عبارات مورد جستجو در ۶۲۵۴ گوهر پیدا شد:
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۶۵
صبر کن تا زمانه خو نشوی
پیشه کن گاه گاه نیکیکی
نرد عمر تو خوش زمانه ببرد
ندبی زو و از تو سیکیکی
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۷۱ - شکایت از زمانه
گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق
پیوسته با زمانه کجا در نبردمی
ور آسیای چرخ بر غمم نگرددی
در جوی آسیا متوطن نگردمی
آب مراد زیر پل کس نمی‌رود
ورنه قفا ز ورطهٔ طوفان نخوردمی
با من غم خرابی عالم به کلبه‌ای
کی جفت گرددی اگر آزاد و فردمی
نفسی که گر بدان دگری مبتلا شدی
من در خلاص او به مثل حمله بردمی
یا در مدد چو مهره میان بندمی به مهر
یا گوییا که حادثه را ناگزردمی
یا کعبتین جانب خود باز مالمی
یا خود بساط حاصل خود در نوردمی
بر هر که عرضه داشتم از من کرانه کرد
گویی که صورت غم و تیمار و دردمی
از خواجگان شهر چو یاری نیافتم
گر خواجه شهریار نبودی چه کردمی
آزاد کیست حلیهٔ مردان و ای دریغ
آن دستگاه کو که من آزاد مردمی
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۷۵ - در حسب حال
گویند که چیست حاصل تو
ای بی‌حاصل ز زندگانی
گویم خطکی و بیتکی چند
از نعمتهای این جهانی
خطی نه چنین چنانکه باید
بیتی نه چنان چنانکه دانی
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۹۱ - نصیحت
تو اگر شعر نگویی چه کنی خواجه حکیم
بی‌وسیلت نتوانی که بدرها پویی
من اگر شعر نگویم پی کاری گیرم
که خلاصی دهد از جاهلی و بدخویی
من همه شب ورق زرق فرو می‌شویم
تو همه روز رخ آز به خون می‌شویی
قیمت عمر من و عمر تو یکسان نبود
کانچه من جویم از این عمر تو آن کی جویی
باد رنگین بدل عمر که در خانه نهند
بوی آن می‌برم الحق تو همانا اویی
ضایع از عمر من آنست که شعری گویم
حاصل از عمر تو آنست که شعری گویی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶
دل در هوس شراب گلرنگ خوشست
با بربط و با نای و دف و چنگ خوشست
روزی ز کس فراخ نیکو نبود
روزی فراخم از در تنگ خوشست
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴
تا خرمن آز را دلت پیمانه‌ست
نزدیک تو جز حدیث نان افسانه‌ست
خوش‌باش که یک نیمه مرا در خانه‌ست
در سنبلهٔ سپهر اگر یک دانه‌ست
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۴
گر درخور قدر همتم سیمی نیست
چون من به هنر کس اندر اقلیمی نیست
عیبی نبود گر فلکم سیم نداد
چونان که ز نان استدنم بیمی نیست
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۵
محنت‌زده‌ای که کلبه‌ای داشت به دشت
در نعمت و ناز دیدمش برمی‌گشت
گفتمش که گنج یافتی گفتا نه
بو طالب نعمه دی بر این دشت گذشت
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳
با گل گفتم شکوفه در خاک بخفت
گل دیده پر آب کرد از باران گفت
آری نتوان گرفت با گیتی جفت
بنمای گلی که ریختن را نشکفت
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵
از گردش این هفت مخالف بر هفت
هر هفت در افتیم به هفتاد آگفت
می ده که چو گل جوانیم در گل خفت
تا کی غم عالمی که چون رفتی رفت
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷
عیشی که نمودم از جوانی همه رفت
عهدی که خریدم از جهان دمدمه رفت
هین ای بز لنگ آفرینش بشتاب
وین سبزهٔ عاریت رها کن رمه رفت
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۰
عمری بادت کزو به رشک آید نوح
راحی به کفت کزو خجل گردد روح
شام همه شبهات به صبح آبستن
صبح همه روزهات ضامن به صبوح
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴
جوهر که ز ایزدش همی نامد یاد
وز مرتبه آفتاب را بار نداد
از مرگ به یک تپانچه در خاک افتاد
احسنت ای مرگ هرگزت مرگ مباد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵
هر تیره شبی که ره به روزی نبرد
گردن به حساب عمر من برشمرد
با این همه ماتم فراقش دارم
گرچه به هزار گونه محنت گذرد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷
این عمر که سرمایهٔ ملکیست نه خرد
چون بی‌خبران همی به سر باید برد
وز غبن چنین زنگیی پیش از مرگ
روزی به هزار مرگ می‌باید مرد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۳
بیننده که چشم عاقبت‌بین دارد
می خوردن و مست خفتن آیین دارد
تا جان دارم به دست برخواهم داشت
تلخی که مزاج جان شیرین دارد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۷
خاک قدم تو تاج خورشید ارزد
یک روزه غمت به عمر جاوید ارزد
شکر ایزد را که از تو نومید شدم
وین نومیدی هزار امید ارزد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۲
نه مشکل روزگار حل خواهد شد
نه دور فلک همی بدل خواهد شد
زین پس من و عشق و می که این روزی دو
تا روز دو بر باد اجل خواهد شد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱
یاران به جهان چشم چو گل بگشادند
هر یک دو سه روز رنگ و بویی دادند
چون راست که بر بهار دل بنهادند
ازبار یگان یگان فرو افتادند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۰
بس راه که پای همتم پیماید
تا مشکل یک راز فلک بگشاید
بس روز سیه که از غلط پیش آید
تا از شب شک صبح یقینی زاید