عبارات مورد جستجو در ۳۲۷۸ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۴۳
چو دست خود به دعا می پرست بردارد
به باغ گریه کنان تاک دست بردارد
دعای صبح بناگوش بی اثر شده است
دگر کسی به چه امید دست بردارد؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۵۹
کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد
که گل ز شاخ به تعظیم او پیاده نشد
هزار ناخن الماس ریشه کرد و هنوز
ز زلف طالع ما یک گره گشاده نشد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۸۲
دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بود
مشک این نافه سراسر جگر سوخته بود
چون صبا بیهده بر گرد چمن گردیدم
رزق من غنچه صفت در دلم اندوخته بود
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰۵
عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد
صید رمیده دست به هر کس نمی دهد
بی حاصلی است حاصل نیکی به بدگهر
آبی که خورد ریگ روان پس نمی دهد
چون طفل خام، آرزوی بی تمیز ما
فرصت به هیچ میوه نارس نمی دهد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۸
نوازش می کند بی حاصلان را آسمان کمتر
به نخل بی ثمر دارد توجه باغبان کمتر
ز آه گرم من دل سخت تر گردید گردون را
چه حرف است این که از آتش شود زور کمان کمتر
ندارد در درازی کوتهی دست دراز من
به پا گر می دهم دردسر آن آستان کمتر
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۹
با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار؟
در روز ابر، بال هما را چه اعتبار؟
در کوی دوست نرخ دل از خاک کمترست
در صحن کعبه قبله نما را چه اعتبار؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۱۵
خدنگ او نظری دوخته است بر بالم
امید هست گشادی ز شست اقبالم
در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم
که غنچه شد گل پرواز در پر و بالم
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۵۳
بیا ای عشق جان پای در گل را به راه افکن
ز آه سردی آتش در دلم چون صبحگاه افکن
رگ خواب است از افسردگی ها رشته اشکم
به هویی این گرانخوابان غفلت را به راه افکن
ندارد راهی از افتادگی نزدیکتر دولت
چو یوسف خویش را در منزل اول به چاه افکن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۶۴
دستی که ریزشی نکند زیر خشت به
از کعبه ای که فیض نبخشد کنشت به
هر سطر، روزنامه آشفته خاطری است
گیسوی ماتمی ز خط سرنوشت به
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۲۳
بیا ای عشق جان پای در گل را به راه افکن
ز آه سردی آتش در دلم چون صبحگاه افکن
رگ خواب است از افسردگی ها رشته اشکم
به هویی این گرانخوابان غفلت را به راه افکن
ندارد راهی از افتادگی نزدیکتر دولت
چو یوسف خویش را در منزل اول به چاه افکن
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۴
دستی که ریزشی نکند زیر خشت به
از کعبه ای که فیض نبخشد کنشت به
هر سطر، روزنامه آشفته خاطری است
گیسوی ماتمی ز خط سرنوشت به
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۶۵
تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من
شاخ گل است زخم نمایان به چشم من
گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب
سوهان روح، سرو گلستان به چشم من
صبح دگر شود ز پی خواب غفلتم
خالی اگر کنند نمکدان به چشم من
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵
از دست کار رفته بود پیش، کار ما
در برگریز جوش زند نوبهار ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۴۰
از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت
از آفتاب، صبح حیات دوباره یافت
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۵۱
رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت
بوی امیدواری می آید از دهانت
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹۹
ز پیچ و تاب در دل به ما فراز نشد
چه حلقه ها که بر این در زدیم و باز نشد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۱۱
دل از سفید گشتن مو ناامید شد
عالم سیه به چشمم ازین پی سفید شد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۳۰
از شهد جهان جز غم و تشویش چه خیزد؟
از زاده زنبور به جز نیش چه خیزد؟
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۳۱
از موی چو کافور دلم بیت حزن شد
سررشته خوشحالی من تار کفن شد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۵۲
نجست ناوک آهی درست از شستم
به غبغب هدفی آشنا نشد دستم