عبارات مورد جستجو در ۱۵۷۴ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۹
ساقی می ما ز عارض پر خوی تست
چشمت نرسد که چشمها در پی تست
سرچشمه فیض جز لب لعل تو نیست
صد خضر و مسیح جرعه نوش می تست
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۱۲
ساقی ببهشت اینهمه مشتاقی چیست
جنت می ساقی بود و باقی چیست
آنجاست می و ساقی آنجاست همی
پس درد و جهان به زمی و ساقی چیست
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۱۴
ساقی قدحی که شمع دل درنگرفت
تاز آتش می زندگی از سر نگرفت
آه از می لعلت که بدین باده ناب
هر کس که لبی نهاد لب برنگرفت
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۱۵
ساقی دل ما که شادی از غم نشناخت
جز جام می از نعیم عالم نشناخت
می ده که دم صبوح جانبخش دمیست
کس غیر مسیح قدر این دم نشناخت
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۲۰
ساقی به برم گر بت یاقوت لبست
ور آب خضر بجای آب عنب است
گر زهره بود مطرب و عیسی همدم
چون دل به بجا بود نه جای طرب است
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۲۴
ساقی بحیات جان کسی رهبر نیست
ور نیز به از می و ساغر نیست
می همدم ماست زانکه چون گرمی می
در آب حیات و چشمه کوثر نیست
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۳۲
ساقی می کهنه یار دیرین منست
بی دختر رز عیش نه آیین منست
گو حوریم مده که دل میطلبد « کذا »
همشیره رز که جان شیرین منست
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۳۵
ساقی که ز آفتاب رخ مستم کرد
چون ذره بلند میشدم پستم کرد
بگداخت چو زر زلاف هستیم تمام
چون نیست شدم بیک نظر هستم کرد
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۳۶
ساقی قدحی ورنه حزین خواهم مرد
مدهوش کنم ورنه چنین خواهم مرد
من باده پرست بوده ام تا بودم
این دین منست و من بدین خواهم مرد
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۳۷
ساقی قدحی که گر بتان ناز کنند
مستان به نیاز کار خود ساز کنند
چندان بدر میکده سر خواهم زد
کز غیب دری بروی من باز کنند
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۳۸
ساقی به بهشت اگر چه راهم بدهند
خواهم می از آن چشم سیاهم بدهند
این باده نه درخور گدایی چو منست
یکجرعه مگر بعشق شاهم بدهند
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۳۹
ساقی می اگر ز ساغر جم باشد
ور درد محبت از خم غم باشد
من بنده آنکسم که در دور فلک
بر هر چه نصیب اوست خرم باشد
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۴۵
ساقی بتو گر شویم همدم چه شود
زخم دل ما رسد بمرهم چه شود
زان بحر کرم که عالمی کامرواست
یکجرعه رسد به کام ماهم چه شود
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۴۷
ساقی چو بکف جام شرابی گیرد
از بهر دل جگر کبابی گیرد
جز ساقی ما که خضر راه کرم است
کس نیست که دست کس به آبی گیرد
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۴۸
ساقی فرح از ساغر می میباشد
عیش و طرب از نوای نی میباشد
دیوانه من از هجر توام عیب مکن
دیوانگی از برای کی میباشد
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۵۲
ساقی چه صلاح از من مجنون آید
فکر از تو مگر باز بقانون آید
پر کن قدحی که پر تهیدست ودلیم
از دست و دل تهی چه بیرون آید
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۵۴
ساقی گل بخت هر که پژمرده بود
با گرمی عیش و دل افسرده بود
چشمی که چو شمع زنده دور از رخ تست
چشمیست که زنده بر تن مرده بود
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۶۰
ساقی نظری که دردی از جام تو بس
ورمی نبود عارض گلفام تو بس
جان مست شود چو نام ساقی شنود
ایراحت جان مرا همی نام تو بس
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۷۲
ساقی قدحی که حلقه در گوش توایم
دل زنده بیاد چشمه نوش توایم
لطف تو خطا کاری مستان پوشد
شرمنده الطاف خطا پوش توایم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۷۷
ساقی سخن از توبه پنهان نکنیم
مستیم و نظر بباغ رضوان نکنیم
در کوی مغان خوشیم با مغبچکان
پروای بهشت و حور و غلمان نکنیم