عبارات مورد جستجو در ۹۶۶۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۲
خالیست سیاه بر رخ آن مه وش
افتاده خوش و مراهمی افتد خوش
چون مهر که از مشک نهی بر باده
یا قطرۀ آبی که چکد بر آتش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۷
بلبل که پریر از دل شاداش
گفتی که برفت مطربی از یادش
امروز به چرخ می رسد فریادش
مانا که شکوفه سیم مطب دادش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۸
نرگس که صبا بروی درمی جهدش
یعنی ز لطافتست که دم می دهدش
کآن چشم که باز کرد در کوی بقا
چندان ندهد مهله که بر هم نهدش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۹
چون رنگ بدزدید گل از رخسارش
آویخت صبا چو خونیان بردارش
بسیار بگفت بلبل اندر کارش
تا بود که صبا بجان دهد زنهارش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۲
بلبل که نبود در چمن پر وازش
بی برگی شاخ کرده بد بی سازش
چون داد شکوفه سیم مطرب بازش
بنگر که بچرخ می رسد آوازش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۴
گل گفت اگرت هست بتی مه وش خوش
با من بنشین و بر رخش می کش خوش
من بر دل خویش کرده ام آتش خوش
زان عمر بکام دل گذارم خوش خوش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۹
آن سرو که نیست در جهان همتایش
از قامت اوست باغ را آرایش
در راستی ارچه کس ندارد پایش
هم زیر آمد ز قدّ تو بالایش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۰
بیزار شدم بی تو زهر آسایش
خود چون باشد بعشق در آسایش
آسایش من از دم باد سحرست
بیمار دهد وقت سحر آسایش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۰
هر صبحدمی زخواب برخیزد گل
رنگی ز دگر گونه برآمیزد گل
تا در دو سه خردۀ زر آویزد گل
صد وجه زخویشتن برانگیزد گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۱
ابر آمد و کرد پر گهر دامن گل
زیرا همه دامنست پیراهن گل
ما نیز نهیم رخت پیرامن گل
پیمانه همی زنیم در خرمن گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۲
عشّاق بر آمدند پیرامن گل
یکباره زدند دست در دامن گل
وز بس که همی کشند پیراهن گل
آنک بهزار شاخ شد بر تن گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۳
آتش چو فکند باد در خرمن گل
بر خاک چکید آب پیراهن گل
ای ساقی می دست تو و دامن گل
وی دختر رز خون تو در گردن گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۲
تیغت که فشاند بر و سر مردم
کوتاه کند راه اجل بر مردم
زان سان که رود برهنه مردم در آب
این آب برهنه می رود در مردم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۲
طبرستان را شگفت جایی دیدم
نمناک زمینیّ و هوایی دیدم
هر خار بنی یافتم و زوبینی
هر شاخ گیایی ز کیایی دیدم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۳
آن روز که بر خاطر عالی گذرم
از عجب چو نرگس همه در خود نگرم
از کوی تو ار باد قبولی جهدم
مانندۀ برگ گل ز شادی بپرم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۴
بی روی تو صدره بگل ار برگذرم
ممکن نبود که نیز در وی نگرم
ور چند بنفشه خرده کاری سازد
با خّط تو سبلتش بیک جو نخرم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۳
گفتی که به مه نگه کن انگار منم
روی توام آرزوست، مه را چه کنم؟
مه چون تو کجا بود که در هر ماهی
یک شب چو رخت باشد و باقی چو تنم؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳۰
هر سرو که من به بوستان بنشانم
بر یاد قد سرو روان بنشانم
با سرو به آرزوی آن بنشینم
تا آرزوی قدت بدان بنشانم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۲
از خطّ تو شد بنفشه را پشت به خم
و آمد ز پریشانی از آن سان برهم
کز زلف تواش باز نمی دانستم
چون دیدمشان در پس گوش تو به هم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۰
دیشب من و صبح از غمت دم نزدیم
کمتر ز یکی آه بود هم نزدیم
بودیم همه شب من و اختر تا روز
درهم زده چشم و چشم برهم نزدیم