عبارات مورد جستجو در ۱۷۴۶ گوهر پیدا شد:
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۵۷ - در عذر قی کردن در مجلس شراب گفته
ای برادر گر مزاج از فضله خالی آمدی
آدمی پس یا ملک یا دیو بودی یا پری
ور قوای ماسک و دافع نبودی در بدن
طفل را از پایهٔ اول نبودی برتری
طبع اگردست تصرف برکشیدی وقت خواب
شخص را بر دم زدن هرگز نبودی قادری
نزد عاقل هیچ فرقی نیست گاه مصلحت
آنچه بولی میکنی تازانج آبی میخوری
گر طبیعت را به دست آدمی بودی زمام
خندهٔ بیوقت را خندیده کردی داوری
دیده بر آواز واجب دار تا بیشبهتی
از چنین گردابهای ژرف جان بیرون بری
باد را منکر نهای بیاختیار اندر نماز
چیز دیگر را چرا در خواب و مستی منکری
فعل طبع از راه تسخیرست بیهیچ اختیار
در جماد و در نبات آنگاه در ما بر سری
راه حکمت رو که در معنی این جنس از علوم
ره به دشواری توان برد از طریق شاعری
چون به وقت هوشیاری برنیایی با فواق
گاه مستی با حریفان چون همان ره نسپری
گوش و دل جنبان و ساکن دار اگر فاعل تویی
زانکه اینجا از طریق جبر چون در نگذری
در گرانی کی شود هرگز عنان آفتاب
گرچه بسیاری بکوشد چون رکاب مشتری
خود بیا تا کژ نشینم راست گویم یک سخن
تا ورق چون راست بینان زین کژیها بستری
اشک فضله است و عرق فضله است و دافع هم مزاج
این یکی را در عداد آن دو چون مینشمری
گر تو خواهی گفت مخرج دیگرست آن فضله را
فضلهٔ زنبور را هم چون به مخرج ننگری
دفع افزونی به نسبت مختلف گردد از آنک
هست بازوبند را در گاو بحری عنبری
معده گر در قی همی امساک واجب داشتی
کی نهادی کرم قزاز جسم اساس ششتری
علم را زینها علم هرگز کجا گردد نگون
رفتن بازار نارد رخنه در پیغمبری
خواجه فخری ای مشامت بوی حکمت یافته
گر حکیمی زین معانی رنگ هان تا ناوری
آنچه حالی در ضمیر آمد همین ابیات بود
کاندرین محضر به خط خویش بنوشت انوری
آدمی پس یا ملک یا دیو بودی یا پری
ور قوای ماسک و دافع نبودی در بدن
طفل را از پایهٔ اول نبودی برتری
طبع اگردست تصرف برکشیدی وقت خواب
شخص را بر دم زدن هرگز نبودی قادری
نزد عاقل هیچ فرقی نیست گاه مصلحت
آنچه بولی میکنی تازانج آبی میخوری
گر طبیعت را به دست آدمی بودی زمام
خندهٔ بیوقت را خندیده کردی داوری
دیده بر آواز واجب دار تا بیشبهتی
از چنین گردابهای ژرف جان بیرون بری
باد را منکر نهای بیاختیار اندر نماز
چیز دیگر را چرا در خواب و مستی منکری
فعل طبع از راه تسخیرست بیهیچ اختیار
در جماد و در نبات آنگاه در ما بر سری
راه حکمت رو که در معنی این جنس از علوم
ره به دشواری توان برد از طریق شاعری
چون به وقت هوشیاری برنیایی با فواق
گاه مستی با حریفان چون همان ره نسپری
گوش و دل جنبان و ساکن دار اگر فاعل تویی
زانکه اینجا از طریق جبر چون در نگذری
در گرانی کی شود هرگز عنان آفتاب
گرچه بسیاری بکوشد چون رکاب مشتری
خود بیا تا کژ نشینم راست گویم یک سخن
تا ورق چون راست بینان زین کژیها بستری
اشک فضله است و عرق فضله است و دافع هم مزاج
این یکی را در عداد آن دو چون مینشمری
گر تو خواهی گفت مخرج دیگرست آن فضله را
فضلهٔ زنبور را هم چون به مخرج ننگری
دفع افزونی به نسبت مختلف گردد از آنک
هست بازوبند را در گاو بحری عنبری
معده گر در قی همی امساک واجب داشتی
کی نهادی کرم قزاز جسم اساس ششتری
علم را زینها علم هرگز کجا گردد نگون
رفتن بازار نارد رخنه در پیغمبری
خواجه فخری ای مشامت بوی حکمت یافته
گر حکیمی زین معانی رنگ هان تا ناوری
آنچه حالی در ضمیر آمد همین ابیات بود
کاندرین محضر به خط خویش بنوشت انوری
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۸۹ - در قناعت و خویشتنداری
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۵
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۹
اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴
اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۲
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۱
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۸
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۳
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۶
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۸
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۸
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۰
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۸
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۰
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۴۷
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸۷