عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۱
بدبختی‌ام ببین که شود مانع وصال
خوابی که در فراق تو هرگز نداشتم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۴
ز هر نوعی که خاطرخواه او بود آن‌چنان کردم
که تا با خود به رغم دشمنانش مهربان کردم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۶
صلح با چشم تو کردم به نگاهی، که دگر
نبرم نام دل و دعوی ایمان نکنم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۸
از بهر شرمساری من، ترک مست من
چیزی طلب کند که نیاید ز دست من
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۹
پس از عمری که در بزم وصالش جای خود بینم
به عمدا کس فرستد تا کند آوازم از بیرون
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰
چنان ز هجر تو عمرم به ناخوشی گذرد
که دشمنان همه خواهند زندگانی من!
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۳
چو گردد بهر قتل من علم تیغ جفای او
تظلّم را بهانه سازم و افتم به پای او
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵
برخاست یار و طعنهٔ اغیار تازه شد
میلی دگرچه فایده دارد نشست تو؟
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۷
شبم را نیست امید سحر در فرقت ماهی
نسیم آه سردم در غلط می‌افکند گاهی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۸
زمانی دردلم صد بار می‌آیی، نمی‌دانم
فریبم می‌دهی،‌ یا ناز و استغنا نمی‌دانی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۹
ز بس که ساده‌دلم، چون تو گرم پیش آیی
گمان برم که مگر مهربان من شده‌ای
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵۱
فریاد ازین غصّه که درد دل ما را
هرچند شنیدی، همه افسانه گرفتی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵۳
ز اضطراب دلم رشک می‌شود ظاهر
چو پیش غیر، مرا در خیال می‌گذری
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵۴
مرا به نیم نگه می‌توان تسلّی کرد
هزار حیف که این شیوه را نمی‌دانی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵۵
دشمنم کشت به فرمودهٔ تو
دیگر ای دوست چه می‌فرمایی؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲
تا نام تو سردفتر معنی ست رقم را
برفرد بیان، سجده ضرور است قلم را
گر وسعت خلقت به نبی ضابطه می داد
از خانه ات اخراج نمی کرد صنم را
شوق تو به گل کاری اشکم چو زند دست
آرایش دستار دهد باغ ارم را
زان پیش که بنیاد شود کلبه ی شادی
در کوچه ی ما ساخت قضا، خانه ی غم را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶
دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد
بشوی از نرگس خود، سرمه ی آتش نگاهی را
رخ آن گلعذار از بس که شاداب است، می ترسم
که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را!
چو آن سرو چمان را برکنار جو گذار افتد
کند استاده، شوق پای بوسش آب راهی را!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷
گر دلم نالان شد از دست بتان، عیبش مکن
کاوش ناحق، به فریاد آورد ناقوس را
همچو شبنم، آب می گردم ز تاب عارضش
تا ز گلبرگ لب او می ربایم بوس را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸
در بام فلک، ماه چه سان رنگ نبازد؟
کز پنجره ی زلف شده روی تو پیدا
از جوش لطافت، نتوان یافت چه رنگی
با آنکه شود رنگ گل از بوی تو پیدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲
ستاره چشم می پوشد ز غصه
چو بیند بی گره، ابروی ما را
اگر دستی به گل چیدن گشاییم
بگیرد خار و خس بازوی ما را
نمی آید به کف از چشمه ی وصل
به غیر از آب حسرت، جوی ما را