عبارات مورد جستجو در ۱۷۲ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
سرپرست ما که می نوشد سبک رطل گران را
می کند پامال شهوت دسترنج دیگران را
پیکر عریان دهقان را در ایران یاد نارد
آنکه در پاریس بوسد روی سیمین پیکران را
شد سیه روز جهان، از لکه ی سرمایه داری
باید از خون شست یکسر باختر تا خاوران را
انتقام کارگر ای کاش آتش برفروزد
تا بسوزد سربه سر این توده ی تن پروران را
غارت غارت گران گردید بیت المال ملت
باید از غیرت به غارت داد این غارتگران را
مادر ایران عقیم آمد برای مرد زادن
همچو زن ها پیروی کن صنعت رامش گران را
نوک کلک فرخی در آمه ی خون شد شناور
تا که طوفانی نماید، این محیط بیکران را
می کند پامال شهوت دسترنج دیگران را
پیکر عریان دهقان را در ایران یاد نارد
آنکه در پاریس بوسد روی سیمین پیکران را
شد سیه روز جهان، از لکه ی سرمایه داری
باید از خون شست یکسر باختر تا خاوران را
انتقام کارگر ای کاش آتش برفروزد
تا بسوزد سربه سر این توده ی تن پروران را
غارت غارت گران گردید بیت المال ملت
باید از غیرت به غارت داد این غارتگران را
مادر ایران عقیم آمد برای مرد زادن
همچو زن ها پیروی کن صنعت رامش گران را
نوک کلک فرخی در آمه ی خون شد شناور
تا که طوفانی نماید، این محیط بیکران را
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲
پیش عاقل بی تخصص گر عمل معقول نیست
پس چرا در کشور ما این عمل معمول نیست
واردات و صادرات ما تعادل چون نداشت
هر چه می خواهی در ایران فقر هست و پول نیست
با فلاکت مملکت از چهار سو پر سائل است
وز برای این همه سائل کسی مسئول نیست
بس ز بی چیزی جهان تاریک شد در پیش چشم
چشم مردم مبتلای نرگس مکحول نیست
در بر دنیای قابل قابلیت هست شرط
قابلیت پیش ما ناقابلان مقبول نیست
گر عزیزی خوار شد از بهر آزادی مصر
پیش ملیون شرافتمند چون زغلول نیست
کشته آن قاتل امروز گشتم کز غرور
تا به فردای قیامت یادش از مقتول نیست
پس چرا در کشور ما این عمل معمول نیست
واردات و صادرات ما تعادل چون نداشت
هر چه می خواهی در ایران فقر هست و پول نیست
با فلاکت مملکت از چهار سو پر سائل است
وز برای این همه سائل کسی مسئول نیست
بس ز بی چیزی جهان تاریک شد در پیش چشم
چشم مردم مبتلای نرگس مکحول نیست
در بر دنیای قابل قابلیت هست شرط
قابلیت پیش ما ناقابلان مقبول نیست
گر عزیزی خوار شد از بهر آزادی مصر
پیش ملیون شرافتمند چون زغلول نیست
کشته آن قاتل امروز گشتم کز غرور
تا به فردای قیامت یادش از مقتول نیست
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۴
تا حیات من به دست نان دهقان است و بس
جان من سرتابه پا قربان دهقان است و بس
رازق روزی ده شاه و گدا بعد از خدای
دست خون آلود بذرافشان دهقان است و بس
در اسد چون حوت سوزد ز آفتاب و عاقبت
بی نصیب از سنبله میزان دهقان است و بس
آن که لرزد همچو مرغ نیم بسمل صبح و شام
در زمستان پیکر عریان دهقان است و بس
دست هر کس در توسل از ازل با دامنی است
تا ابد دست من و دامان دهقان است و بس
دور دوران هر دو روزی بر مراد دوره ایست
آنکه ناید دور آن دوران دهقان است و بس
بر سر خوان، خواجه پندارد که باشد میزبان
غافل است از اینکه خود مهمان دهقان است و بس
منهدم گردد قصور مالک سرمایه دار
کاخ محکم کلبه ی ویران دهقان است و بس
نامه ی طوفان که با خون می نگارد فرخی
در حقیقت نامه ی طوفان دهقان است و بس
جان من سرتابه پا قربان دهقان است و بس
رازق روزی ده شاه و گدا بعد از خدای
دست خون آلود بذرافشان دهقان است و بس
در اسد چون حوت سوزد ز آفتاب و عاقبت
بی نصیب از سنبله میزان دهقان است و بس
آن که لرزد همچو مرغ نیم بسمل صبح و شام
در زمستان پیکر عریان دهقان است و بس
دست هر کس در توسل از ازل با دامنی است
تا ابد دست من و دامان دهقان است و بس
دور دوران هر دو روزی بر مراد دوره ایست
آنکه ناید دور آن دوران دهقان است و بس
بر سر خوان، خواجه پندارد که باشد میزبان
غافل است از اینکه خود مهمان دهقان است و بس
منهدم گردد قصور مالک سرمایه دار
کاخ محکم کلبه ی ویران دهقان است و بس
نامه ی طوفان که با خون می نگارد فرخی
در حقیقت نامه ی طوفان دهقان است و بس
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۱
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۳
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۵
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۸
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۳
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۳
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۶
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۶
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳