عبارات مورد جستجو در ۵۴۳۰ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
آن سرو سهی که جاش در چشم منست
بی لعل لبش بحر گهر چشم منست
دیدم برهش بتازگی آب روان
و آن آب روان هنوز در چشم منست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
ان روی چو افتاب در چشم منست
وانموی چو مشک ناب در چشم منست
دیدم بگه زوال خورشید رخش
زانلحظه هنوزم آب در چشم منست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
آن بت که سروردل و نور بصرست
معنیش یکی و در هزاران صورست
از وی چه نشان دهم که از غایت لطف
چون آب بهر جاش نشان دگرست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
انکس که ازوست نیش نوشم هم ازوست
زانکس که سکون ازوست جوشم هم ازوست
وانکس که ز دست اوست خاموشی من
چون نیک نگه کنی خروشم هم ازوست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
آنم که فلک بنده مطواع منست
دیو از حشم و پری ز اتباع منست
من فخر بدینعالم خاکی نکنم
چون عالم قدس جمله اقطاع منست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
تا روی ترا بدیدم ایعشوه پرست
در دیده من نقش خیال تو نشست
جز مردم دیده ستمدیده من
بر آب روان کس دگر نقش نبست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۸
زلفت صنما مایه ده مشک خطاست
با چین دو زلفت سخن از مشک خطاست
پیرامن شکرت نبات خود روی
چون بر لب آب زندگی مهر گیاست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۳
ای گشته خجل ز انرخ گلگون گل سرخ
غرقه شده از رشک تو در خون گل سرخ
همچون جگر لاله دلم سوخته شد
تا چهره بر افروخته ئی چون گل سرخ
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۲
آن دل که بر او مهر تو تابان باشد
میسوزد و شمعوار خندان باشد
تو جان منی و تا ابد خواهد بود
از تو نبرم تا ببرم جان باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۶
تا در سرم ای رشک پری چشم بود
از چشم توام ستمگری چشم بود
با این همه بهر دیدنت چون نرگس
از هر طرفی که بنگری چشم بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
چون جیش حبش گرد رخش صف میزد
چشمم ز غضب موج و دلم تف میزد
دندان صفت از لبش ندیدم کامی
و احوال دلم رقیب بر دف میزد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۰
خطش رقم غالیه بر ماه کشید
چشم بد از و دور که دلخواه کشید
نی نی غلطم زنک بر آئینه نشست
از بس که دل خسته من آه کشید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۵
هر دل که هوای آشنائی دارد
همچون رخ فرخش صفائی دارد
سودای من از طره مشکین ویست
کو ته چکنم دراز نائی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۹
ایدل اگرت هست سر دلبر خویش
موئی ز سر نگار سیمینبر خویش
با مشک سیه گلیم نسبت نکنی
کامد بخطا از شکم مادر خویش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۶
در لهو و لعب عمر بسر برد دلم
گوی از همه شاطران بدر برد دلم
یکچند نظاره جهان کرد ولیک
زو کافرم ار حظ نظر برد دلم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۱
در هر دو جهان عاشق آن رومائیم
در راه طلب روان بهر سو مائیم
ای انک سر سگان آن کوداری
با ما بنشین مقیم ان کومائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۲
شطرنج هوس با صنم طنازم
میبازم و با او بخوشی میسازم
رخ بر رخ او همی نهم بوک مگر
قائم کنم و کنم که شاهد بازم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۵
با دلبر خود همیشه همدم مائیم
در بزم وصال یار محرم مائیم
انکس که بیکنظر دو عالم بفروخت
میدان بیقین که در دو عالم مائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۳
تا حسن رخ تو گشت پیرایه تو
خورشید پناه داده با سایه تو
برسایه بالای تو رشکم باشد
من دور ز تو و سایه همسایه تو
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۳
ای بر چمن باغ هنر سرو سهی
افسوس که کرد از تو قضا جای تهی
پر قطره خونست مرا دل چو انار
تا از تو بمن نمیرسد بوی بهی