عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴
مکن بر من ستم جانا از ین بیش
بکارت می نیاید به بیندیش
لبت خون می چکاند از دل من
نمک خون آورد پیوسته از ریش
مرا دل خود ز جور چرخ ریشست
تو بیهوده نمک بر ریش مپریش
بخون زندگانی تشنه ام زانک
که سیر آمد دلم از هستی خویش
ازین پس دست ما و دامن صبر
ببینم تا چه خواهد آمدن پیش
همی یکسان نماند کار گیتی
گهی نوشست کار او و گه نیش
بصبر احوال دیگر گون شود هم
کسی باید که دارد صبر ازین بیش
ز تو روزی بکام دل رسم لیک
بخون دل بر آید کار درویش
کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۹
نگارا چند ازین پیمان شکستن
ز پیشانی دل سندان شکستن
کمان ابروان در هم کشیدن
وزو در جان من پیکان شکستن
سر زلف تو ان نا تندرستت
که باشد عادتش پیمان شکستن
لبت را رسم باشد گاه خنده
گهر را کار در دندان شکستن
شکر را عیش شیرین تلخ کردن
قدح را خنده اندر جان شکستن
دهانت راست عادت وقت گفتار
زشکّر پستۀ خندان شکستن
دلم زندان غم گشتست و این راست
همیشه عادت زندان شکستن
چه مردی باشد اندر عهد بستن
به دشواری و پس آسان شکستن
بدین سستی که پیمان تو باشد
به یک ساعت دو صد بتوان شکستن
کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵
ماه رویا بسر خویش کنی
نیک باشد که بدی بیش کنی؟
چندم از هجر دل افگار کنی؟
چندم از غصه جگر ریش کنی؟
مکن ای جان که نه رسمی نیکست
که همه کام بداندیش کنی
هر کجا خون دلی باید ریخت
غمزۀ مست فرا پیش کنی
مردمی کن، که نباشد ضایع
هر چه با این دل درویش کنی
دل یک شهر بر آید از بند
گر اشارت بلب خویش کنی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
خواهی که هنر و ران نکودارندت
با مونس روزگار بگذارندت
هان تا ندهی کتاب خود را بکسان
ور نیز گروهای زرین آرندت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
دربند کسی باش که یاری کندت
پیوند بدان که خواستاری کندت
بل تا خود را چو حلقه می آویزد
انکس که چو حلقه گوش داری کندت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
چون دید بگاه رفتن از عزم درست
بر رهگذر لب پی جانم شده سست
بگریست، مرا گفت نه هم روز نخست
می گفتمت این کار نه اندازۀ تست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
فرزند ترا اگر بکوهست نشست
از کان هرگز قیمت گوهر نشکست
زین کار ترا نوید عمر ابدست
کو جان عزیز تست با که پیوست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
از هر چه بدو میل دل غافل ماست
جز حیرت و حسرت چه دگر حاصل ماست؟
سبحان الله همه خوشیهای جهان
گویی که ز بهر ناخوشی دل ماست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
رنگ رخ زر ز سکّۀ دولت تست
خون در رگ کان ز جودیی منّت تست
در مدح تو همچو پسته ام چرب زبان
تا مغز در استخوانم از نعمت تست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۶
ای آنکه زمانه کمترین بندۀ تست
خورشید غلام رای درخشنده تست
این زرّ پراگنده ز جودت همه جای
گرد امده ازجود پراگندۀ تست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
چون تیغ زند اجل سپرها هیچست
وین حشمت و جاه و مال و زرها هیچست
چندانکه بد و نیک جهان می بینم
نیکست که نیکست، دگرها هیچست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
گر در دهن تو از فراخی سخنیست
آسوده ز گفت و گوی هر طعنه ز نیست
گر هست بچشم ما دهان تو بزرگ
ز آنست که آن دهان نه کوچک دهنیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
ای دل چو ترا ذوق لب جانان نیست
کم گوی حکایتی که دل با آن نیست
چون نای بتقلید حدیث لب یار
آنکس گوید که در لب او جان نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۵
تیمار من پشت دوته باید داشت
چشم از پی حاجتم بره باید داشت
اندر وقتی که جان بود بر سرپایی
به زین دل دوستان نگه باید داشت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۷
آمد بر من چو بر کفم زر پنداشت
چون دید که زر نداشتم ره بگذاشت
از حلقۀ گوش او مرا شد معلوم
کانجا که زرست گوش می باید داشت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۵
بس کس که زجور خلق دل ریش برفت
بیگانه صفت زمنزل خویش برفت
برخیز تو نیز و راه را ساخته باش
چون آنکه پس از تو آمد از پیش برفت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۴
تا من نکنم چو گل پر از زر دهنت
یک دم نکند خنده گذر بر دهنت
هر چند چو شمع سرکشی عادت تست
هم نری شوی چوزر نهم بر دهنت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۳
دریاب گرت دست رسی خواهد بود
کین عالم فانی نفسی خواهد آمد
در هجر باختیار چندین بمکوش
هجران ضرورتی بسی خواهد بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۱
کس چون تو اسیر ریش بسیار مباد
برگردن هیچکس چنان بار مباد
باریش چنان کسی سروکار مباد
برریشستان کسی گرفتار مباد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۰
هر سال شکوفه سیم چندان بارد
کاندر همه کیسه یک درم نگذارد
گل زر ز برای آن همی گرد آرد
کو پیرهنی دریده عمری دارد