عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۱
می‌رست زدشت خاوران لالهٔ آل
چون دانهٔ اشک عاشقان در مه و سال
بنمود چو روی دوست از پرده جمال
چون صورت حال من شدش صورت حال
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۸
با اهل زمانه آشنایی مشکل
با چرخ کهن ستیزه رایی مشکل
از جان و جهان قطع نمودن آسان
در هم زدن دل به جدایی مشکل
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۹
بر لوح عدم لوایح نور قدم
لایح گردید و نه درین سر محرم
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک
عالم در حق حقست و حق در عالم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۱
من دانگی و نیم داشتم حبهٔ کم
دو کوزه نبید خریده‌ام پارهٔ کم
بر بربط ما نه زیر ماندست و نه بم
تا کی گویی قلندری و غم و غم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۲
از گردش افلاک و نفاق انجم
سر رشتهٔ کار خویشتن کردم گم
از پای فتاده‌ام مرا دست بگیر
ای قبلهٔ هفتم ای امام هشتم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۳
هم در ره معرفت بسی تاخته‌ام
هم در صف عالمان سر انداخته‌ام
چون پرده ز پیش خویش برداشته‌ام
بشناخته‌ام که هیچ نشناخته‌ام
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۶
گر من گنه جمله جهان کردستم
عفو تو امیدست که گیرد دستم
گفتی که به روز عجز دستت گیرم
عاجزتر ازین مخواه کاکنون هستم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۳
تا چند به گرد سر ایمان گردم
وقتست کز افعال پشیمان گردم
خاکم ز کلیسیا و آبم ز شراب
کافرتر از آنم که مسلمان گردم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۴
عودم چو نبود چوب بید آوردم
روی سیه و موی سپید آوردم
چون خود گفتی که ناامیدی کفرست
فرمان تو بردم و امید آوردم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۶
گر خاک تویی خاک ترا خاک شدم
چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم
غم سوی تو هرگز گذری می‌نکند
آخر چه غمت از آنکه غمناک شدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۷
اندر طلب یار چو مردانه شدم
اول قدم از وجود بیگانه شدم
او علم نمی‌شنید لب بر بستم
او عقل نمی‌خرید دیوانه شدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۱
آن دم که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده را به غم فرسودم
می‌پنداشتم عاشق و معشوق دواند
چون هر دو یکیست من خود احول بودم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۲
عمری به هوس باد هوی پیمودم
در هر کاری خون جگر پالودم
در هر چه زدم دست زغم فرسودم
دست از همه باز داشتم آسودم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۳
من از تو جدا نبوده‌ام تا بودم
اینست دلیل طالع مسعودم
در ذات تو ناپدیدم ار معدومم
وز نور تو ظاهرم اگر موجودم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۷
یک چند دویدم و قدم فرسودم
آخر بی تو پدید نامد سودم
تا دست به بیعت وفایت سودم
در خانه نشستم و فرو آسودم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۸
ز آمیزش جان و تن تویی مقصودم
وز مردن و زیستن تویی مقصودم
تو دیر بزی که من برفتم ز میان
گر من گویم، ز من تویی مقصودم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۰
روزی ز پی گلاب می‌گردیدم
پژمرده عذار گل در آتش دیدم
گفتم که چه کرده‌ای که میسوزندت
گفتا که درین باغ دمی خندیدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۴
گر دست تضرع به دعا بردارم
بیخ و بن کوهها ز جا بردارم
لیکن ز تفضلات معبود احد
فاصبر صبرا جمیل را بردارم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۵
یا رب چو به وحدتت یقین می‌دارم
ایمان به تو عالم آفرین می‌دارم
دارم لب خشک و دیدهٔ تر بپذیر
کز خشک و تر جهان همین می‌دارم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۸
جهدی بکنم که دل زجان برگیرم
راه سر کوی دلستان برگیرم
چون پرده میان من و دلدار منم
برخیزم و خود را ز میان برگیرم