تو هم بنویس! مجموعه خودت رو بساز! افزودن مجموعه جدید




دیوانه تر از جان خودم دلبر جانست

کو سلسله جنبان دل بیدلِ من هست


من مست از آن لعل لب و عارض و قامت

او از من دلدادهء شوریده شده مست


تنها نه من از جام لبش مست و خمارم

پیمانه و خمخانه از او هست سیه مست


پیوند زد از گیسوی پرحلقهء پرچین

پیوند خطا با همگان یکسره بگسست


گویند فرادست زیاد است به هر دست

لیکن به رخ یارِ منش نیست فرادست


هر آنکه فتد در خم آن زلف کمندش

گر زور تهمتن بُوَدش نیست وِرا رَست


از دیو و دد و اَهرمنش حرزِ امان یافت

هر آنکه بر آن شاه مَلَک موکبه پیوست


هر برج وجاهت که قد خویش برافراشت

در پیش جمال مه من هست یقین پست



نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.