عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۶
لعل تو ز لطف صورت جان دارد
خطت صفت مهر سلیمان دارد
وین طرفه که با مهر سلیمان زلفت
دیویست که باد را بفرمان دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۹
شب گر چه ز روشنی جدایی دارد
او را دو طرف بروشنایی دارد
بیگانه ز حال دل منم ورنه دلم
دیریست که با تو آشنایی دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۱
گفتم که چو مست شد مرا ناز آرد
گر بوسه زنم برایگان بگذارد
افسوس که همچو نرگس آن بینایی
مست است و هنوز چشم زر می دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۲
چون رنگ رخ تو گل ببازار آرد
در شهر بسی شور پدیدار آرد
گر یاد قدت کنم بر سرو سهی
از شوق چو گلبن همه دل بار آرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۳
عشق تو گرم چه غم فراوان آرد
نندیشم اگر هزار چندان آرد
یا کار غمت بسر برم مردانه
با عشق تو روز من بپایان آرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۴
زلفت که دلم را بفغان می آرد
از دل سیهی مرا بجان می آرد
هر کجا که حدیثی ز درازی گویند
او سر ز فضولی بمیان می ارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۵
مهر تو نشان آب و گل می ببرد
رخسار تو رونق چگل می ببرد
وان هندوی زلفت تو بچابک دستی
ناگه زمیان چشم دل می ببرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۶
نام تو مرا چو بر زبان می گذرد
صد چشمۀ نوش در دهان می گذرد
گفتی که چگونه می گذاری بی من؟
ناگفته بهست قصه ، هان می گذرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۸
دیوان بگناه تو سفید باید کرد
وز بهر تو دین و دل تبه باید کرد
تا حاصلش آن بود که از دور مرا
دزدیده بروی تو نگه باید کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
یارم ز جفا هیچ رها کرد؟ نکرد
یک وعده که فرمود وفا کرد ؟ نکرد
هر تیر که چشم مستش انداخت بمن
گویی بخطا یکی خطا کرد؟ نکرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۵
تا این دل محنت زده آهنگ تو کرد
جان در سر کار رخ گل رنگ تو کرد
خود می داند که تنگ روزیست دلم
زان روی طمع در دهن تنگ تو کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۶
با من سر زلفش ار پریشانی کرد
دوشم لب او ببوسه مهمانی کرد
لب بر لب من نهاد و در خواب شدم
گفتا تو شکر خواب چنین دانی کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۷
آن غنچۀ گل که طبع خرّم آورد
در دیدۀ نازنین را از آن نم آورد
کامروز صباش بریکی دم آورد
برگی که بخون دل فراهم آورد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۱
دل را زرخ خوب تو می نگزیرد
چون زلف تو زان قرار می نپذیرد
از کژ طبعی که مردم دیدۀ تست
از چشم خوشت کناره یی می گیرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
نه عقل ز کار من شماری گیرد
نه در دل من صبر قراری گیرد
اشکی که بخون جگرش پروردم
هر لحظه ز چشم من کناری گیرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۴
عاشقی که بیاد روی دلبر میرود
هر دم زدنی بذرق دیگر میرد
شمعی همه شب در آن هوس زنده کند
تا صبحدمی پیش رخ خور میرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
شمعم که چو باد هوسم بر سر زد
بر تارک من افسر خاکستر زد
آب از چشمم دست بدامن درزد
و آتش ز دلم سر بگریبان برزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
بر سوز دل من دل آتش سوزد
آب از نم چشم من تری اندوزد
شب تیرگی از روز سیاهم توزد
غم ناخوشی از حالت من آموزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۱
گفتی که دلت چند پیاپی سوزد
بیچاره نه آتشست تا کی سوزد؟
ای نور دو چشم بنده بخشای بر آنک
با سنگ دلی دل تو بروی سوزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
باز این چشمم چه فتنه می انگیزد
کز دزدی و خون هیچ نمی پرهیزد
گاهی نظر از خوش پسری می دزدد
گه خون دلی برگذری می ریزد