عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۷
از رنگ نفس، هوس شود رنگین‌تر
بی‌آیینان شوند بی‌آیین‌تر
چون تلخ شوند میوه‌های شیرین
رسم است که تلخ‌تر شود شیرین‌تر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۰
عمر اندک پایی و کار بسیار به سر
خوش آن که برد راه سبکسار به سر
چون باد ازین چمن به سرعت بگذر
چون نخل ممان پا به گل و بار به سر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۵
ای مرغ چمن، عشق ندانی ز هوس
از گفت و شنید عاشقی بس کن، بس
عاشق نبود خانه‌طلب، ور نه چرا
پروانه نشد مقید دام و قفس؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۲
بس تجربه کردیم درین عالم خاک
نیکان، نیکی کنند تا وقت هلاک
بد سر نزند ز نیک طینت هرگز
آری اصل نهال می‌باید پاک
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۳
آن را که رسد کدورتی از افلاک
گر مصدر فیض است، ندارد زان باک
هر دل که غباری بودش خالی نیست
دهقان نکند دانه بی‌مغز به خاک
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۷
زد قافله‌سالار، پی کوچ، دهل
تو گرم به خوردن می و چیدن گل
برخیز و ز آب بگذران بارت را
زان پیش که آب بگذرد از سر پل
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۰
چندی ز خرد، پختگی اندوخته‌ام
چندی چو شرر، سوختن آموخته‌ام
این دم که به حال خود نظر دوخته‌ام
نی خامم و نی پخته و نی سوخته‌ام
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۸
نی شکر ز جان، نه شکوه از تن دارم
کام دو جهان، در دو جهان من دارم
گر در وطن است، اگر به غربت، چو گهر
از خویش چراغ خویش روشن دارم
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۵
هر روز، سرشک چشم طوفان‌زایم
بندد به سلاسل تموّج، پایم
همچون نی نودمیده، ایام نهد
بندی هر روز تازه بر اعضایم
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۱
آن صفحه که بایدش سراپا شستن
بر میل تو بسته، شستن و ناشستن
زایل نشود عشق که از معشوق است
نتوان خط موج را به دریا شستن
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۸
ای عمر به رفتن چه شتاب است بگو
بی وجه چه رنجش و عتاب است بگو
یک هفته ز عمر گل نرفته‌ست هنوز
ای باد خزان چه اضطراب است بگو
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۳
بر روی تو چرخ دست رد ننهاده
یک، بر نگرفته‌ست، که صد ننهاده
بنیاد شکایت تو نهادی، ور نه
معمار، بنای خانه بد ننهاده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۹
فریاد ز دست صبر نافرموده
چون شمع ز گریه شد تنم فرسوده
با گریه شوقم چه کند صبر تنک؟
باران تندست و بام نااندوده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۲
در عشق، چه دل‌هاست کباب از شعله
سرگرمی عشق برده تاب از شعله
تمکین ز دل است و بی‌قراری از عشق
آرام ز شمع و اضطراب از شعله
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۸
پُر پیش فتاده‌ای، قفایی نخوری
پای غلط از چون و چرایی نخوری
جمع است ز مهربانی عشق، دلت
یا رب ز فریب عقل، پایی نخوری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۰
هرچند نباشد خبرت از رازی
گوشی بگشا چو کوک گردد سازی
آهنگ و مقام هم اگر نشناسی
آخر کم از آن که بشنوی آوازی؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۵
خرسند بود چند به نام از تو کسی
بخرام، که نگرفته خرام از تو کسی؟
هرچیز که داری تو، ز هم خوب‌ترست
خود گو که طلب کند کدام از تو کسی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۶
نی عزت و اعتبار ماند به کسی
نی خواری و انکسار ماند به کسی
هر چیز که داده‌اند خواهند گرفت
جز عشق که پایدار ماند به کسی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۳
بی فیض ازل رتبه نگردد عالی
این حال درین محیط باشد حالی
صد خوف و رجاست گوشه‌گیران را هم
کشتی به کنار پر شود یا خالی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۹
با رستم گُرد اگر هماورد تویی
یا در صف کینه‌آوران فرد تویی
مردی نبود برآمدن با چو خودی
با نفس خود ار برآمدی، مرد تویی