عبارات مورد جستجو در ۵۸۳۶ گوهر پیدا شد:
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
اعمال دکة القضاء و بیت الطشت در مسجد کوفه
 بدان که «دکة القضا» نیمکتی در مسجد کوفه بوده که امیرمؤمنان روی آن می نشستند و قضاوت می کردند و در آن محلّ ستون کوتاهی وجود داشت که بر آن آیه کریمه «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» نوشته شده بود؛ و بیت الطشت همان جایی است که معجزه امیرمؤمنان در حق آن دختر ظاهر شد.
دختر بی شوهری که بر اثر نشستن میان آب، زالویی در شکمش وارد شد و اندک اندک از مکیدن خون بزرگ و شکم دختر را مانند شکم زن حامله کرد؛ برادران دختر به او گمان فرزنددار شدن از راه نامشروع بردند و درصدد کشتن او برآمدند؛ برای قضاوت این مشکل نزد امیرمؤمنان آمدند، حضرت دستور داد در طرفی از مسجد پرده کشیدند و آن دختر را پشت پرده نشاندند، سپس قابله کوفه را دستور داد، آن دختر را معاینه کند.
زن قابله پس از معاینه عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین، این دختر آبستن است و فرزندی در رحم دارد، حضرت دستور داد طشتی پر از لجن آوردند و دختر را روی آن قرار دادند، زالو وقتی بوی لجن شنید از شکم دختر بیرون آمد. در بعضی از روایات است که حضرت دست دراز کرد و از کوه های شام قطعه برفی حاضر کرد و در آن طشت نهاد تا زالو از شکم دختر بیرون آمد.
بدان که مشهور در ترتیب اعمال مسجد آن است که پس از اعمال ستون چهارم به وسط مسجد می روند و اعمال آنجا را بجا می آورند و اعمال «دکة القضاء» و «بیت الطشت» را در پایان همه اعمال پس از فراغت از دکه امام صادق(علیه السلام) به جا می آورند. امّا این فقیر به همان ترتیبی که سید ابن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» و علاّمه مجلسی در «بحار» و شیخ خضر در کتاب «مزار» نقل کرده اند ذکر می کنم. اگر کسی بخواهد به ترتیب مشهور عمل نماید، اعمال دکة القضا و بیت الطشت را بعد از اعمال ستون چهارم بجا نیاورد.
در هر صورت به سوی دکة القضا برو و در آن محلّ دو رکعت نماز، به «حمد» و هر سوره که خواهی بخوان، چون فارغ شدی، «تسبیح حضرت زهرا» را بجای آور و بگو:
یا مالِکی وَمُمَلِّکی وَمُتَغَمِّدِی بِالنِّعَمِ الْجِسامِ مِنْ غَیرِ اسْتِحْقاقٍ، وَجْهِی خاضِعٌ لِمَا تَعْلُوهُ الْأَقْدامُ لِجَلالِ وَجْهِک الْکرِیمِ لَاتَجْعَلْ هذِهِ الشِّدَّةَ وَلَا هذِهِ الْمِحْنَةَ مُتَّصِلَةً بِاسْتِیصالِ الشَّأْفَةِ، وَامْنَحْنِی مِنْ فَضْلِک مَا لَمْ تَمْنَحْ بِهِ أَحَداً مِنْ غَیرِ مَسْأَلَةٍ، أنْتَ الْقَدِیمُ الْأَوَّلُ الَّذِی لَمْ تَزَلْ وَلَا تَزالُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، وَزَک عَمَلِی، وَبارِک لِی فِی أَجَلِی، وَاجْعَلْنِی مِنْ عُتَقائِک وَطُلَقائِک مِنَ النَّارِ، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
این محلّ متصّل به دکة القضا است. در این جایگاه دو رکعت نماز بخوان و پس از سلام و تسبیح حضرت بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی ذَخَرْتُ تَوْحِیدِی إِیاک، وَمَعْرِفَتِی بِک، وَ إِخْلاصِی لَک، وَ إِقْرارِی بِرُبُوبِیتِک، وَذَخَرْتُ وِلایةَ مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَی بِمَعْرِفَتِهِمْ مِنْ بَرِیتِک مُحَمَّدٍ وَعِتْرَتِهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِمْ لِیوْمِ فَزَعِی إِلَیک عاجِلاً وآجِلاً، وَقَدْ فَزِعْتُ إِلَیک وَ إِلَیهِمْ یا مَوْلای فِی هذَا الْیوْمِ وَفِی مَوْقِفِی هذَا وَسَأَلْتُک مَادَّتِی مِنْ نِعْمَتِک وَ إِزاحَةَ مَا أَخْشاهُ مِنْ نِقْمَتِک، وَالْبَرَکةَ فِیما رَزَقْتَنِیهِ، وَتَحْصِینَ صَدْرِی مِنْ کلِّ هَمٍّ وَجائِحَةٍ وَمَعْصِیةٍ فِی دِینِی وَدُنْیای وَآخِرَتِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
روایت شده که امام صادق(علیه السلام) در بیت الطشت دو رکعت نماز بجا آوردند.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
عمل ستون هفتم مسجد کوفه
این محلّ مقامی است که حق تعالی در آن، توفیق توبه و بازگشت را به آدم (ع) داد، پس به سوی آن برو و جلوی آن رو به قبله بایست و بگو:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی أَبِینا آدَمَ وَأُمِّنا حَوَّاءَ، السَّلامُ عَلَی هابِیلَ الْمَقْتُولِ ظُلْماً وَعُدْواناً عَلَی مَواهِبِ اللّهِ وَرِضْوانِهِ، السَّلامُ عَلَی شَیثَ صَفْوَةِ اللّهِ الْمُخْتارِ الْأَمِینِ وَعَلَی الصَِّفْوَةِ الصَّادِقِینَ مِنْ ذُرِّیتِهِ الطَّیبِینَ أَوَّلِهِمْ وَآخِرِهِمْ، السَّلامُ عَلَی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَیعْقُوبَ وَعَلَی ذُرِّیتِهِمُ الْمُخْتارِینَ، السَّلامُ عَلَی مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ خاتَِمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَذُرِّیتِهِ الطَّیبِینَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ فِی الْأَوَّلِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ فِی الْآخِرینِ، السَّلامُ عَلی فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْهادِینَ شُهَداءِ اللّهِ عَلَی خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَی الرَّقِیبِ الشَّاهِدِ عَلَی الْأُمَمِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
سپس نزد این ستون چهار رکعت نماز بخوان، در رکعت اول «حمد» و «قدر» و در رکعت دوم «حمد» و «توحید» و در رکعت سوم و چهارم هم به همین ترتیب عمل کن، پس از فراغت از چهار رکعت و «تسبیح حضرت زهرا» بگو:
اللّهُمَّ إِنْ کنْتُ قَدْ عَصَیتُک فَإِنِّی قَدْ أَطَعْتُک فِی الْإِیمانِ مِنِّی بِک مَنّاً مِنْک عَلَی لَامَنّاً مِنِّی عَلَیک، وَأَطَعْتُک فِی أَحَبِّ الْأَشْیاءِ لَک لَمْ أَتَّخِذْ لَک وَلَداً، وَلَمْ أَدْعُ لَک شَرِیکاً، وَقَدْ عَصَیتُک فِی أَشْیاءَ کثِیرَةٍ عَلَی غَیرِ وَجْهِ الْمُکابَرَةِ لَک وَلَا الْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِیتِک، وَلَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِیتِک، وَلَکنِ اتَّبَعْتُ هَوای وَأَزَلَّنِی الشَّیطانُ بَعْدَ الْحُجَّةِ عَلَی وَالْبَیانِ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی غَیرَ ظالِمٍ لِی، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّی وَتَرْحَمْنِی فَبِجُودِک وَکرَمِک یا کرِیمُ. اللّهُمَّ إِنَّ ذُنُوبِی لَمْ یبْقَ لَها إِلّا رَجاءُ عَفْوِک وَقَدْ قَدَّمْتُ آلَةَ الْحِرْمانِ، فَأَنَا أَسْأَلُک اللَّهُمَّ مَا لَا أَسْتَوْجِبُهُ، وَأَطْلُبُ مِنْک مَا لَاأَسْتَحِقُّهُ. اللّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی وَلَمْ تَظْلِمْنِی شَیئاً، وَ إِنْ تَغْفِرْ لِی فَخَیرُ راحِمٍ أَنْتَ یا سَیدِی؛
اللّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَأَنَا أَنَا، أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ، وَأَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ، وَأَنْتَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْحِلْمِ، وَأَنَا الْعَوَّادُ بِالْجَهْلِ. اللّهُمَّ فَإِنِّی أَسْأَلُک یا کنْزَ الضُّعَفاءِ، یا عَظِیمَ الرَّجاءِ، یا مُنْقِذَ الْغَرْقی، یا مُنْجِی الْهَلْکی، یا مُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یا مُحْیی الْمَوْتی، أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَک شُعاعُ الشَّمْسِ، وَدَوِی الْماءِ، وَحَفِیفُ الشَّجَرِ، وَنُورُ الْقَمَرِ، وَظُلْمَةُ اللَّیلِ، وَضَوْءُ النَّهارِ، وَخَفَقانُ الطَّیرِ، فَأَسْأَلُک اللَّهُمَّ یا عَظِیمُ بِحَقِّک عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الصَّادِقِینَ، وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الصَّادِقِینَ عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی عَلِی، وَبِحَقِّ عَلِی عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی فاطِمَةَ، وَبِحَقِّ فاطِمَةَ عَلَیک؛
وَبِحَقِّک عَلَی الْحَسَنِ، وَبِحَقِّ الْحَسَنِ عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی الْحُسَینِ، وَبِحَقِّ الْحُسَینِ عَلَیک، فَإِنَّ حُقُوقَهُمْ عَلَیک مِنْ أَفْضَلِ إِنْعامِک عَلَیهِمْ، وَبِالشَّأْنِ الَّذِی لَک عِنْدَهُمْ، وَبِالشَّأْنِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَک، صَلِّ عَلَیهِمْ یا رَبِّ صَلاةً دائِمَةً مُنْتَهی رِضاک، وَاغْفِرْ لِی بِهِمُ الذُّنُوبَ الَّتِی بَینِی وَبَینَک، وَأَرْضِ عَنِّی خَلْقَک، وَأَتْمِمْ عَلَی نِعْمَتَک کما أَتْمَمْتَها عَلی آبائِی مِنْ قَبْلُ، وَلَا تَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ عَلَی فِیهَا امْتِناناً، وَامْنُنْ عَلَی کما مَنَنْتَ عَلی آبائِی مِنْ قَبْلُ یا کهیعص. اللّهُمَّ کمَا صَلَّیتَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فَاسْتَجِبْ لِی دُعَائِی فِیما سَأَلتُ، یا کرِیمُ یا کرِیمُ یا کرِیمُ.
پس به سجده برو و در سجده بگو:
یا مَنْ یقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السَّائِلِینَ، وَیعْلَمُ مَا فِی ضَمِیرِ الصَّامِتِینَ، یا مَنْ لَایحْتاجُ إِلَی التَّفْسِیرِ، یا مَنْ یعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْینِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ، یا مَنْ أَنْزَلَ الْعَذابَ عَلَی قَوْمِ یونُسَ وَهُوَ یرِیدُ أَنْ یعَذِّبَهُمْ فَدَعَوْهُ وَتَضَرَّعُوا إِلَیهِ فَکشَفَ عَنْهُمُ الْعَذابَ وَمَتَّعَهُمْ إِلی حِینٍ، قَدْ تَری مَکانِی، وَتَسْمَعُ دُعائِی، وَتَعْلَمُ سِرِّی وَعَلانِیتِی وَحالِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ دِینِی وَ دُنْیای وَ آخِرَتِی.
پس «هفتاد مرتبه» بگو « یَا سَیِّدِی» آنگاه سر از سجده بردار و بگو:
یا رَبِّ أَسْأَلُک بَرَکةَ هذَا الْمَوْضِعِ وَبَرَکةَ أَهْلِهِ، وَأَسْأَلُک أَنْ تَرْزُقَنِی مِنْ رِزْقِک رِزْقاً حَلالاً طَیباً تَسُوقُهُ إِلَی بِحَوْلِک وَقُوَّتِک وَأَنَا خَائِضٌ فِی عافِیةٍ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
نویسنده گوید: در کتاب «مزار قدیم» در دعای این مقام بعد از «یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ» و پیش از سجده ذکر شده دعای «اللّهُمَّ یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ» که از دعاهای سجّادیه است و متن آن در باب اول در ضمن دعاهای ایمنی از شرّ دشمنان و بلاها و ترس گذشت. پس از آن فرمود: آنگاه بگو:
اللّهُمَّ إِنَّک تَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ، وَتَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الْغُیوبِ، صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، وَتَجاوَزْ عَنِّی، وَتَصَدَّقْ عَلَی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس به سجده برو و بگو: «یَا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السَّائِلِینَ» تا آخر دعا.
و نیز آگاه باش روایات بسیار در برتری و مزیت ستون هفتم وارد شده.
شیخ کلینی به سند معتبر روایت کرده: امیرمؤمنان(علیه السلام) رو به این ستون نماز می خواند و چنان نزدیک به آن می ایستاد که بین آن حضرت و ستون فاصله در حدّی بود که بزی عبور کند.
و در روایت معتبر دیگر وارد شده: هر شب شصت هزار فرشته، از عالم بالا نازل می شوند و کنار ستون هفتم نماز می خوانند و این به صورتی است که تا قیامت به هر شصت هزار نفر یک بار نوبت می رسد و فرصتی برای مراجعه دوبارۀ آنان نیست. در حدیث معتبر از امام صادق(علیه السلام) آمده: که ستون هفتم مقام حضرت ابراهیم است.
شیخ کلینی در کتاب کافی به سند صحیح از ابو اسماعیل سرّاج روایت کرده: معاویه بن وهب دست مرا گرفت و گفت: ابوحمزه ثمالی دست مرا گرفت و گفت: اصبغ بن نباته دست مرا گرفت و ستون هفتم را به من نشان داد و گفت: این ستون مقام حضرت امیرمؤمنان است که نزد آن نماز می خواند و امام مجتبی(علیه السلام) کنار ستون پنجم نماز می خواند و وقتی امیرمؤمنان حضور نداشت، امام مجتبی(علیه السلام) به جای آن حضرت نماز می خواند و آن از درب کِنده است در هر صورت، اخبار در فضیلت این ستون بسیار است و بنای ما بر اختصار می باشد.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
زیارت جناب مسلم بن عقیل
چون از اعمال مسجد کوفه فراغت یافتی، به جانب قبر مسلم بن عقیل برو و کنار قبر بایست و بگو:
الْحَمْدُلِلّهِ الْمَلِک الْحَقِّ الْمُبِینِ، الْمُتَصاغِرِ لِعَظَمَتِهِ جَبَابِرَةُ الطَّاغِینَ، الْمُعْتَرِفِ بِرُبُوبِیتِهِ جَمِیعُ أَهْلِ السَّمَاواتِ وَالْأَرَضِینَ، الْمُقِرِّ بِتَوْحِیدِهِ سائِرُ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی سَیدِ الْأَنامِ وَأَهْلِ بَیتِهِ الْکرامِ صَلاةً تَقَرُّ بِها أَعْینُهُمْ، وَیرْغَمُ بِها أَنْفُ شانِئِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِینَ،
سَلامُ اللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ وَسَلامُ مَلائِکتِهِ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلِینَ، وَأَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِینَ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِینَ، وَجَمِیعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینَ، وَالزَّاکیاتُ الطَّیباتُ فِیما تَغْتَدِی وَتَرُوحُ عَلَیک یا مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طالِبٍ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛
أَشْهَدُ أَنَّک أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَجاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَقُتِلْتَ عَلَی مِنْهاجِ الْمُجاهِدِینَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّی لَقِیتَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ وَهُوَ عَنْک راضٍ، وَأَشْهَدُ أَنَّک وَفَیتَ بِعَهْدِ اللّهِ وَبَذَلْتَ نَفْسَک فِی نُصْرَةِ حُجَّةِ اللّهِ وَابْنِ حُجَّتِهِ حَتَّی أَتاک الْیقِینُ،
أَشْهَدُ لَک بِالتَّسْلِیمِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِی الْمُرْسَلِ، وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَالدَّلِیلِ الْعالِمِ، وَالْوَصِی الْمُبَلِّغِ، وَالْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ، فَجَزاک اللّهُ عَنْ رَسُولِهِ، وَعَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَعَنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ أَفْضَلَ الْجَزاءِ بِمَا صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ وَأَعَنْتَ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ،
لَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ أَمَرَ بِقَتْلِک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَک وَلَعَنَ اللّهُ مَنِ افْتَری عَلَیک وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِک؛ وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ بایعَک وَغَشَّک وَخَذَلَک وَأَسْلَمَک وَمَنْ أَلَّبَ عَلَیک وَلَمْ یعِنْک، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ النَّارَ مَثْواهُمْ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.
أَشْهَدُ أَنَّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَأَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ لَکمْ مَا وَعَدَکمْ، جِئْتُک زائِراً عارِفاً بِحَقِّکمْ، مُسَلِّماً لَکمْ، تابِعاً لِسُنَّتِکمْ، وَنُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یحْکمَ اللّهُ وَهُوَ خَیرُ الْحاکمِینَ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لَامَعَ عَدُوِّکمْ صَلواتُ اللّهِ عَلَیکمْ وَعَلَی أَرْواحِکمْ وَأَجْسادِکمْ وَشاهِدِکمْ وَغائِبِکمْ، وَالسَّلامُ عَلَیکمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، قَتَلَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکمْ بِالْأَیدِی وَالْأَلْسُنِ.
در کتاب «مزار کبیر» این متن را به منزله اذن دخول قرار داده و گفته پس وارد شو و خود را به قبر بچسبان (بر اساس روایت سابقه به ضریح آن حضرت اشاره کن) و بگو:
السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، الْحَمْدُ لِلّهِ وَسَلامٌ عَلَی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَالسَّلامُ عَلَیکمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَعَلَی رُوحِک وَبَدَنِک، أَشْهَدُ أَنَّک مَضَیتَ عَلَی مَا مَضَی عَلَیهِ الْبَدْرِیونَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ، الْمُبالِغُونَ فِی جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَنُصْرَةِ أَوْلِیائِهِ، فَجَزاک اللّهُ أَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَأَکثَرَ الْجَزاءِ، وَأَوْفَرَ جَزاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفی بِبَیعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَأَطاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ؛
أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ، وَأَعْطَیتَ غایةَ الْمَجْهُودِ حَتَّی بَعَثَک اللّهُ فِی الشُّهَداءِ، وَجَعَلَ رُوحَک مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ، وَأَعْطاک مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً، وَأَفْضَلَها غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِکرَک فِی الْعِلِّیینَ، وَحَشَرَک مَعَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً، أَشْهَدُ أَنَّک لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکلْ، وَأَنَّک قَدْ مَضَیتَ عَلَی بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِک مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ، فَجَمَعَ اللّهُ بَینَنا وَبَینَک وَبَینَ رَسُولِهِ وَأَوْلِیائِهِ فِی مَنازِلِ الْمُخْبِتِینَ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.
آنگاه در بالای سر دو رکعت نماز بخوان و آن را به آن حضرت هدیه کن و بگو: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَلَا تَدَعْ لِی ذَنْباً» و این همان دعایی است که در «حرم قمر بنی هاشم» خوانده می شود و ذکرش بیاید و اگر خواستی حضرت مسلم را وداع کنی، همان وداعی را بخوان که در «زیارت حضرت عباس» ذکر می شود.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد سهله
نماز و دعا در مسجد زید
سپس به مسجد زدید برو که نزدیک سهله است و در آن دو رکعت نماز بخوان و دست ها را بگشا و بگو:
إِلهِی قَدْ مَدَّ إِلَیک الْخَاطِئُ الْمُذْنِبُ یدَیهِ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِک. إِلهِی قَدْ جَلَسَ الْمُسِیءُ بَینَ یدَیک مُقِرَّاً لَک بِسُوءِ عَمَلِهِ، وَراجِیاً مِنْک الصَّفْحَ عَنْ زَلَلِهِ. إِلهِی قَدْ رَفَعَ إِلَیک الظَّالِمُ کفَّیهِ رَاجِیاً لِما لَدَیک فَلَا تُخَیبْهُ بِرَحْمَتِک مِنْ فَضْلِک. إِلهِی قَدْ جَثَا الْعائِدُ إِلَی الْمَعَاصِی بَینَ یدَیک خائِفاً مِنْ یوْمٍ تَجْثُو فِیهِ الْخَلائِقُ بَینَ یدَیک.
إِلهِی جَاءَک الْعَبْدُ الْخَاطِئُ فَزِعاً مُشْفِقاً، وَرَفَعَ إِلَیک طَرْفَهُ حَذِراً راجِیاً، وَفاضَتْ عَبْرَتُهُ مُسْتَغْفِراً نادِماً؛ وَعِزَّتِک وَجَلالِک مَا أَرَدْتُ بِمَعْصِیتِی مُخالَفَتَک، وَمَا عَصَیتُک إِذْ عَصَیتُک وَأَنَا بِک جاهِلٌ وَلَا لِعُقُوبَتِک مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِنَظَرِک مُسْتَخِفٌّ، وَلکنْ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی، وَأَعانَتْنِی عَلَی ذلِک شِقْوَتِی، وَغَرَّنِی سِتْرُک الْمُرْخی عَلَی، فَمِنَ الْآنَ مِنْ عَذابِک مَنْ یسْتَنْقِذُنِی؟ وَبَحَبْلِ مَنْ أَعْتَصِمُ إِنْ قَطَعْتَ حَبْلَک عَنِّی؟
فَیا سَوْأَتاهُ غَداً مِنَ الْوُقُوفِ بَینَ یدَیک إِذا قِیلَ لِلْمُخِفِّینَ جُوزُوا، ولِلْمُثْقِلِینَ حُطُّوا، أَفَمَعَ الْمُخِفِّینَ أَجُوزُ أَمْ مَعَ الْمُثْقِلِینَ أَحُطُّ؟ وَیلِی کلَّما کبُرَ سِنِّی کثُرَتْ ذُنُوبِی! وَیلِی کلَّما طالَ عُمْرِی کثُرَتْ مَعَاصِی! فَکمْ أَتُوبُ؟ وَکمْ أَعُودُ؟ أَمَا آنَ لِی أَنْ أَسْتَحْیی مِنْ رَبِّی؟ اللّهُمَ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَخَیرَ الْغَافِرِینَ.
سپس گریه کن و صورت به خاک بگذار و بگو:
رْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَاقْتَرَفَ وَاسْتَکانَ وَاعْتَرَفَ.
پس از آن طرف راست صورت خود را به خاک بگذار و بگو:
إِنْ کنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ.
بعد طرف چپ را به خاک بگذار و بگو:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک یا کرِیمُ.
آنگاه به حال سجده برگرد و «صد مرتبه» بگو:«الْعَفْوَ الْعَفْوَ؛ از من در گذر».
نویسنده گوید: این مسجد از مساجد برجسته و ممتاز کوفه است و منسوب به «زید بن صوحان» است که از بزرگان اصحاب امیرالمؤمنان و از نیکان و پارسایان به شمار می رفته و در جنگ جمل در یاری حضرت شهید شد و دعایی که در چند سطر قبل ذکر شد دعای او بوده که در نماز شب می خوانده.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد سهله
مسجد صعصعه
و در نزدیکی مسجد او [مسجد زید] مسجد برادرش «صعصعه بن صوحان» است که او نیز از اصحاب امیرمؤمنان و از عارفان به حق آن حضرت و از بزرگان اهل ایمان است و آن قدر فصیح و بلیغ بوده که امیرمؤمنان او را «خطیب شحشح» [روان در گفتار و سخنرانی] گفته و به مهارت در سخنرانی ها و فصاحت در زبان از او تعریف کرده و هم او را به قلّت مؤونه [قانع و بی نیاز از مردم] و کثرت معونه [یاری دهنده به مردم در حدّ زیاد] مدح فرموده؛
و در شبی که امیرمؤمنان از دنیا رفت و فرزندان آن حضرت جنازه نازنینش را از کوفه به نجف حمل کردند، صعصعه از جمله مشایعت کنندگان جنازه آن جناب بود و چون اهل بیت از کار دفن امام فارغ شدند، صعصعه کنار قبر مقدّس ایستاد و مشتی از خاک قبر برگرفت و بر سر خود ریخت و گفت: پدر و مادرم فدایت ای امیرمؤمنان، گوارا باد تو را کرامت های خدا ای ابوالحسن، به راستی زادگاه تو پاکیزه و صبر تو نیرومند و جهادت بزرگ بود و به آنچه آرزو داشتی رسیدی و تجارت سودمندی کردی و به نزد پروردگار خود رفتی.
و از این نوع کلمات بسیار گفت و به سختی گریست و دیگران را به گریه واداشت و در حقیقت کنار قبر آن حضرت در آن دل شب مجلس روضه برقرار شد و صعصعه به منزله روضه خوان بود و مستمعین او جناب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و محمّد حنفیه و قمر بنی هاشم و سایر فرزندان و بستگان آن حضرت بودند و چون این کلمات به پایان رسید، رو به جانب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و سایر آقازادگان کرد و ایشان را تعزیت و تسلیت گفت، سپس همگی به کوفه بازگشتند.
در هر صورت مسجد صعصعه از مساجد شریف کوفه است و جماعتی امام زمان (صلوات الله علیه) را در ماه رجب، در آن مسجد مبارک دیده اند که دو رکعت نماز بجا آورده و این دعا را خوانده است: «اللّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَالْآلاءِ الْوَازِعَةِ»
و ظاهر عمل آن حضرت نشان می دهد که این دعا مخصوص این مسجد شریف و از اعمال آن است، نظیر دعاهای مسجد سهله و زید، اما چون در ماه رجب بوده که این دعا خوانده شده احتمال داده شده که شاید این دعا از دعاهای ایام رجب باشد، بنابراین در کتاب های علما در اعمال ماه رجب ذکر شده و ما نیز چون این دعا را در اعمال ماه رجب ذکر کرده بودیم به این اندازه اکتفا کردیم و به تکرارش نپرداختیم، هرکه بخواهد می تواند مراجعه کند ان شاءالله تعالی.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
مداخله نااهلان به کتب حدیث و اخبار
کتاب های دعای شیعه، به مرتبه ای متقن و محکم بوده که غالب آن ها که استنساخ می کردند، خودشان از اهل علم بودند و از روی نسخه هایی که به خط اهل علم و تصحیح شده علما بوده مقابله و تصحیح می نمودند و اگر اختلافی بود، در حاشیه اش به آن اختلاف اشاره می کردند؛ مثلاً در دعای مکارم الاخلاق «وبَلِّغْ بِإیمانی» در حاشیه اش اشاره می کنند، در نسخه ابن اشناس «وَابْلُغْ بِإیْمانی» است و در روایت ابن شاذان «اللّهُمَّ أبْلِغْ إیمانی» است؛ یا مثلاً فلان کلمه به خط ابن سکون چنین است و به خط شهید چنین
همچنین کار کتاب های معتبر دعا به جایی رسیده که منحصر به کتاب «مفتاح» شده که فی الجمله وصفش را شنیدی و این کتاب مرجع عوام و خواص و عرب و عجم شده و این نیست، جز از بی اعتنایی اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع ننمودن به کتب علما و فقهای اهل بیت اطهار و نهی نکردن از امثال این بدعت ها و اضافات و دسیسه وضّاعان [آنان که از پیش خود جعل حدیث می کنند و به پیامبر و امام نسبت می دهند] و تحریف جاهلان و جلو نگرفتن از نااهلان و از تصرّفات بی خردان تا کار به جایی رسیده که دعاها موافق سلیقه ها تلفیق شده و زیارت ها و مفجعه ها و صلوات ها اختراع گشته و مجموعه های بسیار از دعاهای ساختگی و قلابی چاپ شده و بچّه مفتاح ها متولد گشته و کم کم سرایت کرده، به سایر کتب رسیده و شایع و رواج یافته است.
مثلاً کتاب «منتهی الآمال» این احقر را تازه طبع کرده اند، بعضی از خطّاطان آن، به سلیقه خود تصرّفاتی در آن نموده، از جمله در احوال مالک بن یسر ملعون نوشته: از دعای امام حسین(علیه السلام) هر دو دست او از کار افتاده بود الحمدلله؛ در تابستان همانند دو چوب خشک می گردید الحمدلله؛ در زمستان خون از آن ها می چکید الحمدلله و بر این حال خسران مال بود الحمدلله.
در این دو سطر عبارت، چهار لفظ «الحمدلله» را کاتب موافق سلیقه خود جزو عبارت کرده است و نیز در بعضی از مواضع کتاب پس از نام جناب زینب یا امّ کلثوم، به سلیقه خود لفظ خانم اضافه کرده که زینب خانم و امّ کلثوم خانم گفته شود، به خاطر آنکه از آن مخدّرات تجلیل شود و کاتب، حمید بن قحطبه را چون با او دشمن بوده، به علت بدی او حمید بن قحبه نوشته، ولی احتیاط نموده قحطبه را به عنوان نسخه بدل آن یادداشت کرده و عبد ربّه را صلاح دیده عبدالله نوشته و زحر بن قیس را که حاء بی نقطه است، در هر کجای کتاب بوده، به جیم نوشته و امّ سلمه را غلط دانسته و تا در امکانش بوده ام ام السلمه کرده، الی غیر ذلک.
غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود: یکی آن که تصرفاتی که این شخص به سلیقه خود کرده، آن را کمال دانسته و خلافش را نقص فرض کرده، درحالی که آن چیزی که او کمال دانسته باعث نقصان شده است، بنابراین از اینجا قیاس کنیم به چیزهایی که ما از روی جهل و نادانی در دعاها داخل می کنیم یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرفات می نماییم و آن را کمال فرض می کنیم، بدانیم که همان چیزها نزد اهلش سبب نقصان و بی اعتباری آن دعاها یا زیارت خواهد بود، پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستورالعمل دادند، به همان رفتار کرده و از آن تخطّی ننمائیم؛
و دیگر غرضم آن بود که معلوم گردد هرگاه نسخه ای که نویسنده اش زنده و حاضر و نگهبان او باشد، با آن این گونه رفتار کنند، پس با سایر نسخه ها چه کردند و به کتاب های چاپی دیگر چه اعتماد است؟ مگر کتابی که از مصنّفات مشهور علمای معروف باشد و به نظر ثقه ای از علمای آن فن رسیده و امضا فرموده باشد.
در حال ثقه جلیل، فقیه پیشین در اصحاب ائمه(علیهم السلام) یونس بن عبدالرحمن روایت شده است: که کتابی در اعمال شبانه روز نوشته بود، جناب ابو هاشم جعفری آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکری(علیه السلام) رساند، حضرت تمام آن را مطالعه و به دقت بررسی نمود، پس از آن فرمود: «هذا دِینی وَدِینُ آبائی کُلُّهُ وَهُوَ الْحَقُّ کُلُّهُ؛ این دین من و دین پدران من است و تمامش حق می باشد».
ملاحظه کن که ابو هاشم جعفری، با آن که بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطّلع بوده، در عمل کردن به کتاب او اکتفا نکرده تا آن که آن را به نظر مبارک امام خود رسانید؛
و نیز روایت شده: از بورق شنجانی هراتی که مردی معروف به صدق و صلاح و ورع بوده، در سامره خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسید و کتاب «یوم و لیله» شیخ جلیل القدر فضل بن شاذان نیشابوری را به آن حضرت داد و گفت: فدایت شوم، می خواهم در این کتاب نظر فرمایی و ورق ورق آن را ملاحظه کنی؛ حضرت فرمود: «هذا صَحِیحٌ یَنْبَغی أَنْ تَعْمَلَ بِهِ؛ این کتاب صحیح است و شایسته است به آن عمل کنی» الی غیر ذلک؛
و این احقر با اینکه مذاق مردم این زمان و عدم اهتمامشان را در امثال این امور می دانستم، برای اتمام حجت سعی و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقول در این کتاب حتی الامکان، از نسخه های اصل نقل شود و بر نسخه های متعددی عرضه گردد و به اندازه ای که از عهده برآید تصحیح کنم تا عامل به آن از روی اطمینان عمل کند ان شاء الله، به شرط آن که کاتبان و ناسخان، در آن تصرف ننمایند و خوانندگان، اختراع و سلیقه های خود را کنار گذارند.
شیخ کلینی از عبدالرحیم قصیر نقل کرده: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: فدایت شوم، من از پیش خود دعایی اختراع کرده ام، حضرت فرمود: مرا از اختراع خود بگذار، یعنی آن را کنار گذار و برای من نقل مکن و اجازه نداد دعای جمع کرده اش را نقل کند و خود حضرت برای او دستور العملی عنایت فرمود.
شیخ صدوق از عبدالله بن سنان روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه ای می رسد، پس می مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت گر و در آن شبهه نجات نمی یابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی:
یا اللّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
پس گفتم:
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
حضرت فرمود: خدای عزّوجل «مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ» است، ولی چنان که من می گویم بگو: «یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ».
تأمل در این دو حدیث شریف، برای بیداری کسانی که در دعاها به سلیقه خود، بعضی کلمات را زیاد می کنند و پاره ای تصرّفات می نمایند کافی است و الله العاصم.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
زیارت حضرت عباس بن على (ع)
شیخ اجل، جعفر بن قولویه قمی به سند معتبر از ابوحمزه ثمالی روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرموده: که هرگاه قصد کردی که قبر عبّاس بن علی را زیارت کنی قبری که در کنار فرات برابر حائر است، بر در روضه می ایستی و می گویی:
سَلامُ اللّهِ وَسَلامُ مَلائِکتِهِ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلِینَ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِینَ، وَجَمِیعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینَ، وَ الزَّاکیاتُ الطَّیباتُ فِیما تَغْتَدِی وَتَرُوحُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ لَک بِالتَّسْلِیمِ وَالتَّصْدِیقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِی صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ الْمُرْسَلِ، وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَالدَّلِیلِ الْعالِمِ، وَالْوَصِی الْمُبَلِّغِ، وَالْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ، فَجَزاک اللّهُ عَنْ رَسُولِهِ وَعَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَعَنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِمْ أَفْضَلَ الْجَزاءِ بِمَا صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ وَأَعَنْتَ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ؛
لَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک، وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ حالَ بَینَک وَبَینَ ماءِ الْفُراتِ، أَشْهَدُ أَنَّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَأَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ لَکمْ مَا وَعَدَکمْ، جِئْتُک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وافِداً إِلَیکمْ وَقَلْبِی مُسَلِّمٌ لَکمْ وَتابِعٌ، وَأَنَا لَکمْ تابِعٌ، وَنُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یحْکمَ اللّهُ وَهُوَ خَیرُ الْحاکمِینَ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لَامَعَ عَدُوِّکمْ، إِنِّی بِکمْ وَبِإِیابِکمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَبِمَنْ خالَفَکمْ وَقَتَلَکمْ مِنَ الْکافِرِینَ، قَتَلَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکمْ بِالْأَیدِی وَالْأَلْسُنِ.
سپس وارد روضه شو و خود را به ضریح بچسبان و بگو:
السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِمْ وَسَلَّمَ، السَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوانُهُ وَ عَلَی رُوحِک وَبَدَنِک، أَشْهَدُ وَأُشْهِدُ اللّهَ أَنَّک مَضَیتَ عَلَی مَا مَضی بِهِ الْبَدْرِیونَ وَالْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ، الْمُناصِحُونَ لَهُ فِی جِهادِ أَعْدائِهِ، الْمُبالِغُونَ فِی نُصْرَةِ أَوْلِیائِهِ، الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ، فَجَزاک اللّهُ أَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَأَکثَرَ الْجَزاءِ، وَ أَوْفَرَ الْجَزاءِ، وَأَوْفی جَزاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفی بِبَیعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَأَطاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ؛
أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ، وَأَعْطَیتَ غایةَ الْمَجْهُودِ، فَبَعَثَک اللّهُ فِی الشُّهَداءِ، وَجَعَلَ رُوحَک مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ، وَأَعْطاک مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً، وَأَفْضَلَها غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِکرَک فِی عِلِّیینَ، وَحَشَرَک مَعَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً. أَشْهَدُ أَنَّک لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکلْ، وَأَنَّک مَضَیتَ عَلی بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِک، مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ، فَجَمَعَ اللّهُ بَینَنا وَبَینَک وَبَینَ رَسُولِهِ وَأَوْلِیائِهِ فِی مَنازِلِ الْمُخْبِتِینَ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.
نویسنده گوید: خوب است این زیارت را، پشت سر قبر، به طرف قبله بخوانی، چنان که شیخ در «تهذیب» چنین فرموده: سپس وارد شو و خود را با رو به قبر بیانداز و چنین بگو درحالی که رو به جانب قبله ای: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ...»؛ [که در بالا گذشت.]
و بدان که زیارت قمر بنی هاشم موافق روایت مذکور، همین بود که ذکر شد، ولی سید ابن طاووس و شیخ مفید و دیگران پس از این زیارت فرموده اند که به سمت بالا سر برو و دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن هرچه خواهی نماز بخوان و بسیار از خدا درخواست کن و پس از نماز بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَلَا تَدَعْ لِی فِی هذَا الْمَکانِ الْمُکرَّمِ وَالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ ذَنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ، وَلَا هَمّاً إِلّا فَرَّجْتَهُ، وَلَا مَرَضاً إِلّا شَفَیتَهُ، وَلَا عَیباً إِلّا سَتَرْتَهُ، وَلَا رِزْقاً إِلّا بَسَطْتَهُ، وَلَا خَوْفاً إِلّا آمَنْتَهُ، وَلَا شَمْلاً إِلّا جَمَعْتَهُ، وَلَا غائِباً إِلّا حَفِظْتَهُ وَأَدْنَیتَهُ، وَلَا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ لَک فِیها رِضی وَلِی فِیها صَلاحٌ إِلّا قَضَیتَها یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
بعد به سوی ضریح بازگرد و نزد پاهای مبارک بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلاماً، وَأَقْدَمِهِمْ إِیماناً، وَ أَقْوَمِهِمْ بِدِینِ اللّهِ، وَأَحْوَطِهِمْ عَلَی الْإِسْلامِ. أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَخِیک فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُواسِی، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْک الْمَحارِمَ، وَانْتَهَکتْ حُرْمَةَ الْإِسْلامِ، فَنِعْمَ الصَّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحَامِی النَّاصِرُ وَالْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ أَخِیهِ الْمُجِیبُ إِلی طاعَةِ رَبِّهِ، الرَّاغِبُ فِیما زَهِدَ فِیهِ غَیرُهُ مِنَ الثَّوابِ الْجَزِیلِ، وَالثَّنَاءِ الْجَمِیلِ، وَأَلْحَقَک اللّهُ بِدَرَجَةِ آبائِک فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ؛
اللّهُمَّ إِنِّی تَعَرَّضْتُ لِزِیارَةِ أَوْلِیائِک رَغْبَةً فِی ثَوابِک، وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِک وَجَزِیلِ إِحْسانِک، فَأَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَأَنْ تَجْعَلَ رِزْقِی بِهِمْ دارّاً، وَعَیشِی بِهِمْ قارّاً، وَزِیارَتِی بِهِمْ مَقْبُولَةً، وَحَیاتِی بِهِمْ طَیبَةً، وَأَدْرِجْنِی إِدْراجَ الْمُکرَمِینَ، وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ ینْقَلِبُ مِنْ زِیارَةِ مَشاهِدِ أَحِبَّائِک مُفْلِحاً مُنْجِحاً قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ، وَسَتْرَ الْعُیوبِ، وَکشْفَ الْکرُوبِ، إِنَّک أَهْلُ التَّقْوی وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ.
چون بخواهی آن حضرت را وداع کنی، نزد قبر شریف برو و این جملات را که در روایت ابوحمزه ثمالی است و علما هم ذکر کرده اند بگو:
أَسْتَوْدِعُک اللّهَ وَأَسْتَرْعِیک وَأَقْرَأُ عَلَیک السَّلامَ، آمَنَّا بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَبِکتابِهِ وَبِمَا جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ، اللّهُمَّ فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ، اللّهُمَّ لَاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِی قَبْرَ ابْنِ أَخِی رَسُولِک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَارْزُقْنِی زِیارَتَهُ أَبَداً مَا أَبْقَیتَنِی، وَاحْشُرْنِی مَعَهُ وَمَعَ آبائِهِ فِی الْجِنانِ، وَعَرِّفْ بَینِی وَبَینَهُ وَبَینَ رَسُو لِک وَأَوْلِیائِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَوَفَّنِی عَلَی الْإِیمانِ بِک، وَالتَّصْدِیقِ بِرَسُولِک، وَالْوِلایةِ لِعَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَالْبَراءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ یا رَبِّی بِذلِک، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
پس برای خود و برای پدر و مادر و مؤمنان و مسلمانان دعا کن و از دعاها هر دعایی را که می خواهی انتخاب کن.
نویسنده گوید: در خبری از حضرت سجاد(علیه السلام) آنچه حاصلش این است روایت شده: خداوند رحمت کند عباس(علیه السلام) را که نسبت به برادر خود ایثار کرد و جانش را فدای آن حضرت نمود تا این که در راه یاری او دو دستش را از بدن جدا کردند و خدا به جای دو دست او دو بال به آن حضرت عنایت فرمود که مانند جعفر بن ابی طالب(علیه السلام) با آن دو بال همراه فرشتگان در بهشت پرواز می کند و برای عباس(علیه السلام) در قیامت نزد خدا مقامی است که مورد غبطه همه شهداست و همۀ شهیدان آرزوی مقام او را دارند.
روایت شده که قمر بنی هاشم به هنگام شهادت سی وچهار ساله بود و امّ البنین مادر آن حضرت در ماتم او و سه برادر دیگر عباس به بقیع می رفت و چنان ندبه و گریه می کرد که هر شخصی از آنجا می گذشت گریان می شد، گریستن دوستان عجبی نیست، مروان بن حکم که از بزرگ ترین دشمنان خاندان نبوّت بود، چون بر ماتم امّ البنین عبور می کرد، از اثر گریه او گریه می کرد و این اشعار از امّ البنین در مرثیه قمر بنی هاشم و دیگر پسرانش روایت شده است:
یا مَنْ رَأَی الْعَبَّاسَ کرَّ عَلَی جَمَاهِیرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیدَرَ کلُّ لَیثٍ ذِی لَبَدٍ
ای که عباس را دیدی حمله می کرد بر توده های فرومایه
و از فرزندان حیدر هر شیر یال داری دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یدٍ
وَیلِی عَلَی شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شده ام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی که بریده دست بود
وای بر من بر شیر بچه ام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد
لَوْ کانَ سَیفُک فِی یدِیک
لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشیرت در دستت بود
کسی نمی توانست به تو نزدیک شود
و نیز از اوست:
لا تَدْعُوِنِّی وَیک أُمَّ الْبَنِینَ
تُذَکرِینِی بِلِیوثِ الْعَرِینِ
وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان
که مرا به یاد شیران بیشه ام می اندازی
کانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَی بِهِمْ
وَ الْیوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا پسرانی بود که به آنان خوانده می شدم
اما امروز برای من پسرانی نیست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَی
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر مانند کرکسان بلندی ها
که با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَکلُّهُمْ أَمْسَی صَرِیعاً طَعِینَ
نیزه ها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند
همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند
یا لَیتَ شِعْرِی أَکمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیمِینِ
ای کاش می دانستم آن چنان است که خبر دادند
این که دست عباسم بریده شده بود
مفاتیح الجنان : زیارات مخصوصه امام حسین (ع)
زیارت اربعین
اربعین سیدالشهدا(علیه السلام) مطابق با روز بیستم صفر است؛ شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» و «مصباح» از امام حسن عسگری(علیه السلام) روایت کرده: نشانه های مؤمن «پنج» چیز است: «پنجاه ویک» رکعت نماز خواندن که مراد «هفده» رکعت واجب و «سی وچهار» رکعت نافله [مستحب] در هر شب و روز است و زیارت اربعین و انگشتر به دست راست کردن و پیشانی را در سجده بر خاک نهادن و بلند گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیِمِ».کیفیت زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) در روز اربعین به دو صورت رسیده:
اول:
زیارتی است که شیخ در دو کتاب «تهذیب» و «مصباح» از صفوان جمّال روایت کرده که صفوان گفت: مولایم امام صادق(علیه السلام) درباره زیارت اربعین به من گفت: هنگامی که بخش قابل توجهی از روز برآمده، بخوان:
السَّلامُ عَلَی وَلِی اللّهِ وَحَبِیبِهِ، السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللّهِ وَنَجِیبِهِ، السَّلامُ عَلَی صَفِی اللّهِ وَابْنِ صَفِیهِ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکرُباتِ وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.
اللّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِیک وَابْنُ وَلِیک، وَصَفِیک وَابْنُ صَفِیک، الْفَائِزُ بِکرَامَتِک، أَکرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ، وَاجْتَبَیتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السَّادَةِ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ، وَأَعْطَیتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیاءِ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِک مِنَ الْأَوْصِیاءِ، فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ،
وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیک لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ الْجَهَالَةِ، وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنی، وَشَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکسِ، وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّی فِی هَوَاهُ، وَأَسْخَطَک وَأَسْخَطَ نَبِیک وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِک أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ، الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ، فَجاهَدَهُمْ فِیک صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِک فِی طَاعَتِک دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛ اللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً.
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدِ الْأَوْصِیاءِ، أَشْهَدُ أَنَّک أَمِینُ اللّهِ وَابْنُ أَمِینِهِ، عِشْتَ سَعِیداً، وَمَضَیتَ حَمِیداً، وَمُتَّ فَقِیداً، مَظْلُوماً شَهِیداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَک، وَمُهْلِک مَنْ خَذَلَک، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَک، وَأَشْهَدُ أَنَّک وَفَیتَ بِعَهْدِ اللّهِ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتّی أَتَاک الْیقِینُ، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ؛
اللّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُک أَنِّی وَلِی لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِأَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّک مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ، وَأَرْکانِ الْمُسْلِمِینَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَشْهَدُ أَنَّک الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی،
وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَأَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا، وَأَشْهَدُ أَنِّی بِکمْ مُؤْمِنٌ، وَبِإِیابِکمْ مُوقِنٌ، بِشَرایعِ دِینِی، وَخَواتِیمِ عَمَلِی، وَقَلْبِی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یأْذَنَ اللّهُ لَکمْ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لَامَعَ عَدُّوِکمْ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، وَعَلَی أَرْواحِکمْ وَأَجْسادِکمْ، وَشاهِدِکمْ وَغَائِبِکمْ، وَظَاهِرِکمْ وَبَاطِنِکمْ، آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ.
پس دو رکعت نماز بخوان و به آنچه می خواهی دعا کن و برگرد.
دوم:
زیارتی است که از جابر روایت شده و کیفیت آن چنان است که از عطا [ظاهراً همان عطیه عوفی کوفی، همسفر جابر در اربعین برای زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) است] روایت شده:
در روز بیستم ماه صفر با جابر بن عبدالله انصاری بودم، چون به غاضریه رسیدیم، در آب فرات غسل کرد و پیراهن پاکیزه ای که با خود داشت پوشیده، آنگاه به من گفت: آیا از بوی خوش چیزی با تو هست ای عطا؟ گفتم: سُعد با من هست، قدری از آن گرفت و بر سر و بدن پاشید و پابرهنه روانه شد تا بالای سر مبارک امام حسین(علیه السلام) ایستاد و «سه مرتبه» «اللّهُ أَکْبَرُ» گفت.
پس افتاد و بیهوش شد؛ چون به هوش آمد شنیدم می گفت: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا آلَ اللّهِ..» که درست همان زیارت نیمه رجب است که پیش از این بیان شد و با آن جز در چند کلمه تفاوت ندارد که آن هم احتمالاً ناشی از اختلاف نسخه هاست، چنان که شیخ مرحوم احتمال داده است. در هر صورت اگر کسی بخواهد آن را هم بخواند، به «زیارت نیمه رجب» رجوع کند و همان را بخواند.
مفاتیح الجنان : زیارت امام حسین (ع)
فضیلت و آداب تربت مقدسه امام حسین (ع)
بدان که روایات بسیاری وارد شده که در تربت آن حضرت شفای هر درد و بیماری است به جز مرگ و امان است از هر بلا و سبب ایمنی است از هر خوف و بیم و روایات در این باب متواتر [یعنی از طرق بسیاری نقل شده] است و معجزاتی که به سبب این تربت مقدّسه ظاهر گردیده بیشتر از آن است که به سخن آید.
من در کتاب «الفوائد الرضویه» که در تراجم علمای امامیه است، در احوال سید محدّث متبحّر آقا سید نعمت الله جزایری(ره) نوشتم: که آن سید جلیل القدر در تحصیل علم زحمت بسیار کشیده و سختی و رنج فراوان برده است و حتی در اوایل تحصیل چون قادر به تهیه چراغ نبوده، در روشنی ماه مطالعه می کرده، لاجرم از کثرت مطالعه در پرتو نور مهتاب و بسیار نوشتن، چشمانش ضعیف شده بود، بنابراین برای روشنی چشم خود، به تربت مقدّسه حضرت سید الشهداء و تربت های سایر مراقد شریفه ائمه عراق اکتحال می کرد [یعنی مانند سُرمه به چشم می کشید] و به برکت آن تربت ها چشمانش روشن می شد؛
و برای اینکه مبادا اهالی زمان ما به واسطه معاشرت با کفّار و افراد بی دین، این واقعیت را عجیب بشمارند، نگاشتم: همانا کمال الدین دمیری در کتاب «حیات الحیوان» نقل کرده: افعی هرگاه از عمرش هزار سال بگذرد، چشمانش کور می شود، حق تعالی به او الهام کرده است که برای رفع کوری خود، چشمانش را به رازیانۀ نمناک بمالد، او هم با چشم کور از بیابان به قصد باغ ها و محل هایی که در آنجا رازیانه باشد بیرون می آید، گرچه مسافتی طولانی در بین باشد تا خود را به آن گیاه رسانده و چشم خویش را بر آن بمالد و روشنی چشمش بازگردد و این مطلب را زمخشری و غیر او نیز نقل کرده اند.
پس هرگاه حق تعالی در گیاه نمناکی این خاصیت را قرار داده باشد که مار کور به آن پی ببرد و بهره خود را از آن بگیرد، چه جای تعجّب و شگفتی دارد که خدا در تربت پسر پیامبر(صلی اللّه علیه و آله) که خود و عترتش در راه خدا کشته شدند، شفایی از همه امراض و فوائد و برکاتی قرار داده باشد که شیعیان و محبّان از آن بهره ها ببرند.
ما در این مقام به ذکر چند روایت قناعت می کنیم:
اوّل:
روایت شده حوریان بهشت، چون یکی از فرشتگان را می بینند که برای کاری به زمین می آید، از او التماس می کنند که برای ما تسبیح و تربت قبر امام حسین(علیه السلام) را به عنوان هدیه بیاور.
دوم:
به سند معتبر روایت شده است: که شخصی گفت: حضرت رضا(علیه السلام) برای من از خراسان بسته ای متاع فرستاد، چون گشودم در میان آن خاکی بود، از کسی که آورده بود پرسیدم: این خاک چیست؟ گفت: خاک قبر امام حسین(علیه السلام) است و امام رضا(علیه السلام) هرگز از جامه و غیر جامه چیزی به جایی نمی فرستد مگر آنکه این خاک را در میانش می گذارد و می فرماید: این به اذن و مشیت خدا، امان از بلاهاست.
سوم:
روایت شده: عبدالله بن ابی یعفور خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: شخصی از خاک قبر امام حسین(علیه السلام) برمی دارد و بهره مند می شود و دیگری برمی دارد و سودی نمی برد، فرمود: نه، والله هرکه بردارد و اعتقاد داشته باشد که به او سود می بخشد، البته سود می برد.
چهارم:
از ابوحمزه ثمالی روایت شده: به حضرت صادق(علیه السلام) عرض کردم: می بینم اصحاب ما، خاک قبر امام حسین(علیه السلام) را می گیرند و از آن درخواست شفا می کنند، آیا در آن شفایی هست؟
فرمود: می توان درخواست شفا کرد از خاکی که از فاصله میان قبر تا چهار میل بردارند و همچنین است خاک قبر جدّم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و قبر امام حسن(علیه السلام) و امام زین العابدین(علیه السلام) و امام محمّد باقر(علیه السلام)، پس بگیر از آن خاک که شفای هر درد است و سپری است برای دفع هرچه از آن می ترسی و هیچ چیز از چیزهایی که از آن درخواست شفا می کنند با آن برابری نمی کند به غیر از دعا و چیزی که آن را فاسد می کند آن است که در ظرف ها و جاهای بد می گذارند و آن ها که با آن معالجه می کنند، یقینشان کم است. هرکه یقین داشته باشد که این تربت برای او شفاست، هرگاه با آن معالجه کند، برایش کافی است و محتاج به دوای دیگر نخواهد شد؛
و آن تربت را شیاطین و کافران از جنّیان که خود را بر آن می مالند فاسد می گردانند و نیز هرچیز را که آن تربت از آن می گذرد، بو می کنند و امّا شیاطین و کافران جن به فرزندان آدم بر آن حسد می برند، به همین دلیل خود را بر آن می مالند که اکثر نیکی و بوی خوشش برطرف می شود؛ و هیچ تربتی از حائر بیرون نمی آید، مگر اینکه مهیا می شوند از شیاطین و کافران جن برای آن تربت، به اندازه ای که عدد آن ها را کسی به غیر از خدا نمی شمارد و آن تربت در دست صاحب آن است و ایشان خود را بر آن می مالند و فرشتگان نمی گذارند ایشان وارد حائر مطهّر شوند و اگر تربت از گزند آنان سالم بماند، هر بیمار را که با آن درمان کنند، البته در آن ساعت شفا می یابد.
بنابراین چون تربت را برداشتی پنهان کن و نام خدا را بر آن بسیار بخوان و شنیده ام که بعضی از مردم که تربت را بر می دارند، حتی عده ای از ایشان، آن را در توبره چهارپایان یا در ظرف طعام یا چیزهایی که دست به آن بسیار مالیده می شود، از خورجین ها و جوال ها می اندازند، پس چگونه از آن تربت شفا یابد کسی که به این نوع با این گوهر گران بها معامله می کند؟ البته دلی که در آن یقین نیست و چیزی را که صلاحش در آن است سبک می شمارد عمل خود را فاسد می کند.
پنجم:
روایت شده: هرگاه یکی از شما بخواهد تربت بردارد، با نوک انگشتان خویش بردارد، آن هم به اندازه یک نخود، پس آن را ببوسد و بر هر دو دیده گذارد و بر سایر بدن نیز بمالد و بگوید:
اللّهُمَّ بِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ، وَبِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِها وَثَوی فِیها، وَبِحَقِّ جَدِّهِ وَأَبِیهِ وَأُمِّهِ وَأَخِیهِ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ، وَبِحَقِّ الْمَلائِکةِ الْحافِّینَ بِهِ إِلّا جَعَلْتَها شِفاءً مِنْ کلِّ داءٍ، وَبُرْءاً مِنْ کلِّ مَرَضٍ، وَنَجاةً مِنْ کلِّ آفَةٍ، وَحِرْزاً مِمَّا أَخافُ وَأَحْذَرُ.
سپس از آن استفاده کند.
روایت شده: که مُهر کردن تربت امام حسین(علیه السلام) آن است که بر آن سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» بخوانی؛ و نیز روایت شده، هرگاه خواستی تربت را بخوری یا به کسی بخورانی بگو:
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ. اللّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً واسِعاً، وَعِلْماً نَافِعاً، وَشِفاءً مِنْ کلِّ داءٍ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
نویسنده گوید: فوائد تربت شریفه آن حضرت بسیار است، از جمله: گذاشتن آن همراه میت در قبر و نوشتن کفن با آن مستحب است و دیگر سجده کردن بر آن است؛ روایت شده: سجده بر آن هفت حجاب را می درد، یعنی سبب قبولی نماز می شود، نمازی که به عوالم بالا صعود کند.
و نیز ساختن تسبیح از تربت آن حضرت و ذکر گفتن با آن تسبیح و در دست داشتن آن است که فضیلت بسیاری دارد و از ویژگی های آن تسبیح این است که در دست آدمی تسبیح می گوید، بی آنکه صاحبش تسبیح گوید و معلوم است که این تسبیح غیر از آن تسبیحی است که در تمام موجودات است و خدای تعالی درباه آن فرموده: «هیچ موجودی نیست جز آنکه تسبیح می گوید همراه با سپاس خدا، ولی شما تسبیح آن ها را نمی فهمید.» و عارف رومی در بیان آن چنین گفته:
گر تو را از غیب چشمی باز شد
با تو ذرات جهان هم راز شد
نطق خاک و نطق آب و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
جمله ذرات در عالم نهان
با تو میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
از جمادی سوی جان جان شوید
غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت
وسوسه تاویل ها بزدایدت
در هر صورت این تسبیحی که در این روایت است، تسبیحی است که از خصوصیات تربت حضرت سید الشهداء (ارواحنا له الفداء) است.
ششم:
از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده: که هرکه تسبیح ساخته شده از تربت امام حسین(علیه السلام) را در دست بگرداند و بگوید: «سُبْحانَ اللّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَ اللّهُ أَکْبَرُ»، حق تعالی عوض هر دانه برای او شش هزار حسنه بنویسد و از او شش هزار گناه محو کند و به او شش هزار درجه ترفیع دهد و برای او شش هزار شفاعت ثبت کند.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه در دست خود سنگ هایی که از تربت امام حسین(علیه السلام) می سازند بگرداند، یعنی تسبیح پخته، پس «یک بار» استغفار کند، «هفتاد» استغفار برای او نوشته می شود و اگر تسبیحی را در دست نگاه دارد و تسبیح نگوید به عدد هر دانه «هفت مرتبه» برای او نوشته می شود.
هفتم:
در حدیث معتبری نقل شده: چون امام صادق(علیه السلام) به عراق تشریف آوردند، گروهی خدمت حضرت رسیدند و عرض کردند: دانسته ایم که تربت امام حسین(علیه السلام) موجب شفای هر درد است، آیا باعث ایمنی از هر خوف نیز هست؟ فرمود: آری، هرگاه کسی بخواهد که او را از هر بیمی امان بخشد، باید تسبیحی که از تربت آن حضرت ساخته باشند، در دست بگیرد و «سه مرتبه» این دعا را بخواند:
أَصْبَحْتُ اللّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمامِک وَجِوَارِک الْمَنِیعِ الَّذِی لَایطاوَلُ وَلَا یحاوَلُ مِنْ شَرِّ کلِّ غَاشِمٍ وَطَارِقٍ مِنْ سائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَمَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِک الصَّامِتِ وَالنَّاطِقِ فِی جُنَّةٍ مِنْ کلِّ مَخُوفٍ بِلِباسٍ سابِغَةٍ حَصِینَةٍ وَهِی وِلاءُ أَهْلِ بَیتِ نَبِیک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ مُحْتَجِزاً مِنْ کلِّ قاصِدٍ لِی إِلَی أَذِیةٍ بِجِدارٍ حَصِینٍ الْإِخْلاصِ فِی الاِعْتِرافِ بِحَقِّهِمْ، وَالتَّمَسُّک بِحَبْلِهِمْ جَمِیعاً، مُوقِناً أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَمَعَهُمْ وَمِنْهُمْ وَفِیهِمْ وَبِهِمْ، أُوَالِی مَنْ والَوْا، وَأُعَادِی مَنْ عادَوْا، وَأُجانِبُ مَنْ جانَبُوا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعِذْنِی اللّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کلِّ مَا أَتَّقِیهِ، یا عَظِیمُ حَجَزْتُ الْأَعادِی عنِّی بِبَدِیعِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ، إِنَّا جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لَایبْصِرُونَ.
پس تسبیح را ببوسد و بر هر دو چشم بمالد و بگوید:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَکةِ، وَبِحَقِّ صَاحِبِها، وَبِحَقِّ جَدِّهِ، وَبِحَقِّ أَبِیهِ، وَبِحَقِّ أُمِّهِ، وَبِحَقِّ أَخِیهِ، وَبِحَقِّ وُلْدِهِ الطَّاهِرِینَ، اجْعَلْها شِفاءً مِنْ کلِّ دَاءٍ، وَأَمَاناً مِنْ کلِّ خَوْفٍ، وَحِفْظاً مِنْ کلِّ سُوءٍ.
بعد تسبیح را بر پیشانی خود بگذارد؛ اگر در صبح چنین کند تا شام در امان خدا باشد و اگر در شام چنین کند تا صبح در امان خدا باشد.
در روایت دیگری نقل شده: هرکه از پادشاهی یا غیر او بترسد، چون از خانه بیرون آید، این عمل را انجام دهد تا نگهدار و حافظی از شرّ ایشان برای او باشد.
نویسنده گوید: مشهور میان علما آن است که خوردن گلِ و خاک مطلقاً جایز نیست، مگر تربت مقدّسه امام حسین(علیه السلام) به قصد شفا بدون قصد لذّت، آن هم به اندازه یک نخود، بلکه بنا بر احتیاط این که به اندازه یک عدس باشد و خوب است تربت را در دهان بگذارد و پس از آن جرعه ای از آب بخورد و بگوید:
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً، وَعِلْماً نَافِعاً، وَشِفَاءً مِنْ کلِّ دَاءٍ وسُقْمٍ.
علاّمه مجلسی فرموده: بنا بر احتیاط این که مُهر و تسبیح و تربت آن حضرت را خرید و فروش نکنند، بلکه به هدیه و بخشش بدهند و در برابر آن ها اگر توافق کنند بی آنکه اوّل شرط کرده باشند شاید بد نباشد، چنان که در حدیث معتبری از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: هرکه خاک قبر امام حسین(علیه السلام) را بفروشد، چنان است که گوشت آن حضرت را خرید و فروش کرده.
نویسنده گوید: شیخ ما محدّث چیره دست ثقة الاسلام نوری در کتاب «دارالسلام» نقل کرده: روزی یکی از برادران من خدمت مرحومه والده اَم رسید، مادرم دید تربت امام حسین(علیه السلام) را در جیب پایین قبای خود گذاشته، مادرم او را نهی کرد که این بی ادبی به تربت مقدّسه است، چه اینکه بسا شود زیر ران قرار گیرد و شکسته شود. برادرم گفت: چنین است که فرمودی و تاکنون دو مُهر شکسته ام، ولی عهد کرد که پس از آن تربت را در جیب پایین خود نگذارد؛
چند روزی از این قضیه گذشت، علاّمه والدم بدون اینکه از این مطلب اطلاع داشته باشد، خواب دید که مولای ما حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) برای دیدن او به خانه تشریف آورد و در اتاق کتابخانه نشست و محبت و مهربانی بسیار کرد و فرمود: پسران خود را دعوت کن بیایند تا آن ها را احترام کنم. پس پسرها را خواست و با من پنج نفر بودند، همه آن ها کنار درب مقابل آن حضرت ایستادند و نزد حضرت جامه ها و چیزهای دیگری بود، یک یک را می خواند و چیزی از آن ها به او می داد،
نوبت به برادر یاد شده دربارۀ تربت (سلّمه الله) رسید، حضرت نظری به او انداخت، مانند کسی که در خشم باشد و توجّه به پدرم کرد و فرمود: این پسر تو دو تربت از تربت های قبر مرا در زیر ران خود شکسته، پس آن حضرت او را مثل برادران دیگر نخواند، بلکه چیزی به سوی او افکند و الآن در ذهن من است که گویا قاب شانه ترمه به او داد؛ بعد علاّمه والد بیدار شد و خواب خود را برای مرحومه والده نقل کرد و والده حکایت برادرم را برای او بیان نمود، پدرم از درستی این خواب شگفت زده شد.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
فضیلت و کیفیت زیارت کاظمین، امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)
 این فصل در فضیلت و شیوۀ زیارت کاظمین یعنی امام موسی کاظم(علیه السلام) و امام محمّد تقی(علیه السلام) و ذکر مسجد براثا و زیارت چهار نایب امام عصر(علیه السلام) و زیارت جناب سلمان [و حذیفه] می باشد و مشتمل بر چند بخش است:
بخش اول: در فضیلت و کیفیت زیارت کاظمین
بخش دوم: تاریخ و فضیلت مسجد براثا
بخش سوم: زیارت نواب اربعه(ره) و شیخ کلینی(ره)
بخش چهارم: فضائل و زیارت جناب سلمان و حذیفه
بدان که برای زیارت این دو امام معصوم فضیلت بسیاری ذکر شده:در اخبار بی شماری وارد شده که زیارت موسی بن جعفر(علیه السلام) مثل زیارت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و در روایتی است: هرکه او را زیارت کند، مانند آن است که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام) را زیارت کرده و در روایت دیگری: مثل آن است که امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرده باشد.
در حدیث دیگری: هرکه او را زیارت کند، بهشت برای اوست. شیخ جلیل محمّد بن شهرآشوب در «مناقب» از تاریخ بغداد نقل کرده: که خطیب مؤلّف آن کتاب به سند خود از علی بن خلال روایت نموده: هیچ امر دشواری مرا روی نداد که بعد از آن به نزد قبر حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) روم و متوسّل به آن بزرگوار شوم، مگر آن که خدا، آن را برایم آسان کرد؛
و نیز گفته است: زنی در بغداد دیده شد که می دوید، به او گفتند: کجا می روی؟ گفت: به سوی قبر موسی بن جعفر(علیه السلام) می روم، برای پسرم که او را حبس کرده اند دعا کنم، مردی حنبلی مذهب در آنجا حاضر بود، آن زن را مسخره کرد و گفت: پسرت در زندان از دنیا رفت، آن زن گفت: خداوندا از تو درخواست می کنم، به حق کسی که در زندان شهیدش کردند [مرادش موسی بن جعفر(علیه السلام) بود] قدرت خود را به من بنما، به ناگاه پسر آن زن را رها کردند و فرزند آن مرد حنبلی را که مسخره کرده بود، به تلافی گناه او گرفتند.
شیخ صدوق از ابراهیم بن عُقبه روایت کرده: خدمت امام هادی(علیه السلام) نامه ای نوشتم و در نامه پرسیدم از زیارت ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) و از زیارت حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) و حضرت جواد(علیه السلام). منظور از پرسش آن بود که بدانم کدام یک از این دو زیارت برتر است؟ حضرت در پاسخ نوشته بودند: ابوعبدالله مقدّم است و زیارت این دو معصوم جامع تر و ثوابش عظیم تر است.
اما شیوۀ زیارت کاظمین؛ بدانکه زیارت های آن حرم شریف، بعضی اختصاص به هر یک از آن دو بزرگوار دارد و بعضی مشترک مابین آن دو امام است:
زیارت مخصوص امام موسی کاظم(ع)
زیارت مخصوص امام محمد تقی(ع)
زیارت مشترک هر دو امام(ع)
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت مختص به امام موسى کاظم (ع)
اما زیارت مختصّ به حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) چنان که سید ابن طاووس در کتاب «مزار» نقل کرده آن است که چون خواستی آن حضرت را زیارت کنی، سزاوار است غسل کنی و بعد با آرامش و وقار به زیارت روانه شوی، همین که به در حرم رسیدی بایست و بگو:
اللّهُ أَکبَرُ، اللّهُ أَکبَرُ، لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ، الْحَمْدُ لِلّهِ عَلَی هِدایتِهِ لِدِینِهِ، وَالتَّوْفِیقِ لِمَا دَعا إِلَیهِ مِنْ سَبِیلِهِ. اللّهُمَّ إِنَّک أَکرَمُ مَقْصُودٍ، وَأَکرَمُ مَأْتِی، وَقَدْ أَتَیتُک مُتَقَرِّباً إِلَیک بِابْنِ بِنْتِ نَبِیک صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَعَلَی آبائِهِ الطَّاهِرِینَ وَأَبْنائِهِ الطَّیبِینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَلَا تُخَیبْ سَعْیی، وَلَا تَقْطَعْ رَجائِی، وَاجْعَلْنِی عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ.
بعد وارد شو و پای راست خود را مقدّم دار و بگو:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَفِی سَبِیلِ اللّهِ، وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَی وَ لِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ.
همین که به در بارگاه شریف رسیدی بایست و درخواست اجازه کن و بگو:
أَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا نَبِی اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا مُحَمَّدَ بنَ عَبْدِاللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ؟ أَأَدْخُلُ یا أَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَینَ؟ أَأَدْخُلُ یا أَبا مُحَمَّدٍ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ؟ أَأَدْخُلُ یا أَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ ابْنَ عَلِی؟ أَأَدْخُلُ یا أَبا عَبْدِاللّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یا أَبا جَعْفَرٍ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای مُحَمَّدَ ابْنَ عَلِی؟
سپس وارد شو و «چهار مرتبه» بگو: «اللّه أکْبَرُ» و برابر قبر بایست و قبله را پشت کتف خود قرار بده، آنگاه بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ وَابْنَ وَلِیهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ وَابْنَ صَفِیهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِینَ اللّهِ وَابْنَ أَمِینِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیک یا إِمامَ الْهُدی، السَّلامُ عَلَیک یا عَلَمَ الدِّینِ وَالتُّقی، السَّلامُ عَلَیک یا خازِنَ عِلْمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا خازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا نائِبَ الْأَوْصِیاءِ السَّابِقِینَ،
السَّلامُ عَلَیک یا مَعْدِنَ الْوَحْی الْمُبِینِ، السَّلامُ عَلَیک یا صاحِبَ الْعِلْمِ الْیقِینِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَیبَةَ عِلْمِ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْإِمامُ الصَّالِحُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْإِمامُ الزَّاهِدُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْإِمامُ الْعابِدُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْإِمامُ السَّیدُ الرَّشِیدُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْمَقْتُولُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ وَابْنَ وَصِیهِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ؛
أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ اللّهِ مَا حَمَّلَک، وَحَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَک، وَحَلَّلْتَ حَلالَ اللّهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللّهِ، وَأَقَمْتَ أَحْکامَ اللّهِ، وَتَلَوْتَ کتابَ اللّهِ، وَصَبَرْتَ عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِ اللّهِ، وَجاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، وَأَشْهَدُ أَنَّک مَضَیتَ عَلَی مَا مَضی عَلَیهِ آباؤُک الطَّاهِرُونَ وَأَجْدادُک الطَّیبُونَ الْأَوْصِیاءُ الْهادُونَ الْأَئِمَّةُ الْمَهْدِیونَ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمی عَلَی هُدی، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلی باطِلٍ،
وَأَشْهَدُ أَنَّک نَصَحْتَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَنَّک أَدَّیتَ الْأَمانَةَ، وَاجْتَنَبْتَ الْخِیانَةَ، وَأَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً مُجْتَهِداً مُحْتَسِباً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَجَزاک اللّهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ أَفْضَلَ الْجَزاءِ وَأَشْرَفَ الْجَزاءِ؛
أَتَیتُک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ زائِراً، عارِفاً بِحَقِّک مُقِرّاً بِفَضْلِک، مُحْتَمِلاً لِعِلْمِک، مُحْتَجِباً بِذِمَّتِک، عائِذاً بِقَبْرِک، لائِذاً بِضَرِیحِک، مُسْتَشْفِعاً بِک إِلَی اللّهِ، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِک وَبِالْهُدَی الَّذِی أَنْتَ عَلَیهِ، عالِماً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَک وَبِالْعَمَی الَّذِی هُمْ عَلَیهِ،
بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی وَنَفْسِی وَأَهْلِی وَمالِی وَوَلَدِی یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ أَتَیتُک مُتَقَرِّباً بِزِیارَتِک إِلَی اللّهِ تَعَالی، وَمُسْتَشْفِعاً بِک إِلَیهِ فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک لِیغْفِرَ لِی ذُنُوبِی، وَیعْفُوَ عَنْ جُرْمِی، وَیتَجاوَزَ عَنْ سَیئاتِی، وَیمْحُوَ عَنِّی خَطِیئاتِی، وَیدْخِلَنِی الْجَنَّةَ، وَیتَفَضَّلَ عَلَی بِما هُوَ أَهْلُهُ، وَیغْفِرَ لِی وَلِآبائِی وَلِإِخْوانِی وَأَخَواتِی وَ لِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغَارِبِهَا بِفَضْلِهِ وَجُودِهِ وَمَنِّهِ.
سپس خود را بر قبر بینداز و آن را ببوس و دو طرف صورت خود را بر آن بگذار و به آنچه که خواهی دعا کن، آنگاه رو به سوی بالای سر برگرد و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّک الْإِمامُ الْهادِی وَالْوَلِی الْمُرْشِدُ، وَأَنَّک مَعْدِنُ التَّنْزِیلِ، وَصَاحِبُ التَّأْوِیلِ، وَحَامِلُ التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ، وَالْعَالِمُ الْعَادِلُ، وَالصَّادِقُ الْعَامِلُ، یا مَوْلای أَنَا أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ مِنْ أَعْدائِک، وَأَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِمُوالاتِک، فَصَلَّی اللّهُ عَلَیک وَعَلَی آبائِک وَأَجْدادِک وَأَبْنائِک وَشِیعَتِک وَمُحِبِّیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
آنگاه دو رکعت نماز زیارت بخوان و در آن دو رکعت سوره «یس» و «الرّحمن» یا هر سوره ای از قرآن که برایت آسان باشد قرائت کن، سپس به آنچه می خواهی دعا کن.
شیخ مفید و شیخ شهید و محمّد بن مشهدی فرموده اند: چون خواستی موسی بن جعفر(علیه السلام) را در بغداد زیارت کنی، غُسل کن و به سوی حرم شریف رو کن و بر در حَرَم بایست و اذن دخول بخواه، آنگاه وارد حرم شو و بگو:
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ، وَفِی سَبِیلِ اللّهِ، وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَالسَّلامُ عَلَی أَوْلِیاءِ اللّهِ.
سپس برو تا برابر قبر حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) قرار گیری، چون نزد قبر ایستادی بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا بابَ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَتَلَوْتَ الْکتَابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَجَاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَصَبَرْتَ عَلَی الْأَذَی فِی جَنْبِهِ مُحْتَسِباً، وَعَبَدْتَهُ مُخْلِصاً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، أَشْهَدُ أَنَّک أَوْلَی بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ، وَأَنَّک ابْنُ رَسُولِ اللّهِ حَقّاً، أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ مِنْ أَعْدائِک، وَأَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِمُوالاتِک، أَتَیتُک یا مَوْلای عارِفاً بِحَقِّک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک.
پس خود را بر قبر بینداز و آن را ببوس و گونه هایت را به روی آن بگذار، آنگاه برگرد و به سوی بالای سر بیا و بایست و چنین بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک صادِقٌ، أَدَّیتَ ناصِحاً، وَقُلْتَ أَمِیناً، وَمَضَیتَ شَهِیداً، لَمْ تُؤْثِرْ عَمی عَلَی الْهُدی، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلی باطِلٍ، صَلَّی اللّهُ عَلَیک وَعَلَی آبائِک وَأَبْنائِک الطَّاهِرِینَ.
پس قبر نورانی را ببوس و دو رکعت نماز زیارت بخوان و بعد از این دو رکعت، هر نمازی که خواستی بجا آر، آنگاه به سجده رو و بگو:
اللّهُمَّ إِلَیک اعْتَمَدْتُ، وَ إِلَیک قَصَدْتُ، وَبِفَضْلِک رَجَوْتُ، وَقَبْرَ إِمامِی الَّذِی أَوْجَبْتَ عَلَی طاعَتَهُ زُرْتُ، وَبِهِ إِلَیک تَوَسَّلْتُ، فَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَ عَلَی نَفْسِک اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَی وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یا کرِیمُ.
پس طرف راست صورت خود را بر قبر بگذار و بگو:
اللّهُمَّ قَدْ عَلِمْتَ حَوائِجِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاقْضِها.
آنگاه جانب چپ صورت را بر قبر بگذار و بگو:
اللّهُمَّ قَدْ أَحْصَیتَ ذُنُوبِی، فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْها، وَتَصَدَّقْ عَلَی بِما أَنْتَ أَهْلُهُ.
سپس به سجده برو و «صد مرتبه» بگو: «شُکْراً شُکْراً»؛ آنگاه سر از سجده بردار و به آنچه خواهی و برای هرکه خواهی و او را دوست داری، دعا کن.
نویسنده گوید: سید جلیل علی بن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» در یکی از زیارات حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) این صلوات بر حضرت را که مشتمل بر مقداری از فضایل و مناقب و عبادات و مصائب آن جناب است نقل کرده؛ البته زائر، خود را از فیض خواندن آن محروم نسازد:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَصَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصِی الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَعَیبَةِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّکینَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِکمِ وَالْآثارِ، الَّذِی کانَ یحْیی اللَّیلَ بِالسَّهَرِ إِلَی السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ، حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِیرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْکثِیرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ،
وَمَقَرِّ النُّهی وَالْعَدْلِ، وَالْخَیرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدی وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوی وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیودِ، وَالْجَِنازَةِ الْمُنَادی عَلَیها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَی جَدِّهِ الْمُصْطَفی، وَأَبِیهِ الْمُرْتَضی، وَأُمِّهِ سَیدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛
اللّهُمَّ وَکمَا صَبَرَ عَلَی غَلِیظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْکرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاک، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَک، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَی الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها، وَلَمْ یلْحَقْهُ فِی شَیءٍ مِنْ أَوامِرِک وَنَواهِیک لَوْمَةُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَیهِ صَلاةً نامِیةً مُنِیفَةً زاکیةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِک، وَقُرُونٍ مِنْ بَرایاک، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْک فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِیمِ، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت دیگر مختص به امام محمد تقى (ع)
شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نقل کرده: چون خواستی آن حضرت را زیارت کنی، غسل کن و خود را پاکیزه نما و دو جامه پاک بپوش و در زیارت آن جناب بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ ابْنِ عَلِی الْإِمامِ التَّقِی النَّقِی، الرَّضِی الْمَرْضِی، وَحُجَّتِک عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ، وَمَنْ تَحْتَ الثَّری، صَلاةً کثِیرَةً نامِیةً زاکیةً مُبارَکةً مُتَواصِلَةً مُتَرادِفَةً مُتَواتِرَةً کأَفْضَلِ مَاصَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍمِنْ أَوْلِیائِک، وَالسَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا إِمامَ الْمُؤْمِنِینَ، وَوارِثَ عِلْمِ النَّبِیینَ، وَسُلالَةَ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، أَتَیتُک زائِراً، عارِفاً بِحَقِّک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک.
آنگاه حاجت خود را بخواه و بعد از آن در بارگاهی که قبر حضرت جواد(علیه السلام) است چهار رکعت نماز بالای سر بخوان، دو رکعت برای حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)، دو رکعت برای حضرت جواد(علیه السلام) و بالای سر حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) که مقابل قبور قریش است، نماز نخوان که آن ها را قبله خود قرار دادن جایز نیست.
نویسنده گوید: از کلام شیخ صدوق، ظاهر می شود که در آن زمان ها قبر شریف موسی بن جعفر(علیه السلام) از قبر حضرت جواد(علیه السلام) جدا بود، بارگاه و دَرِ جداگانه داشته، مردم پس از زیارت موسی بن جعفر(علیه السلام) بیرون رفته و در بارگاه حضرت جواد(علیه السلام) وارد می شدند.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت مشترک میان امام کاظم و امام جواد (ع)
امّا زیارت مشترک میان دو امام همام بر دو بخش است.
بخش اوّل:
آنکه برای هر کدام جداگانه باید خواند؛ شیخ جلیل جعفر بن محمّد قولَوَیه در کتاب «کامل الزیارات» از حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: در زیارت هر یک از آن دو امام بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرضِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ بَدَا لِلّهِ فِی شَأْنِهِ، أَتَیتُک زائِراً، عارِفاً بِحَقِّک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک یا مَوْلای.
این زیارت در نهایت اعتبار است و شیخ صدوق و شیخ کلینی و شیخ طوسی هم با تفاوت کمی آن را ذکر نموده اند.
بخش دوم:
زیارتی است که به قرائتش، آن دو امام زیارت می شوند و آن چنان است که شیخ مفید و شهید و محمّد بن مشهدی ذکر کرده اند که در زیارت آن بزرگوار، همین که نزد ضریح ایستادی می گویی:
السَّلامُ عَلَیکما یا وَلِیی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا نُورَی اللّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، أَشْهَدُ أَنَّکما قَدْ بَلَّغْتُما عَنِ اللّهِ مَا حَمَّلَکما، وَحَفِظْتُما مَا اسْتُودِعْتُما، وَحَلَّلْتُما حَلالَ اللّهِ، وَحَرَّمْتُما حَرامَ اللّهِ، وَأَقَمْتُما حُدُودَ اللّهِ، وَتَلَوْتُما کتابَ اللّهِ، وَصَبَرْتُما عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِ اللّهِ مُحْتَسِبَینَ حَتَّی أَتَاکمَا الْیقِینُ، أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ مِنْ أَعْدائِکما، وَأَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِوِلایتِکما، أَتَیتُکما زائِراً، عارِفاً بِحَقِّکما، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِکما، مُعادِیاً لِأَعْدائِکما، مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتُما عَلَیهِ، عارِفاً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَکما، فَاشْفَعا لِی عِنْدَ رَبِّکما، فَإِنَّ لَکما عِنْدَ اللّهِ جاهاً عَظِیماً، وَمَقاماً مَحْمُوداً.
آنگاه تربت شریف آنجا را ببوس و سمت راست صورت خویش را بر آن بگذار، سپس به سوی بالاسر مقدس آن بزرگواران برو و بگو:
السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ، عَبْدُکما وَوَلِیکما زَائِرُکما مُتَقَرِّباً إِلَی اللّهِ بِزِیارَتِکما. اللّهُمَّ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی أَوْلِیائِک الْمُصْطَفَینَ، وَحَبِّبْ إِلَی مَشاهِدَهُمْ، وَاجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
آنگاه برای هر یک دو رکعت نماز بخوان و خدا را به آنچه می خواهی بخوان.
نویسنده گوید: چون در گذشته تقیه بسیار شدید بود، برای زیارت این دو امام همام زیارت های مختصر و کوتاه تعلیم می دادند برای اینکه شیعیان از آسیب طاغوتیان محفوظ باشند و اگر زائری خواهان زیارت مفصّل و طولانی باشد «زیارات جامعه» را بخواند که برای ایشان بهترین زیارت است، به ویژه «یکی از زیارات جامعه» که از روایتش ظاهر می شود اختصاص بیشتری به حضرت موسی بن جعفر دارد و آن زیارت، پس از این در آغاز زیارات جامعه خواهد آمد.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
مسجد شریف براثا و نماز در آن
بدان که «مسجد براثا» از مساجد معروف و متبرّک است و در بین بغداد و کاظمین در راه زائران واقع شده، ولی اکثرا از فیض آن محروم بوده و با همه فضایل و شرافتی که برای آن نقل شده مورد بی اعتنایی است.
حموی که از مورّخان سال ششصد است، در کتاب «معجم البلدان» گفته: براثا محله ای بود در طرف بغداد، در قبله کرخ و در جنوب باب محول و در آن مسجد جامعی بوده که شیعیان در آن نماز می خواندند که خراب شده و نیز گفته: شیعیان پیش از زمان راضی بالله خلیفه عباسی، در آن مسجد جمع می شدند و سبّ [بدگویی] صحابه می کردند ولی به دستور راضی بالله، ناگهان در آن مسجد ریختند و هرکه را یافتند گرفتند و حبس کردند و مسجد را خراب و با خاک یکسان کردند.
شیعیان این خبر را به امیر الامرای بغداد «بَحْکم ماکانی» رساندند، او هم به تجدید بنا و گسترش بنای مسجد و محکم ساختن آن فرمان داد و در بالای مسجد اسم راضی بالله را نوشت. پیوسته آن مسجد آباد و محل اقامه نماز بود، ولی پس از سال چهارصدوپنجاه تا الآن معطّل مانده!
«براثا» پیش از بنای بغداد روستایی بوده که گمان مردم آن است که حضرت امیرمؤمنان در زمانی که به جنگ خوارج نهروان می رفت گذارش به آنجا افتاد و در مسجد جامع مذکور نماز خواند و در حمّامی که در آن روستا بود وارد شد.
«براثا» منسوب به ابوشعیب براثی عابد است و او نخستین کسی بود که در «براثا» در کوخی [یعنی خانه ای که از نِی ساخته بود] ساکن شد و در آن کوخ خدا را عبادت می کرد تا دختری از اولاد مستوفیان بزرگ که تربیت شده کاخ ها بود، گذارش به کوخ او افتاد، همین که نظرش به ابو شعیب افتاد و حال او را دید، از آن حال معنوی بسیار لذّت برد و جذبه ابو شعیب او را در ربود، به اندازه ای که پای بند او شد. به ناچار نزد آن عابد زاهد آمد و گفت: می خواهم خادم تو باشم، گفت: می پذیرم به شرط اینکه از این شکل و هیئت خارج شوی، آن سعادتمند پذیرفت و از آنچه در اختیار داشت چشم پوشید و آراسته به لباس عابدان شد.
ابوشعیب او را به همسری برگزید، همین که آن دختر وارد کوخ شد، قطعه حصیری دید که ابوشعیب آن را برای حفظ خویش از رطوبت زمین زیر بدن خود انداخته بود، دختر گفت: من نزد تو نخواهم ماند، مگر وقتی که این قطعه حصیر را از زیر خود دور اندازی، زیرا از تو شنیدم که می گفتی زمین می گوید: «یَا ابْنَ آدَمَ تَجْعَلُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ حِجاباً وَ أَنْتَ غَداً فِی بَطْنِی؛ پسر آدم بین من و خود حجاب قرار می دهی و حال آنکه فردا در شکم من خواهی بود». ابوشعیب آن حصیر را دور انداخت و آن دختر چند سالی نزد او ماند و با هم به بهترین وجه عبادت می کردند تا از دنیا رخت بربستند.
نویسنده گوید: ما در کتاب «هدیة الزائرین» تعدادی از روایاتی را که در فضیلت این مسجد شریف است ذکر کردیم و گفتیم؛ از مجموع این اخبار چند فضیلت برای این مسجد به دست می آید که اگر هریک از آن ها در هر مسجد باشد، سزاوار است انسان کوله بار خود برگیرد و سختی راه را به جان بخرد تا به فیض نماز و دعای در آن نائل و بهره مند شود:
اول:
حق تعالی مقرّر فرموده که در آن زمین فرود نیاید هیچ رهبری با لشگرش جز پیغمبر یا وصی او.
دوم:
خانه حضرت مریم(سلام الله علیها) است.
سوم:
زمین حضرت عیسی(علیه السلام) است.
چهارم:
اینکه چشمه ای در آنجاست که برای حضرت مریم(سلام الله علیها) ظاهر شده.
پنجم:
ظاهر ساختن حضرت امیر(علیه السلام) آن چشمه را به اعجاز خویش.
ششم:
بودن سنگ سپید متبرکی که مریم(علیهاالسلام)، حضرت عیسی(علیه السلام) را در آن محل بر آن سنگ نهاده بود.
هفتم:
بیرون آوردن امیرمؤمنان(علیه السلام) آن سنگ را با اعجاز و نصب آن به سمت قبله و خواندن نماز به سوی آن.
هشتم:
اینکه حضرت امیرمومنان(علیه السلام) و دو نوباوه او حضرت مجتبی(علیه السلام) و سیدالشهدا(علیه السلام) در آن مکان نماز خواندند.
نهم:
توقف امیرمؤمنان به مدت چهار روز در آنجا، به خاطر شرافت مکان و قداست آن زمین.
دهم:
اینکه انبیا به ویژه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن(علیه السلام) در آنجا نماز خواندند.
یازدهم:
اینکه قبر پیامبری در آنجا است؛ و شاید آن پیامبر حضرت یوشع باشد که شیخ مرحوم فرموده: قبرش در خارج کاظمین در قبله مسجد براثاست.
دوازدهم:
بازگشتن آفتاب برای حضرت امیر در آنجا.
با این شرافت و فضیلت و بروز آیات الهی و معجزات حیدری در آن مکان، معلوم نیست از هزار نفر زائر یکی هم به آنجا برود، با اینکه مسجد سر راه آنان است و بارها از آنجا عبور می کنند و اگر به طور اتفاق کسی بخواهد آن مواهب را درک کند، چون به آنجا برسد و ببیند درِ مسجد بسته است، از دادن اندکی پول، برای بازکردن آن دریغ می کند و خود را از این همه مواهب بزرگ محروم می کند و حال آنکه گاهی برای تماشای بغداد و عمارات ستمگران، پول های گزافی می پردازند، چه رسد به پرداخت پول های بسیاری که برای تنوع در معاش و خرید اجناسِ نحس نجس یهودیان بغداد [پرداخت می شود] که گویا این مصارف سنگین و خرج های فوق العاده و پرداخت های اضافی، از شرایط کامل شدن زیارت بیشتر زائران است، والله المستعان!
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت نواب اربعه
«نواب اربعه» یعنی: جناب ابو عمرو عثمان بن سعید اسدی و جناب ابوجعفر محمّد بن عثمان و شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی و شیخ جلیل ابوالحسن علی بن محمّد سمری (رضی اللّه عنهم).
بدان که از جمله تکالیف زائران در ایام توقّف در شهر مقدّس کاظمین رفتن به بغداد، برای زیارت این چهار نایب خاص امام عصر(صلوات الله علیه) است که حتی اگر قبر هر یک از آن ها در شهرهای دوردست قرار داشت، شایسته بود انسان راه های سخت و طولانی را طی کند و رنج و سختی سفر را به جان بپذیرد و به فیض زیارت آن ها نائل گردد، زیرا در میان همه اصحاب خاصّ امامان کسی به بزرگی و جلالت قدر ایشان نمی رسد.
اینان نزدیک هفتاد سال به منصب سفارت و وساطت میان امام(علیه السلام) و مؤمنان فایز شدند و بر دست ایشان کرامات بسیار و خوارق عادات بی شمار جاری گردید، و گفته شده: بعضی از علما قائل به عصمت ایشان شده اند و مخفی نیست که همچنان که این بزرگواران در زمان حیات خود، واسطه میان ولی عصر(صلوات الله علیه) و مردم بودند و از جمله مناصب ایشان، رساندن درخواست ها و نامه های حاجات مردم به آن حضرت بود، اکنون هم به همان منصب شریف مفتخرند و باید نامه های حاجات که در سختی ها نوشته می شود توسط ایشان به آن حضرت برسد، چنان که در جای خود معلوم گردیده.
خلاصه، فضایل و مناقب ایشان بیشتر از آن است که ذکر شود و همین اندازه برای ترغیب و تشویق زائران، برای درک فیضِ زیارتشان کافی است.
اما کیفیت زیارت ایشان: به صورتی است که شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» و سید ابن طاووس در «مصباح الزائر» ذکر کرده اند و آن را به جناب ابوالقاسم حسین بن روح (رحمی الله علیه) نسبت داده اند که فرموده است: در زیارت ایشان بر رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله) سلام می کنی و بعد از آن حضرت، به امیرمؤمنان و خدیجه کبری و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و بر هر یک از امامان(علیهم السلام) تا صاحب الزمان (صلوات الله علیه) و آنگاه می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ «و به جای فلان بن فلان اسم صاحب قبر و پدرش را می بری» أَشْهَدُ أَنَّک بَابُ الْمَوْلَی، أَدَّیتَ عَنْهُ وَأَدَّیتَ إِلَیهِ، مَا خَالَفْتَهُ وَلَا خَالَفْتَ عَلَیهِ، قُمْتَ خاصّاً، وَانْصَرَفْتَ سابِقاً، جِئْتُک عارِفاً بِالْحَقِّ الَّذِی أَنْتَ عَلَیهِ، وَأَنَّک مَا خُنْتَ فِی التَّأْدِیةِ وَالسَِّفارَةِ، السَّلامُ عَلَیک مِنْ بابٍ مَا أَوْسَعَهُ، وَمِنْ سَفِیرٍ مَا آمَنَک، وَمِنْ ثِقَةٍ مَا أَمْکنَک، أَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ اخْتَصَّک بِنُورِهِ حَتَّی عَاینْتَ الشَّخْصَ فَأَدَّیتَ عَنْهُ وَأَدَّیتَ إِلَیهِ.
بعد باز می گردی و دوباره بر معصومان از رسول خدا تا صاحب الزمان(علیهم السلام) سلام می کنی و پس از آن می گویی:
جِئْتُک مُخْلِصاً بِتَوْحِیدِ اللّهِ، وَمُوالاةِ أَوْلِیائِهِ، وَالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِم وَمِنَ الَّذِینَ خالَفُوک، یا حُجَّةَ الْمَوْلی وَبِک إِلَیهِمْ تَوَجُّهِی، وَبِهِمْ إِلَی اللّهِ تَوَسُّلِی.
سپس دعا می کنی و از حق تعالی می طلبی آنچه را که می خواهی، که ان شاء الله اجابت می شود.
نویسنده گوید: سزاوار است در بغداد زیارت شود، شیخ اجل عالی مقام ثقة الاسلام محمّد بن یعقوب کلینی(عطّر الله مرقده) که شیخ و رئیس شیعه و أَوثق و أَثبت ایشان در حدیث بود و کتاب شریف «کافی» را که روشنی چشم شیعه است، در مدت بیست سال تألیف کرد و الحق منّت عظیم بر شیعه، به ویژه بر اهل علم نهاد.
به خاطر جلالت و عظمت شأن آن بزرگ، ابن اثیر او را احیاکننده ی مذهب امامیه در آغاز سال سیصد هجری شمرده است، پس از آنکه مولای ما حضرت ثامن الائمه(علیه السلام) را احیاگر این مذهب در آغاز سال دویست هجری به حساب آورده است و ما در کتاب «هدیه» بیشتر علمایی را که در مشاهد مشرّفه مدفونند ذکر کردیم، به آنجا رجوع کنید.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت جناب سلمان
بدان که از تکالیف زائران در شهر کاظمین، رفتن به مدائن است، برای زیارت عبد صالح الهی، جناب سلمان محمّدی (رضوان الله علیه) که نخستین ارکانِ اربعه است و مخصوص به شرافتِ «سَلمانُ مِنّا اَهلَ البَیتِ» و درآمده در شمار اهل بیت نبوّت و عصمت است.
در فضیلت او جناب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «سلمان دریایی است که نخشکد و گنجی است که پایان نپذیرد، سلمان از ما اهل بیت است، حکمت می بخشد و برهان می آورد».
حضرت امیر(علیه السلام) او را مانند لقمان، بلکه امام صادق(علیه السلام) او را بهتر از لقمان دانسته و حضرت باقر(علیه السلام) او را از متوسّمین [کسانی که با تمام وجودشان درصدد شناخت حق و در جستجوی حقایق الهی اند] برشمرده.
از روایات استفاده می شود که آن جناب اسم اعظم را می دانست و از محدَّثین ـ به فتح دال ـ [کسی که فرشتگان با او سخن می گویند] بوده است. برای ایمان ده درجه است و او در درجه دهم قرار داشت و عالِم به غیب و زمان مرگ افراد بود و در دنیا از خوراکی های بهشت تناول فرمود و بهشت مشتاق و عاشق او بود و خدا و رسول، او را دوست داشتند.
حق تعالی پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به محبّت چهار نفر امر فرمود که سلمان یکی از ایشان است و آیاتی در مدح او و همتایان او نازل شد و جبرائیل هرگاه بر حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) فرود می آمد امر می کرد از جانب پروردگار به سلمان سلام برساند و او را به علم منایا [زمان مرگ افراد] و بلایا و انساب مطلّع گرداند و شب ها برای او در خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مجلس اُنسی بوده.
حضرت رسول و امیرمؤمنان چیزهایی از مخزون و مکنون علم خدا به او تعلیم کردند که غیر او قابلیت و قدرت تحمّل آن را نداشته و به مرتبه ای رسید که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «سلمان دانش اول و آخر را یافت و او دریایی است که هر چه از او برگرفته شود پایان نپذیرد و او از ما اهل بیت است».
برای شوق زائران و رغبتشان به زیارت آن جناب کافی است تفکر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّت به اینکه حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در یک شب از مدینه به مداین رفت و به دست مبارک خود او را غسل داد و کفن کرد و بر او با صفوفی بسیار از ملائکه نماز خواند و در همان شب به مدینه بازگشت. زِهی شرافت و مودّت و محبّت به خانواده رسالت که انسان را به این مرتبه از شکوه و عظمت می رساند.
امّا کیفیت زیارت آن جناب: بدان که سید ابن طاووس در کتاب «مصباح الزّائر» برای آن بزرگوار چهار زیارت نقل کرده و ما در اینجا به همان زیارت اول اکتفا می کنیم و در کتاب «هدیه» زیارت چهارم را که شیخ در «تهذیب» ذکر فرموده است نقل کردیم.
چون خواستی آن جناب را زیارت کنی، نزد قبر او به طرف قبله بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ خَاتَمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ سَیدِ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِینَ الرَّاشِدِینَ، السَّلامُ عَلَی الْمَلائِکةِ الْمُقَرَّبِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا صَاحِبَ رَسُولِ اللّهِ الْأَمِینِ، السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مُودَعَ أَسْرَارِ السَّادَةِ الْمَیامِینِ، السَّلامُ عَلَیک یا بَقِیةَ اللّهِ مِنَ الْبَرَرَةِ الْمَاضِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِاللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ،
أَشْهَدُ أَنَّک أَطَعْتَ اللّهَ کما أَمَرَک، وَاتَّبَعْتَ الرَّسُولَ کمَا نَدَبَک، وَتَوَلَّیتَ خَلِیفَتَهُ کما أَلْزَمَک، وَدَعَوْتَ إِلَی الاهْتِمامِ بِذُرِّیتِهِ کمَا وَقَفَک؛ وَعَلِمْتَ الْحَقَّ یقِیناً وَاعْتَمَدْتَهُ کمَا أَمَرَک، وَ أَشْهَدُ أَنَّک بابُ وَصِی الْمُصْطَفی، وَطَرِیقُ حُجَّةِ اللّهِ الْمُرْتَضی، وَأَمِینُ اللّهِ فِیمَا اسْتُوْدِعْتَ مِنْ عُلُومِ الْأَصْفِیاءِ،
أَشْهَدُ أَنَّک مِنْ أَهْلِ بَیتِ النَّبِی النُّجَبَاءِ الْمُخْتَارِینَ لِنُصْرَةِ الْوَصِی، أَشْهَدُ أَنَّک صاحِبُ الْعاشِرَةِ، وَالْبَراهِینِ وَالدَّلائِلِ الْقاهِرَةِ، وَأَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَأَدَّیتَ الْأَمانَةَ، وَنَصَحْتَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَصَبَرْتَ عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِهِ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ،
لَعَنَ اللّهُ مَنْ جَحَدَک حَقَّک، وَحَطَّ مِنْ قَدْرِک، لَعَنَ اللّهُ مَنْ آذاک فِی مَوالِیک، لَعَنَ اللّهُ مَنْ أَعْنَتَک فِی أَهْلِ بَیتِک، لَعَنَ اللّهُ مَنْ لامَک فِی سَادَاتِک، لَعَنَ اللّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ وَضاعَفَ عَلَیهِمُ الْعَذابَ الْأَلِیمَ؛
صَلَّی اللّهُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِاللّهِ، صَلَّی اللّهُ عَلَیک یا صاحِبَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَعَلَیک یا مَوْلی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی رُوحِک الطَّیبَةِ، وَجَسَدِک الطَّاهِرِ، وَأَلْحَقَنا بِمَنِّهِ وَرَأْفَتِهِ إِذا تَوَفَّانا بِک وَبِمَحَلِّ السَّادَةِ الْمَیامِینِ وَجَمَعَنا مَعَهُمْ بِجِوارِهِمْ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.
صَلَّی اللّهُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِاللّهِ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی إِخْوانِک الشِّیعَةِ الْبَرَرَةِ مِنَ السَّلَفِ الْمَیامِینِ، وَأَدْخَلَ الرَّوْحَ وَالرِّضْوانَ عَلَی الْخَلَفِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَلْحَقَنا وَ إِیاهُمْ بِمَنْ تَوَلَّاهُ مِنَ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرِینَ، وَعَلَیک وَعَلَیهِمُ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
آنگاه سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» را «هفت مرتبه» بخوان، سپس هرچه خواهی نماز مستحب بخوان.
نویسنده گوید: چون خواستی از زیارت سلمان بازگردی، به جهت وداع نزد قبر بایست و این وداع را که سید در آخر زیارت چهارم ذکر فرموده است بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِاللّهِ، أَنْتَ بابُ اللّهِ الْمُؤْتی مِنْهُ وَالْمَأْخُوذُ عَنْهُ، أَشْهَدُ أَنَّک قُلْتَ حَقّاً، وَنَطَقْتَ صِدْقاً، وَدَعَوْتَ إِلی مَوْلای وَمَوْلاک عَلانِیةً وَسِرّاً، أَتَیتُک زائِراً وَحَاجَاتِی لَک مُسْتَوْدِعاً، وَهَا أَنَا ذَا مُوَدِّعُک، أَسْتَوْدِعُک دِینِی وَأَمانَتِی وَخَواتِیمَ عَمَلِی وَجَوَامِعَ أَمَلِی إِلی مُنْتَهی أَجَلِی، وَالسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْأَخْیارِ.
آنگاه خدا را بسیار بخوان و بازگرد.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
نماز در طاق کسرى
نویسنده گوید: چون زائر به زیارت سلمان مشرّف شد، پس از زیارت دو وظیفه دیگر دارد:
اول:
«نماز خواندن در طاق کسری»، دو رکعت یا بیشتر، چون آنجا مصلّای حضرت امیرمؤمنان است.
دوم:
«زیارت جناب حذیفة بن الیمان» که از بزرگان اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خاصان امیرمؤمنان (علیه السلام) است.
[اولین وظیفه بعد از زیارت جناب سلمان در شهر مدائن] نماز خواندن در طاق کسری، «دو رکعت» یا بیشتر [است]، چون آنجا مصلّای حضرت امیرمؤمنان است.
از عمّار ساباطی روایت شده است: که امیرمؤمنان به مداین آمد و در ایوان کسری نزول فرمود، درحالی که دلف بن بحیر با او بود، در آنجا نماز خواند، پس از آن برخاست و به دلف فرمود: با من برخیز؛ و جماعتی از اهل ساباط در خدمت آن حضرت بود، در منازل کسری گردش کرد و به دلف می فرمود: برای کسری در این مکان چنین و چنان بوده و دلف می گفت: به خدا قسم چنین است که می فرمایی، پس با آن جماعت در تمام آن مواضع گردش کرد و دلف می گفت: ای سید و مولای من، شما چنان به این مکان ها آگاهی دارید که گویا شما این چیزها را در این مکان ها نهاده اید!
روایت شده: وقتی حضرت بر مداین مرور می فرمود و آثار کسری و خرابی آن را مشاهده می کرد، یکی از افرادی که در خدمت آن حضرت بود، از روی عبرت این شعر را خواند:
جَرَتِ الرِّیاحُ عَلَی رُسُومِ دِیارِهِمْ
فَکأَنَّهُمْ کانُوا عَلی مِیعادِ
بادها بر خرابه های دیارشان وزید
گویا اینان بر وعده گاهی بوده اند
حضرت فرمود: چرا نخواندی:
«کمْ تَرَکوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُیونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کرِیمٍ وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکهِینَ کذلِک وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ فَما بَکتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ»
پس از آن فرمود:
إِنَّ هَؤُلاءِ کانُوا وَارِثِینَ فَأَصْبَحُوا مَوْرُوثِینَ، لَمْ یشْکرُوا النِّعْمَةَ فَسُلِبُوا دُنْیاهُمْ بِالْمَعْصِیةِ، إِیاکمْ وَکفْرَ النِّعَمِ لَاتَحُِلُّ بِکمُ النِّقَمُ.
فقیر گوید: حاصل این معنی را حکیم خاقانی در قالب شعر آورده، آنجا که فرموده:
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایـــوان مـــــدائن را آیینـه عبــرت دان
پرویـز کـه بنهـــادی بر خـوان تره زرّین
زرّین تره کو برخــوان، رو «کـم تَرَکوا» برخوان
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت جناب حذیفه بن الیمان
[دومین وظیفه بعد از زیارت جناب سلمان در شهر مدائن] زیارت جناب حذیفة بن الیمان می باشد که از بزرگان اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و خاصان امیرمؤمنان(علیه السلام) است و در میان صحابه به شناختن منافقان و آگاهی بر اسامی آنان جایگاه خاصی داشت و اگر در نماز جنازه کسی حاضر نمی شد، حاکم دوم بر او نماز نمی خواند.
او از جانب حاکم دوم سال ها والی مدائن بود و پس از عزل کردنش جناب سلمان والی آنجا شد. چون سلمان از دنیا رفت دوباره حذیفه والی مدائن شد و ولایتش مستقر گشت تا نوبت خلافت به شاه ولایت(علیه السلام) رسید، از جانب حضرت از مدینه فرمانی مبارک به او و به اهل مدائن صادر شد که در آن فرمان مبارک، از خلافت خود و استقرار حکومت حذیفه بر مدائن اطلاع دادند. ولی حذیفه پس از حرکت آن حضرت از مدینه به جانب بصره، به خاطر دفع شرّ اصحاب جمل و پیش از نزول موکب همایون امیرمؤمنان به کوفه وفات یافت و در همان مدائن دفن شد.
از ابوحمزه ثمالی روایت شده است که: چون حذیفه نزدیک به وفات شد فرزند خود را خواست و او را به عمل کردن به این نصیحت های پرفایده وصیت کرد و فرمود: پسرجان من، آشکار کن ناامیدی خویش از آنچه را در دست مردم است که در این ناامیدی بی نیازی و توانگری است و از مردم حاجات خود را مخواه که در آن فقر آشکار است و همواره چنان باش که روزی که در آن هستی، از روز گذشته ات بهتر باشد و هرگاه نماز می خوانی، چنان بخوان که گویا نماز وداع و آخرین نماز توست و کاری مکن که از آن پوزش بخواهی.
و بدان که در کنار حرم جناب سلمان مسجد جامع مدائن می باشد که منسوب به حضرت عسکری است، معلوم نیست چه کسی آن را ساخته یا در آنجا نماز خوانده، شایسته است زائر در آن محل شریف خود را از فیض دو رکعت نماز تحیت محروم نکند.
مفاتیح الجنان : زیارت امام رضا (ع)
چند نکته مفید در زیارت امام رضا (ع)
نویسنده گوید: در اینجا به ذکر چند مطلب می پردازیم که ذکر آن ها شایسته و مناسب است.
اوّل:
به سند معتبر از حضرت هادی(علیه السلام) روایت شده: هرکه را به سوی خدا حاجتی باشد، قبر جدّم حضرت امام رضا(علیه السلام) را در شهر طوس زیارت کند، درحالی که غسل کرده باشد و بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز بجا آورد و در قنوت نماز حاجت خود را بخواهد، به درستی که مستجاب می شود، مگر آنکه خواسته او برای گناه یا قطع رَحِمی باشد. به تحقیق موضع قبر آن حضرت بارگاهی است از بارگاه های بهشت و هیچ مؤمنی او را زیارت نمی کند مگر آنکه حق تعالی او را از آتش دوزخ آزاد می کند و وارد بهشت می نماید.
دوم:
علاّمه مجلسی از خط شیخ جلیل حسین بن عبد الصمد، پدر شیخ بهایی نقل کرده: شیخ ابو الطّیب حسین بن احمد فقیه رازی ذکر کرده: هرکس حضرت رضا(علیه السلام) یا دیگر از امامان را زیارت کند، آنگاه نزد آن امام «نماز جعفر» بخواند، برای او به هر رکعتی نوشته می شود: ثواب کسی که هزار حج و هزار عمره بجا آورده و هزار بنده در راه خدا آزاد کرده و هزار مرتبه همراه با پیامبر مرسل به جهاد برخاسته و به هر گامی که بر می دارد، برای اوست ثواب صد حج و عمره و صد بنده آزاد کردن، در راه خدای تعالی و برای او نوشته می شود صد کار نیک و از او محو می شود صد گناه و کیفیت نماز جعفر در «اعمال روز جمعه» گذشت.
سوم:
از محوّل سجستانی روایت شده: چون مأمون حضرت رضا(علیه السلام) را از مدینه به خراسان خواست، حضرت برای وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد مسجد شد و مکرّر با قبر آن حضرت وداع می کرد و بیرون می آمد و نزد قبر برمی گشت و هر بار صدای مبارکش به گریه بلند بود، من نزدیک آن حضرت رفته و سلام کردم و آن جناب پاسخ داد، آنگاه حضرت را به آن سفر تهنیت گفتم، فرمود: مرا زیارت کن، همانا از جوار جدّم بیرون می شوم و در غربت می میرم و مجاور هارون دفن می شوم.
شیخ یوسف بن حاتم شامی در کتاب «درّ النظیم» فرموده: جماعتی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) روایت کردند که آن حضرت فرمود: زمانی که خواستم از مدینه به سوی خراسان بیرون بیایم، عیال خود را جمع کردم، آنان را دستور دادم که بر من گریه کنند تا گریه آنان را بشنوم، آنگاه دوازده هزار دینار بین ایشان تقسیم کردم و به آن ها گفتم من هرگز به سوی اهل بیتم برنمی گردم، سپس ابوجعفر جواد را برگرفتم و او را به مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بردم و دست او را کنار قبر گذاشتم و وی را به آن قبر شریف چسبانیدم و حفظ او را به سبب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خواستم و جمیع وکلا و خدمتکاران خود را به شنیدن و اطاعت فرمایش او امر کردم و اینکه با او مخالفت نکنند و به آنان فهماندم که او جانشین من است.
سید عبدالکریم بن طاووس روایت کرده: زمانی که مأمون امام رضا(علیه السلام) را از مدینه به خراسان خواست، حضرت از مدینه به سوی بصره حرکت کرد و به کوفه نرفت و از بصره بر طریق کوفه به بغداد توجّه نمود و از آنجا به شهر قم و سپس وارد قم شد، اهل قم به استقبال حضرت آمدند و برای مهمان کردن آن حضرت با هم سر و صدا و دعوا می کردند و هرکدام اشتیاق داشتند، آن بزرگوار به خانه او وارد شود. حضرت فرمود: شتر من مأمور است! یعنی هر کجا زانو زد، من آنجا وارد می شوم، پس آن شتر آمد تا در یک خانه خوابید و صاحب آن خانه، در شب آن روز خواب دیده بود که حضرت امام رضا(علیه السلام) فردا میهمان او خواهد بود! چندی نگذشت که آن محل، مقام رفیعی یافت و در زمان ما مدرسه ای آباد است.
شیخ صدوق به سند خود از اسحاق بن راهَوَیه نقل کرده: چون حضرت رضا(علیه السلام) به نیشابور آمد و خواست از آنجا حرکت کند، اصحاب حدیث خدمت آن حضرت جمع شدند و عرضه داشتند: یابن رسول الله، از نزد ما می روی و برای ما حدیثی نمی فرمایی که به واسطه آن از حضورتان استفاده کنیم؟ آن حضرت در آن هنگام در عماری نشسته بود، سر خود را بیرون کرد و فرمود:
شنیدم پدرم موسی بن جعفر فرمود: شنیدم پدرم جعفر بن محمّد فرمود: شنیدم پدرم محمّد بن علی فرمود: شنیدم پدرم علی بن الحسین فرمود: شنیدم پدرم حسین بن علی فرمود: شنیدم پدرم امیرمؤمنان علی بن ابیطالب فرمود: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: شنیدم جبرئیل می گفت: شنیدم خدای عزّوجل فرمود:
لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ حِصْنِی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذابِی.
این حدیث شریف را فرمود و حرکت کرد، چون شتر به راه افتاد، ما را خواند و فرمود:
بِشُرُوطِها وَأَنَا مِنْ شُرُوطِها.
ابوالصلت روایت کرده: امام رضا(علیه السلام) زمانی که به نزد مأمون می رفت چون به منطقه دِه سرخ رسید، گفتند: یابن رسول الله، ظهر شده، نماز نمی خوانید؟ حضرت پیاده شد و آب خواست، عرضه داشتند آب همراه نداریم، پس به دست مبارک خود، زمین را کاوید، به اندازه ای آب جوشید که آن حضرت و هرکه با او بود وضو گرفتند و اثرش تا امروز باقی است. چون وارد سناباد شد، پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که از آن دیگ ها می تراشند و فرمود: خدایا به این کوه سود ببخش و در ظرفی که از این کوه تراشند، هرچه گذارند، برکت ده و فرمود برای آن حضرت دیگ ها از سنگ تراشیدند و دستور داد طعامش را جز در آن دیگ ها نپزند، مردم از آن روز به بعد، دیگ ها و ظرف ها از آن تراشیدند و برکت یافتند.
چهارم:
صاحب «مطلع الشمس» نقل کرده: که در بیست و پنجم ذوالحجة سال هزار و شش، شاه عباس اول وارد مشهد مقدس شد، مشاهده کرد عبدالمؤمن خان اوزبکی حرم مطهر را غارت کرده و غیر از نردۀ طلا چیز دیگری در آنجا نگذاشته است. در بیست وهشتم ذوالحجه از مشهد به هرات رفت و هرات را به ایران بازگرداند و پس از ساماندهی آنجا، به مشهد بازگشت و یک ماه در آنجا ماند و صحن مقدّس را مرمّت کرد و خدّام بارگاه مبارک را مورد احسان و محبت خویش قرار داد و به عراق بازگشت و در اواخر سال هزار و هشت، دوباره به مشهد مقدّس رفته، زمستان را در آنجا گذرانید و خدمت افتخاری آستانه را خود به گردن گرفت و مشغول بود، چنان که شبی با قیچی سر شمع ها را می گرفت. شیخ بهایی علیه الرحمه «بالبداهه» این رباعی را سرود:
پیوستــه بُـوَد ملائک علّییـن
پروانه شمع روضه خُلد آیین
مقراض به احتیاط زن ای خادم
ترسم ببری شهپر جبریل امین
و در سال هزار و نه بنا به نذری که شاه عباس کرده بود که پیاده به مشهد برود، پیاده به مشهد مشرّف شد و آن مسافت دور را در بیست وهشت روز طی کرد. صاحب تاریخ «عالم آرا» این اشعار را به همین مناسبت نگاشته است:
غلام شاه مردان شاه عبّاس
شه والا گُهر خاقان امجَد
به طوف مرقد شاه خراسان
پیاده رفت با اخلاص بی حدّ
تا آنجا که گفته است:
پیاده رفت شد تاریخ رفتن
ز اصفاهان پیاده تا به مشهد
چون به مشهد مقدّس رسید، صحن مبارک را وسعت داد و ایوان علی شیر که درگاه روضه متبرکه از آنجا بوده و در یک گوشه صحن قرار داشت و بدنما بود، در وسط قرار داد و ایوانی برابر آن در طرف دیگر ساخت و خیابانی از دروازه غربی شهر تا شرقی طرح کرد که از هر طرف به صحن رسیده، از میان ایوان ها گذشت و چشمه ها و قنات ها احداث کرد و به شهر آورد و نهری از میان خیابان و حوضی بزرگ در وسط ایجاد کرد که آب از حوض گذشته به خیابان شرقی جاری گردد و در بناهای مذکور کتیبه ها به خط میرزا محمّد رضا صدر الکتّاب و علیرضا عبّاسی و محمّدرضا امامی رسم شد و بارگاه مطهّر را به طلا تذهیب کرد، چنان که در کتیبه بارگاه مطهر به آن اشاره شده و نوشته آن کتیبه چنین است:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم مِن عَظائِمِ تَوفِیقاتِ اللهِ سُبحَانَهُ أَن وَفَّقَ السُّلطَانَ الأعظَمَ مَولَی مُلُوک العَرَبِ وَ العَجَمِ، صَاحِبُ النَّسَبِ الطَّاهِرِ النَّبَوِی وَ الحَسَبِ البَاهِرِ العَلَوِی، تُرابُ أَقدَامِ خُدَّامِ هَذِهِ العَتَبَةِ المُطَهَّرةِ اللَّاهُوتِیةِ، غُبارُ نِعالِ زُوَّارِ هَذِهِ الرَّوضَةِ المُنَوَّرَةِ المَلَکوتِیةِ، مُرَوِّجُ آثَارِ أَجدادِهِ المَعصُومینَ، اَلسُّلطَانُ ابنُ السُّلطَانِ، أبُو المُظَفَّرِ شَاه عَبَّاسُ الحُسَینِی المُوسَوِی الصَّفَوِی بَهادُر خانُ، فَاستَسعَدَ بِالمَجِی ءِ مَاشِیا عَلَی قدَمَیهِ مِن دَارِ السَّلطَنَةِ أِصفَهَانَ إِلَی زِیارَةِ هَذَا الحَرَمِ الأشرَفِ، وَ قَد تَشَرَّفَ بِزِینَةِ هَذِهِ القُبَّةِ مِن خُلَّصِ مَالِهِ فِی سَنَةِ أَلفِ وَ عَشَرٍ، وَ تَمَّ فِی سَنَةِ أَلفٍ وَ سِتٍّ وَ عَشَرٍ.
مفاتیح الجنان : زیارت امام على نقى و امام حسن عسکرى (ع)
زیارت مشترک امام هادی و امام عسکری (ع)
هرگاه ان شاء الله بر «سُرَّمن رای» وارد شدی و خواستی آن دو امام همام را زیارت کنی، غسل کن و پس از رعایت «آداب ورود به حرم های شریفه» تا درب حرم مطهر با آرامش و وقار روانه شو و «اذن دخول» عامّی را که در اوایل این باب ذکر شد بخوان، آنگاه وارد حرم مطهر شو و آن دو بزرگوار را به این عبارات که صحیح ترین زیارات است زیارت کن:
السَّلامُ عَلَیکمَا یا وَلِیی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا نُورَی اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیکما یا مَنْ بَدالِلّهِ فِی شَأْنِکما، أَتَیتُکما زائِراً، عارِفاً بِحَقِّکما، مُعادِیاً لِأَعْدائِکما، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِکما، مُؤْمِناً بِمَا آمَنْتُما بِهِ، کافِراً بِما کفَرْتُما بِهِ، مُحَقِّقاً لِمَا حَقَّقْتُما، مُبْطِلاً لِمَا أَبْطَلْتُما،
أَسْأَلُ اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکما أَنْ یجْعَلَ حَظِّی مِنْ زِیارَتِکمَا الصَّلاةَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَنْ یرْزُقَنِی مُرافَقَتَکما فِی الْجِنانِ مَعَ آبائِکمَا الصَّالِحِینَ؛ وَأَسْأَلُهُ أَنْ یعْتِقَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَیرْزُقَنِی شَفاعَتَکما وَمُصاحَبَتَکما، وَیعَرِّفَ بَینِی وَبَینَکما، وَلَا یسْلُبَنِی حُبَّکما وَحُبَّ آبائِکمَا الصَّالِحِینَ، وَأَنْ لَایجْعَلَهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِکمَا، وَیحْشُرَنِی مَعَکمَا فِی الْجَنَّةِ بِرَحْمَتِهِ.
اللّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّهُمَا، وَتَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِمَا. اللّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی آلِ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَانْتَقِمْ مِنْهُمْ، اللّهُمَّ الْعَنِ الْأَوَّلِینَ مِنْهُمْ وَالْآخِرِینَ وَضَاعِفْ عَلَیهِمُ الْعَذَابَ وَابْلُغْ بِهِمْ وَبِأَشْیاعِهِمْ وَمُحِبِّیهِمْ وَمُتَّبِعِیهِمْ أَسْفَلَ دَرَک مِنَ الْجَحِیمِ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ. اللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِیک وَابْنِ وَلِیک وَاجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
در دعا کردن برای خود و پدر و مادرت بکوش و دعا کن به هر دعایی که می خواهی و اگر بتوانی نزدیک قبر ایشان بروی، برو و دو رکعت نماز کنار قبر بخوان و اگر نتوانی وارد مسجد شو و دو رکعت نماز بجا آور و دعا کن به هر دعایی که خواستی که مستجاب است و این مسجد مجاور خانه ایشان است و حضرت امام هادی(علیه السلام) و امام عسگری(علیه السلام) در آن نماز می خواندند.
نویسنده گوید: این زیارت موافق روایت «کامل الزیّارت» بوده و شیخ محمّد بن المشهدی و شیخ مفید و شهید نیز این زیارت را در کتاب «مزار» خود با تفاوتی اندک نقل کرده اند؛ و بعد از جمله «فِی الْجَنَّةِ بِرَحْمَتِهِ» فرموده اند: آنگاه برو و خود را بر هر یک از آن دو قبر بینداز و آن را ببوس و طرف راست و چپ صورت خود را بر قبر بگذار و پس از آن سر بردار و بگو: «اللّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّهُمْ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِمْ...» تا آخر زیارت و گفته اند نزدیک بالای سر مقدّس چهار رکعت نماز بخوان و پس از نماز زیارت، هر اندازه خواهی نماز بگذار.
و پوشیده نماند که آن دو بزرگوار، در خانه خود دفن شدند و برای آن خانه دری بود که گاهی باز می کردند و شیعیان وارد می شدند و کنار قبر زیارت می کردند و گاهی بسته بود و از بیرون مقابل پنجره ای که بر دیوار روبروی قبر مطهّر بود زیارت می کردند.
در ابتدای همین روایت مربوطه به زیارت، ذکر شده است که غسل می کنی و اگر بتوانی نزد قبر ایشان می روی وگرنه، از برابر پنجره ای که به سوی قبر باز می شود به سلام اشاره می کنی و چنین زائری نماز زیارت خود را در مسجد بخواند.
چون به همّت دوستان آن خانه برداشته شد و به جای آن بارگاه و حرم و رواق قرار گرفت، آن مسجد داخل در فضای حرم شد و اکنون در بین مردم معروف است که ایوان مستطیل که در صحن پشت سر عسکریین به رواق متصّل است، همان مسجد مذکور است. در هر صورت، زائران از این جهت آسوده شدند.
برای آن دو بزرگوار زیارت مخصوص به هر کدام و مشترک میان هر دو امام، در کتاب های زیارتی ذکر شده است که زائران اگر خواستند، نسخه آن کتاب ها فراوان است و اگر زائر را حالی و مجالی باشد، مناسب است «زیارت جامعه کبیره» را که پس از این ان شاءالله تعالی ذکر می شود بخواند، زیرا که صدور آن کلمات رسا که دارای تمام مراتب اظهار بندگی و تذلّل و اعتراف به عظمت و جلالت امامان است، از مصدر جلال حضرت هادی(علیه السلام) می باشد.