عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۸
بر چرخ نهاده پای بستیم هنوز
قارون شدگان تنگدستیم هنوز
صوفی شدهٔ بادهٔ صافیم هنوز
دوری در ده که نیم مستیم هنوز
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۲
خواندیم گرسنه ما ز دل یار هوس
سیر از چو تویی بگو که یا رد شد پس
تو نعمت هر دو عالمی به نزد همه کس
قدر چو تویی گرسنه‌ای داند و بس
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۴
ای من به تو زنده همچو مردم به نفس
در کار تو کرده دین و دنیا به هوس
گرمت بینم چو بنگرم با همه کس
سردی همه از برای من داری و بس
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۵
اندر طلبت هزار دل کرد هوس
با عشق تو صد هزار جان باخت نفس
لیکن چو همی می‌نگرم از همه کس
با نام تو پیوست جمال همه کس
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۷
بادی که بیاوری به ما جان چو نفس
ناری که دلم همی بسوزی به هوس
آبی که به تو زنده توان بودن و بس
خاکی که به تست بازگشت همه کس
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۳
چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش
پیراهن چرب را تو از تن درکش
زیرا که چو گیرمت به شادی در کش
در پیرهن چرب تو افتد آتش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۴
نی آب دو چشم داری ای حورافش
زان روی درین دلست چندین آتش
بی باد تکبر تو ای دلبر کش
با خاک سر کوی تو دل دارم خوش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
با سینهٔ این و آن چه گویی غم خویش
از دیدهٔ این و آن چه جویی نم خویش
بر ساز تو عالمی ز بیش و کم خویش
آنگاه بزی به ناز در عالم خویش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۶
می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش
بیهوده مدار هر دو عالم به خروش
گر هر دو جهان نباشدت در فرمان
در دوزخ مست به که در خلد به هوش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۸
گه در پی دین رویم و گه در پی کیش
هر روز به نوبتی نهیم اندر پیش
در جمله ز ما مرگ خرد دارد بیش
هستیم همه عاشق بدبختی خویش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۰
دی آمدنی به حیرت از منزل خویش
امروز قراری نه به کار دل خویش
فردا شدنی به چیزی از حاصل خویش
پس من چه دهم نشان ز آب و گل خویش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۸
در راه تو ار سود و زیانم فارغ
وز شوق تو از هر دو جهانم فارغ
خود را به تو داده‌ام از آنم بی‌غم
غمهای تو می‌خورم از آنم فارغ
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
جز من به جهان نبود کس در خور عشق
زان بر سر من نهاد چرخ افسر عشق
یک بار به طبع خوش شدم چاکر عشق
دارم سر آنکه سر کنم در سر عشق
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۰
ای آصف این زمانه از خاطر پاک
همچون ز سلیمان ز تو شد دیو هلاک
ای همچو فرشته اندری عالم خاک
آثار تو و شخص تو دور از ادراک
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
ای عهد تو عهد دوستان سر پل
از وصل تو هجر خیزد از عز تو دل
پر مشغله و میان تهی همچو دهل
ای یک شبه همچو شمع و یک روزه چو گل
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۱
بر دل ز غم فراق داغی دارم
در یافتن کام فراغی دارم
با این همه پر نفس دماغی دارم
بر رهگذر باد چراغی دارم
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۶
پر شد ز شراب عشق جانا جامم
چون زلف تو درهم زده شد ایامم
از عشق تو این نه بس مراد و کامم
کز جملهٔ بندگان نویسی نامم
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۷
یک بوسه بر آن لبان خندان نزنم
تا بر پایت هزار چندان نزنم
گر جان خواهی ز بهر یک بوسه ز من
از عشق لب تو هیچ دندان نزنم
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۹
گیرم ز غمت جان و خرد پیر کنم
خود را ز هوس ناوک تقدیر کنم
بر هر دو جهان چهار تکبیر کنم
شایستهٔ تو نیم، چه تدبیر کنم
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۲
از آمدنم فزود رنج بدنم
از بودن خود همیشه اندر محنم
وز بیم شدن باغم و درد حزنم
نه آمدن و نه بدن و نه شدنم