عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۳
زاهد که و مسجد چه و محراب کجایی؟
عیدست و دم صبح می ناب کجایی؟
دریا ز حباب آبله پای طلب تست
نور نظر ای گوهر نایاب کجایی؟
بوی گل و شبنم نسزد کلبه ما را
صرصر تو کجا رفتی و سیلاب کجایی؟
حشرست و خدا داور و هنگامه به پایان
ای شکوه بی مهری احباب کجایی؟
آن شور که گرداب جگر داشت ندارد
ای لخت دل غرقه به خوناب کجایی؟
با گرمی هنگامه خواهش نشکیبم
آتش به شبستان زدم ای آب کجایی؟
چون نیست نمکسایی اشکم به فغانم
کای روشنی دیده بی خواب کجایی؟
غواصی اجزای نفس دیر ندارد
از دل ندمی داغ جگرتاب کجایی؟
شوری ست نواریزی تار نفسم را
پیدا نه ای ای جنبش مضراب کجایی؟
بنمای به گوساله پرستان ید بیضا
غالب به سخن صاحب فرتاب کجایی؟
عیدست و دم صبح می ناب کجایی؟
دریا ز حباب آبله پای طلب تست
نور نظر ای گوهر نایاب کجایی؟
بوی گل و شبنم نسزد کلبه ما را
صرصر تو کجا رفتی و سیلاب کجایی؟
حشرست و خدا داور و هنگامه به پایان
ای شکوه بی مهری احباب کجایی؟
آن شور که گرداب جگر داشت ندارد
ای لخت دل غرقه به خوناب کجایی؟
با گرمی هنگامه خواهش نشکیبم
آتش به شبستان زدم ای آب کجایی؟
چون نیست نمکسایی اشکم به فغانم
کای روشنی دیده بی خواب کجایی؟
غواصی اجزای نفس دیر ندارد
از دل ندمی داغ جگرتاب کجایی؟
شوری ست نواریزی تار نفسم را
پیدا نه ای ای جنبش مضراب کجایی؟
بنمای به گوساله پرستان ید بیضا
غالب به سخن صاحب فرتاب کجایی؟
غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۴
کافرم گر از تو باور باشدم غمخواریی
آزمند التفاتم کرده ذوق خواریی
از کنار دجله آتشخانه چندان دور نیست
کشتی ما بر شکستن زد درستان یاریی
شاد باش ای غم ز بیم مرگم ایمن ساختی
گشت صرف زندگانی، بود گر دشواریی
رشک نبود گر خدنگت جانب دشمن گرفت
در دم ساطور پنهانست زخم کاریی
برق از قهرت کباب بی محابا سوزیی
مرگ از لطفت هلاک دردمند آزاریی
با خرد گفتم چه باشد مرگ بعد از زندگی
گفت: هی خواب گرانی از پس بیداریی
ای دل از مطلب گذشتم دستگاهت را چه شد؟
شیونی، شوری، فغانی، اضطراری، زاریی
دارد انداز تسلسل در ضمیرم شوق دوست
همچو رقص ناله در کام و لب زنهاریی
دل نفس دزدید و خون گردید بخت چشم بین
کش به لعل و در توانگر کرده دزدافشاریی
زله بردار ظهوری باش غالب بحث چیست؟
در سخن درویشیی باید نه دکانداریی
آزمند التفاتم کرده ذوق خواریی
از کنار دجله آتشخانه چندان دور نیست
کشتی ما بر شکستن زد درستان یاریی
شاد باش ای غم ز بیم مرگم ایمن ساختی
گشت صرف زندگانی، بود گر دشواریی
رشک نبود گر خدنگت جانب دشمن گرفت
در دم ساطور پنهانست زخم کاریی
برق از قهرت کباب بی محابا سوزیی
مرگ از لطفت هلاک دردمند آزاریی
با خرد گفتم چه باشد مرگ بعد از زندگی
گفت: هی خواب گرانی از پس بیداریی
ای دل از مطلب گذشتم دستگاهت را چه شد؟
شیونی، شوری، فغانی، اضطراری، زاریی
دارد انداز تسلسل در ضمیرم شوق دوست
همچو رقص ناله در کام و لب زنهاریی
دل نفس دزدید و خون گردید بخت چشم بین
کش به لعل و در توانگر کرده دزدافشاریی
زله بردار ظهوری باش غالب بحث چیست؟
در سخن درویشیی باید نه دکانداریی
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷