عبارات مورد جستجو در ۶ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۲
چون مرغ دلت پرید ناگه تو که‌ای؟
چون اسب تو سم فکند در ره تو که‌ای؟
بر تو ز وجود عاریت نام کسی است
چون عاریه باز دادی آنگه تو که‌ای؟
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۷
سلطان گوید که نقد گنجینهٔ من
صوفی گوید که دلق پشمینهٔ من
عاشق گوید که درد دیرینهٔ من
من دانم و من که چیست در سینهٔ من
میرزاده عشقی : غزلیات و قصاید
شمارهٔ ۳۳ - یکرنگی
با هر محیط، خویش، نه هم رنگ می کنم
نی لحن خود، رهین هر آهنگ می کنم
مانم که تا برگردد هم رنگ من محیط
آنگه ببین چسان همه را رنگ می کنم
تا روز خوش گشاید: آغوش خود به من
در روز سخت، عرصه به خود تنگ می کنم
از نقش طبع خویش، در این مملکت ز نو
تجدید عهد نقشه ارژنگ می کنم
با مدعی بگوی به تعقیب من میای
من خود نگشته خسته، ترا لنگ می کنم
تیر و کمان، زبان و سخن گو به خصم من:
این تیر و این کمان بودم، جنگ می کنم
نامد به چنگ من، ز وطن غیر موی خویش
پس موی و روز مویه او چنگ می کنم
دیوانه «عشقی » است نه «مجنون » من این سخن
اثبات با ادله و فرهنگ می کنم
مجنون ز روی عقل همی گفت دلبر است:
لیلی و دل بطره اش آونگ می کنم
مجنون منم که عشق وطن دارم و فغان
از عشق آب و خاک گل و سنگ می کنم
لبیبی : قطعات و قصاید به جا مانده
شمارهٔ ۶ - ابیات منقول در مجمع الفصحاء
بنده شاعران اکنونم
آنشان باد جمله در . . .ونم
آن من نیز هم به . . . یکی
زانکه من از میانه بیرونم
آن من . . . و آن ایشان ریش
زانکه من شاعر دگرگونم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۰
بی عشق سرشکم آتش تیز نبود
بی درد رگم نشتر خونریز نبود
کوس طرب از دولت غم کوفت دلم
ورنه دل من خسروپرویز نبود
احمد شاملو : آیدا در آینه
از مرگ...
هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.



جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پی‌افکندن ــ

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.

دیِ ۱۳۴۱