۶۴ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام بعد انصرافه من صفين و فيها حال الناس قبل البعثة و صفة آل النبي ثم صفة قوم آخرين أَحْمَدُهُ اِسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اِسْتِسْلاَماً لِعِزَّتِهِ وَ اِسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ
2 از خطبههاى اوست كه پس از بازگشت از نبرد صفيّن خوانده است او را سپاس مىگويم كه زيادتخواه نعمت اويم. گردن نهادۀ عزّت اويم. پناه خواه از معصيت اويم
وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ
و نيازمند كفايت اويم .
إِنَّهُ لاَ يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لاَ يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لاَ يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ
هر كه را راه نمايد گمراه نباشد، و دشمنش را كسى پناه نباشد و آن را كه او كارگزار شد، نيازى به مال و جاه نباشد .
فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ
هر چه سنجند به پاى سپاس او نرسد و هيچ اندوختهاى به بهاى او نرسد.
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلاَصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا
گواهى مىدهم كه خدا يكتاست، انبازى ندارد و بىهمتاست. گواهيى از روى اعتقاد و ايمان، بىآميغ برآمده از امتحان. چند كه ما را زنده مىدارد اين گواه دستاويز ماست و ذخيرۀ دشواريهاى روز رستاخيز ماست،
فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ اَلْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ اَلْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ اَلرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ اَلشَّيْطَانِ
كه گواه به يگانگى او، نشانۀ استوارى ايمان است و سرلوحۀ نيكوكارى و احسان، و مايۀ خشنودى خداى رحمان، و سلاح جنگ با شيطان ،
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ اَلْمَشْهُورِ وَ اَلْعَلَمِ اَلْمَأْثُورِ وَ اَلْكِتَابِ اَلْمَسْطُورِ وَ اَلنُّورِ اَلسَّاطِعِ وَ اَلضِّيَاءِ اَللاَّمِعِ وَ اَلْأَمْرِ اَلصَّادِعِ
و گواهى مىدهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) بندۀ او و پيامبر اوست. او را بفرستاد با دينى آشكار، و نشانههايى پديدار، و قرآنى نبشته در علم پروردگار. كه نورى است رخشان، و چراغى است فروزان، و دستورهايش روشن و عيان .
إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ اِحْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلاَتِ
تا گرد دودلى از دلها بزدايد، و با حجّت و دليل ملزم فرمايد. نشانههايش ببينند و بيش نستيزند، و بترسند و از گناه بپرهيزند .
وَ اَلنَّاسُ فِي فِتَنٍ اِنْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ اَلدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي اَلْيَقِينِ وَ اِخْتَلَفَ اَلنَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ اَلْأَمْرُ وَ ضَاقَ اَلْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ اَلْمَصْدَرُ
و اين هنگامى بود كه مردم به بلاها گرفتار بودند، و رشتۀ دين بريده و كشتىهاى يقين ناپايدار. پندار با حقيقت به هم آميخته، همۀ كارها در هم ريخته. برونشو كار دشوار، در آمدنگاهش ناپايدار ،
فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ اَلْعَمَى شَامِلٌ
چراغ هدايت بىنور، ديدۀ حقيقت بينى كور ،
عُصِيَ اَلرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ اَلشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ اَلْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ
همگى به خدا نافرمان، فرمانبر و ياور شيطان، از ايمان روگردان. پايههاى دين ويران، شريعت بىنام و نشان، راههايش پوشيده و نا آبادان .
أَطَاعُوا اَلشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ
ديو را فرمان بردند، و به راه او رفتند و چون گله كه به آبشخور رود پى او گرفتند. تخم دوستىاش در دل كاشتند
بِهِمْ سَارَتْ أَعْلاَمُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ
و بيرق او را برافراشتند
فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلاَفِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا
حالى كه فتنه چون شترى مست آنان را به پى مىسپرد، و بر دست و پا ايستاده، از پايشان در مىآورد ،
فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ
و آنان دچار موج فتنه سرگردان بودند، درمانده و نادان، فريفتۀ مكر شيطان. در خانۀ امن كردگار با ساكنانى تبهكار و بدكردار ،
نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ
خوابشان شب بيدارى، سرمۀ ديدهشان اشك جارى، در سرزمينى عالم آن دم از گفت بسته، و جاهل به عزّت در صدر نشسته.
و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ
و از اين خطبه است در وصف خاندان رسول (صلّى اللّه عليه و آله) راز پيامبر بدانها سپرده است، و هر كه آنان را پناه گيرد به حق راه برده است. مخزن علم پيامبرند و احكام شريعت او را بيانگر. قرآن و سنّت نزد آنان در امان. چون كوه افراشته، دين را نگهبان،
بِهِمْ أَقَامَ اِنْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ اِرْتِعَادَ فَرَائِصِهِ
پشت اسلام بدانها راست و ثابت و پابرجاست.
و منها يعني قوما آخرين زَرَعُوا اَلْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ اَلْغُرُورَ وَ حَصَدُوا اَلثُّبُورَ
و از اين خطبه است در بارۀ گروهى از مخالفان تخم گناه كشتند، و آب فريب به پاى آن هشتند و شكنجه و عذاب درويدند، و بدين حقيقت نرسيدند كه:
لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لاَ يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً
از اين امّت كسى را با خاندان رسالت همپايه نتوان پنداشت، و هرگز نمىتوان پروردۀ نعمت ايشان را در رتبت آنان داشت
هُمْ أَسَاسُ اَلدِّينِ وَ عِمَادُ اَلْيَقِينِ
كه آل محمّد (صلوات الله عليهم) پايۀ دين و ستون يقينند .
إِلَيْهِمْ يَفِيءُ اَلْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ اَلتَّالِي
هر كه از حد درگذرد به آنان بازگردد، و آن كه وامانده، بديشان پيوندد .
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ اَلْوِلاَيَةِ وَ فِيهِمُ اَلْوَصِيَّةُ وَ اَلْوِرَاثَةُ
حقّ ولايت خاصّ ايشان است و ميراث پيامبر مخصوص آنان .
اَلْآنَ إِذْ رَجَعَ اَلْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
اكنون حقّ به خداوند آن رسيد و رخت بدانجا كه بايستۀ اوست كشيد.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
2 از خطبههاى اوست كه پس از بازگشت از نبرد صفيّن خوانده است او را سپاس مىگويم كه زيادتخواه نعمت اويم. گردن نهادۀ عزّت اويم. پناه خواه از معصيت اويم
وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ
و نيازمند كفايت اويم .
إِنَّهُ لاَ يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لاَ يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لاَ يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ
هر كه را راه نمايد گمراه نباشد، و دشمنش را كسى پناه نباشد و آن را كه او كارگزار شد، نيازى به مال و جاه نباشد .
فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ
هر چه سنجند به پاى سپاس او نرسد و هيچ اندوختهاى به بهاى او نرسد.
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلاَصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا
گواهى مىدهم كه خدا يكتاست، انبازى ندارد و بىهمتاست. گواهيى از روى اعتقاد و ايمان، بىآميغ برآمده از امتحان. چند كه ما را زنده مىدارد اين گواه دستاويز ماست و ذخيرۀ دشواريهاى روز رستاخيز ماست،
فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ اَلْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ اَلْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ اَلرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ اَلشَّيْطَانِ
كه گواه به يگانگى او، نشانۀ استوارى ايمان است و سرلوحۀ نيكوكارى و احسان، و مايۀ خشنودى خداى رحمان، و سلاح جنگ با شيطان ،
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ اَلْمَشْهُورِ وَ اَلْعَلَمِ اَلْمَأْثُورِ وَ اَلْكِتَابِ اَلْمَسْطُورِ وَ اَلنُّورِ اَلسَّاطِعِ وَ اَلضِّيَاءِ اَللاَّمِعِ وَ اَلْأَمْرِ اَلصَّادِعِ
و گواهى مىدهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) بندۀ او و پيامبر اوست. او را بفرستاد با دينى آشكار، و نشانههايى پديدار، و قرآنى نبشته در علم پروردگار. كه نورى است رخشان، و چراغى است فروزان، و دستورهايش روشن و عيان .
إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ اِحْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلاَتِ
تا گرد دودلى از دلها بزدايد، و با حجّت و دليل ملزم فرمايد. نشانههايش ببينند و بيش نستيزند، و بترسند و از گناه بپرهيزند .
وَ اَلنَّاسُ فِي فِتَنٍ اِنْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ اَلدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي اَلْيَقِينِ وَ اِخْتَلَفَ اَلنَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ اَلْأَمْرُ وَ ضَاقَ اَلْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ اَلْمَصْدَرُ
و اين هنگامى بود كه مردم به بلاها گرفتار بودند، و رشتۀ دين بريده و كشتىهاى يقين ناپايدار. پندار با حقيقت به هم آميخته، همۀ كارها در هم ريخته. برونشو كار دشوار، در آمدنگاهش ناپايدار ،
فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ اَلْعَمَى شَامِلٌ
چراغ هدايت بىنور، ديدۀ حقيقت بينى كور ،
عُصِيَ اَلرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ اَلشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ اَلْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ
همگى به خدا نافرمان، فرمانبر و ياور شيطان، از ايمان روگردان. پايههاى دين ويران، شريعت بىنام و نشان، راههايش پوشيده و نا آبادان .
أَطَاعُوا اَلشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ
ديو را فرمان بردند، و به راه او رفتند و چون گله كه به آبشخور رود پى او گرفتند. تخم دوستىاش در دل كاشتند
بِهِمْ سَارَتْ أَعْلاَمُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ
و بيرق او را برافراشتند
فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلاَفِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا
حالى كه فتنه چون شترى مست آنان را به پى مىسپرد، و بر دست و پا ايستاده، از پايشان در مىآورد ،
فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ
و آنان دچار موج فتنه سرگردان بودند، درمانده و نادان، فريفتۀ مكر شيطان. در خانۀ امن كردگار با ساكنانى تبهكار و بدكردار ،
نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ
خوابشان شب بيدارى، سرمۀ ديدهشان اشك جارى، در سرزمينى عالم آن دم از گفت بسته، و جاهل به عزّت در صدر نشسته.
و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ
و از اين خطبه است در وصف خاندان رسول (صلّى اللّه عليه و آله) راز پيامبر بدانها سپرده است، و هر كه آنان را پناه گيرد به حق راه برده است. مخزن علم پيامبرند و احكام شريعت او را بيانگر. قرآن و سنّت نزد آنان در امان. چون كوه افراشته، دين را نگهبان،
بِهِمْ أَقَامَ اِنْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ اِرْتِعَادَ فَرَائِصِهِ
پشت اسلام بدانها راست و ثابت و پابرجاست.
و منها يعني قوما آخرين زَرَعُوا اَلْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ اَلْغُرُورَ وَ حَصَدُوا اَلثُّبُورَ
و از اين خطبه است در بارۀ گروهى از مخالفان تخم گناه كشتند، و آب فريب به پاى آن هشتند و شكنجه و عذاب درويدند، و بدين حقيقت نرسيدند كه:
لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لاَ يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً
از اين امّت كسى را با خاندان رسالت همپايه نتوان پنداشت، و هرگز نمىتوان پروردۀ نعمت ايشان را در رتبت آنان داشت
هُمْ أَسَاسُ اَلدِّينِ وَ عِمَادُ اَلْيَقِينِ
كه آل محمّد (صلوات الله عليهم) پايۀ دين و ستون يقينند .
إِلَيْهِمْ يَفِيءُ اَلْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ اَلتَّالِي
هر كه از حد درگذرد به آنان بازگردد، و آن كه وامانده، بديشان پيوندد .
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ اَلْوِلاَيَةِ وَ فِيهِمُ اَلْوَصِيَّةُ وَ اَلْوِرَاثَةُ
حقّ ولايت خاصّ ايشان است و ميراث پيامبر مخصوص آنان .
اَلْآنَ إِذْ رَجَعَ اَلْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
اكنون حقّ به خداوند آن رسيد و رخت بدانجا كه بايستۀ اوست كشيد.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:آفرينش آسمان و زمين و انسان
گوهر بعدی:خطبه شقشقيه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.