عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۵
مشکین خطی از بعب تو بر می خیزد
سودا بشب از دل قمر می خیزد
دیدم که شکر ز شام خیزد بسیار
این شام عجب که از شکر می خیزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۶
تا با لب تو لبم هم دآواز نشد
وندر ره وصل با تو دمساز نشد
اگر گریه دو چشم من فراهم نامد
وز خنده دهان من زهم باز نششد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۷
گل خواست که چون روی تو زیبا باشد
وین خود چه خیالست و چه سودا باشد؟
حسنی باید چو حسن تو روز افزون
یک روز نکویی همه کس را باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۸
بسیار بدیدم و چو تو کم باشد
یاری که به رنج یار خرم باشد
نازک دل و زود سیر و بد پیوندی
زان وصل تو چون پیاله یک دم باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
نالیدن بلبل ار چه موزون باشد
از نالۀ او مرا جگر خون باشد
گل در بر بلبل این چنین می نالد
تو دور ز من نالۀ من چون باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۴
دل در پی دلبر بسفر خواهد شد
جان نیز برین عزم بدر خواهد شد
تا باز مرا ازو خبر خواهد شد
بس آب جوی دیده در خواهد شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۹
گه شانه زبان در خم گیسوت کشد
گه آینه روی سخت در روت کشد
باری که بود سرمه کت آید در چشم؟
یا وسمه که او کمان ابروت کشد؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۱
زلف تو دلم برد و بقصد جان شد
گفتم که بگیرمش زمن ترسان شد
در تاب شد از نخست و بر خود پیچید
پس خم زد و در زیر کله پنهان شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
با ذوق لب تو باده گر می کوشد
میدانم بیقین که خون رز می جوشد
نی نی که خود از شرم لبت دختر رز
رنگ آوردست و رخ بکف می پوشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
روی تو نقاب همچنان می پوشد
چون ابر که ماه آسمان می پوشد
چشمت ز کمان ابروان زیر نقاب
می اندازد تیر و کمان می پوشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۵
سحر بنفشه موی اگر بشکافد
با زلف تو آن به که ز خود کم لافد
چون چشم خوش تو هم نباشد نرگس
ورخود بکرشمه سیم در زر بافد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۰
بر یاد تو جان من چو دمساز آمد
چون چنگ همه رگم بآواز آمد
پیش سخنت حدیث گوهر کردم
بنگر تو که چون بروی من باز آمد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۱
انگام سحر باد صبا می آمد
ازوی بویی بس آشنا می آمد
پی می بردم که از کجا می آید
هم از سر زلف یار ما می امد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
دیدی که دگر بی رخ آن سرو بلند
آمد گل و بلبل بر او رخت افکند
ای بیهده گوی مست، بسیار مگوی
وی شوخ دهادن دریده، بر خویش مخند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۶
یارم چو سوار سوی میدان راند
از دشمن و دوست جان و دل بستاند
و آنجا که چو غمزه تیغ در گرداند
نه دوست رها کند نه دشمن ماند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
پروانۀ تو عمید اصلاً بنخواند
شمعی که تو افروخته بودی بنشاند
چندانکه درین باب سخن می گفتم
می راند مرا چون بزو یک بز بنراند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
چون کالبدم ز روح وا پردازند
در کنج یکی تیره مغاک اندازند
از یاد لب تو بر دهان آرد آب
هر کوزه که از خاک منش بر سازند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۴
وقتست که بلبل بگل آواز کند
این لابه در افزاید و آن ناز کند
بلبل بسخن مضاحک آغاز کند
تا گل بشکر خنده دهن باز کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۶
قلب صف عقل عقربی می شکند
بازار هلال غبغبت می شکند
چشمم زغمت نیک گهر ریز شدست
دریاب که ناموس لبت می شکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
با آنکه دلم ز وصل خرم نکند
یک ذره ز سرکشی خود کم نکند
از رشک حرام کرد بر چشمم خواب
تا دل طمع خیال ازو هم نکند