عبارات مورد جستجو در ۱۵۱ گوهر پیدا شد:
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱۹۱ - در مدح دهقان غازی
سپهر برین را همه بر سرفرازی
شد از همت و قدر دهقان غازی
کنون همچو بازیگران گاه کشتن
کند همتش را همی بندبازی
بود کهتری آرزو مهتران را
که او رای دارد بکهتر نوازی
نیاز آور و هر که یک روز پیشش
بماند همه عمر در بی نیازی
ایا سرفرازی که از خلق نیکو
بر احرار شاید که تو سرفرازی
ز خلق خوش تست شرمنده دایم
چه مشک تتاری چه بان حجازی
ز تو خلق پرورده عز و نازند
که تو اصل سرمایه عز و نازی
پدر از تو فرزند نازد ترا هم
چنان باد فرزند کز وی نیازی
بکم شاعری آن دهد کف رادت
کی محمود غازی به مسعود رازی
یکی ترک تازی زبان آمدستم
به مهمان بی عشرت و عیش و بازی
به ترکی و نازی بر او علم گفتم
سر اندر نیارد به ترکی و تازی
به سیم و بمی کرد خواهم من امشب
بر آن ترک تازی زبان ترک تازی
گرانی به صدر تو آوردم امروز
که تا کار مهمانی ما بسازی
به دریای آن سرو نازنده بالا
کف راد خود را سوی کیسه بازی
گرامشب گشاده شود حصن آب بت
کنم باز فردا به پشتت غمازی
درازی این قصه کوتاه کردم
همه در بقای تو بادا درازی
شد از همت و قدر دهقان غازی
کنون همچو بازیگران گاه کشتن
کند همتش را همی بندبازی
بود کهتری آرزو مهتران را
که او رای دارد بکهتر نوازی
نیاز آور و هر که یک روز پیشش
بماند همه عمر در بی نیازی
ایا سرفرازی که از خلق نیکو
بر احرار شاید که تو سرفرازی
ز خلق خوش تست شرمنده دایم
چه مشک تتاری چه بان حجازی
ز تو خلق پرورده عز و نازند
که تو اصل سرمایه عز و نازی
پدر از تو فرزند نازد ترا هم
چنان باد فرزند کز وی نیازی
بکم شاعری آن دهد کف رادت
کی محمود غازی به مسعود رازی
یکی ترک تازی زبان آمدستم
به مهمان بی عشرت و عیش و بازی
به ترکی و نازی بر او علم گفتم
سر اندر نیارد به ترکی و تازی
به سیم و بمی کرد خواهم من امشب
بر آن ترک تازی زبان ترک تازی
گرانی به صدر تو آوردم امروز
که تا کار مهمانی ما بسازی
به دریای آن سرو نازنده بالا
کف راد خود را سوی کیسه بازی
گرامشب گشاده شود حصن آب بت
کنم باز فردا به پشتت غمازی
درازی این قصه کوتاه کردم
همه در بقای تو بادا درازی
جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۷ - وله
باز این چه فروغست زگل صحن چمن را
آموخته گوئی هنر کان یمن را
نی کان یمن نیست بدین رنگ و بدین بوی
ما ناز بهشت آمده سرمایه چمن را
گر شاخ شجر باج نخواهد زمجره
از چیست که آورده گرو عقد پرن را
گر لاله بضاعت نگرفت از کف موسی
پس کرده چرا تالی بر طور دمن را
هر باد که بر سبزه دمی خسبد و خیزد
خونابه گشاید ز جگر مشک ختن را
زاینگونه که از ابر چکد لؤلؤ لالا
مقدار نماند بجهان درعدن را
از باد مسیحا نفس آن کوه پر از برف
شد زنده پس از مردن و زد چاک کفن را
گیتی است چنان خوش که غریبان ممالک
از جوش طرب یاد نیارند وطن را
مرغان به هوا قافیه سنجند وغزلگوی
وزقلب برند از نغم نغز حزن را
رفت آنکه بهمچشمی تیغ وکمر کوه
برکه بسر برآورد فرو هشته مجن را
شد صاف و روان ترهله زآئینه و سیماب
یخ کرده مباهی که سبق برده سفن را
از دولت نوروز و فراختر فیروز
دوران جوانی است دگر دهر کهن را
اطفال چمن غرق حلل گشته وز ایشان
این شیوه شده پیشه مر اطفال زمن را
هرسو پسری سیمبر از جامه زربفت
آراسته بر سروسهی برگ سمن را
هر گوشه مهی حوروش از صدره دیبا
پوشیده بسندس شکرین بوسه وثن را
بیچاره من امروز کزان ماه شب افروز
جوشی است به معزم که وثن دیده شمن را
بلبل زگل آید بفغان وزگل و بلبل
نه حسن کم او را نه دل کمتر من را
لیکن چکنم چون نتوانم ببر آورد
آن سرو قد سبز خط سیب ذقن را
نازد همی از حسن فتن ساز و نداند
کز سطوت آصف نبود قدر فتن را
آن آصف جم مرتبت راد محمد
کش خامه شبهابیست دل دیو محن را
در دولت و ملت همی از پاک سرشتی
ترویج کند قاعده فرض و سنن را
این برتری از صدق بیزدان زملک یافت
درداد بجان بسکه بهر غایله تن را
دنیی به پی او است نه او در پی دینا
آری ز کجا مرد کشد منت زن را
کلک دو زبانش چو پی نظم کمربست
یک لحظه ز صد حادثه بر دوخت دهن را
رخشید چو از جبهه او نور اویسی
یزد از پس صد قرن قرین گشت قرن را
ایشاه پرستنده وزیری که زتدبیر
پیچد قلم تو علم جیش پشن را
از بسکه بعهد توپسند است درستی
در طره خوبان نتوان یافت شکن را
در محضر بواب سرایت خرد پیر
طفلی است که نادیده لبش رنگ لبن را
گویند که آموخته از فن نجومی
نی نی که نجوم از تو بیاموخته فن را
احکام تو روحی است معلی که برایش
جز ثابت و سیاره ندیدند بدن را
چاه تو چه افزایدش از گردش انجم
پیرانه نبایست دگر وجه حسن را
بر تو چه کند حاسد اگر نی زتو خشنود
زادبار یهودان چه زیان سلوی و من را
از فکرت نقاد تو آموخته تقدیر
بر بستن و بگشودن هر سر و علن را
خورشید برافروخته درکاخ تو شمع است
کش چرخ برافراخت ز پیروزه لگن را
میرا منم آن بنده دیرین تو جیحون
کز طبع زداید سخنم زنگ شجن را
طبع من و حاتم به یکی دایه سپردند
چون ناف بریدند سخا را و سخن را
ارجوکه براین گفته که چون در ثمین است
جود توام از پیش دهد بیش ثمن را
تا فصل بهاران زفرح بخشی کیهان
از اختر ارکان ببرد عقم (و)عنن را
بر نام روان و کف تو خطبه سرایند
چون ملک گشایند همم را و ممنن را
آموخته گوئی هنر کان یمن را
نی کان یمن نیست بدین رنگ و بدین بوی
ما ناز بهشت آمده سرمایه چمن را
گر شاخ شجر باج نخواهد زمجره
از چیست که آورده گرو عقد پرن را
گر لاله بضاعت نگرفت از کف موسی
پس کرده چرا تالی بر طور دمن را
هر باد که بر سبزه دمی خسبد و خیزد
خونابه گشاید ز جگر مشک ختن را
زاینگونه که از ابر چکد لؤلؤ لالا
مقدار نماند بجهان درعدن را
از باد مسیحا نفس آن کوه پر از برف
شد زنده پس از مردن و زد چاک کفن را
گیتی است چنان خوش که غریبان ممالک
از جوش طرب یاد نیارند وطن را
مرغان به هوا قافیه سنجند وغزلگوی
وزقلب برند از نغم نغز حزن را
رفت آنکه بهمچشمی تیغ وکمر کوه
برکه بسر برآورد فرو هشته مجن را
شد صاف و روان ترهله زآئینه و سیماب
یخ کرده مباهی که سبق برده سفن را
از دولت نوروز و فراختر فیروز
دوران جوانی است دگر دهر کهن را
اطفال چمن غرق حلل گشته وز ایشان
این شیوه شده پیشه مر اطفال زمن را
هرسو پسری سیمبر از جامه زربفت
آراسته بر سروسهی برگ سمن را
هر گوشه مهی حوروش از صدره دیبا
پوشیده بسندس شکرین بوسه وثن را
بیچاره من امروز کزان ماه شب افروز
جوشی است به معزم که وثن دیده شمن را
بلبل زگل آید بفغان وزگل و بلبل
نه حسن کم او را نه دل کمتر من را
لیکن چکنم چون نتوانم ببر آورد
آن سرو قد سبز خط سیب ذقن را
نازد همی از حسن فتن ساز و نداند
کز سطوت آصف نبود قدر فتن را
آن آصف جم مرتبت راد محمد
کش خامه شبهابیست دل دیو محن را
در دولت و ملت همی از پاک سرشتی
ترویج کند قاعده فرض و سنن را
این برتری از صدق بیزدان زملک یافت
درداد بجان بسکه بهر غایله تن را
دنیی به پی او است نه او در پی دینا
آری ز کجا مرد کشد منت زن را
کلک دو زبانش چو پی نظم کمربست
یک لحظه ز صد حادثه بر دوخت دهن را
رخشید چو از جبهه او نور اویسی
یزد از پس صد قرن قرین گشت قرن را
ایشاه پرستنده وزیری که زتدبیر
پیچد قلم تو علم جیش پشن را
از بسکه بعهد توپسند است درستی
در طره خوبان نتوان یافت شکن را
در محضر بواب سرایت خرد پیر
طفلی است که نادیده لبش رنگ لبن را
گویند که آموخته از فن نجومی
نی نی که نجوم از تو بیاموخته فن را
احکام تو روحی است معلی که برایش
جز ثابت و سیاره ندیدند بدن را
چاه تو چه افزایدش از گردش انجم
پیرانه نبایست دگر وجه حسن را
بر تو چه کند حاسد اگر نی زتو خشنود
زادبار یهودان چه زیان سلوی و من را
از فکرت نقاد تو آموخته تقدیر
بر بستن و بگشودن هر سر و علن را
خورشید برافروخته درکاخ تو شمع است
کش چرخ برافراخت ز پیروزه لگن را
میرا منم آن بنده دیرین تو جیحون
کز طبع زداید سخنم زنگ شجن را
طبع من و حاتم به یکی دایه سپردند
چون ناف بریدند سخا را و سخن را
ارجوکه براین گفته که چون در ثمین است
جود توام از پیش دهد بیش ثمن را
تا فصل بهاران زفرح بخشی کیهان
از اختر ارکان ببرد عقم (و)عنن را
بر نام روان و کف تو خطبه سرایند
چون ملک گشایند همم را و ممنن را
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«ای قوامی هر که چون تو نانباست
تا قیام الساعه فخر شهر ماست »
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست
آبش از کاریز وحی انبیاست »
«آسیابان آفتاب نوربخش
آسمان تیز گردت آسیاست »
«آسیاهای تو را از بهر آرد
زیردلو صدق در؛سنگ صفاست »
«رکن دوکان تو در شهر خرد
بر سر بازار سدرالمنتهی است »
«از خمیر لطف دل قرص سخن
وز تنور نور جان نور و ضیاست »
«نیز بهر طعمه جسمانیان
کاسه و خوان را تریدد و غباست »
«کز برای واجب روحانیان
لقمه تسبیح در حلق دعاست »
«نان موزون توای طباخ روح
ناقدان سختند نفزود و نکاست »
«آتش طبع توشد معیار عقل
زان تنورت با ترازو گشت راست »
آفتاب ملک و دین رای تو باد
آسمان عقل و جان جای تو باد
دست تو بر هشت جنت مطلق است
بر سر هفتم فلک پای تو باد
نوبهار بوستان مملکت
فر عدل عالم آرای تو باد
سایه خورشید فضل کردگار
تاج فرق آسمان سای تو باد
بر موافق گیسو«ی» حور بهشت
بوی خلق شادی افزای تو باد
مار زرین خلقت مشگین سخن
شکل کلک فلک پیمای تو باد
مور عنبر صورت کافور پوش
خط روزآرای شب زای تو باد
تا دل ابر بهاری در دهد
مهر بر گردون زر اندای تو باد
تا دم باد خزان زرگر شود
کان به که در سیم پالای تو باد
ابر و برق و آسمان و آفتاب
دست و کلک و همت و رای تو باد
بخت بر منشور زد توقیع ما
تا عمادی وار شد ترجیع ما
تا قیام الساعه فخر شهر ماست »
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست
آبش از کاریز وحی انبیاست »
«آسیابان آفتاب نوربخش
آسمان تیز گردت آسیاست »
«آسیاهای تو را از بهر آرد
زیردلو صدق در؛سنگ صفاست »
«رکن دوکان تو در شهر خرد
بر سر بازار سدرالمنتهی است »
«از خمیر لطف دل قرص سخن
وز تنور نور جان نور و ضیاست »
«نیز بهر طعمه جسمانیان
کاسه و خوان را تریدد و غباست »
«کز برای واجب روحانیان
لقمه تسبیح در حلق دعاست »
«نان موزون توای طباخ روح
ناقدان سختند نفزود و نکاست »
«آتش طبع توشد معیار عقل
زان تنورت با ترازو گشت راست »
آفتاب ملک و دین رای تو باد
آسمان عقل و جان جای تو باد
دست تو بر هشت جنت مطلق است
بر سر هفتم فلک پای تو باد
نوبهار بوستان مملکت
فر عدل عالم آرای تو باد
سایه خورشید فضل کردگار
تاج فرق آسمان سای تو باد
بر موافق گیسو«ی» حور بهشت
بوی خلق شادی افزای تو باد
مار زرین خلقت مشگین سخن
شکل کلک فلک پیمای تو باد
مور عنبر صورت کافور پوش
خط روزآرای شب زای تو باد
تا دل ابر بهاری در دهد
مهر بر گردون زر اندای تو باد
تا دم باد خزان زرگر شود
کان به که در سیم پالای تو باد
ابر و برق و آسمان و آفتاب
دست و کلک و همت و رای تو باد
بخت بر منشور زد توقیع ما
تا عمادی وار شد ترجیع ما
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۱۱۵ - در منقبت امیرالمؤمنین علی و یازده فرزند معصوم او علیهم السلام و مدح نقیب النقباء ری شرف الدین مرتضی رحمة الله علیه گوید
چو صاحب شریعت پس از کردگار
ثنا گوی بر صاحب ذوالفقار
سپهدار اسلام شیر خدای
امیر عرب سید بردبار
گزارنده در یاری شرع تیغ
برآرنده از بت پرستان دمار
ستاننده از پهلوانان روان
گشاینده درنصرت دین حصار
برآورده از خار اسلام گل
فرو برده در دیده کفر خار
به چه در؛ زده تیر در چشم دیو
ز منبر سخن گفته در گوش مار
ز تأئیدش ادریس را گل افشان
ز تهدیدش ابلیس را سنگسار
ولی نعمت اهل دین از رسول
ولی عهد پیغمبر کردگار
به نزدیک ما سابق ده و دو
به قولی دگر خاتم چار یار
شده ز«ا»هد وقت در عهد او
به بتخانه در لعبت میگسار
شکسته قلم را به هنگام او
در ایوان دل دیو صورت نگار
نخورده نبیذ و نجسته سماع
نکرده زنا و ندیده قمار
معلی ز نسبت معری ز عیب
بری ازخطا و برون از عوار
ز تقویش حله ز پرهیز تاج
ز عصمت ردا و ز طهارت ازار
فرو هشته از علم برقع بروی
نبوده چو جاهل خلیع العذار
مبارز چو روباه گمراه بود
زشمشیر آن شیر در کارزار
اگر کارزار علی نیستی
شدی اهل اسلام را کارزار
سپر بود در پیش دین تیغ او
همی کرد در راه حق جان سپار
به مردی حدیث علی گو؛ مگوی
که رستم چه کرد است و اسفندیار
مرید علی باش نه خصم او
که این در جوا الست و آن در جوار
چو گوئی به علم علی بود کس
خرد گوید ازروی من شرم دار
سرافراز ازاصحاب و زاهل بیت
همی کن زهریک جدا افتخار
ولیکن یقین دان که فاضلتر است
محمد ز پنج و علی از چهار
خلافی نکردی علی با عمر
تو اندر میانه تعصب میار
چه باشد که باشند امامان حق
بدین دم مرا نص؛ تو را اختیار
چو باغی است دین و پیمبر درخت
شریعت چو شاخ و امامان چو بار
خلافی مکن گر بود میل طبع
یکی را به سیب و یکی را به نار
مبین دشمنان علی را؛ چرا
که بی نور باشند اصحاب نار
ببین شیعتش را که دیده نه ای
جمال جوانان دارالقرار
به دنیا درون کین او ماهئی است
که از دوزخش هست دریا کنار
بدین در یکی مرغ شد مهر او
که ملک بهشتش بود مرغزار
ششم گشت ز آل عبا جبرئیل
چو بر در کمر بسته شد بنده وار
سرائی کش از عرش پرده بود
یکی جبرئیلش بود پرده دار
به شاه و سپهدار اگر حاجت است
سپه را که برجای گیرد قرار
سپاه هدی را کفایت بود
علی پهلوان و نبی شهریار
علی چون محمد نگویم که هست
رهی چون بود چون خداوندگار
ولی گویم از امتش بهتر است
یکی مرد باشد فزون از هزار
ز بعد علی یازده سیدند
به میدان دین در؛ ز عصمت سوار
همه پاک و معصوم و نص از خدای
پیمبر وقار و فرشته شعار
ز جد و پدر یافته علم دین
نه از روزگار و نه ز آموزگار
یکی مانده زیشان نهان در جهان
جهانی ازو مانده در انتظار
اگر گوئیم غیبت آن امام
چرا مصلحت دید جبار بار
جهانی پر از لشکر ظلم و جور
ستمکار و ناپاک و بی زینهار
شب و روز در غارت یکدگر
نهاده دو دیده نهان و جهار
گرابلیس بدفعل ظاهر شود
بود سیدالقوم این روزگار
نه نیکو بود یوسف خوبروی
به چنگال گرگان زنهار خوار
به دین وقت مهدی نیاید برون
به شب شمس کی تابد از کوهسار
چو آید به سر مدت مصلحت
نشنید ز باران رحمت غبار
برون آید از کنج عیار دین
جهان را ز عدلش بگردد عیار
ز کعبه ندا در دهد جبرئیل
که باطل نهان گشت و حق آشکار
جهان تازه گردد ز انصاف او
چو از دولت صدر پرهیزگار
سر و سید و صدر سادات دهر
کزو گشت بنیاد دین استوار
گرفته از او دین یزدان شرف
فزوده از او ملک سلطان وقار
چو هم علم بابست و همنام جد
شدند اهل اسلام از او نامدار
پیمبر فش و پادشاسیرت است
کش از لطف پرورد پروردگار
شده رفعت چرخ خورشید فش
شده همنشین امر اومیدبار
چو زو کاروان سعادت رسید
نحو است ز آفاق بربست بار
ز نزدیک او جوید انصاف راه
ز درگاه او خواهد اقبال بار
ز رحمت کند همت عالیش
برین عالم مختصر اختصار
قوی تر بود مرد در خدمتش
نکوتر بود سرو در جویبار
ایا جود تو دشمن خواسته
و یا طبع تو عاشق خواستار
ز خلق تو اندر بهاران بود
چمن شادی افزای و گل غمگسار
ز خشم تو اندر زمستان بود
زمین مرده و آسمان سوگوار
بود جاودان جامه جاه تو
کش اقبال پود است و انصاف تار
بسی جنگ رفت آتش و آب را
که این خاکدل بود و آن بادسار
چو از عدل تو بادشد خاکبوس
گرفت آب را آتش اندر کنار
بود دولت دوستان از درت
بود رونق بوستان ازبهار
بترسد عدو ز آتش خشم تو
که دریا بخار است و دوزخ شرار
به بوجهل ماند بداندیش تو
که نارش موافق تر آید ز عار
ز سادات اسلام خرد و بزرگ
ز شاهان گیتی صغار و کبار
نباشد نظیری تو را زانکه تو
پیمبر نژادی و خسرو تبار
از آن تابود خادم و حاجبت
سیاه و سپید است لیل و نهار
چه داند جهان قیمت فضل تو
چه آگه ز دفتر کشیدن حمار
بزرگا مکن با قوامی عتاب
چه گر ناقوام است و ناحق گزار
که او نانبائی است چابک ضمیر
که نامش بود سالها یادگار
ز دهقانی گندم خاطرش
ملک بر فلک می کند تخمکار
به بازار اقبال دکان او
خریدار او مردم بختیار
الا تا به صورت بود خاک و زر
سیه فام و تاریک و زرد و نزار
نکو خواهتان باد چون زر عزیز
بداندیشتان باد چون خاک خوار
ثنا گوی بر صاحب ذوالفقار
سپهدار اسلام شیر خدای
امیر عرب سید بردبار
گزارنده در یاری شرع تیغ
برآرنده از بت پرستان دمار
ستاننده از پهلوانان روان
گشاینده درنصرت دین حصار
برآورده از خار اسلام گل
فرو برده در دیده کفر خار
به چه در؛ زده تیر در چشم دیو
ز منبر سخن گفته در گوش مار
ز تأئیدش ادریس را گل افشان
ز تهدیدش ابلیس را سنگسار
ولی نعمت اهل دین از رسول
ولی عهد پیغمبر کردگار
به نزدیک ما سابق ده و دو
به قولی دگر خاتم چار یار
شده ز«ا»هد وقت در عهد او
به بتخانه در لعبت میگسار
شکسته قلم را به هنگام او
در ایوان دل دیو صورت نگار
نخورده نبیذ و نجسته سماع
نکرده زنا و ندیده قمار
معلی ز نسبت معری ز عیب
بری ازخطا و برون از عوار
ز تقویش حله ز پرهیز تاج
ز عصمت ردا و ز طهارت ازار
فرو هشته از علم برقع بروی
نبوده چو جاهل خلیع العذار
مبارز چو روباه گمراه بود
زشمشیر آن شیر در کارزار
اگر کارزار علی نیستی
شدی اهل اسلام را کارزار
سپر بود در پیش دین تیغ او
همی کرد در راه حق جان سپار
به مردی حدیث علی گو؛ مگوی
که رستم چه کرد است و اسفندیار
مرید علی باش نه خصم او
که این در جوا الست و آن در جوار
چو گوئی به علم علی بود کس
خرد گوید ازروی من شرم دار
سرافراز ازاصحاب و زاهل بیت
همی کن زهریک جدا افتخار
ولیکن یقین دان که فاضلتر است
محمد ز پنج و علی از چهار
خلافی نکردی علی با عمر
تو اندر میانه تعصب میار
چه باشد که باشند امامان حق
بدین دم مرا نص؛ تو را اختیار
چو باغی است دین و پیمبر درخت
شریعت چو شاخ و امامان چو بار
خلافی مکن گر بود میل طبع
یکی را به سیب و یکی را به نار
مبین دشمنان علی را؛ چرا
که بی نور باشند اصحاب نار
ببین شیعتش را که دیده نه ای
جمال جوانان دارالقرار
به دنیا درون کین او ماهئی است
که از دوزخش هست دریا کنار
بدین در یکی مرغ شد مهر او
که ملک بهشتش بود مرغزار
ششم گشت ز آل عبا جبرئیل
چو بر در کمر بسته شد بنده وار
سرائی کش از عرش پرده بود
یکی جبرئیلش بود پرده دار
به شاه و سپهدار اگر حاجت است
سپه را که برجای گیرد قرار
سپاه هدی را کفایت بود
علی پهلوان و نبی شهریار
علی چون محمد نگویم که هست
رهی چون بود چون خداوندگار
ولی گویم از امتش بهتر است
یکی مرد باشد فزون از هزار
ز بعد علی یازده سیدند
به میدان دین در؛ ز عصمت سوار
همه پاک و معصوم و نص از خدای
پیمبر وقار و فرشته شعار
ز جد و پدر یافته علم دین
نه از روزگار و نه ز آموزگار
یکی مانده زیشان نهان در جهان
جهانی ازو مانده در انتظار
اگر گوئیم غیبت آن امام
چرا مصلحت دید جبار بار
جهانی پر از لشکر ظلم و جور
ستمکار و ناپاک و بی زینهار
شب و روز در غارت یکدگر
نهاده دو دیده نهان و جهار
گرابلیس بدفعل ظاهر شود
بود سیدالقوم این روزگار
نه نیکو بود یوسف خوبروی
به چنگال گرگان زنهار خوار
به دین وقت مهدی نیاید برون
به شب شمس کی تابد از کوهسار
چو آید به سر مدت مصلحت
نشنید ز باران رحمت غبار
برون آید از کنج عیار دین
جهان را ز عدلش بگردد عیار
ز کعبه ندا در دهد جبرئیل
که باطل نهان گشت و حق آشکار
جهان تازه گردد ز انصاف او
چو از دولت صدر پرهیزگار
سر و سید و صدر سادات دهر
کزو گشت بنیاد دین استوار
گرفته از او دین یزدان شرف
فزوده از او ملک سلطان وقار
چو هم علم بابست و همنام جد
شدند اهل اسلام از او نامدار
پیمبر فش و پادشاسیرت است
کش از لطف پرورد پروردگار
شده رفعت چرخ خورشید فش
شده همنشین امر اومیدبار
چو زو کاروان سعادت رسید
نحو است ز آفاق بربست بار
ز نزدیک او جوید انصاف راه
ز درگاه او خواهد اقبال بار
ز رحمت کند همت عالیش
برین عالم مختصر اختصار
قوی تر بود مرد در خدمتش
نکوتر بود سرو در جویبار
ایا جود تو دشمن خواسته
و یا طبع تو عاشق خواستار
ز خلق تو اندر بهاران بود
چمن شادی افزای و گل غمگسار
ز خشم تو اندر زمستان بود
زمین مرده و آسمان سوگوار
بود جاودان جامه جاه تو
کش اقبال پود است و انصاف تار
بسی جنگ رفت آتش و آب را
که این خاکدل بود و آن بادسار
چو از عدل تو بادشد خاکبوس
گرفت آب را آتش اندر کنار
بود دولت دوستان از درت
بود رونق بوستان ازبهار
بترسد عدو ز آتش خشم تو
که دریا بخار است و دوزخ شرار
به بوجهل ماند بداندیش تو
که نارش موافق تر آید ز عار
ز سادات اسلام خرد و بزرگ
ز شاهان گیتی صغار و کبار
نباشد نظیری تو را زانکه تو
پیمبر نژادی و خسرو تبار
از آن تابود خادم و حاجبت
سیاه و سپید است لیل و نهار
چه داند جهان قیمت فضل تو
چه آگه ز دفتر کشیدن حمار
بزرگا مکن با قوامی عتاب
چه گر ناقوام است و ناحق گزار
که او نانبائی است چابک ضمیر
که نامش بود سالها یادگار
ز دهقانی گندم خاطرش
ملک بر فلک می کند تخمکار
به بازار اقبال دکان او
خریدار او مردم بختیار
الا تا به صورت بود خاک و زر
سیه فام و تاریک و زرد و نزار
نکو خواهتان باد چون زر عزیز
بداندیشتان باد چون خاک خوار
صغیر اصفهانی : مثنویات
شمارهٔ ۱۱۶ - قطعه در میلاد مسعود حضرت خاتم المرسلین (ص)
یکی ز اتباع عبسی پور مریم
به استعلا همی زد زین بیان دم
که عیسی را خدا پیغمبری داد
به هر پیغمبر او را برتری داد
همینم بس دلیل این معما
که عیسی بیپدر آمد به دنیا
مسلمانی ندا کردش که هیهی
نبرد ستی به سر علتش پی
مسیحا داشت از احمد بشارت
به تبلیغ از حقش آمد اشارت
ره خود طی به وقت اندکی کرد
ز تعجیل آن دو منزل را یکی کرد
سلام بیعدد صلوات بیحد
زما بر طاق ابروی محمد
به استعلا همی زد زین بیان دم
که عیسی را خدا پیغمبری داد
به هر پیغمبر او را برتری داد
همینم بس دلیل این معما
که عیسی بیپدر آمد به دنیا
مسلمانی ندا کردش که هیهی
نبرد ستی به سر علتش پی
مسیحا داشت از احمد بشارت
به تبلیغ از حقش آمد اشارت
ره خود طی به وقت اندکی کرد
ز تعجیل آن دو منزل را یکی کرد
سلام بیعدد صلوات بیحد
زما بر طاق ابروی محمد
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة ص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
ص ۚ وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ﴿۱﴾
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ﴿۲﴾
كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ﴿۳﴾
وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ ۖ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴿۴﴾
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ﴿۵﴾
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴿۶﴾
مَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ﴿۷﴾
أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي ۖ بَل لَّمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ﴿۸﴾
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ﴿۹﴾
أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ﴿۱۰﴾
جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ﴿۱۱﴾
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ﴿۱۲﴾
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ ۚ أُولَـٰئِكَ الْأَحْزَابُ﴿۱۳﴾
إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ﴿۱۴﴾
وَمَا يَنظُرُ هَـٰؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ﴿۱۵﴾
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ﴿۱۶﴾
اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۱۷﴾
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ﴿۱۸﴾
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً ۖ كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ﴿۱۹﴾
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴿۲۰﴾
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ﴿۲۱﴾
إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ﴿۲۲﴾
إِنَّ هَـٰذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴿۲۳﴾
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ ۖ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ ۗ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ۩﴿۲۴﴾
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَٰلِكَ ۖ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ﴿۲۵﴾
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴿۲۶﴾
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ﴿۲۷﴾
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴿۲۸﴾
كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴿۲۹﴾
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۳۰﴾
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ﴿۳۱﴾
فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ﴿۳۲﴾
رُدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ﴿۳۳﴾
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ﴿۳۴﴾
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِي ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴿۳۵﴾
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ﴿۳۶﴾
وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ﴿۳۷﴾
وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ﴿۳۸﴾
هَـٰذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴿۳۹﴾
وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ﴿۴۰﴾
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴿۴۱﴾
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَـٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ﴿۴۲﴾
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴿۴۳﴾
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚ نِّعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۴۴﴾
وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ﴿۴۵﴾
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴿۴۶﴾
وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ﴿۴۷﴾
وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ وَكُلٌّ مِّنَ الْأَخْيَارِ﴿۴۸﴾
هَـٰذَا ذِكْرٌ ۚ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ﴿۴۹﴾
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ﴿۵۰﴾
مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ﴿۵۱﴾
وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ﴿۵۲﴾
هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ﴿۵۳﴾
إِنَّ هَـٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ﴿۵۴﴾
هَـٰذَا ۚ وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ﴿۵۵﴾
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ﴿۵۶﴾
هَـٰذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ﴿۵۷﴾
وَآخَرُ مِن شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ﴿۵۸﴾
هَـٰذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ ۖ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ ۚ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ﴿۵۹﴾
قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ ۖ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا ۖ فَبِئْسَ الْقَرَارُ﴿۶۰﴾
قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَـٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ﴿۶۱﴾
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ﴿۶۲﴾
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ﴿۶۳﴾
إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ﴿۶۴﴾
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ ۖ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴿۶۵﴾
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ﴿۶۶﴾
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ﴿۶۷﴾
أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ﴿۶۸﴾
مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴿۶۹﴾
إِن يُوحَىٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۷۰﴾
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن طِينٍ﴿۷۱﴾
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴿۷۲﴾
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴿۷۳﴾
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴿۷۴﴾
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ۖ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴿۷۵﴾
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ ۖ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴿۷۶﴾
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ﴿۷۷﴾
وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ﴿۷۸﴾
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿۷۹﴾
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ﴿۸۰﴾
إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴿۸۱﴾
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴿۸۲﴾
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴿۸۳﴾
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ﴿۸۴﴾
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴿۸۵﴾
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ﴿۸۶﴾
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ﴿۸۷﴾
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ﴿۸۸﴾
ص ۚ وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ﴿۱﴾
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ﴿۲﴾
كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ﴿۳﴾
وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ ۖ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴿۴﴾
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ﴿۵﴾
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴿۶﴾
مَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ﴿۷﴾
أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي ۖ بَل لَّمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ﴿۸﴾
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ﴿۹﴾
أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ﴿۱۰﴾
جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ﴿۱۱﴾
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ﴿۱۲﴾
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ ۚ أُولَـٰئِكَ الْأَحْزَابُ﴿۱۳﴾
إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ﴿۱۴﴾
وَمَا يَنظُرُ هَـٰؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ﴿۱۵﴾
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ﴿۱۶﴾
اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۱۷﴾
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ﴿۱۸﴾
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً ۖ كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ﴿۱۹﴾
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴿۲۰﴾
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ﴿۲۱﴾
إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ﴿۲۲﴾
إِنَّ هَـٰذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴿۲۳﴾
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ ۖ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ ۗ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ۩﴿۲۴﴾
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَٰلِكَ ۖ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ﴿۲۵﴾
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴿۲۶﴾
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ﴿۲۷﴾
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴿۲۸﴾
كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴿۲۹﴾
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۳۰﴾
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ﴿۳۱﴾
فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ﴿۳۲﴾
رُدُّوهَا عَلَيَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ﴿۳۳﴾
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ﴿۳۴﴾
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِي ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴿۳۵﴾
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ﴿۳۶﴾
وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ﴿۳۷﴾
وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ﴿۳۸﴾
هَـٰذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴿۳۹﴾
وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ﴿۴۰﴾
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴿۴۱﴾
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَـٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ﴿۴۲﴾
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴿۴۳﴾
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚ نِّعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۴۴﴾
وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ﴿۴۵﴾
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴿۴۶﴾
وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ﴿۴۷﴾
وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ وَكُلٌّ مِّنَ الْأَخْيَارِ﴿۴۸﴾
هَـٰذَا ذِكْرٌ ۚ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ﴿۴۹﴾
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ﴿۵۰﴾
مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ﴿۵۱﴾
وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ﴿۵۲﴾
هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ﴿۵۳﴾
إِنَّ هَـٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ﴿۵۴﴾
هَـٰذَا ۚ وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ﴿۵۵﴾
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ﴿۵۶﴾
هَـٰذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ﴿۵۷﴾
وَآخَرُ مِن شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ﴿۵۸﴾
هَـٰذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ ۖ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ ۚ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ﴿۵۹﴾
قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ ۖ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا ۖ فَبِئْسَ الْقَرَارُ﴿۶۰﴾
قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَـٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ﴿۶۱﴾
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ﴿۶۲﴾
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ﴿۶۳﴾
إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ﴿۶۴﴾
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ ۖ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴿۶۵﴾
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ﴿۶۶﴾
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ﴿۶۷﴾
أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ﴿۶۸﴾
مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴿۶۹﴾
إِن يُوحَىٰ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿۷۰﴾
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن طِينٍ﴿۷۱﴾
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴿۷۲﴾
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴿۷۳﴾
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴿۷۴﴾
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ۖ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴿۷۵﴾
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ ۖ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴿۷۶﴾
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ﴿۷۷﴾
وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ﴿۷۸﴾
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿۷۹﴾
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ﴿۸۰﴾
إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴿۸۱﴾
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴿۸۲﴾
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴿۸۳﴾
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ﴿۸۴﴾
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴿۸۵﴾
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ﴿۸۶﴾
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ﴿۸۷﴾
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ﴿۸۸﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة القمر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ﴿۱﴾
وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ﴿۲﴾
وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ﴿۳﴾
وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ﴿۴﴾
حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ ۖ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ﴿۵﴾
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ ۘ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَىٰ شَيْءٍ نُّكُرٍ﴿۶﴾
خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ﴿۷﴾
مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ ۖ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَسِرٌ﴿۸﴾
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ﴿۹﴾
فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴿۱۰﴾
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ﴿۱۱﴾
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ﴿۱۲﴾
وَحَمَلْنَاهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ﴿۱۳﴾
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِّمَن كَانَ كُفِرَ﴿۱۴﴾
وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۱۵﴾
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۱۶﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۱۷﴾
كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۱۸﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ﴿۱۹﴾
تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ﴿۲۰﴾
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۲۱﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۲۲﴾
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ﴿۲۳﴾
فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ﴿۲۴﴾
أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ﴿۲۵﴾
سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ﴿۲۶﴾
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ﴿۲۷﴾
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ ۖ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ﴿۲۸﴾
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ﴿۲۹﴾
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۳۰﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ﴿۳۱﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۳۲﴾
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ﴿۳۳﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ ۖ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ﴿۳۴﴾
نِّعْمَةً مِّنْ عِندِنَا ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ﴿۳۵﴾
وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ﴿۳۶﴾
وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۳۷﴾
وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ﴿۳۸﴾
فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۳۹﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۴۰﴾
وَلَقَدْ جَاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ﴿۴۱﴾
كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ﴿۴۲﴾
أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُولَـٰئِكُمْ أَمْ لَكُم بَرَاءَةٌ فِي الزُّبُرِ﴿۴۳﴾
أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ﴿۴۴﴾
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ﴿۴۵﴾
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَىٰ وَأَمَرُّ﴿۴۶﴾
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ﴿۴۷﴾
يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ﴿۴۸﴾
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴿۴۹﴾
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴿۵۰﴾
وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۵۱﴾
وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ﴿۵۲﴾
وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ﴿۵۳﴾
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴿۵۴﴾
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ﴿۵۵﴾
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ﴿۱﴾
وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ﴿۲﴾
وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ﴿۳﴾
وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ﴿۴﴾
حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ ۖ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ﴿۵﴾
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ ۘ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَىٰ شَيْءٍ نُّكُرٍ﴿۶﴾
خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ﴿۷﴾
مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ ۖ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَسِرٌ﴿۸﴾
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ﴿۹﴾
فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴿۱۰﴾
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ﴿۱۱﴾
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ﴿۱۲﴾
وَحَمَلْنَاهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ﴿۱۳﴾
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِّمَن كَانَ كُفِرَ﴿۱۴﴾
وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۱۵﴾
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۱۶﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۱۷﴾
كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۱۸﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ﴿۱۹﴾
تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ﴿۲۰﴾
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۲۱﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۲۲﴾
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ﴿۲۳﴾
فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ﴿۲۴﴾
أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ﴿۲۵﴾
سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ﴿۲۶﴾
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ﴿۲۷﴾
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ ۖ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ﴿۲۸﴾
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ﴿۲۹﴾
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۳۰﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ﴿۳۱﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۳۲﴾
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ﴿۳۳﴾
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ ۖ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ﴿۳۴﴾
نِّعْمَةً مِّنْ عِندِنَا ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ﴿۳۵﴾
وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ﴿۳۶﴾
وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۳۷﴾
وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ﴿۳۸﴾
فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ﴿۳۹﴾
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۴۰﴾
وَلَقَدْ جَاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ﴿۴۱﴾
كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ﴿۴۲﴾
أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُولَـٰئِكُمْ أَمْ لَكُم بَرَاءَةٌ فِي الزُّبُرِ﴿۴۳﴾
أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ﴿۴۴﴾
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ﴿۴۵﴾
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَىٰ وَأَمَرُّ﴿۴۶﴾
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ﴿۴۷﴾
يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ﴿۴۸﴾
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴿۴۹﴾
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴿۵۰﴾
وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿۵۱﴾
وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ﴿۵۲﴾
وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ﴿۵۳﴾
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴿۵۴﴾
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ﴿۵۵﴾
نهج البلاغه : خطبه ها
رد استدلال انصار و قريش در سقیفه
و من كلام له عليهالسلام قالوا لما انتهت إلى أمير المؤمنين عليهالسلام أنباء السقيفة بعد وفاة رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم
قال عليهالسلام ما قالت الأنصار
قالوا قالت منا أمير و منكم أمير قال عليهالسلام
فَهَلاَّ اِحْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوسلم وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ
وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ
قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ اَلْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ
فَقَالَ عليهالسلام لَوْ كَانَتِ اَلْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ اَلْوَصِيَّةُ بِهِمْ
ثُمَّ قَالَ عليهالسلام فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ
قَالُوا اِحْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ اَلرَّسُولِ صلىاللهعليهوسلم
فَقَالَ عليهالسلام اِحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ
وَ أَضَاعُوا اَلثَّمَرَةَ
قال عليهالسلام ما قالت الأنصار
قالوا قالت منا أمير و منكم أمير قال عليهالسلام
فَهَلاَّ اِحْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوسلم وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ
وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ
قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ اَلْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ
فَقَالَ عليهالسلام لَوْ كَانَتِ اَلْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ اَلْوَصِيَّةُ بِهِمْ
ثُمَّ قَالَ عليهالسلام فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ
قَالُوا اِحْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ اَلرَّسُولِ صلىاللهعليهوسلم
فَقَالَ عليهالسلام اِحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ
وَ أَضَاعُوا اَلثَّمَرَةَ
نهج البلاغه : خطبه ها
ستایش سپاهیانش در جنگ صفین
و من كلام له عليهالسلام في بعض أيام صفين
وَ قَدْ رَأَيْتُ جَوْلَتَكُمْ وَ اِنْحِيَازَكُمْ عَنْ صُفُوفِكُمْ
تَحُوزُكُمُ اَلْجُفَاةُ اَلطَّغَامُ
وَ أَعْرَابُ أَهْلِ اَلشَّامِ
وَ أَنْتُمْ لَهَامِيمُ اَلْعَرَبِ
وَ يَآفِيخُ اَلشَّرَفِ
وَ اَلْأَنْفُ اَلْمُقَدَّمُ
وَ اَلسَّنَامُ اَلْأَعْظَمُ
وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي
أَنْ رَأَيْتُكُمْ بِأَخَرَةٍ
تَحُوزُونَهُمْ كَمَا حَازُوكُمْ
وَ تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ
حَسّاً بِالنِّصَالِ
وَ شَجْراً بِالرِّمَاحِ
تَرْكَبُ أُوْلاَهُمْ أُخْرَاهُمْ كَالْإِبِلِ اَلْهِيمِ اَلْمَطْرُودَةِ تُرْمَى عَنْ حِيَاضِهَا وَ تُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا
وَ قَدْ رَأَيْتُ جَوْلَتَكُمْ وَ اِنْحِيَازَكُمْ عَنْ صُفُوفِكُمْ
تَحُوزُكُمُ اَلْجُفَاةُ اَلطَّغَامُ
وَ أَعْرَابُ أَهْلِ اَلشَّامِ
وَ أَنْتُمْ لَهَامِيمُ اَلْعَرَبِ
وَ يَآفِيخُ اَلشَّرَفِ
وَ اَلْأَنْفُ اَلْمُقَدَّمُ
وَ اَلسَّنَامُ اَلْأَعْظَمُ
وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي
أَنْ رَأَيْتُكُمْ بِأَخَرَةٍ
تَحُوزُونَهُمْ كَمَا حَازُوكُمْ
وَ تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ
حَسّاً بِالنِّصَالِ
وَ شَجْراً بِالرِّمَاحِ
تَرْكَبُ أُوْلاَهُمْ أُخْرَاهُمْ كَالْإِبِلِ اَلْهِيمِ اَلْمَطْرُودَةِ تُرْمَى عَنْ حِيَاضِهَا وَ تُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا
نهج البلاغه : خطبه ها
خطاب به مغیرة بن اخنس
و من كلام له عليهالسلام و قد وقعت مشاجرة بينه و بين عثمان فقال المغيرة بن الأخنس لعثمان أنا أكفيكه فقال علي عليهالسلام للمغيرة
يَا اِبْنَ اَللَّعِينِ اَلْأَبْتَرِ
وَ اَلشَّجَرَةِ اَلَّتِي لاَ أَصْلَ لَهَا وَ لاَ فَرْعَ
أَنْتَ تَكْفِينِي
فَوَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ اَللَّهُ مَنْ أَنْتَ نَاصِرُهُ
وَ لاَ قَامَ مَنْ أَنْتَ مُنْهِضُهُ
اُخْرُجْ عَنَّا أَبْعَدَ اَللَّهُ نَوَاكَ
ثُمَّ اُبْلُغْ جَهْدَكَ فَلاَ أَبْقَى اَللَّهُ عَلَيْكَ إِنْ أَبْقَيْتَ
يَا اِبْنَ اَللَّعِينِ اَلْأَبْتَرِ
وَ اَلشَّجَرَةِ اَلَّتِي لاَ أَصْلَ لَهَا وَ لاَ فَرْعَ
أَنْتَ تَكْفِينِي
فَوَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ اَللَّهُ مَنْ أَنْتَ نَاصِرُهُ
وَ لاَ قَامَ مَنْ أَنْتَ مُنْهِضُهُ
اُخْرُجْ عَنَّا أَبْعَدَ اَللَّهُ نَوَاكَ
ثُمَّ اُبْلُغْ جَهْدَكَ فَلاَ أَبْقَى اَللَّهُ عَلَيْكَ إِنْ أَبْقَيْتَ
نهج البلاغه : خطبه ها
سياست دروغين معاويه
و من كلام له عليهالسلام في معاوية وَ اَللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ
وَ لَوْ لاَ كَرَاهِيَةُ اَلْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى اَلنَّاسِ وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ
وَ اَللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لاَ أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَةِ
وَ لَوْ لاَ كَرَاهِيَةُ اَلْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى اَلنَّاسِ وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ
وَ اَللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لاَ أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَةِ
نهج البلاغه : نامه ها
نامه به برادرش عقيل در جواب نامه او
و من كتاب له عليهالسلام إلى أخيه عقيل بن أبي طالب في ذكر جيش أنفذه إلى بعض الأعداء و هو جواب كتاب كتبه إليه عقيل
فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ اَلطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ اَلشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ
فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ اَلرَّمَقِ فَلَأْياً بِلَأْيٍ مَا نَجَا
فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي اَلضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي اَلشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي اَلتِّيهِ
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي اَلْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ اِبْنِ أُمِّي
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِي فِي اَلْقِتَالِ فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ اَلْمُحِلِّينَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اِبْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ اَلنَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْمِ وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ اَلزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ اَلظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ اَلْمُتَقَعِّدِ
وَ لَكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي صَبُورٌ عَلَى رَيْبِ اَلزَّمَانِ صَلِيبُ يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَى بِي كَآبَةٌ فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ
فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ اَلطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ اَلشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ
فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ اَلرَّمَقِ فَلَأْياً بِلَأْيٍ مَا نَجَا
فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي اَلضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي اَلشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي اَلتِّيهِ
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي اَلْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ اِبْنِ أُمِّي
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِي فِي اَلْقِتَالِ فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ اَلْمُحِلِّينَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اِبْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ اَلنَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْمِ وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ اَلزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ اَلظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ اَلْمُتَقَعِّدِ
وَ لَكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي صَبُورٌ عَلَى رَيْبِ اَلزَّمَانِ صَلِيبُ يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَى بِي كَآبَةٌ فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ
نهج البلاغه : نامه ها
نامه به برادرش عقيل در جواب نامه او
و من كتاب له عليهالسلام إلى أخيه عقيل بن أبي طالب في ذكر جيش أنفذه إلى بعض الأعداء و هو جواب كتاب كتبه إليه عقيل
فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ اَلطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ اَلشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ
فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ اَلرَّمَقِ فَلَأْياً بِلَأْيٍ مَا نَجَا
فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي اَلضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي اَلشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي اَلتِّيهِ
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي اَلْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ اِبْنِ أُمِّي
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِي فِي اَلْقِتَالِ فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ اَلْمُحِلِّينَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اِبْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ اَلنَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْمِ وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ اَلزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ اَلظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ اَلْمُتَقَعِّدِ
وَ لَكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي صَبُورٌ عَلَى رَيْبِ اَلزَّمَانِ صَلِيبُ يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَى بِي كَآبَةٌ فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ
فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ اَلطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ اَلشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ
فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ اَلرَّمَقِ فَلَأْياً بِلَأْيٍ مَا نَجَا
فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي اَلضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي اَلشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي اَلتِّيهِ
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي اَلْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ اِبْنِ أُمِّي
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِي فِي اَلْقِتَالِ فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ اَلْمُحِلِّينَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اِبْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ اَلنَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْمِ وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ اَلزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ اَلظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ اَلْمُتَقَعِّدِ
وَ لَكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي صَبُورٌ عَلَى رَيْبِ اَلزَّمَانِ صَلِيبُ يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَى بِي كَآبَةٌ فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ
نهج البلاغه : حکمت ها
اهمیت برآوردن حاجت مردم
وَ قَالَ عليهالسلام لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ اَلنَّخَعِيِّ يَا كُمَيْلُ مُرْ أَهْلَكَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ اَلْمَكَارِمِ وَ يُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ
فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ اَلْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَ خَلَقَ اَللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ اَلسُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي اِنْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ اَلْإِبِلِ
فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ اَلْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَ خَلَقَ اَللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ اَلسُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي اِنْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ اَلْإِبِلِ
مفاتیح الجنان : تعقیبات مختصه
تعقیب نماز عصر
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ، ذُو الْجَلالِ وَالْإِکرامِ، وَ أَسْألُهُ أَنْ یتُوبَ عَلَی تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِیلٍ خاضِعٍ فَقِیرٍ، بَائِسٍ مِسْکینٍ مُسْتَکینٍ مُسْتَجِیرٍ، لَایمْلِک لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَلَا ضَرَّاً وَلَا مَوْتاً وَلَا حَیاةً وَلَا نُشُوراً.
سپس بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَفْسٍ لَاتَشْبَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَایخْشَعُ، وَمِنْ عِلْمٍ لَاینْفَعُ، وَمِنْ صَلاةٍ لَاتُرْفَعُ، وَمِنْ دُعاءٍ لَایسْمَعُ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک الْیسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ، وَالْفَرَجَ بَعْدَ الْکرْبِ، وَالرَّخاءَ بَعْدَ الشِّدَةِ، اللّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک، لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: هرکه پس از نماز عصر «هفتاد مرتبه» استغفار کند، حق تعالی هفتصد گناه او را بیامرزد؛
و از امام محمدتقی روایت شده: کسی که پس از نماز عصر «ده مرتبه» سوره «قدر» را بخواند، در آن روز، همانند اعمال آفریده ها بر او مقرر گردد؛
و خواندن «دعای عشرات» در هر صبح و شام مستحب است و بهترین زمان برای خواندن آن پس از نماز عصر روز جمعه است. این دعا بعداً ذکر خواهد شد.
سپس بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَفْسٍ لَاتَشْبَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لَایخْشَعُ، وَمِنْ عِلْمٍ لَاینْفَعُ، وَمِنْ صَلاةٍ لَاتُرْفَعُ، وَمِنْ دُعاءٍ لَایسْمَعُ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک الْیسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ، وَالْفَرَجَ بَعْدَ الْکرْبِ، وَالرَّخاءَ بَعْدَ الشِّدَةِ، اللّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک، لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: هرکه پس از نماز عصر «هفتاد مرتبه» استغفار کند، حق تعالی هفتصد گناه او را بیامرزد؛
و از امام محمدتقی روایت شده: کسی که پس از نماز عصر «ده مرتبه» سوره «قدر» را بخواند، در آن روز، همانند اعمال آفریده ها بر او مقرر گردد؛
و خواندن «دعای عشرات» در هر صبح و شام مستحب است و بهترین زمان برای خواندن آن پس از نماز عصر روز جمعه است. این دعا بعداً ذکر خواهد شد.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال شب و روز جمعه
فضیلت و اعمال شب و روز جمعه
آگاه باش که شب و روز جمعه از دیگر شب ها و روزها به وصفت بلندی مقام و شرافت و نام آوری کاملاً متمایز است.
از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده: که شب و روز جمعه بیست وچهار ساعت است و حق تعالی در هر ساعت آن ششصد هزار تن را از دوزخ آزاد می کند؛
و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: که هرکه مابین ظهر روز پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنیا برود، خداوند او را از فشار قبر پناه می دهد؛
و نیز از آن حضرت روایت شده که برای جمعه حق و حرمتی بسیار است، مبادا حرمت آن را تباه گردانی و در انجام عبادات حق تعالی و تقرب جستن به سوی خداوند با انجام کارهای شایسته و ترک همه محرّمات الهی در آن روز کوتاهی نمایی؛ زیرا خدا ثواب طاعات را در این روز دوچندان می سازد و گناهان را پاک می کند و درجات اهل ایمان را در دو جهان بلند می گرداند.
شب جمعه در فضیلت مانند روز است، پس اگر می توانی شب جمعه را تا صبح به نماز و دعا زنده بدار، به راستی که خداوند در شب جمعه برای زیاد کردن کرامت اهل ایمان، فرشتگان را به آسمان اوّل می فرستد تا بر حسنات ایشان بیفزایند و گناهانشان را پاک کنند و حق تعالی عطایش گسترده و بسیار بزرگ منش و مهمان نواز است؛
و نیز در حدیث معتبر از آن حضرت روایت شده: گاهی از اوقات شخص مؤمن برای حاجتی دعا می کند و حق تعالی برآوردن حاجتش را به وقت دیگر می اندازد تا در روز جمعه حاجتش را برآورده سازد و به خاطر فضیلت جمعه درخواستش دوچندان برآورده شود.
و فرمود: آنگاه که برادران یوسف از حضرت یعقوب درخواست کردند تا برای آمرزش گناهانشان از خداوند درخواست بخشش کند، گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی؛ از پروردگارم برای شما درخواست آمرزش خواهم کرد» و این به وقت دیگر انداختن به آن سبب بود که این درخواست در سحر شب جمعه انجام گیرد تا دعایش مستجاب شود؛
و نیز از آن حضرت روایت شده: چون شب جمعه فرا رسد، ماهیان دریا سر از آب بیرون کنند و درندگان صحرا سر برآورند و حق تعالی را ندا کنند که پروردگارا! ما را به سبب گناه آدمیان عذاب مکن!
و از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده: حضرت حق سبحانه و تعالی فرشته ای را در هر شب جمعه فرمان می دهد که از اول شب تا آخر شب از جانب پروردگار جهانیان از بالای عرش ندا کند:
آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح برای هر دو جهانش مرا بخواند تا من درخواستش را اجابت کنم؟
آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبه اش را بپذیرم؟
آیا بنده مؤمنی هست که در روزی او تنگ گرفته باشم و پیش از طلوع صبح از من بخواهد که روزی اش را فزونی بخشم تا به او گشایش در روزی دهم؟
آیا بنده مؤمن بیماری هست که پیش از برآمدن صبح از من بخواهد شفایش دهم تا به او تندرستی ارزانی دارم؟
آیا بنده مؤمن غمگینِ در بندی هست که پیش از طلوع صبح از من بخواهد او را از بند آزاد کنم و اندوهش را برطرف سازم تا دعایش را مستجاب کنم؟
آیا بنده مؤمن ستمدیده ای هست که پیش از طلوع صبح دورشدن ستم ستمکار را از من بخواهد تا انتقام او را از ستمکار بگیرم و حقّش را به وی بازگردانم؟فرشته حق این ندا را پیوسته تا طلوع صبح ادامه می دهد!
از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده: که حق تعالی جمعه را از میان همه روزها انتخاب کرده و روزش را عید قرار داده و شب آن را در فضیلت همچون روزش گردانیده است و از جمله فضیلت های روز جمعه آن است که در آن روز هر حاجتی که از خدا درخواست شود برآورده می گردد!
و چنانچه جماعتی در اثر نافرمانی مستحق عذاب حق شوند چون شب و روز جمعه را دریابند و دعا کنند، خداوند عذاب را از ایشان برمی گرداند و نیز امور آینده را خداوند در شب جمعه استوار و نهایی می کند. پس شب جمعه بهترین شب ها و روز آن بهترین روزهاست.
و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: در شب جمعه از گناه دوری کنید که کیفر گناهان در آن شب دوچندان است؛ همان گونه که پاداش کارهای نیک در آن شب دو برابر است؛ و هرکه در شب جمعه نافرمانی خدا را ترک کند خداوند گناهان گذشته او را بیامرزد و هرکه در شب جمعه گناهی را آشکار انجام دهد، خداوند او را به خاطر گناهان همه عمرش عذاب کند و کیفر گناه انجام گرفته در شب جمعه را بر او دوچندان گرداند؛
و به سند معتبر از امام رضا(علیه السلام) روایت شده است: حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) فرمودند: روز جمعه رئیس و بزرگ روزهاست، خدا پاداش نیکی ها را در آن روز دو برابر عطا می کند و گناهان را محو کرده و درجات اهل ایمان را بالا می برد و دعاها را به اجابت می رساند و سختی ها را آسان و اندوه و دلتنگی را از دل ها می زداید و حاجت های بزرگ را روا می کند؛
و روز جمعه روزافزونی است چراکه خداوند لطف و مهر خویش را بر بندگان فزونی می بخشد و گروه های بسیاری را از آتش دوزخ نجات می دهد؛ پس هرکه خدا را در آن روز بخواند و حق و حرمت آن روز را آن چنان که شایسته است رعایت کند، به یقین خداوند او را از آتش دوزخ رهایی دهد.
پس چنانچه در روز جمعه یا شب آن از دنیا برود، پاداش شهیدان را دارد و در قیامت ایمن از عذاب الهی برانگیخته می شود؛ و هرکه حرمت جمعه را آن چنان که باید نگاه ندارد و حقش را تباه کند، یا این که نماز جمعه به جا نیاورد، یا در آن مرتکب محرمات الهی شود، به یقین خداوند او را در آتش دوزخ بسوزاند، مگر آنکه توبه کند؛
و به سندهای معتبر از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده: آفتاب در روزی بهتر از جمعه طلوع نکرده و هنگامی که پرندگان در روز جمعه به یکدیگر می رسند به هم سلام می کنند و می گویند: امروز روز باارزشی است؛
و به سند معتبر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه روز جمعه را دریابد، باید به کاری جز عبادت نپردازد، چه در این روز خداوند گناه بندگان را می آمرزد و رحمت خویش را بر آنان نازل می کند.
البته فضایل شب و روز جمعه بیشتر از آن است که در این سطور کوتاه بگنجد.
از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده: که شب و روز جمعه بیست وچهار ساعت است و حق تعالی در هر ساعت آن ششصد هزار تن را از دوزخ آزاد می کند؛
و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: که هرکه مابین ظهر روز پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنیا برود، خداوند او را از فشار قبر پناه می دهد؛
و نیز از آن حضرت روایت شده که برای جمعه حق و حرمتی بسیار است، مبادا حرمت آن را تباه گردانی و در انجام عبادات حق تعالی و تقرب جستن به سوی خداوند با انجام کارهای شایسته و ترک همه محرّمات الهی در آن روز کوتاهی نمایی؛ زیرا خدا ثواب طاعات را در این روز دوچندان می سازد و گناهان را پاک می کند و درجات اهل ایمان را در دو جهان بلند می گرداند.
شب جمعه در فضیلت مانند روز است، پس اگر می توانی شب جمعه را تا صبح به نماز و دعا زنده بدار، به راستی که خداوند در شب جمعه برای زیاد کردن کرامت اهل ایمان، فرشتگان را به آسمان اوّل می فرستد تا بر حسنات ایشان بیفزایند و گناهانشان را پاک کنند و حق تعالی عطایش گسترده و بسیار بزرگ منش و مهمان نواز است؛
و نیز در حدیث معتبر از آن حضرت روایت شده: گاهی از اوقات شخص مؤمن برای حاجتی دعا می کند و حق تعالی برآوردن حاجتش را به وقت دیگر می اندازد تا در روز جمعه حاجتش را برآورده سازد و به خاطر فضیلت جمعه درخواستش دوچندان برآورده شود.
و فرمود: آنگاه که برادران یوسف از حضرت یعقوب درخواست کردند تا برای آمرزش گناهانشان از خداوند درخواست بخشش کند، گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی؛ از پروردگارم برای شما درخواست آمرزش خواهم کرد» و این به وقت دیگر انداختن به آن سبب بود که این درخواست در سحر شب جمعه انجام گیرد تا دعایش مستجاب شود؛
و نیز از آن حضرت روایت شده: چون شب جمعه فرا رسد، ماهیان دریا سر از آب بیرون کنند و درندگان صحرا سر برآورند و حق تعالی را ندا کنند که پروردگارا! ما را به سبب گناه آدمیان عذاب مکن!
و از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده: حضرت حق سبحانه و تعالی فرشته ای را در هر شب جمعه فرمان می دهد که از اول شب تا آخر شب از جانب پروردگار جهانیان از بالای عرش ندا کند:
آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح برای هر دو جهانش مرا بخواند تا من درخواستش را اجابت کنم؟
آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبه اش را بپذیرم؟
آیا بنده مؤمنی هست که در روزی او تنگ گرفته باشم و پیش از طلوع صبح از من بخواهد که روزی اش را فزونی بخشم تا به او گشایش در روزی دهم؟
آیا بنده مؤمن بیماری هست که پیش از برآمدن صبح از من بخواهد شفایش دهم تا به او تندرستی ارزانی دارم؟
آیا بنده مؤمن غمگینِ در بندی هست که پیش از طلوع صبح از من بخواهد او را از بند آزاد کنم و اندوهش را برطرف سازم تا دعایش را مستجاب کنم؟
آیا بنده مؤمن ستمدیده ای هست که پیش از طلوع صبح دورشدن ستم ستمکار را از من بخواهد تا انتقام او را از ستمکار بگیرم و حقّش را به وی بازگردانم؟فرشته حق این ندا را پیوسته تا طلوع صبح ادامه می دهد!
از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده: که حق تعالی جمعه را از میان همه روزها انتخاب کرده و روزش را عید قرار داده و شب آن را در فضیلت همچون روزش گردانیده است و از جمله فضیلت های روز جمعه آن است که در آن روز هر حاجتی که از خدا درخواست شود برآورده می گردد!
و چنانچه جماعتی در اثر نافرمانی مستحق عذاب حق شوند چون شب و روز جمعه را دریابند و دعا کنند، خداوند عذاب را از ایشان برمی گرداند و نیز امور آینده را خداوند در شب جمعه استوار و نهایی می کند. پس شب جمعه بهترین شب ها و روز آن بهترین روزهاست.
و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: در شب جمعه از گناه دوری کنید که کیفر گناهان در آن شب دوچندان است؛ همان گونه که پاداش کارهای نیک در آن شب دو برابر است؛ و هرکه در شب جمعه نافرمانی خدا را ترک کند خداوند گناهان گذشته او را بیامرزد و هرکه در شب جمعه گناهی را آشکار انجام دهد، خداوند او را به خاطر گناهان همه عمرش عذاب کند و کیفر گناه انجام گرفته در شب جمعه را بر او دوچندان گرداند؛
و به سند معتبر از امام رضا(علیه السلام) روایت شده است: حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) فرمودند: روز جمعه رئیس و بزرگ روزهاست، خدا پاداش نیکی ها را در آن روز دو برابر عطا می کند و گناهان را محو کرده و درجات اهل ایمان را بالا می برد و دعاها را به اجابت می رساند و سختی ها را آسان و اندوه و دلتنگی را از دل ها می زداید و حاجت های بزرگ را روا می کند؛
و روز جمعه روزافزونی است چراکه خداوند لطف و مهر خویش را بر بندگان فزونی می بخشد و گروه های بسیاری را از آتش دوزخ نجات می دهد؛ پس هرکه خدا را در آن روز بخواند و حق و حرمت آن روز را آن چنان که شایسته است رعایت کند، به یقین خداوند او را از آتش دوزخ رهایی دهد.
پس چنانچه در روز جمعه یا شب آن از دنیا برود، پاداش شهیدان را دارد و در قیامت ایمن از عذاب الهی برانگیخته می شود؛ و هرکه حرمت جمعه را آن چنان که باید نگاه ندارد و حقش را تباه کند، یا این که نماز جمعه به جا نیاورد، یا در آن مرتکب محرمات الهی شود، به یقین خداوند او را در آتش دوزخ بسوزاند، مگر آنکه توبه کند؛
و به سندهای معتبر از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده: آفتاب در روزی بهتر از جمعه طلوع نکرده و هنگامی که پرندگان در روز جمعه به یکدیگر می رسند به هم سلام می کنند و می گویند: امروز روز باارزشی است؛
و به سند معتبر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه روز جمعه را دریابد، باید به کاری جز عبادت نپردازد، چه در این روز خداوند گناه بندگان را می آمرزد و رحمت خویش را بر آنان نازل می کند.
البته فضایل شب و روز جمعه بیشتر از آن است که در این سطور کوتاه بگنجد.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت امیرالمؤمنین (ع)
از جملۀآن نمازها [نمازهای روز جمعه] نماز امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ شیخ و سید از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده اند: هرکه از شما نماز امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بخواند، از گناهان پاک شود مانند روزی که از مادر زاده شده و حاجاتش در پیشگاه حق برآورده شود.
این نماز چهار رکعت است: در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و پنجاه بار «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده شود و چون از نماز فارغ شود این دعا را بخواند که تسبیح آن حضرت است:
سُبْحَانَ مَنْ لَاتَبِیدُ مَعالِمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لَاتَنْقُصُ خَزائِنُهُ، سُبْحَانَ مَنْ لَا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَاینْفَدُ مَا عِنْدَهُ، سُبْحَانَ مَنْ لَاانْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ، سُبْحَانَ مَنْ لَایشَارِک أَحَداً فِی أَمْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَا إِلهَ غَیرُهُ.
پس ازاین تسبیح، دعا کند و بگوید:
یا مَنْ عَفَا عَنِ السَّیئاتِ وَلَمْ یجازِ بِهَا ارْحَمْ عَبْدَک یا اللّهُ، نَفْسِی نَفْسِی أَنَا عَبْدُک یا سَیدَاهُ، أَنَا عَبْدُک بَینَ یدَیک أَیا رَبَّاهُ، إِلهِی بِکینُونَتِک یا أَمَلَاهُ، یا رَحْمَانَاهُ یا غِیاثَاهُ، عَبْدُک عَبْدُک لَاحِیلَةَ لَهُ یا مُنْتَهی رَغْبَتَاهُ، یا مُجْرِی الدَّمِ فِی عُرُوقِی، یا سَیدَاهُ یا مَالِکاهُ، أَیا هُوَ أَیا هُوَ، یا رَبَّاهُ، عَبْدُک عَبْدُک لَا حِیلَةَ لِی وَلَا غِنی بِی عَنْ نَفْسِی، وَلَا أَسْتَطِیعُ لَهَا ضَرّاً وَلَا نَفْعاً، وَلَا أَجِدُ مَنْ أُصَانِعُهُ، تَقَطَّعَتْ أَسْبَابُ الْخَدَائِعِ عَنِّی، وَ اضْمَحَلَّ کلُّ مَظْنُونٍ عَنِّی، أَفْرَدَنِی الدَّهْرُ إِلَیک فَقُمْتُ بَینَ یدَیک هذَا الْمَقامَ، یا إِلهِی بِعِلْمِک کانَ هذَا کلُّهُ فَکیفَ أَنْتَ صَانِعٌ بِی؟ وَلَیتَ شِعْرِی کیفَ تَقُولُ لِدُعَائِی؟ أَتَقُولُ نَعَمْ أَمْ تَقُولُ لَا؟
فَإنْ قُلْتَ: لَا، فَیا وَیلِی یا وَیلِی یا وَیلِی، یا عَوْلِی یا عَوْلِی یا عَوْلِی، یا شِقْوَتِی یا شِقْوَتِی یا شِقْوَتِی، یا ذُلِّی یا ذُلِّی یا ذُلِّی، إِلَی مَنْ؟ وَمِمَّنْ؟ أَوْ عِنْدَ مَنْ؟ أَوْ کیفَ؟ أَوْ مَاذَا؟ أَوْ إِلی أَی شَیءٍ أَلْجَأُ؟ وَمَنْ أَرْجُو؟ وَمَنْ یجُودُ عَلَی بِفَضْلِهِ حِینَ تَرْفُضُنِی یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ؟ وَ إِنْ قُلْتَ نَعَمْ، کمَا هُوَ الظَّنُّ بِک، وَالرَّجَاءُ لَک، فَطُوبَی لِی أَنَا السَّعِیدُ وَ أَنَا الْمَسْعُودُ، فَطُوبَی لِی وَأَنَا الْمَرْحُومُ؛
یا مُتَرَحِّمُ یا مُتَرَئِّفُ یا مُتَعَطِّفُ یا مُتَجَبِّرُ یا مُتَمَلِّک یا مُقْسِطُ، لَا عَمَلَ لِی أَبْلُغُ بِهِ نَجَاحَ حَاجَتِی، أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِی جَعَلْتَهُ فِی مَکنُونِ غَیبِک وَاسْتَقَرَّ عِنْدَک فَلَا یخْرُجُ مِنْک إِلَی شَیءٍ سِوَاک، أَسْأَلُک بِهِ وَبِک وَبِهِ فَإنَّهُ أَجَلُّ وَأَشْرَفُ أَسْمائِک، لَاشَیءَ لِی غَیرُ هذَا وَلَا أَحَدَ أَعْوَدُ عَلَی مِنْک، یا کینُونُ یا مُکوِّنُ، یا مَنْ عَرَّفَنِی نَفْسَهُ، یا مَنْ أَمَرَنِی بِطَاعَتِهِ، یا مَنْ نَهَانِی عَنْ مَعْصِیتِهِ، وَ یا مَدْعُوُّ یا مَسْؤُولُ، یا مَطْلُوباً إِلَیهِ رَفَضْتُ وَصِیتَک الَّتِی أَوْصَیتَنِی وَلَمْ أُطِعْک، وَلَوْ أَطَعْتُک فِیما أَمَرْتَنِی لَکفَیتَنِی مَا قُمْتُ إِلَیک فِیهِ، وَأَنَا مَعَ مَعْصِیتِی لَک راجٍ فَلَا تَحُلْ بَینِی وَبَینَ مَا رَجَوْتُ؛
یا مُتَرَحِّماً لِی أَعِذْنِی مِنْ بَینِ یدَی وَمِنْ خَلْفِی وَمِنْ فَوْقِی وَمِنْ تَحْتِی، وَمِنْ کلِّ جِهَاتِ الْإِحَاطَةِ بِی. اللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ سَیدِی، وَبِعَلِی وَ لِیی، وَبِالْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ عَلَیهِمُ السَّلامُ اجْعَلْ عَلَینا صَلَواتِک وَرَأْفَتَک وَرَحْمَتَک، وَأَوْسِعْ عَلَینَا مِنْ رِزْقِک، وَاقْضِ عَنَّا الدَّینَ وَجَمِیعَ حَوَائِجِنا یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
پس ازآن، حضرت فرمود: هرکه این نماز را بجا آورد و این دعا را بخواند، چون از آن فارغ شود، بین او و خداوند گناهی نماند جز آنکه آمرزیده شود.
نویسنده گوید: احادیث بسیاری در فضیلت خواندن این چهار رکعت نماز، در شب و روز جمعه وارد شده است و اگر پس از نماز بگوید:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی النَّبِی الْعَرَبِی وَآلِهِ.
در حدیث آمده است: که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود و مانند کسی شود که «دوازده مرتبه» قرآن را ختم کرده باشد و حق تعالی گرسنگی و تشنگی قیامت را از او بردارد.
این نماز چهار رکعت است: در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و پنجاه بار «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده شود و چون از نماز فارغ شود این دعا را بخواند که تسبیح آن حضرت است:
سُبْحَانَ مَنْ لَاتَبِیدُ مَعالِمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لَاتَنْقُصُ خَزائِنُهُ، سُبْحَانَ مَنْ لَا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَاینْفَدُ مَا عِنْدَهُ، سُبْحَانَ مَنْ لَاانْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ، سُبْحَانَ مَنْ لَایشَارِک أَحَداً فِی أَمْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَا إِلهَ غَیرُهُ.
پس ازاین تسبیح، دعا کند و بگوید:
یا مَنْ عَفَا عَنِ السَّیئاتِ وَلَمْ یجازِ بِهَا ارْحَمْ عَبْدَک یا اللّهُ، نَفْسِی نَفْسِی أَنَا عَبْدُک یا سَیدَاهُ، أَنَا عَبْدُک بَینَ یدَیک أَیا رَبَّاهُ، إِلهِی بِکینُونَتِک یا أَمَلَاهُ، یا رَحْمَانَاهُ یا غِیاثَاهُ، عَبْدُک عَبْدُک لَاحِیلَةَ لَهُ یا مُنْتَهی رَغْبَتَاهُ، یا مُجْرِی الدَّمِ فِی عُرُوقِی، یا سَیدَاهُ یا مَالِکاهُ، أَیا هُوَ أَیا هُوَ، یا رَبَّاهُ، عَبْدُک عَبْدُک لَا حِیلَةَ لِی وَلَا غِنی بِی عَنْ نَفْسِی، وَلَا أَسْتَطِیعُ لَهَا ضَرّاً وَلَا نَفْعاً، وَلَا أَجِدُ مَنْ أُصَانِعُهُ، تَقَطَّعَتْ أَسْبَابُ الْخَدَائِعِ عَنِّی، وَ اضْمَحَلَّ کلُّ مَظْنُونٍ عَنِّی، أَفْرَدَنِی الدَّهْرُ إِلَیک فَقُمْتُ بَینَ یدَیک هذَا الْمَقامَ، یا إِلهِی بِعِلْمِک کانَ هذَا کلُّهُ فَکیفَ أَنْتَ صَانِعٌ بِی؟ وَلَیتَ شِعْرِی کیفَ تَقُولُ لِدُعَائِی؟ أَتَقُولُ نَعَمْ أَمْ تَقُولُ لَا؟
فَإنْ قُلْتَ: لَا، فَیا وَیلِی یا وَیلِی یا وَیلِی، یا عَوْلِی یا عَوْلِی یا عَوْلِی، یا شِقْوَتِی یا شِقْوَتِی یا شِقْوَتِی، یا ذُلِّی یا ذُلِّی یا ذُلِّی، إِلَی مَنْ؟ وَمِمَّنْ؟ أَوْ عِنْدَ مَنْ؟ أَوْ کیفَ؟ أَوْ مَاذَا؟ أَوْ إِلی أَی شَیءٍ أَلْجَأُ؟ وَمَنْ أَرْجُو؟ وَمَنْ یجُودُ عَلَی بِفَضْلِهِ حِینَ تَرْفُضُنِی یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ؟ وَ إِنْ قُلْتَ نَعَمْ، کمَا هُوَ الظَّنُّ بِک، وَالرَّجَاءُ لَک، فَطُوبَی لِی أَنَا السَّعِیدُ وَ أَنَا الْمَسْعُودُ، فَطُوبَی لِی وَأَنَا الْمَرْحُومُ؛
یا مُتَرَحِّمُ یا مُتَرَئِّفُ یا مُتَعَطِّفُ یا مُتَجَبِّرُ یا مُتَمَلِّک یا مُقْسِطُ، لَا عَمَلَ لِی أَبْلُغُ بِهِ نَجَاحَ حَاجَتِی، أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِی جَعَلْتَهُ فِی مَکنُونِ غَیبِک وَاسْتَقَرَّ عِنْدَک فَلَا یخْرُجُ مِنْک إِلَی شَیءٍ سِوَاک، أَسْأَلُک بِهِ وَبِک وَبِهِ فَإنَّهُ أَجَلُّ وَأَشْرَفُ أَسْمائِک، لَاشَیءَ لِی غَیرُ هذَا وَلَا أَحَدَ أَعْوَدُ عَلَی مِنْک، یا کینُونُ یا مُکوِّنُ، یا مَنْ عَرَّفَنِی نَفْسَهُ، یا مَنْ أَمَرَنِی بِطَاعَتِهِ، یا مَنْ نَهَانِی عَنْ مَعْصِیتِهِ، وَ یا مَدْعُوُّ یا مَسْؤُولُ، یا مَطْلُوباً إِلَیهِ رَفَضْتُ وَصِیتَک الَّتِی أَوْصَیتَنِی وَلَمْ أُطِعْک، وَلَوْ أَطَعْتُک فِیما أَمَرْتَنِی لَکفَیتَنِی مَا قُمْتُ إِلَیک فِیهِ، وَأَنَا مَعَ مَعْصِیتِی لَک راجٍ فَلَا تَحُلْ بَینِی وَبَینَ مَا رَجَوْتُ؛
یا مُتَرَحِّماً لِی أَعِذْنِی مِنْ بَینِ یدَی وَمِنْ خَلْفِی وَمِنْ فَوْقِی وَمِنْ تَحْتِی، وَمِنْ کلِّ جِهَاتِ الْإِحَاطَةِ بِی. اللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ سَیدِی، وَبِعَلِی وَ لِیی، وَبِالْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ عَلَیهِمُ السَّلامُ اجْعَلْ عَلَینا صَلَواتِک وَرَأْفَتَک وَرَحْمَتَک، وَأَوْسِعْ عَلَینَا مِنْ رِزْقِک، وَاقْضِ عَنَّا الدَّینَ وَجَمِیعَ حَوَائِجِنا یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
پس ازآن، حضرت فرمود: هرکه این نماز را بجا آورد و این دعا را بخواند، چون از آن فارغ شود، بین او و خداوند گناهی نماند جز آنکه آمرزیده شود.
نویسنده گوید: احادیث بسیاری در فضیلت خواندن این چهار رکعت نماز، در شب و روز جمعه وارد شده است و اگر پس از نماز بگوید:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی النَّبِی الْعَرَبِی وَآلِهِ.
در حدیث آمده است: که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود و مانند کسی شود که «دوازده مرتبه» قرآن را ختم کرده باشد و حق تعالی گرسنگی و تشنگی قیامت را از او بردارد.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت جعفر طیار (ع)
این نماز که اکسیر اعظم و کبریت احمر است و به سندهای بسیار معتبر با فضیلت فراوان-که مهم ترین آن آمرزش گناهان بزرگ است ـ روایت شده است و بهترین زمان برای بجا آوردن آن، آغاز روز جمعه است؛
و آن چهار رکعت است با دو تشهد و دو سلام که در رکعت اوّل پس از سوره «حمد»، سوره «زِلزال» و در رکعت دوّم بعد از سوره «حمد»، سوره «وَالْعادِیات» و در رکعت سوم پس از سوره «حمد»، سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ» و در رکعت چهارم بعد از سوره «حمد» «یک بار» سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده می شود و در هر رکعت پس از تمام شدن سوره «حمد» و سوره های یادشده، «پانزده بار» گفته می شود:
سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ.
و در رکوع نیز همین تسبیحات «ده بار» و پس از برخاستن از رکوع «ده بار» و در سجده اوّل «ده بار» و پس از سر برداشتن از سجده «ده بار» و در سجده دوم «ده بار» و پس از سجده، پیش از برخاستن برای انجام رکعت دوم «ده بار» گفته می شود و این ترتیب در هر چهار رکعت رعایت می گردد که مجموع تسبیحات به «سیصد» می رسد.
شیخ کلینی از ابو سعید مدائنی روایت کرده است: که امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: آیا نمی خواهی ذکری را به تو تعلیم دهم که آن را در نماز جعفر بخوانی؟ گفتم: آری می خواهم.
فرمود: هنگامی که در رکعت چهارم به آخرین سجده نماز رسیدی و از تسبیحات فارغ شدی بگو:
سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَکرَّمَ بِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَاینْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصی کلَّ شَیءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ ذِی الْمَنِّ وَالنِّعَمِ، سُبْحانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَالْکرَمِ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِک، وَمُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کتابِک، وَاسْمِک الْأَعْظَمِ وَکلِماتِک التَّامَّةِ الَّتِی تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَافْعَلْ بِی کذا وَکذا.
شیخ طوسی و سید ابن طاووس از مفضل بن عمر روایت کرده اند که گفت: روزی امام صادق(علیه السلام) را دیدم که نماز جعفر خواندند و پس از نماز دست ها را بلند کردند و این دعا را خواندند:
«یَا رَبِّ یَا رَبِّ» به اندازه ای که یک نفس اجازه دهد، «یَا رَبَّاهُ یَا رَبَّاهُ» به قدر یک نفس، «رَبِّ رَبِّ» به اندازه یک نفس، «یَا اللّهُ یَا اللّهُ» باز هم به قدر یک نفس، «یَا حَیُّ یَا حَیُّ» همپای یک نفس، «یَا رَحِیمُ یَا رَحِیمُ» باز هم به اندازه یک نفس، « یَا رَحْمنُ یَا رَحْمنُ» «هفت بار»، «یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» «هفت بار»، سپس این دعا را خواندند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِک، وَأَنْطِقُ بِالثَّناءِ عَلَیک، وَاُمَجِّدُک وَلَا غَایةَ لِمَدْحِک، وَأُثْنِی عَلَیک وَمَنْ یبْلُغُ غایةَ ثَنَائِک وَأَمَدَ مَجْدِک، وَأَنَّی لِخَلِیقَتِک کنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِک، وَأَی زَمَنٍ لَمْ تَکنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِک، مَوْصُوفاً بِمَجْدِک، عَوَّاداً عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِک، تَخَلَّفَ سُکانُ أَرْضِک عَنْ طَاعَتِک، فَکنْتَ عَلَیهِمْ عَطُوفاً بِجُودِک، جَوَاداً بِفَضْلِک، عَوَّاداً بِکرَمِک، یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکرامِ.
پس حضرت فرمود: ای مفضّل هرگاه تو را حاجت ضروری پیش آید نماز جعفر را بخوان و این دعا را قرائت کن و حاجتت را از خداوند بخواه که به خواست خدا برآورده می شود.
نویسنده گوید: شیخ طوسی برای برآورده شدن حاجت از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار و چون روز پنجشنبه به آخر رسد به ده مسکین، هر مسکینی یک مُدّ [به مقدار تقریبی 10 سیر] طعام صدقه بده؛ و در آغاز روز جمعه غسل کن و به محراب برو و نماز جناب جعفر را بخوان، آنگاه زانوها را برهنه ساز و بر زمین بگذار و بگو:
یا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ، وَسَتَرَ الْقَبِیحَ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ، وَلَمْ یهْتِک السِّتْرَ، یا عَظِیمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجَاوُزِ، یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالرَّحْمَةِ، یا صَاحِبَ کلِّ نَجْوَی، وَمُنْتَهَی کلِّ شَکوَی، یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ، یا کرِیمَ الصَّفْحِ، یا عَظِیمَ الْمَنِّ، یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِهَا؛
یا رَبَّاهْ یا رَبَّاهْ یا رَبَّاهْ، «ده مرتبه»
ای پروردگار
یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ «ده مرتبه»
ای خدا
یا سیداهُ یا سیداهُ «ده مرتبه»
ای سرور
یا مولایاهُ، یا مولایاهُ «ده مرتبه»
ای مولا
یا رَجَاءاهُ «ده مرتبه»
ای امید
یا غِیاثَاهُ «ده مرتبه»
ای پناه
یا غَایةَ رَغْبَتَاهُ «ده مرتبه»
ای نهایت رغبت
یا رَحْمنُ «ده مرتبه»
ای بخشاینده
یا رَحِیمُ «ده مرتبه»
ای مهربان
یا مُعْطِی الْخَیرَاتِ «ده مرتبه»
ای عطابخش
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کثِیراً طَیباً کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِک«ده مرتبه»
درود فراوان و پاکیزه بر محمّد و خاندان محمّد فرست، همچون بهترین درودها که بر بنده ای از بندگان خود فرستی
و حاجت خود را بطلب.
نویسنده گوید: درباره روزه این سه روز و بجا آوردن دو رکعت نماز مستحب به هنگام ظهر روز جمعه، برای برآورده شدن حاجت، روایات بسیاری وارد شده است.
و آن چهار رکعت است با دو تشهد و دو سلام که در رکعت اوّل پس از سوره «حمد»، سوره «زِلزال» و در رکعت دوّم بعد از سوره «حمد»، سوره «وَالْعادِیات» و در رکعت سوم پس از سوره «حمد»، سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ» و در رکعت چهارم بعد از سوره «حمد» «یک بار» سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده می شود و در هر رکعت پس از تمام شدن سوره «حمد» و سوره های یادشده، «پانزده بار» گفته می شود:
سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ.
و در رکوع نیز همین تسبیحات «ده بار» و پس از برخاستن از رکوع «ده بار» و در سجده اوّل «ده بار» و پس از سر برداشتن از سجده «ده بار» و در سجده دوم «ده بار» و پس از سجده، پیش از برخاستن برای انجام رکعت دوم «ده بار» گفته می شود و این ترتیب در هر چهار رکعت رعایت می گردد که مجموع تسبیحات به «سیصد» می رسد.
شیخ کلینی از ابو سعید مدائنی روایت کرده است: که امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: آیا نمی خواهی ذکری را به تو تعلیم دهم که آن را در نماز جعفر بخوانی؟ گفتم: آری می خواهم.
فرمود: هنگامی که در رکعت چهارم به آخرین سجده نماز رسیدی و از تسبیحات فارغ شدی بگو:
سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَکرَّمَ بِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَاینْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصی کلَّ شَیءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ ذِی الْمَنِّ وَالنِّعَمِ، سُبْحانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَالْکرَمِ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِک، وَمُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کتابِک، وَاسْمِک الْأَعْظَمِ وَکلِماتِک التَّامَّةِ الَّتِی تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَافْعَلْ بِی کذا وَکذا.
شیخ طوسی و سید ابن طاووس از مفضل بن عمر روایت کرده اند که گفت: روزی امام صادق(علیه السلام) را دیدم که نماز جعفر خواندند و پس از نماز دست ها را بلند کردند و این دعا را خواندند:
«یَا رَبِّ یَا رَبِّ» به اندازه ای که یک نفس اجازه دهد، «یَا رَبَّاهُ یَا رَبَّاهُ» به قدر یک نفس، «رَبِّ رَبِّ» به اندازه یک نفس، «یَا اللّهُ یَا اللّهُ» باز هم به قدر یک نفس، «یَا حَیُّ یَا حَیُّ» همپای یک نفس، «یَا رَحِیمُ یَا رَحِیمُ» باز هم به اندازه یک نفس، « یَا رَحْمنُ یَا رَحْمنُ» «هفت بار»، «یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» «هفت بار»، سپس این دعا را خواندند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِک، وَأَنْطِقُ بِالثَّناءِ عَلَیک، وَاُمَجِّدُک وَلَا غَایةَ لِمَدْحِک، وَأُثْنِی عَلَیک وَمَنْ یبْلُغُ غایةَ ثَنَائِک وَأَمَدَ مَجْدِک، وَأَنَّی لِخَلِیقَتِک کنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِک، وَأَی زَمَنٍ لَمْ تَکنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِک، مَوْصُوفاً بِمَجْدِک، عَوَّاداً عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِک، تَخَلَّفَ سُکانُ أَرْضِک عَنْ طَاعَتِک، فَکنْتَ عَلَیهِمْ عَطُوفاً بِجُودِک، جَوَاداً بِفَضْلِک، عَوَّاداً بِکرَمِک، یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکرامِ.
پس حضرت فرمود: ای مفضّل هرگاه تو را حاجت ضروری پیش آید نماز جعفر را بخوان و این دعا را قرائت کن و حاجتت را از خداوند بخواه که به خواست خدا برآورده می شود.
نویسنده گوید: شیخ طوسی برای برآورده شدن حاجت از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار و چون روز پنجشنبه به آخر رسد به ده مسکین، هر مسکینی یک مُدّ [به مقدار تقریبی 10 سیر] طعام صدقه بده؛ و در آغاز روز جمعه غسل کن و به محراب برو و نماز جناب جعفر را بخوان، آنگاه زانوها را برهنه ساز و بر زمین بگذار و بگو:
یا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ، وَسَتَرَ الْقَبِیحَ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ، وَلَمْ یهْتِک السِّتْرَ، یا عَظِیمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجَاوُزِ، یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالرَّحْمَةِ، یا صَاحِبَ کلِّ نَجْوَی، وَمُنْتَهَی کلِّ شَکوَی، یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ، یا کرِیمَ الصَّفْحِ، یا عَظِیمَ الْمَنِّ، یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِهَا؛
یا رَبَّاهْ یا رَبَّاهْ یا رَبَّاهْ، «ده مرتبه»
ای پروردگار
یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ «ده مرتبه»
ای خدا
یا سیداهُ یا سیداهُ «ده مرتبه»
ای سرور
یا مولایاهُ، یا مولایاهُ «ده مرتبه»
ای مولا
یا رَجَاءاهُ «ده مرتبه»
ای امید
یا غِیاثَاهُ «ده مرتبه»
ای پناه
یا غَایةَ رَغْبَتَاهُ «ده مرتبه»
ای نهایت رغبت
یا رَحْمنُ «ده مرتبه»
ای بخشاینده
یا رَحِیمُ «ده مرتبه»
ای مهربان
یا مُعْطِی الْخَیرَاتِ «ده مرتبه»
ای عطابخش
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کثِیراً طَیباً کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِک«ده مرتبه»
درود فراوان و پاکیزه بر محمّد و خاندان محمّد فرست، همچون بهترین درودها که بر بنده ای از بندگان خود فرستی
و حاجت خود را بطلب.
نویسنده گوید: درباره روزه این سه روز و بجا آوردن دو رکعت نماز مستحب به هنگام ظهر روز جمعه، برای برآورده شدن حاجت، روایات بسیاری وارد شده است.
مفاتیح الجنان : بعضی از دعاهای مشهور
دعاى مجیر
این دعا در بین دعاها از جایگاه بلندی برخوردار است که از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده و دعایی است که جبرئیل برای آن حضرت هنگامی که در مقام ابراهیم مشغول نماز بود آورد و کفعمی در «بلد الامین» و «مصباح» این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره دارد، از جمله اینکه:
هر که این دعا را در «ایام البیض» [روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگ های درختان و ریگ های بیابان باشد؛ و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و برطرف شدن غم و اندوه سودمند است؛ و دعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحانَک یا اللّهُ، تَعالَیتَ یا رَحْمنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَحِیمُ، تَعالَیتَ یا کرِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیر. سُبْحانَک یا مَلِک، تَعالَیتَ یامالِک، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قُدُّوسُ، تَعالَیتَ یا سَلامُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُؤْمِنُ، تَعالَیتَ یا مُهَیمِنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاعَزِیزُ، تَعالَیتَ یاجَبَّارُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُتَکبِّرُ، تَعالَیتَ یا مُتَجَبِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا خالِقُ، تَعالَیتَ یا بارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یامُصَوِّرُ، تَعالَیتَ یا مُقَدِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاهادِی، تَعالَیتَ یا باقِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَهَّابُ، تَعالَیتَ یا تَوَّابُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک ی افَتَّاحُ، تَعالَیتَ یا مُرْتاحُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یاسَیدِی، تَعالَیتَ یامَوْلای، أَجِرْنا مِنَ النَّارِیامُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَرِیبُ، تَعالَیتَ یا رَقِیبُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُبْدِئُ، تَعالَیتَ یا مُعِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَمِیدُ، تَعالَیتَ یا مَجِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا قَدِیمُ، تَعالَیتَ یا عَظِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا غَفُورُ، تَعالَیتَ یا شَکورُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا شَاهِدُ، تَعالَیتَ یا شَهِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاحَنَّانُ، تَعالَیتَ یا مَنَّانُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا بَاعِثُ، تَعالَیتَ یا وَارِثُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُحْیی، تَعالَیتَ یا مُمِیتُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا شَفِیقُ، تَعالَیتَ یا رَفِیقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا أَنِیسُ، تَعالَیتَ یا مُؤْنِسُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا جَلِیلُ، تَعالَیتَ یا جَمِیلُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا خَبِیرُ، تَعالَیتَ یا بَصِیرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَفِی، تَعالَیتَ یا مَلِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مَعْبُودُ، تَعالَیتَ یا مَوْجُودُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا غَفَّارُ، تَعَالَیتَ یا قَهَّارُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مَذْکورُ، تَعالَیتَ یا مَشْکورُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاجَوادُ، تَعالَیتَ یا مَعاذُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاجَمالُ، تَعالَیتَ یاجَلالُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا سَابِقُ، تَعالَیتَ یا رَازِقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا صَادِقُ، تَعالَیتَ یا فَالِقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا سَمِیعُ، تَعالَیتَ یا سَرِیعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَفِیعُ، تَعالَیتَ یا بَدِیعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَعَّالُ، تَعالَیتَ یا مُتَعالٍ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَاضِی، تَعالَیتَ یا رَاضِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَاهِرُ، تَعالَیتَ یا طَاهِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَالِمُ، تَعالَیتَ یا حَاکمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا دائِمُ، تَعالَیتَ یا قائِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَاصِمُ، تَعالَیتَ یا قاسِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یاغَنِی، تَعالَیتَ یا مُغْنِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَفِی، تَعالَیتَ یا قَوِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاکافِی، تَعالَیتَ یا شَافِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقَدِّمُ، تَعالَیتَ یا مُؤَخِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا أَوَّلُ، تَعالَیتَ یا آخِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا ظَاهِرُ، تَعالَیتَ یا بَاطِنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَجَاءُ، تَعالَیتَ یا مُرْتَجی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاذَا الْمَنِّ، تَعالَیتَ یا ذَا الطَّوْلِ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاحَی، تَعالَیتَ یا قَیومُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا واحِدُ، تَعالَیتَ یا أَحَدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا سَیدُ، تَعالَیتَ یا صَمَدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَدِیرُ، تَعالَیتَ یا کبِیرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَالِی، تَعالَیتَ یا مُتَعَالِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا عَلِی، تَعالَیتَ یا أَعْلی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَلِی، تَعالَیتَ یا مَوْلی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ذارِئُ، تَعالَیتَ یا بَارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا خَافِضُ، تَعالَیتَ یا رَافِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقْسِطُ، تَعالَیتَ یا جَامِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مُعِزُّ، تَعالَیتَ یا مُذِلُّ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَافِظُ، تَعالَیتَ یا حَفِیظُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قادِرُ، تَعالَیتَ یا مُقْتَدِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَلِیمُ، تَعالَیتَ یا حَلِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا حَکمُ، تَعالَیتَ یا حَکیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُعْطِی، تَعالَیتَ یا مانِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ضَارُّ، تَعالَیتَ یا نَافِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُجِیبُ، تَعالَیتَ یا حَسِیبُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عادِلُ، تَعالَیتَ یا فاصِلُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا لَطِیفُ، تَعالَیتَ یا شَرِیفُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَبُّ، تَعالَیتَ یا حَقُّ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مَاجِدُ، تَعالَیتَ یا وَاحِدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَفُوُّ، تَعالَیتَ یا مُنْتَقِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا واسِعُ، تَعالَیتَ یا مُوَسِّعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا رَؤُوفُ، تَعالَیتَ یا عَطُوفُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَرْدُ، تَعالَیتَ یا وِتْرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقِیتُ، تَعالَیتَ یا مُحِیطُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَکیلُ، تَعالَیتَ یاعَدْلُ، أَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُبِینُ، تَعالَیتَ یا مَتِینُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا بَرُّ، تَعالَیتَ یا وَدُودُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا رَشِیدُ، تَعالَیتَ یا مُرْشِدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا نُورُ، تَعالَیتَ یا مُنَوِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا نَصِیرُ، تَعالَیتَ یا نَاصِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا صَبُورُ، تَعالَیتَ یا صَابِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُحْصِی، تَعالَیتَ یا مُنْشِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحَانَک یا سُبْحَانُ، تَعالَیتَ یا دَیانُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ سُبْحانَک یا مُغِیثُ، تَعالَیتَ یا غِیاثُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَاطِرُ، تَعالَیتَ یا حَاضِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ذَا الْعِزِّ وَالْجَمَالِ، تَبارَکتَ یا ذَا الْجَبَرُوتِ وَالْجَلَالِ، سُبْحانَک لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ حَسْبُنا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ، وَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
هر که این دعا را در «ایام البیض» [روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگ های درختان و ریگ های بیابان باشد؛ و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و برطرف شدن غم و اندوه سودمند است؛ و دعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحانَک یا اللّهُ، تَعالَیتَ یا رَحْمنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَحِیمُ، تَعالَیتَ یا کرِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیر. سُبْحانَک یا مَلِک، تَعالَیتَ یامالِک، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قُدُّوسُ، تَعالَیتَ یا سَلامُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُؤْمِنُ، تَعالَیتَ یا مُهَیمِنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاعَزِیزُ، تَعالَیتَ یاجَبَّارُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُتَکبِّرُ، تَعالَیتَ یا مُتَجَبِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا خالِقُ، تَعالَیتَ یا بارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یامُصَوِّرُ، تَعالَیتَ یا مُقَدِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاهادِی، تَعالَیتَ یا باقِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَهَّابُ، تَعالَیتَ یا تَوَّابُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک ی افَتَّاحُ، تَعالَیتَ یا مُرْتاحُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحانَک یاسَیدِی، تَعالَیتَ یامَوْلای، أَجِرْنا مِنَ النَّارِیامُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَرِیبُ، تَعالَیتَ یا رَقِیبُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُبْدِئُ، تَعالَیتَ یا مُعِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَمِیدُ، تَعالَیتَ یا مَجِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا قَدِیمُ، تَعالَیتَ یا عَظِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا غَفُورُ، تَعالَیتَ یا شَکورُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا شَاهِدُ، تَعالَیتَ یا شَهِیدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاحَنَّانُ، تَعالَیتَ یا مَنَّانُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا بَاعِثُ، تَعالَیتَ یا وَارِثُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُحْیی، تَعالَیتَ یا مُمِیتُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا شَفِیقُ، تَعالَیتَ یا رَفِیقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا أَنِیسُ، تَعالَیتَ یا مُؤْنِسُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا جَلِیلُ، تَعالَیتَ یا جَمِیلُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا خَبِیرُ، تَعالَیتَ یا بَصِیرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَفِی، تَعالَیتَ یا مَلِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مَعْبُودُ، تَعالَیتَ یا مَوْجُودُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا غَفَّارُ، تَعَالَیتَ یا قَهَّارُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مَذْکورُ، تَعالَیتَ یا مَشْکورُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاجَوادُ، تَعالَیتَ یا مَعاذُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاجَمالُ، تَعالَیتَ یاجَلالُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا سَابِقُ، تَعالَیتَ یا رَازِقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا صَادِقُ، تَعالَیتَ یا فَالِقُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا سَمِیعُ، تَعالَیتَ یا سَرِیعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَفِیعُ، تَعالَیتَ یا بَدِیعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَعَّالُ، تَعالَیتَ یا مُتَعالٍ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَاضِی، تَعالَیتَ یا رَاضِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَاهِرُ، تَعالَیتَ یا طَاهِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَالِمُ، تَعالَیتَ یا حَاکمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا دائِمُ، تَعالَیتَ یا قائِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَاصِمُ، تَعالَیتَ یا قاسِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یاغَنِی، تَعالَیتَ یا مُغْنِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَفِی، تَعالَیتَ یا قَوِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاکافِی، تَعالَیتَ یا شَافِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقَدِّمُ، تَعالَیتَ یا مُؤَخِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا أَوَّلُ، تَعالَیتَ یا آخِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا ظَاهِرُ، تَعالَیتَ یا بَاطِنُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَجَاءُ، تَعالَیتَ یا مُرْتَجی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاذَا الْمَنِّ، تَعالَیتَ یا ذَا الطَّوْلِ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یاحَی، تَعالَیتَ یا قَیومُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا واحِدُ، تَعالَیتَ یا أَحَدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا سَیدُ، تَعالَیتَ یا صَمَدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قَدِیرُ، تَعالَیتَ یا کبِیرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَالِی، تَعالَیتَ یا مُتَعَالِی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا عَلِی، تَعالَیتَ یا أَعْلی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَلِی، تَعالَیتَ یا مَوْلی، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ذارِئُ، تَعالَیتَ یا بَارِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا خَافِضُ، تَعالَیتَ یا رَافِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقْسِطُ، تَعالَیتَ یا جَامِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مُعِزُّ، تَعالَیتَ یا مُذِلُّ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا حَافِظُ، تَعالَیتَ یا حَفِیظُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا قادِرُ، تَعالَیتَ یا مُقْتَدِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَلِیمُ، تَعالَیتَ یا حَلِیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا حَکمُ، تَعالَیتَ یا حَکیمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُعْطِی، تَعالَیتَ یا مانِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ضَارُّ، تَعالَیتَ یا نَافِعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُجِیبُ، تَعالَیتَ یا حَسِیبُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عادِلُ، تَعالَیتَ یا فاصِلُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا لَطِیفُ، تَعالَیتَ یا شَرِیفُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا رَبُّ، تَعالَیتَ یا حَقُّ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا مَاجِدُ، تَعالَیتَ یا وَاحِدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا عَفُوُّ، تَعالَیتَ یا مُنْتَقِمُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا واسِعُ، تَعالَیتَ یا مُوَسِّعُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا رَؤُوفُ، تَعالَیتَ یا عَطُوفُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَرْدُ، تَعالَیتَ یا وِتْرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُقِیتُ، تَعالَیتَ یا مُحِیطُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا وَکیلُ، تَعالَیتَ یاعَدْلُ، أَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُبِینُ، تَعالَیتَ یا مَتِینُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا بَرُّ، تَعالَیتَ یا وَدُودُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا رَشِیدُ، تَعالَیتَ یا مُرْشِدُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ، سُبْحانَک یا نُورُ، تَعالَیتَ یا مُنَوِّرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ؛
سُبْحانَک یا نَصِیرُ، تَعالَیتَ یا نَاصِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا صَبُورُ، تَعالَیتَ یا صَابِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا مُحْصِی، تَعالَیتَ یا مُنْشِئُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یامُجِیرُ. سُبْحَانَک یا سُبْحَانُ، تَعالَیتَ یا دَیانُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ سُبْحانَک یا مُغِیثُ، تَعالَیتَ یا غِیاثُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا فَاطِرُ، تَعالَیتَ یا حَاضِرُ، أَجِرْنا مِنَ النَّارِ یا مُجِیرُ. سُبْحانَک یا ذَا الْعِزِّ وَالْجَمَالِ، تَبارَکتَ یا ذَا الْجَبَرُوتِ وَالْجَلَالِ، سُبْحانَک لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ حَسْبُنا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ، وَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب
اعمال شب سیزدهم ماه رجب
بدان که مستحب است در هر یک از ماه رجب و شعبان و رمضان آنکه در شب سیزدهم دو رکعت نماز بگزارند در هر رکعت «حمد» یک مرتبه و «یس و تبارک الملک و توحید» بخوانند و در شب چهاردهم چهار رکعت به دو سلام به همین کیفیت و در شب پانزدهم شش رکعت به سه سلام به همین کیفیت از حضرت صادق علیه السلام مروی است که هر که چنین کند جمیع فضیلت این سه ماه را دریابد و جمیع گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود.