عبارات مورد جستجو در ۱۷۴۶ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۲۴
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۱۹
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۹
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۲
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۴
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۵۹
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۶
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۵
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۶
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۸۴
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۸۹
اوحدالدین کرمانی : الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط
شمارهٔ ۱۹
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۷۶
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۲
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۳
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۹
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
خدا بتان جفا کیش را وفا بخشد
ندامت از ستم و توبه از جفا بخشد
تو را ز حُسن و ملاحت هر آنچه باید هست
ولی طریقهٔ مهر و وفا خدا بخشد
کرامتی به از این نیست زاهدا که کریم
مرا نیاز و تو را توبه از ریا بخشد
ز جور و کین تو باشد که ای رقیب مرا
خدای صبر دهد یا تو را حیا بخشد
امید و بیم خیالی از این دو بیرون نیست
که عشق او کُشدش از فراق یا بخشد
ندامت از ستم و توبه از جفا بخشد
تو را ز حُسن و ملاحت هر آنچه باید هست
ولی طریقهٔ مهر و وفا خدا بخشد
کرامتی به از این نیست زاهدا که کریم
مرا نیاز و تو را توبه از ریا بخشد
ز جور و کین تو باشد که ای رقیب مرا
خدای صبر دهد یا تو را حیا بخشد
امید و بیم خیالی از این دو بیرون نیست
که عشق او کُشدش از فراق یا بخشد
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
تن بی محبت و لاف زجان آدمیت
که بداغ عشق بسته است نشان آدمیت
شرفست آدمیرا بملک زعشق ورنه
چه میانه ملک بود و میان آدمیت
حیوان و مردمان را چه تمیز عشق نه جان
که دواب راست جانی و نه جان آدمیت
چو حدیث عشق عاشق نه بگوش سر نیوشد
سخنی بگوی واعظ بربان آدمیت
چه بصورت آدمی گشت مکان عشق اقدس
همه لامکان ببینی بمکان آدمیت
نه حیات جاودانیست زآب زندگانی
که خضر بماند باقی بروان آدمیت
بنهاد بال جبریل و بعرش رفت احمد
بگشای چشم و بنگر طیران آدمیت
نه که آدمیت اول هم از آدم صفی بود
زعلی شنید آشفته بیان آدمیت
چکنی تو غوص عنان که دراز صدف برآری
که بخاک درگه او شده کان آدمیت
که بداغ عشق بسته است نشان آدمیت
شرفست آدمیرا بملک زعشق ورنه
چه میانه ملک بود و میان آدمیت
حیوان و مردمان را چه تمیز عشق نه جان
که دواب راست جانی و نه جان آدمیت
چو حدیث عشق عاشق نه بگوش سر نیوشد
سخنی بگوی واعظ بربان آدمیت
چه بصورت آدمی گشت مکان عشق اقدس
همه لامکان ببینی بمکان آدمیت
نه حیات جاودانیست زآب زندگانی
که خضر بماند باقی بروان آدمیت
بنهاد بال جبریل و بعرش رفت احمد
بگشای چشم و بنگر طیران آدمیت
نه که آدمیت اول هم از آدم صفی بود
زعلی شنید آشفته بیان آدمیت
چکنی تو غوص عنان که دراز صدف برآری
که بخاک درگه او شده کان آدمیت