عبارات مورد جستجو در ۱۷۴۶ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۵
دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی
در نظر، برگ گل و لاله کند پیکانی
در تماشای در و بام تو چون مهر منیر
هر سر موی کند بر بدنم مژگانی
از بد و نیک جهان، روی فراهم نکشم
زانکه چون آینهام باز بود پیشانی
سینهام ترکش تیرست ازان شست و هنوز
جگرم آه کشد از غم بیپیکانی
در خراش جگرم حاجت ناخن نبود
پیچش آه کند در جگرم سوهانی
روی گرداندهای از دیدن رویش قدسی
گل بیرنگ ز خورشید چرا گردانی؟
در نظر، برگ گل و لاله کند پیکانی
در تماشای در و بام تو چون مهر منیر
هر سر موی کند بر بدنم مژگانی
از بد و نیک جهان، روی فراهم نکشم
زانکه چون آینهام باز بود پیشانی
سینهام ترکش تیرست ازان شست و هنوز
جگرم آه کشد از غم بیپیکانی
در خراش جگرم حاجت ناخن نبود
پیچش آه کند در جگرم سوهانی
روی گرداندهای از دیدن رویش قدسی
گل بیرنگ ز خورشید چرا گردانی؟
قدسی مشهدی : مطالع و متفرقات
شمارهٔ ۱۰
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۰
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۳
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۴
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۵
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۷
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۸
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۰
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۶
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۵
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۳۶
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۵۶
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۲
سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می کشد
پیش قد و بالای او از سرکشی پا می کشد
گر دوستانرا می کشد خاطر به باغ و بوستان
هرجا که باشد بوی تو ما را دل آنجا می کشد
پیش رخ تو می کشد خط دانه دلهای ما
چندین هزاران دانه را موری بتنها می کشد
ننوشت کس در مکتبی بالاتر از باقوت خط
بالای با قوت او خطی بنگر چه زیبا می کشد
از موج اشک ار بنگری بگذشته دود سینه ها
دانی کزان به آه ما سر بر ثریا میکشد
شرمنده ایم از ناصح مشفق که در اصلاح ما
هم زحمت خود می دهد هم زحمت ما می کشد
زان غمزه هر تیری که دل آرد بدست از وی کشم
مسکین کمال از دست دل دایم ازینها می کشد
پیش قد و بالای او از سرکشی پا می کشد
گر دوستانرا می کشد خاطر به باغ و بوستان
هرجا که باشد بوی تو ما را دل آنجا می کشد
پیش رخ تو می کشد خط دانه دلهای ما
چندین هزاران دانه را موری بتنها می کشد
ننوشت کس در مکتبی بالاتر از باقوت خط
بالای با قوت او خطی بنگر چه زیبا می کشد
از موج اشک ار بنگری بگذشته دود سینه ها
دانی کزان به آه ما سر بر ثریا میکشد
شرمنده ایم از ناصح مشفق که در اصلاح ما
هم زحمت خود می دهد هم زحمت ما می کشد
زان غمزه هر تیری که دل آرد بدست از وی کشم
مسکین کمال از دست دل دایم ازینها می کشد
کمال خجندی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶