عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوقه از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴
هم دانه ی امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند
سیم و زر خویش از درمی تا به جوی
با دوست بخور گرنه به دشمن ماند
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد
مامور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۹
آن لعل در آبگینه ی ساده بیار
و آن محرم و مونس هر آزاده بیار
چون می دانی که مدت عالم خاک
باد است که زود بگذرد، باده بیار
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰
از بودنی ای دوست چه داری تیمار
وز فکرت بیهوده دل و جان افگار
خرم بزی و جهان به شادی گذران
تدبیر نه با تو کرده‌اند اول کار
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱
افلاک که جز غم نفزایند دگر
ننهند بجا تا نربایند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه می کشیم نایند دگر
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۳
ایدل همه اسباب جهان خواسته گیر
باغ طربت به سبزه آراسته گیر
و آنگاه بر آن سبزه شبی چون شبنم
بنشسته و بامداد برخاسته گیر
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۶
در دایره ی سپهر ناپیدا غور
جامی‌ست که جمله را چشانند به دور
نوبت چو به دور تو رسد آه مکن
می نوش به خوشدلی که دور است نه جور
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنمی لاله رخی خندان خور
بسیار مخور و رد مکن فاش مساز
اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
وقت سحر است خیز ای طرفه پسر
پر بادهٔ لعل کن بلورین ساغر
کاین یکدم عاریت در این کنج فنا
بسیار بجویی و نیابی دیگر
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی‌آیی باز
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳
وقت سحر است خیز ای مایه ی ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
کانها که بجایند نپایند بسی
و آنها که شدند کس نمی آید باز
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸
ایام زمانه از کسی دارد ننگ
که او در غم ایام نشیند دلتنگ
می خور تو در آبگینه با ناله ی چنگ
زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹
از جرم گل سیاه تا اوج زحل
کردم همه مشکلات کلی را حل
بگشادم بندهای مشکل به حیل
هر بند گشاده شد به جز بند اجل
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰
با سرو قدی تازه‌تر از خرمن گل
از دست منه جام می و دامن گل
زان پیش که ناگه شود از باد اجل
پیراهن عمر ما چو پیراهن گل
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۱
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۳
برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۶
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم
در ده تو به کاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم