوازد شاید
روی تو نکوست، من بدانم خوشدل
کز روی نکو به جز نکویی ناید
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۱
در واقعهٔ مشکل ایام نگر
جامی است تو را عقل، در آن جام نگر
ترسم که به بوی دانه در دام شوی
ای دوست، همه دانه مبین دام نگر
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱
با نفس خسیس در نبردم، چه کنم؟
وز کردهٔ خویشتن به دردم، چه کنم؟
گیرم که به فضل در گزاری گنهم
با آنکه تو دیدی که چه کردم، چه کنم؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷
چون درد نداری، ای دل سرگردان
رفتن به بر طبیب بی‌فایده دان
درمان طلبد کسی که دردی دارد
چون نیست تو را درد چه جویی درمان؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۳
ای نفس خسیس، رو تباهی می‌کن
تا جان خسته است روسیاهی می‌کن
اکنون چو امید من فگندی بر خاک
خاکت به سر است، هر چه خواهی می‌کن
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۶
ای دل، پس زنجیر تو دیوانه نشین
در دامن درد خویش مردانه نشین
ز آمد شد بیهوده تو خود را پی کن
معشوق چو خانگی است در خانه نشین
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۷
گر زانکه بود دل مجاهد با تو
همرنگ شود فاسق و زاهد با تو
تو از سر شهوتی که داری، برخیز
تا بنشیند هزار شاهد با تو
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۰
آن کیست که بی‌جرم و گنه زیست؟ بگو
بی‌جرم و گناه در جهان کیست؟ بگو
من بد کنم و تو بد مکافات کنی
پس فرق میان من تو چیست؟ بگو
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۴
دل در طلب دنیی دون هیچ منه
بر دل غم او کم و فزون هیچ منه
خواهی که به بارگاه شاهی برسی
از کوی طلب پای برون هیچ منه
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷
در عشق، اگر بسی ملامت ببری
تا ظن نبری جان به قیامت ببری
انصاف ده از خویشتن، ای خام طمع
عاشق شوی و جان به سلامت ببری؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۳
گر شهره شوی به شهر شرالناسی
ور گوشه گرفته‌ای، تو در وسواسی
به زان نبود، گر خضر و الیاسی
کس نشناسد تو را، تو کس نشناسی؟
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
چون خاک زمین اگر عناکش باشی
وز باد هوای دهر ناخوش باشی
زنهار! ز دست ناکسان آب حیات
بر لب ننهی، گرچه در آتش باشی
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۷
گر من به صلاح خویش کوشان بدمی
سالار همه کبودپوشان بدمی
اکنون که اسیر و رند و می‌خوار شدم
ای کاش! غلام می‌فروشان بدمی
فخرالدین عراقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹
در عشق ببر از همه، گر بتوانی
جانا طلب کسی مکن، تا دانی
تا با دگرانت سر و کاری باشد
با ما سر و کارت نبود، نادانی
فخرالدین عراقی : مقطعات
شمارهٔ ۲
فرزند عزیز، قرةالعین کبیر
بادات خدا در همه احوال نصیر
بپذیر به یادگار این نسخه ز من
میکن نظری درو ولی یاد بگیر
می‌خواست پدر که با تو باشد همه عمر
اما چه توان کرد؟ چنین بد تقدیر