عبارات مورد جستجو در ۴ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۷۱
معده را پر کرده‌‌‌یی دوش از خمیر و از فطیر
خواب آمد چشم پر شد کآنچه می‌جستی بگیر
بعد پرخوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث
یار بادنجان چه باشد؟ سرکه باشد یا که سیر
سوز اگر از روح خواهی خواجه کم کن لقمه را
گوز اگر مفتوح خواهی کاسه را در پیش گیر
ای خدا جان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش
تا نماند چون سگان مردار هر لقمه پذیر
وقت روزه از میان دل برآید ناله زار
بعد خوردن از ره زیرین گشاید پرده زیر
رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره‏
۳۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِذا سَأَلَکَ و چون پرسند ترا عِبادِی عَنِّی رهیکان من از من فَإِنِّی قَرِیبٌ من نزدیک ام، أُجِیبُ پاسخ میکنم دَعْوَةَ الدَّاعِ خواندن خواننده را. «اذا دعانی» هر گه که مرا خواند، فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی ایدون بادا که پاسخ کنند رهیکان من چون ایشان را فرمایم، وَ لْیُؤْمِنُوا بِی و بمن بگروند چون ایشان را خوانم. لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (۱۸۶) تا بر راستى و راه راست بمانند.
أُحِلَّ لَکُمْ... حلال کرده آمد شما را لَیْلَةَ الصِّیامِ در آن شب که دیگر روز آن روزه خواهید داشت الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُمْ رسیدن بزنان خویش هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ ایشان آرام شمااند وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ و شما آرام ایشانید عَلِمَ اللَّهُ بدید خدا و بدانست و خود دانسته بود أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ که شما کژ رفتید در خویشتن فَتابَ عَلَیْکُمْ توبه داد شما را بر آنچ کردید وَ عَفا عَنْکُمْ و عفو کرد شما را، فَالْآنَ از اکنون بَاشِرُوهُنَّ مى‏رسید بایشان، وَ ابْتَغُوا و مى‏جوئید ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ آنچ خداى شما را روزى نبشت، وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا و میخورید و مى‏آشامید حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ تا آن گه که پیدا شود شما را الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ تیغ روز مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ از دامن شب مِنَ الْفَجْرِ از بام که شکافد از شب، ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ پس آن گه روزه خویش تمام کنید تا شب، وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ و بزنان خود مى‏رسید وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تا معتکف باشید در مسجدها، تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ این اندازهاست که خداى نهاد در دین خویش فَلا تَقْرَبُوها گرد آن مگردید بدر گذاشتن کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ چنین پیدا میکند اللَّه آیاتِهِ لِلنَّاسِ نشانهاى پسند خویش مردمان را لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (۱۸۷) تا از خشم و ناپسندى وى باز پرهیزند.
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۲۳۶ - وله ایضا
شبی به خوان تو حاضر شدم به ماه سیام
نخفت چشم من آن شب ز اشتیاق طعام
ز روز روزه نبد هیچ فرق آن شب را
ز بهر آنکه نیفتاد اتّفاق طعام
سحور نیز بوقت خودم نیاوردند
وصال روزه معیّن شد از فراق طعام
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۴۹ - صائم الدهر
طائم الدهر اسبکی دارم
که بده روز روزه نگشاید
روز چون یوز خسته میخسبد
شب چو سگ پاس درهمی پاید
در رکوعست سال و مه لیکن
گه گهی در سجود افزاید
پاره کاه آرزو کردست
مدتی رفت و بر نمی آید
روز عیدست و هر کسی لابد
بطعامی دهان بیالاید
گر تفضل کند خداوندم
پاره کاه و جوش فرماید
ورنه رخصت دهد که اندر شرع
روزه عید داشتن شاید