عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳
گر تابع‌ امر و نهی قرآن باشی
آسوده ز انقلاب دوران باشی
امنیت جسم و روح در ایمانست
ایمن باشی گر اهل ایمان باشی
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵
تا اهل ثبات و حلم و تمکین نشوی
آسوده دل از نفاق و تلوین نشوی
بد میگذرد به آنکه بد بین باشد
هشدار بنوع خویش بد بین نشوی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۲
بس که سرسبزی بود در طالع بی حاصلان
می تواند سبز شد، هرجا نشانی بید را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۷
همچو شبنم با گل و سوسن مخواب
شب نشینی کن درین گلشن مخواب
ای که از تاریکی دل چون شبی
گر هوس داری دل روشن، مخواب
فوج اختر، دشمن جان تواند
روبروی لشکر دشمن مخواب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۹
ز مردی گر به نامردان شوی غالب، مشو غره
چو طالع کرد سستی، مرد را نامرد می گیرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۳
از چشمه سار آبله، سرسبز شد راه طلب
صد خنده بر گل می زند، خاری که در پا بشکفد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۲
هر کجا من پیاده می گردم
دلخوشی را سوار باید دید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۱
تا ز مشق خود نیفتم، هرکجا می قحط شد
شیشه را پر آب کردم، جام پی در پی زدم!
چون خسی کز جنبش دریا به موجی برخورد
رو به من آورد دنیا، پشت پا بر وی زدم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱۴
سر تنها روی چون جاده باید داشتن طغرا
که چون نقش قدم نتوان به پای دیگران رفتن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۳۶
دلا مخواب که در کارخانه قسمت
صفا به آینه دادند مزد بیداری
زمانه گفت به طغرا، مورز بیهده شعر
جواب داد که بیگار به ز بیکاری
طغرای مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۷
در راه طلب پیاده می باید رفت
برخاک جبین نهاده می باید رفت
یکسان به زمین اگر شدی، عذر مگو
چون سایه ز پا فتاده می باید رفت
فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱
هرگز مباش آتش سوزان سپند باش
خود را بسوز و دفع هزاران گزند باش
چون شعله سرمکش که برآرند از تو دود
شو خاک راه و در دو جهان سربلند باش
آزاده زی و صید غزالان درد را
چون طره نگار سراسر کمند باش
گر عافیت بسوخت ترا شکر غم بگوی
ممنون بخت و طالع ناارجمند باش
زین دوستان دشمن و زین دشمنان دوست
گاهی سرشک حسرت و گه زهر خند باش
زهر هلاهلی تو فصیحی ولی ز دور
در کام دشمنان هوس دوست قند باش
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۷
برخیز که از ناله سپاهی بکشیم
وز برق غم انتقام کاهی بکشیم
امروز بنالیم مبادا فردا
هجران ندهد امان که آهی بکشیم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
در قالب فطرت از تو جان دگر است
در تن ز خیال تو روان دگر است
در محور آسمان استعدادت
هر نقطه محیط آسمان دگر است
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۵
از گردش نه مدار غافل نشوی
وز بازی روزگار غافل نشوی
خواهی ز تو وقت کار غافل نشوند
از خدمت کردگار غافل نشوی
صفی علیشاه : متفرقات
شمارهٔ ۲۲
روی بر هر کس کنی با تیغ تیز
رو به او آورده بخت مقبلش
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۲۷ - الستر
بود ستر آن حجاباتی که محجوب
ترا سازد ز هر مقصود و مطلوب
غطائی گردد آن در کل احوال
که بازت دارد از عادات و اعمال
فتد یعنی نتایج در توقف
شود عادات و اعمال از تکلف
نمائی هر چه سعی اندر عملها
شود زاید در اعمالت عللها
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۳۲۸ - الفتره
بود فترت خمود آن حرارت
که لازم بد طلب را در عمارت
در اول گر نباشد التهابی
نیابد کار فقرش رنگ و آبی
در اول گر نباشد اشتعالش
بود که احتمالی بر کمالش
بسا رهرو که تا آخر قدم را
نیفتد از حرارت نیم دم را
خود این آثار عشق بی‌فتور است
که زاید هر دم او را وجد و شور است
حرارت عرش معنی را عمود است
و زان گرمی مگر فترت خمود است
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۵۰۵ - الوقفیه
بود وقفیتت دور از تکلف
بما بین مقامینت توقف
خوداز بهر قضای حق اول
که باقی مانده بر وی اندر اسفل
تهیا بر ترقی هم که دانی
بسوی پیشه و آداب ثانی
بوقفیت عمل کردن رشاد است
نشان مرد با حزم و جهاد است
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۷ - یک عمر
یک دمی بیدار شو، از خواب ناز
ای که روز و شب، به خواب غفلتی!
مهلتت یک عمر داد ندای عزیز!
از اجل، دیگر نیابی مهلتی
تا که داری فرصتی، در توبه کوش
بعد از این شاید نیابی فرصتی