عبارات مورد جستجو در ۹۶۶۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
گل از پی خرده ئی که از خرقه نمود
بنگر که چه تشنیع ز بلبل بشنود
وانگاه صبا آمد و با صد خنکی
هر خرده و خرقه ئی که بودش بربود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۰
زیور همه بر سرو سمنبر زیبد
هر یک زد گر یکی نکو تر زیبد
چون غنچه قبایش از زمرد زیبد
چون نرگس تر کلاهش از زر زیبد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
هر نقش که از پرده فلک بنماید
شب جمله مرا شعبده بر میآید
فرقی که میان او و لعبت باز است
آنستکه این دیر ترک میپاید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۹
رویت که ازو ماه خجل سار شود
زلفت که در او باد گرفتار شود
از ظلمت این و نور آن در شب و روز
شب روز شود روز شب تار شود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۶
هم سهم سعادت بهدف باز رسید
هم لؤلؤ لالا بصدف باز رسید
دل جست و ز جان مژده نوروزی خواست
چون شمس بخانه شرف باز رسید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۷
هر چیز کزو هستی تو پیدا شد
هم اوست که گه خامش و گه گویا شد
چون آب که شد ابر و ز دریا برخاست
شد قطره و قطره باز با دریا شد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳
از بس که رسید از رخ و از غمزه یار
بر لاله و نرگس ستم ایام بهار
هم دود دل لاله رخش را بگرفت
هم غمزه او گشت چو نرگس بیمار
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۸
از خنده رعد و گریه ابر بهار
وقتست جهانرا که شود چون رخ یار
سردی مکن ایباد بهاری بگذار
تا لاله و کل بشکفد از خاره و خار
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
هنگام سپیده دم گل سیب نگر
ز آب بقمش نقطه ز ده باد سحر
گوئی رخ نازک دلارام منست
افشانده بر او دیده من خون جگر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۶
هنگام بهارست بتا باده بیار
کاراسته شد بزم طرب همچو نگار
گلها چو طبقهای عقیق یمنی
بر خوان زمردست در بزم بهار
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۶
تا از گل سیراب تو بر رست حشیش
بی بهره شدم از تو چو از خلد کشیش
ریشت بدمید و مرغ حسنت بپرید
شک نیست که باشد پرش مرغ بریش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۲
اینخطه اگر چه هست با نزهت و روض
در وی نه باختیار خود کردم خوض
گشتست در او طبیعت نازک من
چون آب که بسیار بماند در حوض
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۸
بگذر بچمن موسم گل جام بکف
تا رخ نهد آفتاب عیشت بشرف
بنگر تو بنرگس ار ندیدی که بود
پیرامن آفتاب پروین زده صف
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۹
روی تو فروغ آفتابست به لطف
یا عکس گل تازه در آبست به لطف
برگرد بناگوش تو خوشبو عرقت
چون بر سمن افشانده گلابست به لطف
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۲
شب تیره و صبح گشته روشن زافق
چون عارض دلدار ز پیروزه تتق
دریاب صبوح را و نومید مباش
کافزون ز شمارست بدادار طرق
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۱
دی شاه بتان سوار اسبی چون پیل
میکرد بهر گوشه چو فرزین تحویل
خورشید پیاده در رکابش میرفت
میکرد رخ خاک بخدمت تقبیل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۵
امروز بگرما به بت مهر گسل
آلود بگل عارض چون ماه چگل
خلقی بتعجب نگران میگفتند
بیرون ز تو خورشید که اندوده بگل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۴
در پای گل از دست منه ساغر مل
بیمل نتوان برد بسر موسم گل
اکنون نکنی نشاط کی خواهی کرد
شاهد گل و گردان مل و مطرب بلبل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۲
در خطه سبزوار دیدم امسال
حالی که نماند بر فرزانه مجال
در رسته بازار کلهدوزانش
برجیست درو جمع بهم بدر و هلال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۰
آهو چشمی که می‌رباید هوشم
چون شیر به صید کردنش می‌کوشم
بر کار کنم حیله رو به چندانک
در دیده گرگ آورد خرگوشم