عبارات مورد جستجو در ۶۰۰۶ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۷
گردون که ازو هر چه دلم خواست نشد
یکبار چنانکه خاطرم خواست نشد
چون کج صفتست با کجان راست شود
با راست کج است زان بمار است نشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۳
هر چند که صبح عیش ما کم بدمد
ورهم بدمد ز مشرق غم بدمد
تا کی بدمد صبح رقیبان به مراد
صبحی بمراد عاشقان هم بدمد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
گاهیم بعشق و مستی آموخته اند
گاهی نظر از مراد دل دوخته اند
تا کی مس من بکیمیایی نرسد
باری بهزار کوره ام سوخته اند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۱
می باده فروش داد و زر میطلبد
معشوقه نشست و جان و سر میطلبد
برخیز که کام دل ز معشوقه و می
هر چند که میدهی دگر میطلبد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
دردا که رسید پیری و داد نوید
کز صفحه عمر شسته شد خط امید
بر آتش دلکش جوانی بنشست
خاکستر ناامیدی از موی سپید
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
گلزار جهان که غیر خارش نبود
امید گلی ز نوبهارش نبود
صاحب نظر اعتبار کاهیش نکرد
کورست که چشم اعتبارش نبود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۱
بیگانه وشی با من دیوانه چه سود
گنج از دگران و خانه ویرانه چه سود
نخلی که خون دل منش پروردم
گر زانکه رطب دهد به بیگانه چه سود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۷
فرخنده سعادتی که معبود دهد
آنستکه وصلت بدو مسعود دهد
پیوست شد آن دو نخل امید بهم
امید که صد میوه مقصود دهد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۱
شیراز که کس درو هنر نپذیرد
بحریست که ماهیش بخشگی میرد
افتاده بورطه هلاکم زین بحر
یارب برسان کسی که دستم گیرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۵
هر چند که دل بوصل دادیم نشد
کاری که بر او نظر گشادیم نشد
القصه به رغم آرزوی دل ما
هر چیز که دل بر او نهادیم نشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۵
گه بر در کعبه ایم گه بر در دیر
گه همدم خویشیم و گهی محرم غیر
خیر و شر کار حالیا پیدا نیست
باشد که بود خاتمت کار بخیر
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۳
در مهر علی کوش و در ایمان آویز
با هر که نه یار اوست منشین و مخیز
آنانکه ز راه مهر او دور شدند
زان مردم دور مردم ای دل بگریز
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۶
ساقی قدحی که شد در گلشن باز
کوه از گل لعل کرده پر دامن باز
در آتش نیم کشته لاله نگر
کز باد چگونه میشود روشن باز
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۲
فرزند نکو بر آر ای صاحب هش
ور زشت بر آریش هم از پیش بکش
انگور در اصل طبع خود شیرین است
از تربیت تو میشود تلخ و ترش
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۶
تا کی نگرم بدیده روشن خویش
همچون مژه خار فتنه بر دامن خویش
خون گریم از آن هوس که بینم باری
گلهای طرب شکفته پیرامن خویش
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۲
گر بگسلی از لذت تن همچو ملک
پرواز کند طایر روحت بفلک
از عرش فتاده یی بفرش از پی نفس
زنهار که تا نیفتی آخر بدرک
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۸
از شصت گذشت عمر و رهبر نشدیم
گامی ز ره کام فراتر نشدیم
سر بر در مقصود زدیم اینهمه عمر
او در نگشود ما هم از در نشدیم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۹
ساقی بنشین که با تو دمساز شویم
نرگس صفت از باد سر انداز شویم
آریم بگردن صراحی دستی
هر چند که پیریم جوان باز شویم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۹
در بند کسی فتاده ازسادگیم
کاندیشه نمیرسد به آزادگیم
عمریست که در چه غم دو رود دراز
میافتم و همچنان در افتادگیم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۴
عمریست که بهر کام دارم ناکام
از شام نظر به صبح و از صبح به شام
هر چند که عمر من به ناکام گذشت
بگذشت بنا امیدیم عمر تمام