عبارات مورد جستجو در ۱۵ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۹ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ بدان که در عالم قیامت و میدان رستاخیز و مجمع سیاست و هیبت، بندگان خداى را کارهاى عظیم در پیش است، و مقامهاى مختلف: اوّل مقام دهشت و حیرت. دوم مقام سؤال و اظهار حجّت، و درخواست شهادت و بیّنت. سیوم مقام حساب و مناقشت. چهارم مقام تمیز و مفاصلت.
مقام اوّل را گفت: یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ. دوم را گفت: فَکَیْفَ إِذاجِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ
سیوم را گفت: وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ.
چهارم را گفت: فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ. امّا مقام سیاست و هیبت آنست که در بدو محشر ربّ العالمین خلق اوّلین و آخرین را از ابتداء آفرینش تا منتهى عالم، بیک نفخه اسرافیلى همه را در بسیط قیامت حاضر کند، سر و پاى برهنه، تشنه و گرسنه، سر در پیش افکنده، بکار خود درمانده، آفتاب گرم زیر سر فرو آمده، و نفس گرم و سوز دل در آن پیوسته، و آتش خجل و تشویر در جان افتاده، از زیر هر تار موى چشمه عرق روان شده. مصطفى (ص) گفت: کس بود که تا بدو زانو در عرق نشیند، کس بود که تا کمرگاه، کس بود که تا برابر گوش، و نزدیک آن بود که در عرق غرق شود. در آثار بیارند که بیم و اندوه بجایى رسد که یکى گوید: بار خدایا! برهان ما را ازین بیم، و ازین اندوه، خواه ببهشت خواه بدوزخ. سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند، نه طاقت خاموشى، نه زهره سخن گفتن، نه روى گریختن، نه جاى آرمیدن!
مؤمنان و کافران استاده مدهوش و حزین
دستها در کش زده، وز جامها عریان شده!
بانگ بردابرد و گیرا گیر باشد در قفا
بینى از پیشت جحیم و دوزخى غرّان شده!
آن گه گریستن بر خلق افتد، و چندان بگریند که بجاى اشک خون ریزند، و گویند: من یشفع لنا الى ربّنا حتّى یقضى بیننا؟ کیست که از بهر ما شفاعت کند بحضرت ذو الجلال تا حکم کند میان ما و کار برگزارد؟ رسول خدا گفت: آن ساعت خلق روى به آدم نهند، و گویند: اى آدم! تو آنى که اللَّه تعالى ترا بید صنعت خویش بیافرید، و با تو برابر سخن گفت، و ترا در بهشت بنشاند، و مسجود فریشتگان کرد.
چه بود که براى فرزندان شفاعت کنى باللّه، تا کار میان بندگان برگزارد؟! آدم گوید: من نه مرد این کارم، که من بخود درماندهام، روید بر نوح تا وى شفاعت کند. بر نوح روند جواب همان شنوند. بر ابراهیم روند جواب همان شنوند.
موسى و عیسى همان گویند. مصطفى (ص) گفت: آن گه بر من آیند، من برخیزم پیش عرش ملک بسجود درآیم، آن گه فرمان آید از حضرت عزّت که: یا محمد چه کار دارى؟ و چه خواهى؟ و خود عزّ جلاله داناتر بر آنچه من خواهم. گویم: بار خدایا ما را وعده شفاعت دادهاى در خلق خویش، اکنون میخواهم که ایشان را ازین انتظار و حیرت برهانى، و کار برگزارى و حکم کنى. ربّ العالمین گوید: قد شفعتک انا، آتیکم اقضى بینکم.
قال رسول اللَّه (ص): «فارجع، فأقف مع النّاس، فبینا نحن وقوف اذ سمعنا حسّا من السّماء شدیدا».
و فى الحدیث طول ذکرنا سیاقه فى سورة البقرة.
امّا مقام مسائلت و اقامت بیّنت بر بندگان آنست که ربّ العالمین در آن عرصه عظمى و انجمن کبرى، اوّل خطابى که با بندگان کند سؤال از ایشان کند، و اوّل سؤال از پیغامبران کند، و اوّل پیغامبرى که از وى سؤال کند نوح بود.
قال رسول اللَّه (ص): «اوّل من یدعى یوم القیامة نوح. فیقال له: هل بلّغت؟ فیقول: نعم یا ربّ انت اعلم. فیقال لقومه: هل بلّغکم نوح؟ فیقولون: ما اتانا من احد، و ما اتانا من نذیر. فیقول اللَّه تعالى له: یا نوح من یشهد لک؟ فیقول: یشهد لى محمد و امّته، فتأتون فتشهدون انّ نوحا قد بلّغ».
و آن گه هر پیغامبرى را که بقومى فرستاده بودند از وى این سؤال کنند، و امّت وى همان جواب دهند که امّت نوح دادند، و از پیغامبران کس باشد که میآید، و از امّت وى ده کس با وى باشند که بوى ایمان آورده بودند، و کس بود که پنج، کس بود که دو، و کس بود که یکى. لوط میآید و با وى دو دخترک وى باشند. پس آن گه ربّ العالمین پیغامبران را گوید: پیغام ۶۶رسانیدید؟ ایشان گویند رسانیدیم، و امّت ایشان انکار کنند. ربّ العالمین گواه خواهد. پیغامبران گویند: امّت محمد (ص) گواهان مااند بتبلیغ رسالت. آن گه فرمان آید که اى جبرئیل امّت محمد را حاضر کن، تا گواهى دهند که ما داور دادگرانیم، حکمى که کنیم بعد از ظهور حجّت و ثبوت شهادت کنیم. امّت محمد بیایند تا گواهى دهند. کافران گویند: شما پسینان بودید، از قصّه و داستان ما چه خبر داشتید که ما را ندیدید؟ ایشان گویند: ما در محکم تنزیل قرآن مجید خواندیم و دانستیم: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ، وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ. آن گه کافران تزکیت ایشان خواهند.
فرمان آید که: اى جبرئیل! محمد را حاضر کن تا اینان را تزکیت کند. جبرئیل برود و میکائیل و اسرافیل با وى، مصطفى (ص) را بر براق نشانند، با لواء کرامت، و تاج ولایت، ابو بکر بر راست او، و عمر بر چپ او، و عثمان از پس، و على (ع) از پیش. منبرى نهاده از یاقوت سرخ برابر عرش مجید. مصطفى (ص) بمنبر برآید از حضرت عزّت ندا آید که: اى محمد! انبیاء دعوى کردند که ما رسالت رسانیدیم، و پیغام گزاردیم، بیگانگان منکر شدند. امّت تو پیغامبران را گواهى دادند. اکنون تزکیت گواهان میخواهند. رسول (ص) ایشان را تزکیت کند، گوید: بار خدایا راستگویانند، و نیک مردانند، و تو خود گفتهاى بار خدایا که: بهینه امّت ایشاناند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً. ربّ العالمین گوید: گواهىشان قبول کردم، و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت، و دوستان را مثوبت و رحمت. آن گه پیغامبران گویند: بار خدایا امّت احمد را بر ما حقّى واجبگشت که بتبلیغ رسالت ما گواهى دادند. بار خدایا! اگر در میان ایشان گناهکاریست، آن معصیت وى در کار ما کن، و بفضل خود او را بیامرز. ربّ العالمین گوید: بیک شهادت که از بهر شما دادند مستوجب شفاعت شما گشتند، و حقّ ایشان بر شما واجب گشت، پس من خود چه سازم ایشان را از کرامت و نواخت؟ که هفتاد سال از بهر من در سراى بلا غم خوردند، و بار بلاء ما کشیدند، و به یگانگى ما گواهى دادند، جز بر راستى و دوستى نرفتند.
راست کارى پیشه کن کاندر مصاف رستخیز
نیستند از خشم حق جز راستکاران رستگار
این عزیزانى که اینجا گلبنان دولتاند
تا ندارىّ و ندانى شان بدینجا خوار و خار!
امّا مقام محاسبت در پیش ترازو بود، و خلق عالم درین مقام بر سه قسماند: قسمى آنند که در دیوان ایشان حسنتى نیابند، و بنام ایشان خیرى بر نیاید که کرده باشند. ایشان را بىحساب و بىکتاب، یک سر بدوزخ رانند. و قومى بر عکس این باشند، که در نامه ایشان جز حسنات و فنون طاعات نبود، ایشان را بىحساب و بى کتاب یکسر ببهشت فرستند. قومى بمانند در میان، که در جریده ایشان هم نیکى بود، و هم بدى، هم طاعت، و هم معصیت، خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً. اعمال ایشان بترازوى عدل درآرند اگر کفّه طاعت رجحان دارد کلید سعادت و پیروزى جاودان در دست ایشان نهند که: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
و اگر نه، که کفّه معصیت راجح شود، «لا یفلح» به پیشانى وى باز بندند، و گویند: فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ.
قال داود الطائى رحمة اللَّه علیه: «قطع نیاط العارفین ذکر احد الخلودین»، و ذلک فى قوله تعالى فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى سکر مستى است، و مستى بر تفاوت است، و مستان مختلفاند. یکى از شراب خمر مست است، یکى از شراب غفلت، یکى از حبّ دنیا، یکى از رعونت نفس و خویشتن دوستى. و این از همه صعبتر است که خویشتن دوستى مایه گبرکى است، و تخم بیگانگى، و ستر بى دولتى، و اصل همه تاریکى!
اگر صد بار در روزى شهید راه حق گردى
هم از گبران یکى باشى چو خود را در میان بینى
تو خود کى مرد آن باشى که دل را بى هوا خواهى
تو خود کى درد آن دارى که تن را بىهوان بینى؟
او که از خمر مست است و در آن ترسان، و از بیم عقوبت لرزان، غایت کار او حرقتست در آتش عقوبت، گرش نیامرزد، و باشد که خود بیامرزد که گفته است: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. امّا آن کس که مستى او از نخوت نفس است و کبر و خویشتن پرستى، کار او بر خطر است، و مایه وى زیان، و عمل وى بر وى تاوان، در خطر استدراج و مکر و بیم فرقت جاودان.
وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا اگر دین بقیاس بودى غسل در اراقت بول واجب بودى، و آبدست در خروج منى. آن بول نجس است و این منى پاک، در بول نجس طهارت کهین واجب، و در منى پاک طهارت مهین، تا بدانى که بناء دین بر منقول است نه بر معقول، و بر کتابست نه بر قیاس، و بر تعبّد است نه بر تکلّف.و اصل غسل جنابت از عهد آدم (ع) است. آدم چون از بهشت بدنیا آمد او را با حوا صحبت افتاد. جبرئیل آمد، گفت: اى آدم غسل کن که اللَّه ترا چنین میفرماید. آدم فرمان بجاى آورد. آن گه گفت: اى جبرئیل این غسل را ثواب چیست؟ جبرئیل گفت: بهر مویى که بر اندام تست ثواب یک ساله ترا در دیوان بنویسند، و بهر قطره آب که بر اندام تو گذشت، اللَّه تعالى فریشتهاى آفرید که تا بروز قیامت طاعت و عبادت همى آرد، و ثواب آن ترا همىبخشد. گفت: اى جبرئیل این مراست على الخصوص؟ یا مرا و فرزندانم را على العموم؟ جبرئیل گفت: تراست و مؤمنان و فرزندان ترا تا بقیامت. پس غسل جنابت اندر همه شرایع انبیاء واجب بوده است، از عهد آدم تا وقت سید عالم صلوات اللَّه و سلامه علیهم اجمعین، تا بعضى از ائمه گفتند: آن امانت که آدم برداشت که اللَّه آن را گفت: وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ آن امانت غسل جنابتست.
ثمّ قال فى آخر الآیة: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً خداى در گذارنده گناهان است، و سترنده عیبهاى عذر خواهان است، و ناپیدا کننده جرم اوّاهان. این دو نام از عفو و مغفرت درین موضع نهادن، معنى آنست که هر چه تا امروز کردى، پیش از آنکه امر و نهى فرستادم همه برداشتم، و از تو درگذاشتم. بنده من! هرگز جنایت کسى با عنایت من نتاود، و فضل من که یابد، مگر آنکه آفتاب عنایت برو تابد! بنده من! اگر قصد درست کنى، ترا بر سر راهم، اگر از من آمرزش خواهى، از اندیشه دل تو آگاهم! جرم ترا آمرزگار، و ترا نیکخواهم. هر کجا خراب عمرى است، مفلس روزگارى، من خریدار اوأم! هر کجا درویشى است خسته جرمى، درمانده در دست خصمى، من مولاى اوام! هر کجا زارندهاى است از خجلى، سر فروگذارندهاى از بیکسى، من برهان اوام. هر کجا سوختهایست از بیدلى، دردمندى از بىخودى، من شادى جان اوام!
کن این شئت من البلاء
د و أنت من ذکرى قریب
مقام اوّل را گفت: یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ. دوم را گفت: فَکَیْفَ إِذاجِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ
سیوم را گفت: وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ.
چهارم را گفت: فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ. امّا مقام سیاست و هیبت آنست که در بدو محشر ربّ العالمین خلق اوّلین و آخرین را از ابتداء آفرینش تا منتهى عالم، بیک نفخه اسرافیلى همه را در بسیط قیامت حاضر کند، سر و پاى برهنه، تشنه و گرسنه، سر در پیش افکنده، بکار خود درمانده، آفتاب گرم زیر سر فرو آمده، و نفس گرم و سوز دل در آن پیوسته، و آتش خجل و تشویر در جان افتاده، از زیر هر تار موى چشمه عرق روان شده. مصطفى (ص) گفت: کس بود که تا بدو زانو در عرق نشیند، کس بود که تا کمرگاه، کس بود که تا برابر گوش، و نزدیک آن بود که در عرق غرق شود. در آثار بیارند که بیم و اندوه بجایى رسد که یکى گوید: بار خدایا! برهان ما را ازین بیم، و ازین اندوه، خواه ببهشت خواه بدوزخ. سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند، نه طاقت خاموشى، نه زهره سخن گفتن، نه روى گریختن، نه جاى آرمیدن!
مؤمنان و کافران استاده مدهوش و حزین
دستها در کش زده، وز جامها عریان شده!
بانگ بردابرد و گیرا گیر باشد در قفا
بینى از پیشت جحیم و دوزخى غرّان شده!
آن گه گریستن بر خلق افتد، و چندان بگریند که بجاى اشک خون ریزند، و گویند: من یشفع لنا الى ربّنا حتّى یقضى بیننا؟ کیست که از بهر ما شفاعت کند بحضرت ذو الجلال تا حکم کند میان ما و کار برگزارد؟ رسول خدا گفت: آن ساعت خلق روى به آدم نهند، و گویند: اى آدم! تو آنى که اللَّه تعالى ترا بید صنعت خویش بیافرید، و با تو برابر سخن گفت، و ترا در بهشت بنشاند، و مسجود فریشتگان کرد.
چه بود که براى فرزندان شفاعت کنى باللّه، تا کار میان بندگان برگزارد؟! آدم گوید: من نه مرد این کارم، که من بخود درماندهام، روید بر نوح تا وى شفاعت کند. بر نوح روند جواب همان شنوند. بر ابراهیم روند جواب همان شنوند.
موسى و عیسى همان گویند. مصطفى (ص) گفت: آن گه بر من آیند، من برخیزم پیش عرش ملک بسجود درآیم، آن گه فرمان آید از حضرت عزّت که: یا محمد چه کار دارى؟ و چه خواهى؟ و خود عزّ جلاله داناتر بر آنچه من خواهم. گویم: بار خدایا ما را وعده شفاعت دادهاى در خلق خویش، اکنون میخواهم که ایشان را ازین انتظار و حیرت برهانى، و کار برگزارى و حکم کنى. ربّ العالمین گوید: قد شفعتک انا، آتیکم اقضى بینکم.
قال رسول اللَّه (ص): «فارجع، فأقف مع النّاس، فبینا نحن وقوف اذ سمعنا حسّا من السّماء شدیدا».
و فى الحدیث طول ذکرنا سیاقه فى سورة البقرة.
امّا مقام مسائلت و اقامت بیّنت بر بندگان آنست که ربّ العالمین در آن عرصه عظمى و انجمن کبرى، اوّل خطابى که با بندگان کند سؤال از ایشان کند، و اوّل سؤال از پیغامبران کند، و اوّل پیغامبرى که از وى سؤال کند نوح بود.
قال رسول اللَّه (ص): «اوّل من یدعى یوم القیامة نوح. فیقال له: هل بلّغت؟ فیقول: نعم یا ربّ انت اعلم. فیقال لقومه: هل بلّغکم نوح؟ فیقولون: ما اتانا من احد، و ما اتانا من نذیر. فیقول اللَّه تعالى له: یا نوح من یشهد لک؟ فیقول: یشهد لى محمد و امّته، فتأتون فتشهدون انّ نوحا قد بلّغ».
و آن گه هر پیغامبرى را که بقومى فرستاده بودند از وى این سؤال کنند، و امّت وى همان جواب دهند که امّت نوح دادند، و از پیغامبران کس باشد که میآید، و از امّت وى ده کس با وى باشند که بوى ایمان آورده بودند، و کس بود که پنج، کس بود که دو، و کس بود که یکى. لوط میآید و با وى دو دخترک وى باشند. پس آن گه ربّ العالمین پیغامبران را گوید: پیغام ۶۶رسانیدید؟ ایشان گویند رسانیدیم، و امّت ایشان انکار کنند. ربّ العالمین گواه خواهد. پیغامبران گویند: امّت محمد (ص) گواهان مااند بتبلیغ رسالت. آن گه فرمان آید که اى جبرئیل امّت محمد را حاضر کن، تا گواهى دهند که ما داور دادگرانیم، حکمى که کنیم بعد از ظهور حجّت و ثبوت شهادت کنیم. امّت محمد بیایند تا گواهى دهند. کافران گویند: شما پسینان بودید، از قصّه و داستان ما چه خبر داشتید که ما را ندیدید؟ ایشان گویند: ما در محکم تنزیل قرآن مجید خواندیم و دانستیم: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ، وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ. آن گه کافران تزکیت ایشان خواهند.
فرمان آید که: اى جبرئیل! محمد را حاضر کن تا اینان را تزکیت کند. جبرئیل برود و میکائیل و اسرافیل با وى، مصطفى (ص) را بر براق نشانند، با لواء کرامت، و تاج ولایت، ابو بکر بر راست او، و عمر بر چپ او، و عثمان از پس، و على (ع) از پیش. منبرى نهاده از یاقوت سرخ برابر عرش مجید. مصطفى (ص) بمنبر برآید از حضرت عزّت ندا آید که: اى محمد! انبیاء دعوى کردند که ما رسالت رسانیدیم، و پیغام گزاردیم، بیگانگان منکر شدند. امّت تو پیغامبران را گواهى دادند. اکنون تزکیت گواهان میخواهند. رسول (ص) ایشان را تزکیت کند، گوید: بار خدایا راستگویانند، و نیک مردانند، و تو خود گفتهاى بار خدایا که: بهینه امّت ایشاناند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً. ربّ العالمین گوید: گواهىشان قبول کردم، و حکم کردم بیگانگان را سیاست و عقوبت، و دوستان را مثوبت و رحمت. آن گه پیغامبران گویند: بار خدایا امّت احمد را بر ما حقّى واجبگشت که بتبلیغ رسالت ما گواهى دادند. بار خدایا! اگر در میان ایشان گناهکاریست، آن معصیت وى در کار ما کن، و بفضل خود او را بیامرز. ربّ العالمین گوید: بیک شهادت که از بهر شما دادند مستوجب شفاعت شما گشتند، و حقّ ایشان بر شما واجب گشت، پس من خود چه سازم ایشان را از کرامت و نواخت؟ که هفتاد سال از بهر من در سراى بلا غم خوردند، و بار بلاء ما کشیدند، و به یگانگى ما گواهى دادند، جز بر راستى و دوستى نرفتند.
راست کارى پیشه کن کاندر مصاف رستخیز
نیستند از خشم حق جز راستکاران رستگار
این عزیزانى که اینجا گلبنان دولتاند
تا ندارىّ و ندانى شان بدینجا خوار و خار!
امّا مقام محاسبت در پیش ترازو بود، و خلق عالم درین مقام بر سه قسماند: قسمى آنند که در دیوان ایشان حسنتى نیابند، و بنام ایشان خیرى بر نیاید که کرده باشند. ایشان را بىحساب و بىکتاب، یک سر بدوزخ رانند. و قومى بر عکس این باشند، که در نامه ایشان جز حسنات و فنون طاعات نبود، ایشان را بىحساب و بى کتاب یکسر ببهشت فرستند. قومى بمانند در میان، که در جریده ایشان هم نیکى بود، و هم بدى، هم طاعت، و هم معصیت، خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً. اعمال ایشان بترازوى عدل درآرند اگر کفّه طاعت رجحان دارد کلید سعادت و پیروزى جاودان در دست ایشان نهند که: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
و اگر نه، که کفّه معصیت راجح شود، «لا یفلح» به پیشانى وى باز بندند، و گویند: فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ.
قال داود الطائى رحمة اللَّه علیه: «قطع نیاط العارفین ذکر احد الخلودین»، و ذلک فى قوله تعالى فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى سکر مستى است، و مستى بر تفاوت است، و مستان مختلفاند. یکى از شراب خمر مست است، یکى از شراب غفلت، یکى از حبّ دنیا، یکى از رعونت نفس و خویشتن دوستى. و این از همه صعبتر است که خویشتن دوستى مایه گبرکى است، و تخم بیگانگى، و ستر بى دولتى، و اصل همه تاریکى!
اگر صد بار در روزى شهید راه حق گردى
هم از گبران یکى باشى چو خود را در میان بینى
تو خود کى مرد آن باشى که دل را بى هوا خواهى
تو خود کى درد آن دارى که تن را بىهوان بینى؟
او که از خمر مست است و در آن ترسان، و از بیم عقوبت لرزان، غایت کار او حرقتست در آتش عقوبت، گرش نیامرزد، و باشد که خود بیامرزد که گفته است: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. امّا آن کس که مستى او از نخوت نفس است و کبر و خویشتن پرستى، کار او بر خطر است، و مایه وى زیان، و عمل وى بر وى تاوان، در خطر استدراج و مکر و بیم فرقت جاودان.
وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا اگر دین بقیاس بودى غسل در اراقت بول واجب بودى، و آبدست در خروج منى. آن بول نجس است و این منى پاک، در بول نجس طهارت کهین واجب، و در منى پاک طهارت مهین، تا بدانى که بناء دین بر منقول است نه بر معقول، و بر کتابست نه بر قیاس، و بر تعبّد است نه بر تکلّف.و اصل غسل جنابت از عهد آدم (ع) است. آدم چون از بهشت بدنیا آمد او را با حوا صحبت افتاد. جبرئیل آمد، گفت: اى آدم غسل کن که اللَّه ترا چنین میفرماید. آدم فرمان بجاى آورد. آن گه گفت: اى جبرئیل این غسل را ثواب چیست؟ جبرئیل گفت: بهر مویى که بر اندام تست ثواب یک ساله ترا در دیوان بنویسند، و بهر قطره آب که بر اندام تو گذشت، اللَّه تعالى فریشتهاى آفرید که تا بروز قیامت طاعت و عبادت همى آرد، و ثواب آن ترا همىبخشد. گفت: اى جبرئیل این مراست على الخصوص؟ یا مرا و فرزندانم را على العموم؟ جبرئیل گفت: تراست و مؤمنان و فرزندان ترا تا بقیامت. پس غسل جنابت اندر همه شرایع انبیاء واجب بوده است، از عهد آدم تا وقت سید عالم صلوات اللَّه و سلامه علیهم اجمعین، تا بعضى از ائمه گفتند: آن امانت که آدم برداشت که اللَّه آن را گفت: وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ آن امانت غسل جنابتست.
ثمّ قال فى آخر الآیة: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً خداى در گذارنده گناهان است، و سترنده عیبهاى عذر خواهان است، و ناپیدا کننده جرم اوّاهان. این دو نام از عفو و مغفرت درین موضع نهادن، معنى آنست که هر چه تا امروز کردى، پیش از آنکه امر و نهى فرستادم همه برداشتم، و از تو درگذاشتم. بنده من! هرگز جنایت کسى با عنایت من نتاود، و فضل من که یابد، مگر آنکه آفتاب عنایت برو تابد! بنده من! اگر قصد درست کنى، ترا بر سر راهم، اگر از من آمرزش خواهى، از اندیشه دل تو آگاهم! جرم ترا آمرزگار، و ترا نیکخواهم. هر کجا خراب عمرى است، مفلس روزگارى، من خریدار اوأم! هر کجا درویشى است خسته جرمى، درمانده در دست خصمى، من مولاى اوام! هر کجا زارندهاى است از خجلى، سر فروگذارندهاى از بیکسى، من برهان اوام. هر کجا سوختهایست از بیدلى، دردمندى از بىخودى، من شادى جان اوام!
کن این شئت من البلاء
د و أنت من ذکرى قریب
رشیدالدین میبدی : ۴۵- سورة الجاثیة
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها اى افردناک بلطائف فاعرفها و سننّا لک طرائق فاسلکها و أثبتنا لک حقائق فلا تتجاوزها و لا تجنح الى متابعة غیرک إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً ان اراد اللَّه بک نعمة فلا یمنعها احد و ان اراد بک فتنة فلا یصرفها احد، فلا تعلّق بمخلوق فکرک و لا تتوجه بضمیرک الى شیء وثق بربک و توکّل علیه.
اى مهتر عالم، اى سید ولد آدم، اى خورشید فلک سعادت، اى ماه آسمان سیادت، اى منزل عالم علم، اى درّ صدف شرف، اى طراز کسوت وجود، ما ترا از جهانیان باز بریدیم، و از پدر و مادر یتیم کردیم، و خویش و پیوند بر تو بیرون آوردیم، تا دل خویش از همه فارغ دارى و یکبارگى باطاعت و خدمت ما بردارى.
از شرایع ترا راه دین ساختیم، و از حقائق ترا شمع معرفت افروختیم، تا بتأیید و تمکین ما آن راه روى، و عالمیان را بآن راه خوانى، قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ اى مهتر، ما شب معراج ترا در قبه قربت بنشاندیم و صد هزار نثار الطاف بر فرق دولت تو افشاندیم و کونین را خاک قدم تو گردانیدیم و هیکل علوى و مرکز سفلى در تحت رایت ولایت تو آوردیم و مقصود آن بود که تا ترا بر بساط شفاعت انبساط دهیم، تا قصه درد عاصیان امت، بر ما بردارى و عذرى از آن، بهر ایشان بخواهى که: لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا یا محمد اگر تو فردا از ما کونین و عالمیان بخواهى، هنوز خاک قدم خود خواسته باشى، و اگر ما بلطف قدم، خاک آن قدم در کار خادمى از خدم تو کنیم از کمال ما مستبعد نبود.
آن مهتر انبیاء (ص) در دیده نبوت وى کحل بصیرت کشیده بودند، دانست که خاک را بار کش باید بود نه سرکش، که خاک بارکشى راست، نه سرکشى را، نه بینى که رب العزة ایشان را که سر کشیدند و تمرّد نمودند چه وعید میدهد و چه بیم مینماید که: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ
و هم ایشان را میگوید که در بیراهى و سرکشى بر پى هواء خویش رفتند و بر انبیا و داعیان راه حق، افسوس داشتند که: فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ.
پس از آن که اللَّه ایشان را بىراه کرد در کلّ عالم کیست که ایشان را براه باز آرد و کرا وسیلت گیرند چون راه وسائل بر ایشان فرو بستند. ایشان را امروز درخت نومیدى پیر شده، و اشخاص بیزارى بدر آمده، و از هدم عدل گرد نوایست برآمده، و فردا منادى عدل بانگ بیزارى در گرفته که: الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ آرى گفتم خاک را بار کشى میباید کرد نه سرکشى. اگر سلطان گداى بىنوایى را از میان راه برگیرد و پیش تخت دولت خود بدارد و او را خلعت رفعت پوشاند، گدا را شرط آن بود که خود را فراموش نکند و قدر خود بداند. همواره آن بینوایى و بىآبى خویش پیش دیده خویش میدارد.
بسمع عمر بن عبد العزیز رسانیدند که پسر تو انگشترى ساخته و نگینى بهزار درم خریده و در وى بنشانده. نامه نوشت بوى که اى پسر، شنیدم که انگشترى ساخته و نگینى بهزار درم خریدهاى و در وى بنشانده؟ اگر رضاء من میخواهى آن نگین بفروش و از بهاء آن هزار گرسنه را طعام ده و از پارهاى سیم، خود را انگشترى ساز و بر آنجا نقش کن که: رحم اللَّه امرأ عرف قدر نفسه. رحمت خداى بر آن بنده باد که قدر خود بداند و خویشتن بشناسد.
اى جوانمرد هیچ لباس بر قد خاک راستتر و زیباتر از لباس تواضع نیست.
الذى جرى فى مجرى البول مرتین لیس له ان یتکبّر. کسى که دو بار در ره گذر بول رفته باشد او را نرسد که سر تکبّر برافرازد. تکبر و کبریا و عزّ و علاء و عظمت و بهاء صفت خداوند ذو الجلال است.
قال اللَّه عز و جل: وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ او راست برترى و بزرگوارى، کامکارى و جبارى، بزرگوار در قدر و در کردار، بزرگوار در نام و در گفتار. در پاکى خود برتر از پنداشت، در بزرگى خود مهتر از دریافت، در قدر خود بیشتر از حدّ شناخت. سبحانه جلّ جلاله و عظم شأنه و عزّ کبریاؤه و جلّت احدیته و تقدّست صمدیّته.
اى مهتر عالم، اى سید ولد آدم، اى خورشید فلک سعادت، اى ماه آسمان سیادت، اى منزل عالم علم، اى درّ صدف شرف، اى طراز کسوت وجود، ما ترا از جهانیان باز بریدیم، و از پدر و مادر یتیم کردیم، و خویش و پیوند بر تو بیرون آوردیم، تا دل خویش از همه فارغ دارى و یکبارگى باطاعت و خدمت ما بردارى.
از شرایع ترا راه دین ساختیم، و از حقائق ترا شمع معرفت افروختیم، تا بتأیید و تمکین ما آن راه روى، و عالمیان را بآن راه خوانى، قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ اى مهتر، ما شب معراج ترا در قبه قربت بنشاندیم و صد هزار نثار الطاف بر فرق دولت تو افشاندیم و کونین را خاک قدم تو گردانیدیم و هیکل علوى و مرکز سفلى در تحت رایت ولایت تو آوردیم و مقصود آن بود که تا ترا بر بساط شفاعت انبساط دهیم، تا قصه درد عاصیان امت، بر ما بردارى و عذرى از آن، بهر ایشان بخواهى که: لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا یا محمد اگر تو فردا از ما کونین و عالمیان بخواهى، هنوز خاک قدم خود خواسته باشى، و اگر ما بلطف قدم، خاک آن قدم در کار خادمى از خدم تو کنیم از کمال ما مستبعد نبود.
آن مهتر انبیاء (ص) در دیده نبوت وى کحل بصیرت کشیده بودند، دانست که خاک را بار کش باید بود نه سرکش، که خاک بارکشى راست، نه سرکشى را، نه بینى که رب العزة ایشان را که سر کشیدند و تمرّد نمودند چه وعید میدهد و چه بیم مینماید که: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ
و هم ایشان را میگوید که در بیراهى و سرکشى بر پى هواء خویش رفتند و بر انبیا و داعیان راه حق، افسوس داشتند که: فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ.
پس از آن که اللَّه ایشان را بىراه کرد در کلّ عالم کیست که ایشان را براه باز آرد و کرا وسیلت گیرند چون راه وسائل بر ایشان فرو بستند. ایشان را امروز درخت نومیدى پیر شده، و اشخاص بیزارى بدر آمده، و از هدم عدل گرد نوایست برآمده، و فردا منادى عدل بانگ بیزارى در گرفته که: الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ آرى گفتم خاک را بار کشى میباید کرد نه سرکشى. اگر سلطان گداى بىنوایى را از میان راه برگیرد و پیش تخت دولت خود بدارد و او را خلعت رفعت پوشاند، گدا را شرط آن بود که خود را فراموش نکند و قدر خود بداند. همواره آن بینوایى و بىآبى خویش پیش دیده خویش میدارد.
بسمع عمر بن عبد العزیز رسانیدند که پسر تو انگشترى ساخته و نگینى بهزار درم خریده و در وى بنشانده. نامه نوشت بوى که اى پسر، شنیدم که انگشترى ساخته و نگینى بهزار درم خریدهاى و در وى بنشانده؟ اگر رضاء من میخواهى آن نگین بفروش و از بهاء آن هزار گرسنه را طعام ده و از پارهاى سیم، خود را انگشترى ساز و بر آنجا نقش کن که: رحم اللَّه امرأ عرف قدر نفسه. رحمت خداى بر آن بنده باد که قدر خود بداند و خویشتن بشناسد.
اى جوانمرد هیچ لباس بر قد خاک راستتر و زیباتر از لباس تواضع نیست.
الذى جرى فى مجرى البول مرتین لیس له ان یتکبّر. کسى که دو بار در ره گذر بول رفته باشد او را نرسد که سر تکبّر برافرازد. تکبر و کبریا و عزّ و علاء و عظمت و بهاء صفت خداوند ذو الجلال است.
قال اللَّه عز و جل: وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ او راست برترى و بزرگوارى، کامکارى و جبارى، بزرگوار در قدر و در کردار، بزرگوار در نام و در گفتار. در پاکى خود برتر از پنداشت، در بزرگى خود مهتر از دریافت، در قدر خود بیشتر از حدّ شناخت. سبحانه جلّ جلاله و عظم شأنه و عزّ کبریاؤه و جلّت احدیته و تقدّست صمدیّته.
صامت بروجردی : کتاب الروایات و المصائب
شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
چنین شده است خیر مستفاد از اخبار
که روز حشر چو از امر قادر قهار
ز جن و انس و سباع و هوام و وحش و طیور
پی محاسبه گردند یک به یک محشور
ز جوشن و غلغله و اضطراب اهل حساب
زمین حشر بلرزد چو لجه سیماب
پی سزا و جزای امور بیکم و کاست
پرد جریده اعمال خلق از چپ و راست
ز آفتاب بسر مغزها به جوش آید
بالتهاب زمین قلب در خروش آید
عرق شود ز عروق و عظام در جریان
چنانکه محو کند نام قلزم و عمان
به پایه «لمن الملک» خوشتن دادار
دهد منادی «الله واحد القهار»
یکی ز مظلمه خلق مضطرب جانش
گرفته سخت به کف مدعی گریبانش
یکی به مجلس جاوید خبث در عرصات
بهانه جوی به ترک ادای خمس و زکوت
یکی ز اکل ربا آکل سموم حمیم
یکی به هاویه در بحث اخذ مال یتیم
به اجر کرده ز فجار ز جرت فساق
رود به قید سلاسل ز هر طرف اعناق
شوند قاتل و مقتول دادخواه به هم
دهند هر طرفی نسبت گناه به هم
پیمبران سلف جمله وانفسا گوی
همه ز عاقبت خود به بحر فکر فروی
ز هول روز جزا امتان شیخ و صبی
زنند حلقه به دور محدم عربی(ص)
به عذر امت بیچاره احمد مختار
کند حکایت وا امتا به لب تکرار
که ناگهان به صف حشر انقلاب افتد
درون هالک و ناجی به انقلاب افتد
به پیش چشم خلاق عیان شود به ملا
لوای قافله سالار دشت کرب بلا
به هیئتی که جگرها ز خوف خون گردد
عنان حوصله از دستها برون گردد
بود مقدمه آن قوه را به شیون و شین
شهید راه خدا حضرت امام حسین
ز نشئه می سر بازی وفا سر مست
سربریده پرخون گرفته بر سر دست
هزار پاره تن انورش ز ضربت تیر
به دست دیگر وی دست شمر شریر
نهاده از عقب راس آن سپهر اساس
به روی دست ملک دست حضرت عباس
شهید گشته و بیدست کز تنش ز عناد
دو دست در لب شط از برای آب افتاد
علی اکبر غمناک و قاسم داماد
کفن به گردن و سرها بدست با فریاد
گرفته حجت کبرای شاه تشنه جگر
به روی دست سر پر ز خون علی اصغر
ز جای ناوک پیکان و خنجر پاره
زند معاینه خون موج همچو فواره
به یک طرف اسرای دیار کوفه و شام
کنند زیر و زبر از هجوم صف قیام
همه به سینه سوزان و ناله جان کاه
زنند حلقه به دور لوای عدل اله
دوباره شور عظیمی دگر بپا آید
به گوش مرد و زن حشر این ندا آید
که چشم خویش بپوشید ابیض واسود
که میرسد به صف حشر دختر احمد
ز دوزخی و بهشتی شود بلند خروش
رسد چو فاطمه دراعه حسن بر دوش
به دوش دیگر آن غم رسیده محزون
هزار پاره و سوراخ جامه پر خون
چه جامهای که نظاره همان جامه
فتد به عرش تزلزل به شور و هنگامه
به کف عمامه پرخون حیدر صفدر
شکسته پهلوی مجروح وی ز ضربت در
زند به قائمه عرش دست را محکم
کشد خروش که یا عدل و یا حکیم احکم
به جوش آورد از فرط ناله و زاری
پی محاکمه دریای قهر قهاری
ز رستگار و خطا پوی و بنده و آزاد
تمام را طمع مغفرت رود از یاد
به نزد ختم رسل با دلی ز درد غمین
ز روی عجز کند روی جبرئیل امین
که ای پیمبر رحمت به ما ترحم کن
خموش فاطمه را یک دم از تظلم کن
کزین معامله ترسم که حضرت عزت
کشد قلم ز غضب بر جریده رحمت
به نزد فاطم رو آورد رسول امم
که ای غریق یم غصه وی سفینه غم
نه وقت کیفر و هنگامه گداختن است
قیامت آمده و موسم نواخت است
بیا به همره بابت که نیست جای درنگ
شده است عرصه محشر با متانم تننک
شوند فاطمه و مصطفی بهم همراه
کنند روی شفاعت به سوی عرش اله
چنین به فاطمه آید خطاب از داور
نمیکنم به ثواب و عقاب خلق نظر
مگر دمی که تو از حشر هر که را خواهی
بری بخلد و شفاعت کنی به دلخواهی
مهیمنا به جلال شفیعه محشر
ببخش و عفو کن از امتان پیغمبر
بر آر حاجت پنهان (صامت) ای غفار
چه حاجتم به بیان انت و اقف الاسرار
که روز حشر چو از امر قادر قهار
ز جن و انس و سباع و هوام و وحش و طیور
پی محاسبه گردند یک به یک محشور
ز جوشن و غلغله و اضطراب اهل حساب
زمین حشر بلرزد چو لجه سیماب
پی سزا و جزای امور بیکم و کاست
پرد جریده اعمال خلق از چپ و راست
ز آفتاب بسر مغزها به جوش آید
بالتهاب زمین قلب در خروش آید
عرق شود ز عروق و عظام در جریان
چنانکه محو کند نام قلزم و عمان
به پایه «لمن الملک» خوشتن دادار
دهد منادی «الله واحد القهار»
یکی ز مظلمه خلق مضطرب جانش
گرفته سخت به کف مدعی گریبانش
یکی به مجلس جاوید خبث در عرصات
بهانه جوی به ترک ادای خمس و زکوت
یکی ز اکل ربا آکل سموم حمیم
یکی به هاویه در بحث اخذ مال یتیم
به اجر کرده ز فجار ز جرت فساق
رود به قید سلاسل ز هر طرف اعناق
شوند قاتل و مقتول دادخواه به هم
دهند هر طرفی نسبت گناه به هم
پیمبران سلف جمله وانفسا گوی
همه ز عاقبت خود به بحر فکر فروی
ز هول روز جزا امتان شیخ و صبی
زنند حلقه به دور محدم عربی(ص)
به عذر امت بیچاره احمد مختار
کند حکایت وا امتا به لب تکرار
که ناگهان به صف حشر انقلاب افتد
درون هالک و ناجی به انقلاب افتد
به پیش چشم خلاق عیان شود به ملا
لوای قافله سالار دشت کرب بلا
به هیئتی که جگرها ز خوف خون گردد
عنان حوصله از دستها برون گردد
بود مقدمه آن قوه را به شیون و شین
شهید راه خدا حضرت امام حسین
ز نشئه می سر بازی وفا سر مست
سربریده پرخون گرفته بر سر دست
هزار پاره تن انورش ز ضربت تیر
به دست دیگر وی دست شمر شریر
نهاده از عقب راس آن سپهر اساس
به روی دست ملک دست حضرت عباس
شهید گشته و بیدست کز تنش ز عناد
دو دست در لب شط از برای آب افتاد
علی اکبر غمناک و قاسم داماد
کفن به گردن و سرها بدست با فریاد
گرفته حجت کبرای شاه تشنه جگر
به روی دست سر پر ز خون علی اصغر
ز جای ناوک پیکان و خنجر پاره
زند معاینه خون موج همچو فواره
به یک طرف اسرای دیار کوفه و شام
کنند زیر و زبر از هجوم صف قیام
همه به سینه سوزان و ناله جان کاه
زنند حلقه به دور لوای عدل اله
دوباره شور عظیمی دگر بپا آید
به گوش مرد و زن حشر این ندا آید
که چشم خویش بپوشید ابیض واسود
که میرسد به صف حشر دختر احمد
ز دوزخی و بهشتی شود بلند خروش
رسد چو فاطمه دراعه حسن بر دوش
به دوش دیگر آن غم رسیده محزون
هزار پاره و سوراخ جامه پر خون
چه جامهای که نظاره همان جامه
فتد به عرش تزلزل به شور و هنگامه
به کف عمامه پرخون حیدر صفدر
شکسته پهلوی مجروح وی ز ضربت در
زند به قائمه عرش دست را محکم
کشد خروش که یا عدل و یا حکیم احکم
به جوش آورد از فرط ناله و زاری
پی محاکمه دریای قهر قهاری
ز رستگار و خطا پوی و بنده و آزاد
تمام را طمع مغفرت رود از یاد
به نزد ختم رسل با دلی ز درد غمین
ز روی عجز کند روی جبرئیل امین
که ای پیمبر رحمت به ما ترحم کن
خموش فاطمه را یک دم از تظلم کن
کزین معامله ترسم که حضرت عزت
کشد قلم ز غضب بر جریده رحمت
به نزد فاطم رو آورد رسول امم
که ای غریق یم غصه وی سفینه غم
نه وقت کیفر و هنگامه گداختن است
قیامت آمده و موسم نواخت است
بیا به همره بابت که نیست جای درنگ
شده است عرصه محشر با متانم تننک
شوند فاطمه و مصطفی بهم همراه
کنند روی شفاعت به سوی عرش اله
چنین به فاطمه آید خطاب از داور
نمیکنم به ثواب و عقاب خلق نظر
مگر دمی که تو از حشر هر که را خواهی
بری بخلد و شفاعت کنی به دلخواهی
مهیمنا به جلال شفیعه محشر
ببخش و عفو کن از امتان پیغمبر
بر آر حاجت پنهان (صامت) ای غفار
چه حاجتم به بیان انت و اقف الاسرار
جمالالدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۷ - عقل بیدار
ادیب صابر : مقطعات
شمارهٔ ۹۴
صفی علیشاه : متفرقات
شمارهٔ ۳۴
فرو ماندهای گر به غم و ابتلائی
نمایم ترا ره به دار الشفائی
شفاخانه حق از سبق رحمت
هر آن درد را هست آنجا دوائی
حسین آن خداوند ملک شهادت
که از مهر او نیست برتر ولائی
بود سایهاش ظل ممدود باری
پناهده گر که جوید لوائی
اجابت بنام حسین است از حق
که از اضطرار کند کس دعائی
بود تا که مفتوح و ملجا جنابش
مبر جز بوی گر بری التجائی
که آسان شود مشکلی بر خلایق
جز از دست و بازوی مشگل گشائی
که باشد حقش خونبها جد پیمبر
ولی باب و مادرش خیرالنسائی
به مهرش بدار آدمیزاده یکدل
بر آدم نمیرفت هرگز خطائی
گر ابلیس از رفعتش بودی آگه
نمیکرد از آن سجده هرگز ابائی
نمایم ترا ره به دار الشفائی
شفاخانه حق از سبق رحمت
هر آن درد را هست آنجا دوائی
حسین آن خداوند ملک شهادت
که از مهر او نیست برتر ولائی
بود سایهاش ظل ممدود باری
پناهده گر که جوید لوائی
اجابت بنام حسین است از حق
که از اضطرار کند کس دعائی
بود تا که مفتوح و ملجا جنابش
مبر جز بوی گر بری التجائی
که آسان شود مشکلی بر خلایق
جز از دست و بازوی مشگل گشائی
که باشد حقش خونبها جد پیمبر
ولی باب و مادرش خیرالنسائی
به مهرش بدار آدمیزاده یکدل
بر آدم نمیرفت هرگز خطائی
گر ابلیس از رفعتش بودی آگه
نمیکرد از آن سجده هرگز ابائی
ترکی شیرازی : فصل دوم - مدیحهسراییها
شمارهٔ ۱۰ - تاج انما
شاهی که نه فلک،چو بساطی ست زیر پایش
ایزد عطا نموده به سر، تاج انماش
سایند سروران، به درش جبههٔ نیاز
داده است سروری، به همه سروران خداش
تا دست صنع بافت قماش وجود خلق
در کارگه نداشت از این خوبتر قماش
گر خوانمش خدای بود این سخن خطا
وین هم خطا بود که جدا دانم از خداش
آن شب که مصطفی به سوی غار ثور رفت
با صد شعف به جای نبی خفت در فراش
چون ذوالفقار برکشد از قهر، روز جنگ
افتد ز هیبتش به تن خصم ارتعاش
چون زد به عمر عبدوداز قهر تیغ
روح الامین ز جانب حق گفت مرحباش
شاها! منم که «ترکی» مدحت گر توام
مداحی توام شده در روزگار فاش
دست من است و دامن حب تو یاعلی
فردا به روز محشر، به قولم گواه باش
باشد ز فرق تا قدمم غرق در گناه
در محشرم به نزد خدا عذر خواه باش
سوز دلم به حال جگرگوشه ات حسین
کوشد شهید از ستم قوم بد معاش
ای شیر کردگار! حسین تو شد شهید
با اشک از نجف، قدمی نه به کربلاش
بتگر که چون حسین تو رادر کنار نهر
لب تشنه سر برید زکین، شمر از قفاش
آن سر که جبرئیل ز مویش غبار شست
خولی زکینه داد به خاک تنور جاش
عباس پور صف شکنت را نگر که چون
از پیکر شریف، جداگشت دستهاش
آغشته گشت سنبل اکبربه خون و ماند
چون لاله داغ بر دل لیلا و عمه هاش
در قتلگه به زینب دل خسته ات نگر
ژولیده مو، سیاه به سر، چهره پرخراش
از ظلم کوفیان ستم پیشهٔ دنی
یک تن به جا نماند ز انصار و اقرباش
ایزد عطا نموده به سر، تاج انماش
سایند سروران، به درش جبههٔ نیاز
داده است سروری، به همه سروران خداش
تا دست صنع بافت قماش وجود خلق
در کارگه نداشت از این خوبتر قماش
گر خوانمش خدای بود این سخن خطا
وین هم خطا بود که جدا دانم از خداش
آن شب که مصطفی به سوی غار ثور رفت
با صد شعف به جای نبی خفت در فراش
چون ذوالفقار برکشد از قهر، روز جنگ
افتد ز هیبتش به تن خصم ارتعاش
چون زد به عمر عبدوداز قهر تیغ
روح الامین ز جانب حق گفت مرحباش
شاها! منم که «ترکی» مدحت گر توام
مداحی توام شده در روزگار فاش
دست من است و دامن حب تو یاعلی
فردا به روز محشر، به قولم گواه باش
باشد ز فرق تا قدمم غرق در گناه
در محشرم به نزد خدا عذر خواه باش
سوز دلم به حال جگرگوشه ات حسین
کوشد شهید از ستم قوم بد معاش
ای شیر کردگار! حسین تو شد شهید
با اشک از نجف، قدمی نه به کربلاش
بتگر که چون حسین تو رادر کنار نهر
لب تشنه سر برید زکین، شمر از قفاش
آن سر که جبرئیل ز مویش غبار شست
خولی زکینه داد به خاک تنور جاش
عباس پور صف شکنت را نگر که چون
از پیکر شریف، جداگشت دستهاش
آغشته گشت سنبل اکبربه خون و ماند
چون لاله داغ بر دل لیلا و عمه هاش
در قتلگه به زینب دل خسته ات نگر
ژولیده مو، سیاه به سر، چهره پرخراش
از ظلم کوفیان ستم پیشهٔ دنی
یک تن به جا نماند ز انصار و اقرباش
مولانا خالد نقشبندی : مثنویات
مناجات
خداوندا به حق اسم اعظم
به نور دیده اولاد آدم
به سوز سینه صدیق اکبر
به سلمان و به قاسم بار دیگر
با شاه صفدر کرار، حیدر
که از نیروش واشد باب خیبر
نبد فصلی به روز کاروزارش
ز عزرائیل و ضرب ذوالفقارش
به آن سرو گلستان نبوت
به آن شمع شبستان فتوت
حسن کز محض لطف و خیرخواهی
فرود آمد ز تخت پادشاهی
به آن نوباوه باغ رسالت
به آن یکتای میدان بسالت
حسین آن سرور جمع سعیدان
سپهسالار افواج شهیدان
به آن چشم چراغ اهل بینش
که بر وی بد مدار آفرینش
علی بن الحسین آن زین عباد
که بد از غیر ذات بخت آزاد
به آن کان صفا و منبع نور
که بود اندر قباب عز مستور
محمد باقر آن کوه مفاخر
که از تحریریش گفتند باقر
به حق مجمع البحرین انوار
که شد او را ز صدیق و علی یار
امام صادق و مصدوق، جعفر
که این دو منصب او را شد میسر
به حق جمله اهل بیت اطهار
کلان و خرد و مرد و زن به یکبار
که هر یک کشتی بحر یقین اند
چو کشتی لنگر روی زمین اند
بدان سر مست صهبای محبت
کا بد غواص دریای محبت
رئیس عشقبازان قطب بسطام
که در این ره نزد چون وی کسی گام
به شرب بوالحسن از جام عشقت
که بد شایسته اقدام عشقت
به حق بو علی آن قطب فایق
به خواجه یوسف آن غوث الخلایق
به عبدالخالق آن البرز تمکین
امام پیشوایان ره دین
که پا ننهاد آن فرخنده اختر
بجز اندر قدمگاه پیمبر
به حق خواجه عارف کان معنی
به محمود آن شه انجیر فغنی
به تمکین عزیز آن پیر نساج
که بر چرخ برین سود از شرف تاج
به حق خواجه بابا سماسی
به آن خورشید برج حق شناسی
امیر سید کلال آن پیر کامل
که فکر غیر نگذشتیش بر دل
به حق پیر پیران بخارا
کزو شد سنگ خارا زر سارا
بهاالدین و الدنیا محمد
که این راه هدی زو شد ممهد
به بی نقشی چو کردی سر بلندش
نهادی نام شاه نقشبندش
ز بس کز وی گره از کار واشد
خطابش خواجه مشکل گشا شد
به قطب حق علاء الدین عطار
که از عالم گشادی قفل اسرار
به آن پیری که نقش آمد مقامش
از آن یعقوب چرخی گشت نامش
به حق آبروی پیر احرار
کزو زیب دگر بگرفت این کار
چه گویم من ز وصف آن گرامی؟
در وصفش چنین سفته است جامی
مقام خواجه برتر از گمان است
برون از حد تقریر و بیان است
دلش بحری است ز اسرار الهی
ازو یک قطره از مه تا به ماهی
به خواجه زاهد آن پیر صفا کیش
به جانبازی مولانای درویش
به حق خواجگی کاندر بدایت
نمودی درج اسرار نهایت
به آن مهر سپهر ارجمندی
ختام خواجگان نقشبندی
که صهبای محبت راست ساقی
در دریای عرفان خواجه باقی
به آن سیار سیر بی نهایت
به آن سرهنگ ارباب درایت
به آن ینبوع اسرار نهانی
که کس او را نمی داند، تو دانی
به آن دریای زخار معانی
به آن شهباز اوج لامکانی
به نور دیده فاروق احمد
کزو شرع محمد شد مجدد
ز نورش شد سواد هند روشن
وزو سرهند شد وادی ایمن
چراغ محفل باریک بینان
سپهسالار فوج پاک دینان
نسنجد هر که داند ارتقایش
نگاه هیچکس از نقش پایش
به هر دو دیده آن غوث قیوم
سعید عروه الوثقای معصوم
به شیخ عبدالصمد آن نجم ثاقب
محمد عابد والا مناقب
به سیف الدین و سید نور محمد
به شمس الدین حبیب الله ارشد
به پیر ما که هست اندر زمانش
هدایت حصر اندر آستانش
نشد جز بندگی آرامگاهش
از آن شد نام عبدالله شاهش
نگویم از کمالاتش که چون است
ز وصفش که اندیشم فزون است
غریب و بی کسم بر من ببخشای
چو کس مشکل گشا نبود، تو بگشای
دری بگشای از خوشنودی خویش
برین سرگشته مهجور دلریش
به هر کس کز کرم کردی نگاهی
دو عالم را نمی سنجد به کاهی
ز بحری کز فیوضت گشت ریزان
ز عین مکرمت بر این عزیزان
به رحمت رشحه ای هم بر دل من
اگر ریزی، شود حل مشکل من
ز من هرگز نشد کاری که باید
گنه زینسان که در گفتن نیاید
ز اعمال بد خود شرمسارم
نه طاعت، نه زبان عذر دارم
چو بر خود بینم از بس شرمساری
به دوزخ خوشترم از رستگاری
بیامرز و مپرس از کار خامم
به رسوایی نیرزد انتقامم
اگر چه بس ستم بر خویش کردم
قباحتهای از حد بیش کردم
چو می اندیشم از دریای جودت
خوشم با اینهمه نقض عهودت
به محض فضل تو امیدوارم
تو خود فرموده ای آمرزگارم
به نور دیده اولاد آدم
به سوز سینه صدیق اکبر
به سلمان و به قاسم بار دیگر
با شاه صفدر کرار، حیدر
که از نیروش واشد باب خیبر
نبد فصلی به روز کاروزارش
ز عزرائیل و ضرب ذوالفقارش
به آن سرو گلستان نبوت
به آن شمع شبستان فتوت
حسن کز محض لطف و خیرخواهی
فرود آمد ز تخت پادشاهی
به آن نوباوه باغ رسالت
به آن یکتای میدان بسالت
حسین آن سرور جمع سعیدان
سپهسالار افواج شهیدان
به آن چشم چراغ اهل بینش
که بر وی بد مدار آفرینش
علی بن الحسین آن زین عباد
که بد از غیر ذات بخت آزاد
به آن کان صفا و منبع نور
که بود اندر قباب عز مستور
محمد باقر آن کوه مفاخر
که از تحریریش گفتند باقر
به حق مجمع البحرین انوار
که شد او را ز صدیق و علی یار
امام صادق و مصدوق، جعفر
که این دو منصب او را شد میسر
به حق جمله اهل بیت اطهار
کلان و خرد و مرد و زن به یکبار
که هر یک کشتی بحر یقین اند
چو کشتی لنگر روی زمین اند
بدان سر مست صهبای محبت
کا بد غواص دریای محبت
رئیس عشقبازان قطب بسطام
که در این ره نزد چون وی کسی گام
به شرب بوالحسن از جام عشقت
که بد شایسته اقدام عشقت
به حق بو علی آن قطب فایق
به خواجه یوسف آن غوث الخلایق
به عبدالخالق آن البرز تمکین
امام پیشوایان ره دین
که پا ننهاد آن فرخنده اختر
بجز اندر قدمگاه پیمبر
به حق خواجه عارف کان معنی
به محمود آن شه انجیر فغنی
به تمکین عزیز آن پیر نساج
که بر چرخ برین سود از شرف تاج
به حق خواجه بابا سماسی
به آن خورشید برج حق شناسی
امیر سید کلال آن پیر کامل
که فکر غیر نگذشتیش بر دل
به حق پیر پیران بخارا
کزو شد سنگ خارا زر سارا
بهاالدین و الدنیا محمد
که این راه هدی زو شد ممهد
به بی نقشی چو کردی سر بلندش
نهادی نام شاه نقشبندش
ز بس کز وی گره از کار واشد
خطابش خواجه مشکل گشا شد
به قطب حق علاء الدین عطار
که از عالم گشادی قفل اسرار
به آن پیری که نقش آمد مقامش
از آن یعقوب چرخی گشت نامش
به حق آبروی پیر احرار
کزو زیب دگر بگرفت این کار
چه گویم من ز وصف آن گرامی؟
در وصفش چنین سفته است جامی
مقام خواجه برتر از گمان است
برون از حد تقریر و بیان است
دلش بحری است ز اسرار الهی
ازو یک قطره از مه تا به ماهی
به خواجه زاهد آن پیر صفا کیش
به جانبازی مولانای درویش
به حق خواجگی کاندر بدایت
نمودی درج اسرار نهایت
به آن مهر سپهر ارجمندی
ختام خواجگان نقشبندی
که صهبای محبت راست ساقی
در دریای عرفان خواجه باقی
به آن سیار سیر بی نهایت
به آن سرهنگ ارباب درایت
به آن ینبوع اسرار نهانی
که کس او را نمی داند، تو دانی
به آن دریای زخار معانی
به آن شهباز اوج لامکانی
به نور دیده فاروق احمد
کزو شرع محمد شد مجدد
ز نورش شد سواد هند روشن
وزو سرهند شد وادی ایمن
چراغ محفل باریک بینان
سپهسالار فوج پاک دینان
نسنجد هر که داند ارتقایش
نگاه هیچکس از نقش پایش
به هر دو دیده آن غوث قیوم
سعید عروه الوثقای معصوم
به شیخ عبدالصمد آن نجم ثاقب
محمد عابد والا مناقب
به سیف الدین و سید نور محمد
به شمس الدین حبیب الله ارشد
به پیر ما که هست اندر زمانش
هدایت حصر اندر آستانش
نشد جز بندگی آرامگاهش
از آن شد نام عبدالله شاهش
نگویم از کمالاتش که چون است
ز وصفش که اندیشم فزون است
غریب و بی کسم بر من ببخشای
چو کس مشکل گشا نبود، تو بگشای
دری بگشای از خوشنودی خویش
برین سرگشته مهجور دلریش
به هر کس کز کرم کردی نگاهی
دو عالم را نمی سنجد به کاهی
ز بحری کز فیوضت گشت ریزان
ز عین مکرمت بر این عزیزان
به رحمت رشحه ای هم بر دل من
اگر ریزی، شود حل مشکل من
ز من هرگز نشد کاری که باید
گنه زینسان که در گفتن نیاید
ز اعمال بد خود شرمسارم
نه طاعت، نه زبان عذر دارم
چو بر خود بینم از بس شرمساری
به دوزخ خوشترم از رستگاری
بیامرز و مپرس از کار خامم
به رسوایی نیرزد انتقامم
اگر چه بس ستم بر خویش کردم
قباحتهای از حد بیش کردم
چو می اندیشم از دریای جودت
خوشم با اینهمه نقض عهودت
به محض فضل تو امیدوارم
تو خود فرموده ای آمرزگارم
امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 31 ) دعا در توبه و بازگشت
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي ذِكْرِ التَّوْبَةِ وَ طَلَبِهَا
﴿1﴾ اللَّهُمَّ يَا مَنْ لَا يَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِينَ
﴿2﴾ وَ يَا مَنْ لَا يُجَاوِزُهُ رَجَاءُ الرَّاجِينَ
﴿3﴾ وَ يَا مَنْ لَا يَضِيعُ لَدَيْهِ أَجْرُ الُْمحْسِنِينَ
﴿4﴾ وَ يَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى خَوْفِ الْعَابِدِينَ .
﴿5﴾ وَ يَا مَنْ هُوَ غَايَةُ خَشْيَةِ الْمُتَّقِينَ
﴿6﴾ هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً .
﴿7﴾ كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا .
﴿8﴾ فَأَقْبَلَ نَحْوَكَ مُؤَمِّلًا لَكَ مُسْتَحْيِياً مِنْكَ ، وَ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ إِلَيْكَ ثِقَةً بِكَ ، فَأَمَّكَ بِطَمَعِهِ يَقِيناً ، وَ قَصَدَكَ بِخَوْفِهِ إِخْلَاصاً ، قَدْ خَلَا طَمَعُهُ مِنْ كُلِّ مَطْمُوعٍ فِيهِ غَيْرِكَ ، وَ أَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ كُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِوَاكَ .
﴿9﴾ فَمَثَلَ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعاً ، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ إِلَى الْأَرْضِ مُتَخَشِّعاً ، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلا ، وَ أَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً ، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا أَنْتَ أَحْصَى لَهَا خُشُوعاً ، وَ اسْتَغَاثَ بِكَ مِنْ عَظِيمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِي عِلْمِكَ وَ قَبِيحِ مَا فَضَحَهُ فِي حُكْمِكَ مِنْ ذُنُوبٍ أَدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فََذَهَبَتْ ، وَ أَقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ .
﴿10﴾ لَا يُنْكِرُ يَا إِلَهِي عَدْلَكَ إِنْ عَاقَبْتَهُ ، وَ لَا يَسْتَعْظِمُ عَفْوَكَ إِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ ، لِأَنَّكَ الرَّبُّ الْكَرِيمُ الَّذِي لَا يَتَعَاظَمُهُ غُفْرَانُ الذَّنْبِ الْعَظِيمِ
﴿11﴾ اللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جِئْتُكَ مُطِيعاً لِأَمْرِكَ فِيما أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَكَ فِيما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْإِجَابَةِ ، إِذْ تَقُولُ ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾.
﴿12﴾ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ الْقَنِي بِمَغْفِرَتِكَ كَمَا لَقِيتُكَ بِإِقْرَارِي ، وَ ارْفَعْنِي عَنْ مَصَارِعِ الذُّنُوبِ كَمَا وَضَعْتُ لَكَ نَفْسِي ، وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِكَ كَمَا تَأَنَّيْتَنِي عَنِ الِانْتِقَامِ مِنِّي .
﴿13﴾ اللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فِي طَاعَتِكَ نِيَّتِي ، وَ أَحْكِمْ فِي عِبَادَتِكَ بَصِيرَتِي ، وَ وَفِّقْنِي مِنَ الْأَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَايَا عَنِّي ، وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا تَوَفَّيْتَنِي .
﴿14﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ فِي مَقَامِي هَذَا مِنْ كَبَائِرِ ذُنُوبِي وَ صَغَائِرِهَا ، وَ بَوَاطِنِ سَيِّئَاتِي وَ ظَوَاهِرِهَا ، وَ سَوَالِفِ زَلَّاتِي وَ حَوَادِثِهَا ، تَوْبَةَ مَنْ لَا يُحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِيَةٍ ، وَ لَا يُضْمِرُ أَنْ يَعُودَ فِي خَطِيئَةٍ
﴿15﴾ وَ قَدْ قُلْتَ يَا إِلَهِي فِي مُحْكَمِ كِتَابِكَ إِنَّكَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِكَ ، وَ تَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ، وَ تُحِبُّ التَّوَّابِينَ، فَاقْبَلْ تَوْبَتِي كَمَا وَعَدْتَ ، وَ اعْفُ عَنْ سَيِّئَاتِي كَمَا ضَمِنْتَ ، وَ أَوْجِبْ لِي مَحَبَّتَكَ كَمَا شَرَطْتَ
﴿16﴾ وَ لَكَ يَا رَبِّ شَرْطِي أَلَّا أَعُودَ فِي مَكْرُوهِكَ ، وَ ضَمَانِي أَنْ لَا أَرْجِعَ فِي مَذْمُومِكَ ، وَ عَهْدِي أَنْ أَهْجُرَ جَمِيعَ مَعَاصِيكَ .
﴿17﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِي مَا عَلِمْتَ ، وَ اصْرِفْنِي بِقُدْرَتِكَ إِلَى مَا أَحْبَبْتَ .
﴿18﴾ اللَّهُمَّ وَ عَلَيَّ تَبِعَاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ ، وَ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِيتُهُنَّ ، وَ كُلُّهُنَّ بِعَيْنِكَ الَّتِي لَا تَنَامُ ، وَ عِلْمِكَ الَّذِي لَا يَنْسَى ، فَعَوِّضْ مِنْهَا أَهْلَهَا ، وَ احْطُطْ عَنِّي وِزْرَهَا ، وَ خَفِّفْ عَنِّي ثِقْلَهَا ، وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا .
﴿19﴾ اللَّهُمَّ وَ إِنَّهُ لَا وَفَاءَ لِي بِالتَّوْبَةِ إِلَّا بِعِصْمَتِكَ ، وَ لَا اسْتِمْسَاكَ بِي عَنِ الْخَطَايَا إِلَّا عَنْ قُوَّتِكَ ، فَقَوِّنِي بِقُوَّةٍ كَافِيَةٍ ، وَ تَوَلَّنِي بِعِصْمَةٍ مَانِعَةٍ .
﴿20﴾ اللَّهُمَّ أَيُّمَا عَبْدٍ تَابَ إِلَيْكَ وَ هُوَ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ فَاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ ، وَ عَائِدٌ فِي ذَنْبِهِ وَ خَطِيئَتِهِ ، فَإِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَكُونَ كَذَلِكَ ، فَاجْعَلْ تَوْبَتِي هَذِهِ تَوْبَةً لَا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إِلَى تَوْبَةٍ . تَوْبَةً مُوجِبَةً لَِمحْوِ مَا سَلَفَ ، وَ السَّلَامَةِ فِيمَا بَقِيَ .
﴿21﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ جَهْلِي ، وَ أَسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلِي ، فَاضْمُمْنِي إِلَى كَنَفِ رَحْمَتِكَ تَطَوُّلًا ، وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِ عَافِيَتِكَ تَفَضُّلًا .
﴿22﴾ اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ مِنْ كُلِّ مَا خَالَفَ إِرَادَتَكَ ، أَوْ زَالَ عَنْ مَحَبَّتِكَ مِنْ خَطَرَاتِ قَلْبِي ، وَ لَحَظَاتِ عَيْنِي ، وَ حِكَايَاتِ لِسَانِي ، تَوْبَةً تَسْلَمُ بِهَا كُلُّ جَارِحَةٍ عَلَى حِيَالِهَا مِنْ تَبِعَاتِكَ ، وَ تَأْمَنُ مِمَا يَخَافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ أَلِيمِ سَطَوَاتِكَ .
﴿23﴾ اللَّهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتِي بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ اضْطِرَابَ أَرْكَانِي مِنْ هَيْبَتِكَ ، فَقَدْ أَقَامَتْنِي يَا رَبِّ ذُنُوبِي مَقَامَ الْخِزْيِ بِفِنَائِكَ ، فَإِنْ سَكَتُّ لَمْ يَنْطِقْ عَنِّي أَحَدٌ ، وَ إِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ بِأَهْلِ الشَّفَاعَةِ .
﴿24﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ شَفِّعْ فِي خَطَايَايَ كَرَمَكَ ، وَ عُدْ عَلَى سَيِّئَاتِي بِعَفْوِكَ ، وَ لَا تَجْزِنِي جَزَائِي مِنْ عُقُوبَتِكَ ، وَ ابْسُطْ عَلَيَّ طَوْلَكَ ، وَ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ ، وَ افْعَلْ بِي فِعْلَ عَزِيزٍ تَضَرَّعَ اليه عَبْدٌ ذَلِيلٌ فَرَحِمَهُ ، او غني تعرض له عبد فقير فنعشه.
﴿25﴾ اللَّهُمَّ لَا خَفِيرَ لِي مِنْكَ فَلْيَخْفُرْنِي عِزُّكَ ، وَ لَا شَفِيعَ لِي إِلَيْكَ فَلْيَشْفَعْ لِي فَضْلُكَ ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِي خَطَايَايَ فَلْيُؤْمِنِّي عَفْوُكَ .
﴿26﴾ فَمَا كُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّي بِسُوءِ أَثَرِي ، وَ لَا نِسْيَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِيمِ فِعْلِي ، لَكِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُكَ وَ مَنْ فِيهَا وَ أَرْضُكَ وَ مَنْ عَلَيْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَكَ مِنَ النَّدَمِ ، وَ لَجَأْتُ إِلَيْكَ فِيهِ مِنَ التَّوْبَةِ .
﴿27﴾ فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ يَرْحَمُنِي لِسُوءِ مَوْقِفِي ، أَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ عَلَيَّ لِسُوءِ حَالِي فَيَنَالَنِي مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِيَ أَسْمَعُ لَدَيْكَ مِنْ دُعَائِي ، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْكَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفَاعَتِي تَكُونُ بِهَا نَجَاتِي مِنْ غَضَبِكَ وَ فَوْزَتِي بِرِضَاكَ .
﴿28﴾ اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ ، وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْك لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ ، وَ إِنْ يَكُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لك من المستغفرين .
﴿29﴾ اللَّهُمَّ فَكَمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ ، وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ ، وَ حَثَثْتَ عَلَى الدُّعَاءِ ، وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَةَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِي ، وَ لَا تَرْجِعْنِي مَرْجِعَ الْخَيْبَةِ مِنْ رَحْمَتِكَ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَى الْمُذْنِبِينَ ، وَ الرَّحِيمُ لِلْخَاطِئِينَ الْمُنِيبِينَ .
﴿30﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، كَمَا هَدَيْتَنَا بِهِ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، كَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تَشْفَعُ لَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَوْمَ الْفَاقَةِ إِلَيْكَ ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسيِرٌ .
﴿1﴾ اللَّهُمَّ يَا مَنْ لَا يَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِينَ
﴿2﴾ وَ يَا مَنْ لَا يُجَاوِزُهُ رَجَاءُ الرَّاجِينَ
﴿3﴾ وَ يَا مَنْ لَا يَضِيعُ لَدَيْهِ أَجْرُ الُْمحْسِنِينَ
﴿4﴾ وَ يَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى خَوْفِ الْعَابِدِينَ .
﴿5﴾ وَ يَا مَنْ هُوَ غَايَةُ خَشْيَةِ الْمُتَّقِينَ
﴿6﴾ هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً .
﴿7﴾ كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا .
﴿8﴾ فَأَقْبَلَ نَحْوَكَ مُؤَمِّلًا لَكَ مُسْتَحْيِياً مِنْكَ ، وَ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ إِلَيْكَ ثِقَةً بِكَ ، فَأَمَّكَ بِطَمَعِهِ يَقِيناً ، وَ قَصَدَكَ بِخَوْفِهِ إِخْلَاصاً ، قَدْ خَلَا طَمَعُهُ مِنْ كُلِّ مَطْمُوعٍ فِيهِ غَيْرِكَ ، وَ أَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ كُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِوَاكَ .
﴿9﴾ فَمَثَلَ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعاً ، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ إِلَى الْأَرْضِ مُتَخَشِّعاً ، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلا ، وَ أَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً ، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا أَنْتَ أَحْصَى لَهَا خُشُوعاً ، وَ اسْتَغَاثَ بِكَ مِنْ عَظِيمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِي عِلْمِكَ وَ قَبِيحِ مَا فَضَحَهُ فِي حُكْمِكَ مِنْ ذُنُوبٍ أَدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فََذَهَبَتْ ، وَ أَقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ .
﴿10﴾ لَا يُنْكِرُ يَا إِلَهِي عَدْلَكَ إِنْ عَاقَبْتَهُ ، وَ لَا يَسْتَعْظِمُ عَفْوَكَ إِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ ، لِأَنَّكَ الرَّبُّ الْكَرِيمُ الَّذِي لَا يَتَعَاظَمُهُ غُفْرَانُ الذَّنْبِ الْعَظِيمِ
﴿11﴾ اللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جِئْتُكَ مُطِيعاً لِأَمْرِكَ فِيما أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَكَ فِيما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْإِجَابَةِ ، إِذْ تَقُولُ ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾.
﴿12﴾ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ الْقَنِي بِمَغْفِرَتِكَ كَمَا لَقِيتُكَ بِإِقْرَارِي ، وَ ارْفَعْنِي عَنْ مَصَارِعِ الذُّنُوبِ كَمَا وَضَعْتُ لَكَ نَفْسِي ، وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِكَ كَمَا تَأَنَّيْتَنِي عَنِ الِانْتِقَامِ مِنِّي .
﴿13﴾ اللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فِي طَاعَتِكَ نِيَّتِي ، وَ أَحْكِمْ فِي عِبَادَتِكَ بَصِيرَتِي ، وَ وَفِّقْنِي مِنَ الْأَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَايَا عَنِّي ، وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا تَوَفَّيْتَنِي .
﴿14﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ فِي مَقَامِي هَذَا مِنْ كَبَائِرِ ذُنُوبِي وَ صَغَائِرِهَا ، وَ بَوَاطِنِ سَيِّئَاتِي وَ ظَوَاهِرِهَا ، وَ سَوَالِفِ زَلَّاتِي وَ حَوَادِثِهَا ، تَوْبَةَ مَنْ لَا يُحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِيَةٍ ، وَ لَا يُضْمِرُ أَنْ يَعُودَ فِي خَطِيئَةٍ
﴿15﴾ وَ قَدْ قُلْتَ يَا إِلَهِي فِي مُحْكَمِ كِتَابِكَ إِنَّكَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِكَ ، وَ تَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ، وَ تُحِبُّ التَّوَّابِينَ، فَاقْبَلْ تَوْبَتِي كَمَا وَعَدْتَ ، وَ اعْفُ عَنْ سَيِّئَاتِي كَمَا ضَمِنْتَ ، وَ أَوْجِبْ لِي مَحَبَّتَكَ كَمَا شَرَطْتَ
﴿16﴾ وَ لَكَ يَا رَبِّ شَرْطِي أَلَّا أَعُودَ فِي مَكْرُوهِكَ ، وَ ضَمَانِي أَنْ لَا أَرْجِعَ فِي مَذْمُومِكَ ، وَ عَهْدِي أَنْ أَهْجُرَ جَمِيعَ مَعَاصِيكَ .
﴿17﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِي مَا عَلِمْتَ ، وَ اصْرِفْنِي بِقُدْرَتِكَ إِلَى مَا أَحْبَبْتَ .
﴿18﴾ اللَّهُمَّ وَ عَلَيَّ تَبِعَاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ ، وَ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِيتُهُنَّ ، وَ كُلُّهُنَّ بِعَيْنِكَ الَّتِي لَا تَنَامُ ، وَ عِلْمِكَ الَّذِي لَا يَنْسَى ، فَعَوِّضْ مِنْهَا أَهْلَهَا ، وَ احْطُطْ عَنِّي وِزْرَهَا ، وَ خَفِّفْ عَنِّي ثِقْلَهَا ، وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا .
﴿19﴾ اللَّهُمَّ وَ إِنَّهُ لَا وَفَاءَ لِي بِالتَّوْبَةِ إِلَّا بِعِصْمَتِكَ ، وَ لَا اسْتِمْسَاكَ بِي عَنِ الْخَطَايَا إِلَّا عَنْ قُوَّتِكَ ، فَقَوِّنِي بِقُوَّةٍ كَافِيَةٍ ، وَ تَوَلَّنِي بِعِصْمَةٍ مَانِعَةٍ .
﴿20﴾ اللَّهُمَّ أَيُّمَا عَبْدٍ تَابَ إِلَيْكَ وَ هُوَ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ فَاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ ، وَ عَائِدٌ فِي ذَنْبِهِ وَ خَطِيئَتِهِ ، فَإِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَكُونَ كَذَلِكَ ، فَاجْعَلْ تَوْبَتِي هَذِهِ تَوْبَةً لَا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إِلَى تَوْبَةٍ . تَوْبَةً مُوجِبَةً لَِمحْوِ مَا سَلَفَ ، وَ السَّلَامَةِ فِيمَا بَقِيَ .
﴿21﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ جَهْلِي ، وَ أَسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلِي ، فَاضْمُمْنِي إِلَى كَنَفِ رَحْمَتِكَ تَطَوُّلًا ، وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِ عَافِيَتِكَ تَفَضُّلًا .
﴿22﴾ اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ مِنْ كُلِّ مَا خَالَفَ إِرَادَتَكَ ، أَوْ زَالَ عَنْ مَحَبَّتِكَ مِنْ خَطَرَاتِ قَلْبِي ، وَ لَحَظَاتِ عَيْنِي ، وَ حِكَايَاتِ لِسَانِي ، تَوْبَةً تَسْلَمُ بِهَا كُلُّ جَارِحَةٍ عَلَى حِيَالِهَا مِنْ تَبِعَاتِكَ ، وَ تَأْمَنُ مِمَا يَخَافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ أَلِيمِ سَطَوَاتِكَ .
﴿23﴾ اللَّهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتِي بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ اضْطِرَابَ أَرْكَانِي مِنْ هَيْبَتِكَ ، فَقَدْ أَقَامَتْنِي يَا رَبِّ ذُنُوبِي مَقَامَ الْخِزْيِ بِفِنَائِكَ ، فَإِنْ سَكَتُّ لَمْ يَنْطِقْ عَنِّي أَحَدٌ ، وَ إِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ بِأَهْلِ الشَّفَاعَةِ .
﴿24﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ شَفِّعْ فِي خَطَايَايَ كَرَمَكَ ، وَ عُدْ عَلَى سَيِّئَاتِي بِعَفْوِكَ ، وَ لَا تَجْزِنِي جَزَائِي مِنْ عُقُوبَتِكَ ، وَ ابْسُطْ عَلَيَّ طَوْلَكَ ، وَ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ ، وَ افْعَلْ بِي فِعْلَ عَزِيزٍ تَضَرَّعَ اليه عَبْدٌ ذَلِيلٌ فَرَحِمَهُ ، او غني تعرض له عبد فقير فنعشه.
﴿25﴾ اللَّهُمَّ لَا خَفِيرَ لِي مِنْكَ فَلْيَخْفُرْنِي عِزُّكَ ، وَ لَا شَفِيعَ لِي إِلَيْكَ فَلْيَشْفَعْ لِي فَضْلُكَ ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِي خَطَايَايَ فَلْيُؤْمِنِّي عَفْوُكَ .
﴿26﴾ فَمَا كُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّي بِسُوءِ أَثَرِي ، وَ لَا نِسْيَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِيمِ فِعْلِي ، لَكِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُكَ وَ مَنْ فِيهَا وَ أَرْضُكَ وَ مَنْ عَلَيْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَكَ مِنَ النَّدَمِ ، وَ لَجَأْتُ إِلَيْكَ فِيهِ مِنَ التَّوْبَةِ .
﴿27﴾ فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ يَرْحَمُنِي لِسُوءِ مَوْقِفِي ، أَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ عَلَيَّ لِسُوءِ حَالِي فَيَنَالَنِي مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِيَ أَسْمَعُ لَدَيْكَ مِنْ دُعَائِي ، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْكَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفَاعَتِي تَكُونُ بِهَا نَجَاتِي مِنْ غَضَبِكَ وَ فَوْزَتِي بِرِضَاكَ .
﴿28﴾ اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ ، وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْك لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ ، وَ إِنْ يَكُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لك من المستغفرين .
﴿29﴾ اللَّهُمَّ فَكَمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ ، وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ ، وَ حَثَثْتَ عَلَى الدُّعَاءِ ، وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَةَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِي ، وَ لَا تَرْجِعْنِي مَرْجِعَ الْخَيْبَةِ مِنْ رَحْمَتِكَ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَى الْمُذْنِبِينَ ، وَ الرَّحِيمُ لِلْخَاطِئِينَ الْمُنِيبِينَ .
﴿30﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، كَمَا هَدَيْتَنَا بِهِ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، كَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تَشْفَعُ لَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَوْمَ الْفَاقَةِ إِلَيْكَ ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسيِرٌ .
امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 47 ) دعا در روز عرفه
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ
﴿1﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿2﴾ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ .
﴿3﴾ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ
﴿4﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ
﴿5﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ
﴿6﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ .
﴿7﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ
﴿8﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ،
﴿9﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ
﴿10﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ
﴿11﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ
﴿12﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.
﴿13﴾ أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَقْدِيراً ، وَ يَسَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَيْسِيراً ، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِيراً
﴿14﴾ أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ ، وَ لَمْ يُوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِيرٌ .
﴿15﴾ أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ ، وَ قَضَيْتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَيْتَ ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ .
﴿16﴾ أَنْتَ الَّذِي لَا يَحْوِيكَ مَكَانٌ ، وَ لَمْ يَقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ ، وَ لَمْ يُعْيِكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَيَانٌ .
﴿17﴾ أَنْتَ الَّذِي أَحْصَيْتَ كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً ، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَيْءٍ أَمَداً ، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَقْدِيراً .
﴿18﴾ أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِكَ .
﴿19﴾ أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً ، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً ، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً .
﴿20﴾ أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ .
﴿21﴾ أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ ، وَ اخْتَرَعَ ، وَ اسْتَحْدَثَ ، وَ ابْتَدَعَ ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ .
﴿22﴾ سُبْحَانَكَ مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ ، وَ أَسْنَى فِي الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ
﴿23﴾ سُبْحَانَكَ مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ ، وَ رَؤُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ ، وَ حَكِيمٍ مَا أَعْرَفَكَ
﴿24﴾ سُبْحَانَكَ مِنْ مَلِيكٍ مَا أَمْنَعَكَ ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ ، وَ رَفِيعٍ مَا أَرْفَعَكَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ .
﴿25﴾ سُبْحَانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيْرَاتِ يَدَكَ ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَايَةُ مِنْ عِنْدِكَ ، فَمَنِ الَْتمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيَا وَجَدَكَ
﴿26﴾ سُبْحَانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِي عِلْمِكَ ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ
﴿27﴾ سُبْحَانَكَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ
﴿28﴾ سُبْحَانَكَ سَبِيلُكَ جَدَدٌ . وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ ، وَ أَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ .
﴿29﴾ سُبْحَانَكَ قَولُكَ حُكْمٌ ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ .
﴿30﴾ سُبْحَانَكَ لَا رَادَّ لِمَشِيَّتِكَ ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ .
﴿31﴾ سُبْحَانَكَ بَاهِرَ الآْيَاتِ ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ
﴿32﴾ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَدُومُ بِدَوَامِكَ
﴿33﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ .
﴿34﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يُوَازِي صُنْعَكَ
﴿35﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ .
﴿36﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ
﴿37﴾ حَمْداً لَا يَنْبَغِي إِلَّا لَكَ ، وَ لَا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيْكَ
﴿38﴾ حَمْداً يُسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ ، وَ يُسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الآْخِرِ .
﴿39﴾ حَمْداً يَتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ ، وَ يَتَزَايَدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً .
﴿40﴾ حَمْداً يَعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ ، وَ يَزِيدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِي كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ
﴿41﴾ حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الَْمجِيدَ وَ يُعَادِلُ كُرْسِيَّكَ الرَّفِيعَ .
﴿42﴾ حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوَابُهُ ، وَ يَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ
﴿43﴾ حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّيَّةِ
﴿44﴾ حَمْداً لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ ، وَ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ
﴿45﴾ حَمْداً يُعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ ، وَ يُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيَتِهِ .
﴿46﴾ حَمْداً يَجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ ، وَ يَنْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ .
﴿47﴾ حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ بِهِ .
﴿48﴾ حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ
﴿49﴾ حَمْداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ ، وَ يُقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ .
﴿50﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ ، وَ بَارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ .
﴿51﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً زَاكِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً رَاضِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا .
﴿52﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا ، وَ لَا تَرَى غَيْرَهُ لَهَا أَهْلًا .
﴿53﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ ، وَ لَا يَنْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ .
﴿54﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ .
﴿55﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُحِيطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ ، صَلَاةً مَرْضِيَّةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ ، وَ تُنْشِىُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا ، وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيَادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يَعُدُّهَا غَيْرُك .
﴿56﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ
﴿57﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْيَاءَ مِنْ عَطَايَاكَ وَ نَوَافِلِكَ ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ .
﴿58﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِي أَوَّلِهَا ، وَ لَا غَايَةَ لِأَمَدِهَا ، وَ لَا نِهَايَةَ لآِخِرِهَا .
﴿59﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ ، وَ مِلْءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى ، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى ، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً .
﴿60﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ .
﴿61﴾ اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً ، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً ، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ أَلْأَعَزِّ ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِك الْأَغْلَبِ .
﴿62﴾ وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ ، صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً
﴿63﴾ وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ ، وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ .
﴿64﴾ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمُ ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمُ ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلَايَتِهِمُ ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ ، الُْمجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُمُ ، الْمَادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُمُ ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ .
﴿65﴾ وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُؤُونَهُمْ ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ، وَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
﴿66﴾ اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ .
﴿67﴾ اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاهُ ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيْتَهُ لِدِينِكَ ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي حِزْبِكَ ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالَاةِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ .
﴿68﴾ ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يَأْتَمِرْ ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ ، وَ نَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْيِكَ ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَيْكَ ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَيَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّ كَ وَ عَدُوُّهُ ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِوَعِيدِكَ ، رَاجِياً لِعَفْوِكَ ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلَّا يَفْعَلَ .
﴿69﴾ وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً ، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ ، وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ .
﴿70﴾ فَعُدْ عَلَيَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَي مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ ، وَ جُدْ عَلَيَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ ، وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِمَا لَا يَتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَي مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ ،
﴿71﴾ وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ ، وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ
﴿72﴾ وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا ، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِمَا لَا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ .
﴿73﴾ ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالْإِنَابَةِ إِلَيْكَ ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكَانَةِ لَكَ ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يَخِيبُ عَلَيْهِ رَاجِيكَ .
﴿74﴾ وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ ، وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً ، لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ ، وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ ، وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ .
﴿75﴾ وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا ، فَيَا مَنْ لَمْ يُعَاجِلِ الْمُسِيئِينَ ، وَ لَا يَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ ، وَ يَا مَنْ يَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِينَ ، وَ يَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِينَ .
﴿76﴾ أَنَا الْمُسِيءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِىُ الْعَاثِرُ .
﴿77﴾ أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً .
﴿78﴾ أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً .
﴿79﴾ أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ .
﴿80﴾ أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ .
﴿81﴾ أَنَا الَّذِي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ .
﴿82﴾ أَنَا الْجَانِي عَلَى نَفْسِهِ
﴿83﴾ أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ .
﴿84﴾ أَنَا الْقَلِيلُ الْحَيَاءِ .
﴿85﴾ أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ .
﴿86﴾ بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِكَ ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ ، تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا ، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِباً .
﴿87﴾ وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيْكَ وَ الْمَكَانَةِ مِنْكَ .
﴿88﴾ وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِكَ ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ ، وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ .
﴿89﴾ وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ ، وَ تَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْكَامِكَ .
﴿90﴾ وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيْرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي .
﴿91﴾ وَ نَبِّهْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِينَ ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِينَ ، وَ نَعْسَةِ الَْمخْذُولِينَ
﴿92﴾ وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِينَ ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِينَ ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِينَ .
﴿93﴾ وَ أَعِذْنِي مِمَّا يُبَاعِدُنِي عَنْكَ ، وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ حَظِّي مِنْكَ ، وَ يَصُدُّنِي عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَيْكَ
﴿94﴾ وَ سَهِّلْ لِي مَسْلَكَ الْخَيْرَاتِ إِلَيْكَ ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيْهَا مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ .
﴿95﴾ وَ لَا تَمْحَقْنِي فِيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِمَا أَوْعَدْتَ
﴿96﴾ وَ لَا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ
﴿97﴾ وَ لَا تُتَبِّرْنِي فِيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَن سُبُلِكَ
﴿98﴾ وَ نَجِّنِي مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ ، وَ خَلِّصْنِي مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى ، وَ أَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ .
﴿99﴾ وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّنِي ، وَ هَوًى يُوبِقُنِي ، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي
﴿100﴾ وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ
﴿101﴾ وَ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْأَمَلِ فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ
﴿102﴾ وَ لَا تَمْنِحْنِي بِمَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمَّا تُحَمِّلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ .
﴿103﴾ وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ
﴿104﴾ وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِينَ .
﴿105﴾ وَ عَافِنِي مِمَّا ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمَائِكَ ، وَ بَلِّغْنِي مَبَالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ ، وَ رَضِيتَ عَنْهُ ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً ، وَ تَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً
﴿106﴾ وَ طَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ ، وَ يَذْهَبُ بِالْبَرَكَاتِ
﴿107﴾ وَ أَشْعِرْ قَلْبِيَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّيِّئَاتِ ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ .
﴿108﴾ وَ لَا تَشْغَلْنِي بِمَا لَا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لَا يُرْضِيكَ عَنِّي غَيْرُهُ
﴿109﴾ وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيَا دَنِيَّةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَكَ ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ .
﴿110﴾ وَ زَيِّنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
﴿111﴾ وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ ، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ .
﴿112﴾ وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايَا ، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيَتِكَ ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ ، وَ ظَاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ
﴿113﴾ وَ أَيِّدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَ تَسْدِيدِكَ ، وَ أَعِنِّي عَلَى صَالِحِ النِّيَّةِ ، وَ مَرْضِيِّ الْقَوْلِ ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ ، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى حَوْلِي وَ قُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ .
﴿114﴾ وَ لَا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِكَ ، وَ لَا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَيْ أَوْلِيَائِكَ ، وَ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لآِلْائِكَ ، وَ أَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِمَا أَوْلَيْتَنِيهِ ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ .
﴿115﴾ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ ، وَ حَمْدِي إِيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ
﴿116﴾ وَ لَا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فَاقَتِي إِلَيْكَ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي بِمَا . أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِينَ لَكَ ، فَإِنِّي لَكَ مُسَلِّمٌ ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ ، وَ أَنَّكَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ ، وَ أَهْلُ التَّقْوَى ، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْكَ بِأَنْ تُعَاقِبَ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ .
﴿117﴾ فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ ، وَ أَمِتْنِي مَيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ .
﴿118﴾ وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي ، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً .
﴿119﴾ وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ ، تَغَمَّدْنِي فِيما اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي بِمَا يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ ، وَ الآْخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ
﴿120﴾ وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْيَاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ
﴿121﴾ وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا ، وَ قَدِيمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا ، وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي ، وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً يَذْهَبُ لَهَا بَهَائِي ، وَ لَا تَسُمْنِي خَسِيسَةً يَصْغُرُ لَهَا قَدْرِي وَ لَا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي .
﴿122﴾ وَ لَا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا ، وَ لَا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَهَا ، اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ ، وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ إِنْذَارِكَ ، وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آيَاتِكَ .
﴿123﴾ وَ اعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ ، وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ ، وَ تَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ ، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِي بِكَ ، وَ مُنَازَلَتِي إِيَّاكَ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِي مِنْ نَارِكَ ، وَ إِجَارَتِي مِمَا فِيهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِكَ .
﴿124﴾ وَ لَا تَذَرْنِي فِي طُغْيَانِي عَامِهاً ، وَ لَا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتَّى حِينٍ ، وَ لَا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ ، وَ لَا نَكَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ ، وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي ، وَ لَا تُغَيِّرْ لِي اسْماً ، وَ لَا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً ، وَ لَا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ ، وَ لَا سُخْرِيّاً لَكَ ، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِكَ ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالِانْتِقَامِ لَكَ .
﴿125﴾ وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيما يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ .
﴿126﴾ وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً ، وَ كَرَّتِي غَيْرَ خَاسِرَةٍ ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً ، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً .
﴿127﴾ وَ انْزَعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ ، وَ كُنْ لِي كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ ، وَ حَلِّنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ ، وَ اجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْغَابِرِينَ ، وَ ذِكْراً نَامِياً فِي الآْخِرِينَ ، وَ وَافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ .
﴿128﴾ وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ ، عَلَيَّ ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدِي ، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ ، وَ جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ ، وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ .
﴿129﴾ وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً ، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا ، وَ أَقَرُّ عَيْناً ، وَ لَا تُقَايِسْنِي بِعَظِيَماتِ الْجَرَائِرِ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ، وَ أَزِلْ عَنِّي كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ ، وَ اجْعَلْ لِي فِي الْحَقِّ طَرِيقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ ، وَ أَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ ، وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ .
﴿130﴾ وَ اجْعَلْ قَلْبِي وَاثِقاً بِمَا عِنْدَكَ ، وَ هَمِّي مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَكَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَكَ ، وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَكَ ، وَ اجْمَعْ لِيَ الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الْعَافِيَةَ .
﴿131﴾ وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ ، وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ ، وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ ، وَ ذُبَّنِي عَنِ الِْتمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ .
﴿132﴾ وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً ، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يَداً وَ نَصِيراً ، وَ حُطْنِي مِنْ حَيْثُ لَا أَعْلَمُ حِيَاطَةً تَقِينِي بِهَا ، وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ ، إِنِّي إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ ، وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمِينَ
﴿133﴾ وَ اجْعَلْ بَاقِيَ عُمْرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَبَدَ الآبِدِينَ .
﴿1﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
﴿2﴾ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ .
﴿3﴾ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ
﴿4﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ
﴿5﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ
﴿6﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ .
﴿7﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ
﴿8﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ،
﴿9﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ
﴿10﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ
﴿11﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ
﴿12﴾ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.
﴿13﴾ أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَقْدِيراً ، وَ يَسَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَيْسِيراً ، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِيراً
﴿14﴾ أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ ، وَ لَمْ يُوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِيرٌ .
﴿15﴾ أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ ، وَ قَضَيْتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَيْتَ ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ .
﴿16﴾ أَنْتَ الَّذِي لَا يَحْوِيكَ مَكَانٌ ، وَ لَمْ يَقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ ، وَ لَمْ يُعْيِكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَيَانٌ .
﴿17﴾ أَنْتَ الَّذِي أَحْصَيْتَ كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً ، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَيْءٍ أَمَداً ، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْءٍ تَقْدِيراً .
﴿18﴾ أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِكَ .
﴿19﴾ أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً ، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً ، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً .
﴿20﴾ أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ .
﴿21﴾ أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ ، وَ اخْتَرَعَ ، وَ اسْتَحْدَثَ ، وَ ابْتَدَعَ ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ .
﴿22﴾ سُبْحَانَكَ مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ ، وَ أَسْنَى فِي الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ
﴿23﴾ سُبْحَانَكَ مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ ، وَ رَؤُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ ، وَ حَكِيمٍ مَا أَعْرَفَكَ
﴿24﴾ سُبْحَانَكَ مِنْ مَلِيكٍ مَا أَمْنَعَكَ ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ ، وَ رَفِيعٍ مَا أَرْفَعَكَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ .
﴿25﴾ سُبْحَانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيْرَاتِ يَدَكَ ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَايَةُ مِنْ عِنْدِكَ ، فَمَنِ الَْتمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيَا وَجَدَكَ
﴿26﴾ سُبْحَانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِي عِلْمِكَ ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ
﴿27﴾ سُبْحَانَكَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ
﴿28﴾ سُبْحَانَكَ سَبِيلُكَ جَدَدٌ . وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ ، وَ أَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ .
﴿29﴾ سُبْحَانَكَ قَولُكَ حُكْمٌ ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ .
﴿30﴾ سُبْحَانَكَ لَا رَادَّ لِمَشِيَّتِكَ ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ .
﴿31﴾ سُبْحَانَكَ بَاهِرَ الآْيَاتِ ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ
﴿32﴾ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَدُومُ بِدَوَامِكَ
﴿33﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ .
﴿34﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يُوَازِي صُنْعَكَ
﴿35﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ .
﴿36﴾ وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ
﴿37﴾ حَمْداً لَا يَنْبَغِي إِلَّا لَكَ ، وَ لَا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيْكَ
﴿38﴾ حَمْداً يُسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ ، وَ يُسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الآْخِرِ .
﴿39﴾ حَمْداً يَتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ ، وَ يَتَزَايَدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً .
﴿40﴾ حَمْداً يَعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ ، وَ يَزِيدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِي كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ
﴿41﴾ حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الَْمجِيدَ وَ يُعَادِلُ كُرْسِيَّكَ الرَّفِيعَ .
﴿42﴾ حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوَابُهُ ، وَ يَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ
﴿43﴾ حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّيَّةِ
﴿44﴾ حَمْداً لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ ، وَ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ
﴿45﴾ حَمْداً يُعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ ، وَ يُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيَتِهِ .
﴿46﴾ حَمْداً يَجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ ، وَ يَنْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ .
﴿47﴾ حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ بِهِ .
﴿48﴾ حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ
﴿49﴾ حَمْداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ ، وَ يُقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ .
﴿50﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ ، وَ بَارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ .
﴿51﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً زَاكِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً رَاضِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا .
﴿52﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا ، وَ لَا تَرَى غَيْرَهُ لَهَا أَهْلًا .
﴿53﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ ، وَ لَا يَنْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ .
﴿54﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ .
﴿55﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُحِيطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ ، صَلَاةً مَرْضِيَّةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ ، وَ تُنْشِىُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا ، وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيَادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يَعُدُّهَا غَيْرُك .
﴿56﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ
﴿57﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْيَاءَ مِنْ عَطَايَاكَ وَ نَوَافِلِكَ ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ .
﴿58﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِي أَوَّلِهَا ، وَ لَا غَايَةَ لِأَمَدِهَا ، وَ لَا نِهَايَةَ لآِخِرِهَا .
﴿59﴾ رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ ، وَ مِلْءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى ، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى ، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً .
﴿60﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ .
﴿61﴾ اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً ، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً ، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ أَلْأَعَزِّ ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِك الْأَغْلَبِ .
﴿62﴾ وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ ، صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً
﴿63﴾ وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ ، وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ .
﴿64﴾ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمُ ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمُ ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلَايَتِهِمُ ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ ، الُْمجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُمُ ، الْمَادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُمُ ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ .
﴿65﴾ وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُؤُونَهُمْ ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ، وَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
﴿66﴾ اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ .
﴿67﴾ اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاهُ ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيْتَهُ لِدِينِكَ ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي حِزْبِكَ ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالَاةِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ .
﴿68﴾ ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يَأْتَمِرْ ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ ، وَ نَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْيِكَ ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَيْكَ ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَيَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّ كَ وَ عَدُوُّهُ ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِوَعِيدِكَ ، رَاجِياً لِعَفْوِكَ ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلَّا يَفْعَلَ .
﴿69﴾ وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً ، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ ، وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ .
﴿70﴾ فَعُدْ عَلَيَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَي مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ ، وَ جُدْ عَلَيَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ ، وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِمَا لَا يَتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَي مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ ،
﴿71﴾ وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ ، وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ
﴿72﴾ وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا ، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِمَا لَا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ .
﴿73﴾ ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالْإِنَابَةِ إِلَيْكَ ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكَانَةِ لَكَ ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يَخِيبُ عَلَيْهِ رَاجِيكَ .
﴿74﴾ وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ ، وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً ، لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ ، وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ ، وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ .
﴿75﴾ وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا ، فَيَا مَنْ لَمْ يُعَاجِلِ الْمُسِيئِينَ ، وَ لَا يَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ ، وَ يَا مَنْ يَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِينَ ، وَ يَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِينَ .
﴿76﴾ أَنَا الْمُسِيءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِىُ الْعَاثِرُ .
﴿77﴾ أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً .
﴿78﴾ أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً .
﴿79﴾ أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ .
﴿80﴾ أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ .
﴿81﴾ أَنَا الَّذِي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ .
﴿82﴾ أَنَا الْجَانِي عَلَى نَفْسِهِ
﴿83﴾ أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ .
﴿84﴾ أَنَا الْقَلِيلُ الْحَيَاءِ .
﴿85﴾ أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ .
﴿86﴾ بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِكَ ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ ، تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا ، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِباً .
﴿87﴾ وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيْكَ وَ الْمَكَانَةِ مِنْكَ .
﴿88﴾ وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِكَ ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ ، وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ .
﴿89﴾ وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ ، وَ تَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْكَامِكَ .
﴿90﴾ وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيْرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي .
﴿91﴾ وَ نَبِّهْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِينَ ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِينَ ، وَ نَعْسَةِ الَْمخْذُولِينَ
﴿92﴾ وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِينَ ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِينَ ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِينَ .
﴿93﴾ وَ أَعِذْنِي مِمَّا يُبَاعِدُنِي عَنْكَ ، وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ حَظِّي مِنْكَ ، وَ يَصُدُّنِي عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَيْكَ
﴿94﴾ وَ سَهِّلْ لِي مَسْلَكَ الْخَيْرَاتِ إِلَيْكَ ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيْهَا مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ .
﴿95﴾ وَ لَا تَمْحَقْنِي فِيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِمَا أَوْعَدْتَ
﴿96﴾ وَ لَا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ
﴿97﴾ وَ لَا تُتَبِّرْنِي فِيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَن سُبُلِكَ
﴿98﴾ وَ نَجِّنِي مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ ، وَ خَلِّصْنِي مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى ، وَ أَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ .
﴿99﴾ وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّنِي ، وَ هَوًى يُوبِقُنِي ، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي
﴿100﴾ وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ
﴿101﴾ وَ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْأَمَلِ فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ
﴿102﴾ وَ لَا تَمْنِحْنِي بِمَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمَّا تُحَمِّلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ .
﴿103﴾ وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ
﴿104﴾ وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِينَ .
﴿105﴾ وَ عَافِنِي مِمَّا ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمَائِكَ ، وَ بَلِّغْنِي مَبَالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ ، وَ رَضِيتَ عَنْهُ ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً ، وَ تَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً
﴿106﴾ وَ طَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ ، وَ يَذْهَبُ بِالْبَرَكَاتِ
﴿107﴾ وَ أَشْعِرْ قَلْبِيَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّيِّئَاتِ ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ .
﴿108﴾ وَ لَا تَشْغَلْنِي بِمَا لَا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لَا يُرْضِيكَ عَنِّي غَيْرُهُ
﴿109﴾ وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيَا دَنِيَّةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَكَ ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ .
﴿110﴾ وَ زَيِّنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
﴿111﴾ وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ ، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ .
﴿112﴾ وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايَا ، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيَتِكَ ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ ، وَ ظَاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ
﴿113﴾ وَ أَيِّدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَ تَسْدِيدِكَ ، وَ أَعِنِّي عَلَى صَالِحِ النِّيَّةِ ، وَ مَرْضِيِّ الْقَوْلِ ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ ، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى حَوْلِي وَ قُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ .
﴿114﴾ وَ لَا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِكَ ، وَ لَا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَيْ أَوْلِيَائِكَ ، وَ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لآِلْائِكَ ، وَ أَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِمَا أَوْلَيْتَنِيهِ ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ .
﴿115﴾ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ ، وَ حَمْدِي إِيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ
﴿116﴾ وَ لَا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فَاقَتِي إِلَيْكَ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي بِمَا . أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِينَ لَكَ ، فَإِنِّي لَكَ مُسَلِّمٌ ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ ، وَ أَنَّكَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ ، وَ أَهْلُ التَّقْوَى ، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْكَ بِأَنْ تُعَاقِبَ ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ .
﴿117﴾ فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ ، وَ أَمِتْنِي مَيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ .
﴿118﴾ وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي ، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً .
﴿119﴾ وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ ، تَغَمَّدْنِي فِيما اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي بِمَا يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ ، وَ الآْخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ
﴿120﴾ وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْيَاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ
﴿121﴾ وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا ، وَ قَدِيمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا ، وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي ، وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً يَذْهَبُ لَهَا بَهَائِي ، وَ لَا تَسُمْنِي خَسِيسَةً يَصْغُرُ لَهَا قَدْرِي وَ لَا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي .
﴿122﴾ وَ لَا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا ، وَ لَا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَهَا ، اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ ، وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ إِنْذَارِكَ ، وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آيَاتِكَ .
﴿123﴾ وَ اعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ ، وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ ، وَ تَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ ، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِي بِكَ ، وَ مُنَازَلَتِي إِيَّاكَ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِي مِنْ نَارِكَ ، وَ إِجَارَتِي مِمَا فِيهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِكَ .
﴿124﴾ وَ لَا تَذَرْنِي فِي طُغْيَانِي عَامِهاً ، وَ لَا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتَّى حِينٍ ، وَ لَا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ ، وَ لَا نَكَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ ، وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي ، وَ لَا تُغَيِّرْ لِي اسْماً ، وَ لَا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً ، وَ لَا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ ، وَ لَا سُخْرِيّاً لَكَ ، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِكَ ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالِانْتِقَامِ لَكَ .
﴿125﴾ وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيما يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ .
﴿126﴾ وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً ، وَ كَرَّتِي غَيْرَ خَاسِرَةٍ ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً ، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً .
﴿127﴾ وَ انْزَعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ ، وَ كُنْ لِي كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ ، وَ حَلِّنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ ، وَ اجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْغَابِرِينَ ، وَ ذِكْراً نَامِياً فِي الآْخِرِينَ ، وَ وَافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ .
﴿128﴾ وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ ، عَلَيَّ ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدِي ، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ ، وَ جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ ، وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ .
﴿129﴾ وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً ، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا ، وَ أَقَرُّ عَيْناً ، وَ لَا تُقَايِسْنِي بِعَظِيَماتِ الْجَرَائِرِ ، وَ لَا تُهْلِكْنِي يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ، وَ أَزِلْ عَنِّي كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ ، وَ اجْعَلْ لِي فِي الْحَقِّ طَرِيقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ ، وَ أَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ ، وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ .
﴿130﴾ وَ اجْعَلْ قَلْبِي وَاثِقاً بِمَا عِنْدَكَ ، وَ هَمِّي مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَكَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَكَ ، وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَكَ ، وَ اجْمَعْ لِيَ الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الْعَافِيَةَ .
﴿131﴾ وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ ، وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ ، وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ ، وَ ذُبَّنِي عَنِ الِْتمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ .
﴿132﴾ وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً ، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يَداً وَ نَصِيراً ، وَ حُطْنِي مِنْ حَيْثُ لَا أَعْلَمُ حِيَاطَةً تَقِينِي بِهَا ، وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ ، إِنِّي إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ ، وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمِينَ
﴿133﴾ وَ اجْعَلْ بَاقِيَ عُمْرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَبَدَ الآبِدِينَ .
مفاتیح الجنان : دعاهاى ایام هفته
دعای روز پنجشنبه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ اللَّیلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ، وَجَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ، وَکسَانِی ضِیاءَهُ وَأَنَا فِی نِعْمَتِهِ. اللّهُمَّ فَکمَا أَبْقَیتَنِی لَهُ فَأَبْقِنِی لِأَمْثالِهِ، وَصَلِّ عَلَی النَّبِی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَلَا تَفْجَعْنِی فِیهِ وَفِی غَیرِهِ مِنَ اللَّیالِی وَالْأَیامِ، بِارْتِکابِ الْمَحَارِمِ، وَاکتِسَابِ الْمَآثِمِ، وَارْزُقْنِی خَیرَهُ، وَخَیرَ مَا فِیهِ، وَخَیرَ مَا بَعْدَهُ، وَاصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُ، وَشَرَّ مَا فِیهِ، وَشَرَّ مَا بَعْدَهُ، اللّهُمَّ إِنِّی بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیک، وَبِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَیک، وَبِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَیک؛
فَاعْرِفِ اللّهُمَّ ذِمَّتِی الَّتِی رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، اللّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْخَمِیسِ خَمْساً لَایتَّسِعُ لَها إِلّا کرَمُک، وَلَا یطِیقُها إِلّا نِعَمُک، سَلَامَةً أَقْوی بِهَا عَلَی طَاعَتِک، وَعِبادَةً أَسْتَحِقُّ بِها جَزِیلَ مَثُوبَتِک، وَسَعَةً فِی الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ، وَأَن تُؤْمِنَنِی فِی مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِک، وَتَجْعَلَنِی مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فِی حِصْنِک، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ تَوَسُّلِی بِهِ شَافِعاً، یوْمَ الْقِیامَةِ نَافِعاً، إِنَّک أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.
فَاعْرِفِ اللّهُمَّ ذِمَّتِی الَّتِی رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، اللّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْخَمِیسِ خَمْساً لَایتَّسِعُ لَها إِلّا کرَمُک، وَلَا یطِیقُها إِلّا نِعَمُک، سَلَامَةً أَقْوی بِهَا عَلَی طَاعَتِک، وَعِبادَةً أَسْتَحِقُّ بِها جَزِیلَ مَثُوبَتِک، وَسَعَةً فِی الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ، وَأَن تُؤْمِنَنِی فِی مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِک، وَتَجْعَلَنِی مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فِی حِصْنِک، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ تَوَسُّلِی بِهِ شَافِعاً، یوْمَ الْقِیامَةِ نَافِعاً، إِنَّک أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.
مفاتیح الجنان : مناجات
مناجات منظوم حضرت علی (ع)
مناجات منظوم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به نقل از «صحیفه علویه»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
لَک الْحَمْدُ یا ذَا الْجُودِ وَالْمَجْدِ وَالْعُلَی
تَبارَکتَ تُعْطِی مَنْ تَشَاءُ وَتَمْنَعُ
إِلهِی وَخَلَّاقِی وَحِرْزِی وَمَوْئِلِی
إِلَیک لَدَی الْإِعْسَارِ وَالْیسْرِ أَفْزَعُ
إِلهِی لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطِیئَتِی
فَعَفْوُک عَنْ ذَنْبِی أَجَلُّ وَأَوْسَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَعْطَیتُ نَفْسِی سُؤْلَها
فَهَا أَنَا فِی رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ
إِلهِی تَری حَالِی وَفَقْرِی وَفاقَتِی
وَأَنْتَ مُنَاجاتِی الْخَفِیةَ تَسْمَعُ
إِلهِی فَلا تَقْطَعْ رَجَائِی وَلا تُزِغْ
فُؤُادِی فَلِی فِی سَیبِ جُودِک مَطْمَعُ
إِلهِی لَئِنْ خَیبْتَنِی أَوْ طَرَدْتَنِی
فَمَنْ ذَا الَّذِی أَرْجُو وَمَنْ ذَا أُشَفِّعُ؟
إِلهِی أَجِرْنِی مِنْ عَذَابِک إِنَّنِی
أَسِیرٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ لَک أَخْضَعُ
إِلهِی فَآنِسْنِی بِتَلْقِینِ حُجَّتِی
إِذَا کانَ لِی فِی الْقَبْرِ مَثْوَی وَمَضْجَعُ
إِلهِی لَئِنْ عَذَّبْتَنِی أَلْفَ حِجَّةٍ
فَحَبْلُ رَجَائِی مِنْک لَایتَقَطَّعُ
إِلهِی أَذِقْنِی طَعْمَ عَفْوِک یوْمَ لَا
بَنُونَ وَلَا مالٌ هُنَالِک ینْفَعُ
إِلهِی لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِی کنْتُ ضَائِعاً
وَ إِنْ کنْتَ تَرْعَانِی فَلَسْتُ أُضَیعُ
إِلهِی إِذَا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَیرِ مُحْسِنٍ
فَمَنْ لِمُسِیءٍ بِالْهَوَی یتَمَتَّعُ
إِلهِی لَئِنْ فَرَّطْتُ فِی طَلَبِ التُّقَی
فَهَا أَنَا إِثْرَ الْعَفْوِ أَقْفُو وَأَتْبَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَخْطَأْتُ جَهْلاً فَطَالَمَا
رَجَوْتُک حَتَّی قِیلَ ما هُوَ یجْزَعُ
إِلهِی ذُنُوبِی بَذَّتِ الطَّوْدَ وَاعْتَلَتْ
وَصَفْحُک عَنْ ذَنْبِی أَجَلُّ وَأَرْفَعُ
إِلهِی ینَحِّی ذِکرُ طَوْلِک لَوْعَتِی
وَذِکرُ الْخَطَایا الْعَینَ مِنِّی یدَمِّعُ
إِلهِی أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَامْحُ حَوْبَتِی
فَإِنِّی مُقِرٌّ خَائِفٌ مُتَضَرِّعُ
إِلهِی أَنِلْنِی مِنْک رَوْحاً وَرَاحَةً
فَلَسْتُ سِوی أَبْوَابِ فَضْلِک أَقْرَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَقْصَیتَنِی أَوْ أَهَنْتَنِی
فَمَا حِیلَتِی یا رَبِّ أَمْ کیفَ أَصْنَعُ
إِلهِی حَلِیفُ الْحُبِّ فِی اللَّیلِ سَاهِرٌ
یناجِی وَیدْعُو وَالْمُغَفَّلُ یهْجَعُ
إِلهِی وَهَذَا الْخَلْقُ مَا بَینَ نَائِمٍ
وَمُنْتَبِهٍ فِی لَیلِهِ یتَضَرَّعُ
وَکلُّهُمُ یرْجُو نَوَالَک رَاجِیاً
لِرَحْمَتِک الْعُظْمی وَفِی الْخُلْدِ یطْمَعُ
إِلهِی یمَنِّینِی رَجَائِی سَلامَةً
وَقُبْحُ خَطِیئاتِی عَلَی یشَنِّعُ
إِلهِی فَإِنْ تَعْفُو فَعَفْوُک مُنْقِذِی
وَ إِلّا فَبِالذَّنْبِ الْمُدَمِّرِ أُصْرَعُ
إِلهِی بِحَقِّ الْهَاشِمِی مُحَمَّدٍ
وَحُرْمَةِ أَطْهارٍ هُمُ لَک خُضَّعُ
إِلهِی بِحَقِّ الْمُصْطَفی وَابْنِ عَمِّهِ
وَحُرْمَةِ أَبْرارٍ هُمُ لَک خُشَّعُ
إِلهِی فَأَنْشِرْنِی عَلَی دِینِ أَحْمَدٍ
مُنِیباً تَقِیاً قَانِتاً لَک أَخْضَعُ
وَلَا تَحْرِمَنِّی یا إِلهِی وَسَیدِی
شَفاعَتَهُ الْکبْری فَذاک الْمُشَفَّعُ
وَصَلِّ عَلَیهِمْ مَا دَعَاک مُوَحِّدٌ
وَنَاجَاک أَخْیارٌ بِبَابِک رُکعُ
و نیز در «صحیفه علویه» مناجات منظوم دیگری از آن حضرت روایت شده که اوّل آن «یا سامِعَ الدُّعاء» است؛ ولی چون مشتمل بر واژه های مشکل و لغات ناآشنا بود و ما بنابر خلاصه نویسی داریم از ذکرش خودداری نمودیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
لَک الْحَمْدُ یا ذَا الْجُودِ وَالْمَجْدِ وَالْعُلَی
تَبارَکتَ تُعْطِی مَنْ تَشَاءُ وَتَمْنَعُ
إِلهِی وَخَلَّاقِی وَحِرْزِی وَمَوْئِلِی
إِلَیک لَدَی الْإِعْسَارِ وَالْیسْرِ أَفْزَعُ
إِلهِی لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطِیئَتِی
فَعَفْوُک عَنْ ذَنْبِی أَجَلُّ وَأَوْسَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَعْطَیتُ نَفْسِی سُؤْلَها
فَهَا أَنَا فِی رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ
إِلهِی تَری حَالِی وَفَقْرِی وَفاقَتِی
وَأَنْتَ مُنَاجاتِی الْخَفِیةَ تَسْمَعُ
إِلهِی فَلا تَقْطَعْ رَجَائِی وَلا تُزِغْ
فُؤُادِی فَلِی فِی سَیبِ جُودِک مَطْمَعُ
إِلهِی لَئِنْ خَیبْتَنِی أَوْ طَرَدْتَنِی
فَمَنْ ذَا الَّذِی أَرْجُو وَمَنْ ذَا أُشَفِّعُ؟
إِلهِی أَجِرْنِی مِنْ عَذَابِک إِنَّنِی
أَسِیرٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ لَک أَخْضَعُ
إِلهِی فَآنِسْنِی بِتَلْقِینِ حُجَّتِی
إِذَا کانَ لِی فِی الْقَبْرِ مَثْوَی وَمَضْجَعُ
إِلهِی لَئِنْ عَذَّبْتَنِی أَلْفَ حِجَّةٍ
فَحَبْلُ رَجَائِی مِنْک لَایتَقَطَّعُ
إِلهِی أَذِقْنِی طَعْمَ عَفْوِک یوْمَ لَا
بَنُونَ وَلَا مالٌ هُنَالِک ینْفَعُ
إِلهِی لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِی کنْتُ ضَائِعاً
وَ إِنْ کنْتَ تَرْعَانِی فَلَسْتُ أُضَیعُ
إِلهِی إِذَا لَمْ تَعْفُ عَنْ غَیرِ مُحْسِنٍ
فَمَنْ لِمُسِیءٍ بِالْهَوَی یتَمَتَّعُ
إِلهِی لَئِنْ فَرَّطْتُ فِی طَلَبِ التُّقَی
فَهَا أَنَا إِثْرَ الْعَفْوِ أَقْفُو وَأَتْبَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَخْطَأْتُ جَهْلاً فَطَالَمَا
رَجَوْتُک حَتَّی قِیلَ ما هُوَ یجْزَعُ
إِلهِی ذُنُوبِی بَذَّتِ الطَّوْدَ وَاعْتَلَتْ
وَصَفْحُک عَنْ ذَنْبِی أَجَلُّ وَأَرْفَعُ
إِلهِی ینَحِّی ذِکرُ طَوْلِک لَوْعَتِی
وَذِکرُ الْخَطَایا الْعَینَ مِنِّی یدَمِّعُ
إِلهِی أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَامْحُ حَوْبَتِی
فَإِنِّی مُقِرٌّ خَائِفٌ مُتَضَرِّعُ
إِلهِی أَنِلْنِی مِنْک رَوْحاً وَرَاحَةً
فَلَسْتُ سِوی أَبْوَابِ فَضْلِک أَقْرَعُ
إِلهِی لَئِنْ أَقْصَیتَنِی أَوْ أَهَنْتَنِی
فَمَا حِیلَتِی یا رَبِّ أَمْ کیفَ أَصْنَعُ
إِلهِی حَلِیفُ الْحُبِّ فِی اللَّیلِ سَاهِرٌ
یناجِی وَیدْعُو وَالْمُغَفَّلُ یهْجَعُ
إِلهِی وَهَذَا الْخَلْقُ مَا بَینَ نَائِمٍ
وَمُنْتَبِهٍ فِی لَیلِهِ یتَضَرَّعُ
وَکلُّهُمُ یرْجُو نَوَالَک رَاجِیاً
لِرَحْمَتِک الْعُظْمی وَفِی الْخُلْدِ یطْمَعُ
إِلهِی یمَنِّینِی رَجَائِی سَلامَةً
وَقُبْحُ خَطِیئاتِی عَلَی یشَنِّعُ
إِلهِی فَإِنْ تَعْفُو فَعَفْوُک مُنْقِذِی
وَ إِلّا فَبِالذَّنْبِ الْمُدَمِّرِ أُصْرَعُ
إِلهِی بِحَقِّ الْهَاشِمِی مُحَمَّدٍ
وَحُرْمَةِ أَطْهارٍ هُمُ لَک خُضَّعُ
إِلهِی بِحَقِّ الْمُصْطَفی وَابْنِ عَمِّهِ
وَحُرْمَةِ أَبْرارٍ هُمُ لَک خُشَّعُ
إِلهِی فَأَنْشِرْنِی عَلَی دِینِ أَحْمَدٍ
مُنِیباً تَقِیاً قَانِتاً لَک أَخْضَعُ
وَلَا تَحْرِمَنِّی یا إِلهِی وَسَیدِی
شَفاعَتَهُ الْکبْری فَذاک الْمُشَفَّعُ
وَصَلِّ عَلَیهِمْ مَا دَعَاک مُوَحِّدٌ
وَنَاجَاک أَخْیارٌ بِبَابِک رُکعُ
و نیز در «صحیفه علویه» مناجات منظوم دیگری از آن حضرت روایت شده که اوّل آن «یا سامِعَ الدُّعاء» است؛ ولی چون مشتمل بر واژه های مشکل و لغات ناآشنا بود و ما بنابر خلاصه نویسی داریم از ذکرش خودداری نمودیم.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امیرالمومنین (ع)
زیارت چهارم أمیرالمؤمنین (ع)
در کتاب «مستدرک الوسائل» از «مزار قدیم» نقل کرده است: که از مولای ما امام باقر(علیه السلام) روایت شده: با پدرم به زیارت قبر جدّم امیر المؤمنین در نجف رفتیم، پدرم نزد قبر مطهّر ایستاد و گریست و گفت:
السَّلامُ عَلَی أَبِی الْأَئِمَّةِ وَخَلِیلِ النُّبُوَّةِ وَالْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ، السَّلامُ عَلَی یعْسُوبِ الْإِیمانِ وَمِیزانِ الْأَعْمالِ وَسَیفِ ذِی الْجَلالِ، السَّلامُ عَلَی صالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَوارِثِ عِلْمِ النَّبِیینَ الْحاکمِ فِی یوْمِ الدِّینِ، السَّلامُ عَلَی شَجَرَةِ التَّقْوی، السَّلامُ عَلَی حُجَّةِ اللّهِ الْبالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ، السَّلامُ عَلَی الصِّراطِ الْواضِحِ وَالنَّجْمِ اللَّائِحِ وَالْإِمامِ النَّاصِحِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
آنگاه گفت:
أَنْتَ وَسِیلَتِی إِلَی اللّهِ وَذَرِیعَتِی وَلِی حَقُّ مُوالاتِی وَتَأْمِیلِی، فَکنْ شَفِیعِی إِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فِی الْوُقُوفِ عَلَی قَضاءِ حاجَتِی وَهِی فَکاک رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَاصْرِفْنِی فِی مَوْقِفِی هذَا بِالنُّجْحِ وَ بِمَا سَأَلْتُهُ کلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَقُدْرَتِهِ. اللّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلاً کامِلاً، وَلُبّاً راجِحاً، وَقَلْباً زَکیاً، وَعَمَلاً کثِیراً، وَأَدَباً بارِعاً، وَاجْعَلْ ذلِک کلَّهُ لِی، وَلَا تَجْعَلْهُ عَلَی، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
السَّلامُ عَلَی أَبِی الْأَئِمَّةِ وَخَلِیلِ النُّبُوَّةِ وَالْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ، السَّلامُ عَلَی یعْسُوبِ الْإِیمانِ وَمِیزانِ الْأَعْمالِ وَسَیفِ ذِی الْجَلالِ، السَّلامُ عَلَی صالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَوارِثِ عِلْمِ النَّبِیینَ الْحاکمِ فِی یوْمِ الدِّینِ، السَّلامُ عَلَی شَجَرَةِ التَّقْوی، السَّلامُ عَلَی حُجَّةِ اللّهِ الْبالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ، السَّلامُ عَلَی الصِّراطِ الْواضِحِ وَالنَّجْمِ اللَّائِحِ وَالْإِمامِ النَّاصِحِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
آنگاه گفت:
أَنْتَ وَسِیلَتِی إِلَی اللّهِ وَذَرِیعَتِی وَلِی حَقُّ مُوالاتِی وَتَأْمِیلِی، فَکنْ شَفِیعِی إِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فِی الْوُقُوفِ عَلَی قَضاءِ حاجَتِی وَهِی فَکاک رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَاصْرِفْنِی فِی مَوْقِفِی هذَا بِالنُّجْحِ وَ بِمَا سَأَلْتُهُ کلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَقُدْرَتِهِ. اللّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلاً کامِلاً، وَلُبّاً راجِحاً، وَقَلْباً زَکیاً، وَعَمَلاً کثِیراً، وَأَدَباً بارِعاً، وَاجْعَلْ ذلِک کلَّهُ لِی، وَلَا تَجْعَلْهُ عَلَی، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امیرالمومنین (ع)
زیارت پنجم امیرالمؤمنین (ع)
شیخ کلینی از حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: نزد قبر امیرمؤمنان بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ، وَأَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ، صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَأَشْهَدُ أَنَّک لَقِیتَ اللّهَ وَأَنْتَ شَهِیدٌ، عَذَّبَ اللّهُ قاتِلَک بِأَنْواعِ الْعَذابِ وَجَدَّدَ عَلَیهِ الْعَذابَ، جِئْتُک عارِفاً بِحَقِّک، مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک وَمَنْ ظَلَمَک، أَلْقی عَلَی ذلِک رَبِّی إِنْ شَاءَ اللّهُ، یا وَلِی اللّهِ، إِنَّ لِی ذُنُوباً کثِیرَةً فَاشْفَعْ لِی إِلی رَبِّک فَإِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً، وَ إِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ جَاهاً وَشَفاعَةً وَقَدْ قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ لا یشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی».
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ، وَأَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ، صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَأَشْهَدُ أَنَّک لَقِیتَ اللّهَ وَأَنْتَ شَهِیدٌ، عَذَّبَ اللّهُ قاتِلَک بِأَنْواعِ الْعَذابِ وَجَدَّدَ عَلَیهِ الْعَذابَ، جِئْتُک عارِفاً بِحَقِّک، مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک وَمَنْ ظَلَمَک، أَلْقی عَلَی ذلِک رَبِّی إِنْ شَاءَ اللّهُ، یا وَلِی اللّهِ، إِنَّ لِی ذُنُوباً کثِیرَةً فَاشْفَعْ لِی إِلی رَبِّک فَإِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ مَقَاماً مَعْلُوماً، وَ إِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ جَاهاً وَشَفاعَةً وَقَدْ قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ لا یشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی».
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
زیارت دوم امام حسین (ع)
شیخ کلینی از امام علی النقی(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: نزد امام حسین(علیه السلام) بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَشَاهِدَهُ عَلی خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللّهِ حَتّی أَتَاک الْیقِینُ، فَصَلَّی اللّهُ عَلَیک حَیاً وَ مَیتاً.
آنگاه گونه راست صورت را بر قبر بگذار و بگو:
أَشْهَدُ أَنَّک عَلَی بَینَةٍ مِنْ رَبِّک، جِئْتُ مُقِرّاً بِالذُّنُوبِ لِتَشْفَعَ لِی عِنْدَ رَبِّک یابْنَ رَسُولِ اللّهِ.
پس یک یک امامان را به نام هایشان یاد کن و بگو:
أَشْهَدُ أَنَّکمْ حُجَجُ اللّهِ.
آنگاه بگو:
اکتُبْ لِی عِنْدَک مِیثاقاً وَعَهْداً إِنِّی أَتَیتُک مُجَدِّداً الْمِیثاقَ فَاشْهَدْ لِی عِنْدَ رَبِّک إِنَّک أَنْتَ الشَّاهِدُ.
السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَشَاهِدَهُ عَلی خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللّهِ حَتّی أَتَاک الْیقِینُ، فَصَلَّی اللّهُ عَلَیک حَیاً وَ مَیتاً.
آنگاه گونه راست صورت را بر قبر بگذار و بگو:
أَشْهَدُ أَنَّک عَلَی بَینَةٍ مِنْ رَبِّک، جِئْتُ مُقِرّاً بِالذُّنُوبِ لِتَشْفَعَ لِی عِنْدَ رَبِّک یابْنَ رَسُولِ اللّهِ.
پس یک یک امامان را به نام هایشان یاد کن و بگو:
أَشْهَدُ أَنَّکمْ حُجَجُ اللّهِ.
آنگاه بگو:
اکتُبْ لِی عِنْدَک مِیثاقاً وَعَهْداً إِنِّی أَتَیتُک مُجَدِّداً الْمِیثاقَ فَاشْهَدْ لِی عِنْدَ رَبِّک إِنَّک أَنْتَ الشَّاهِدُ.