۵۷ بار خوانده شده

دنيا شناسى و سفارش به پارسایی

و من خطبة له عليه‌السلام و هو فصل من الخطبة التي أولها الحمد للّه غير مقنوط من رحمته و فيه أحد عشر تنبيها
28 و از خطبه‌هاى آن حضرت است

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلدُّنْيَا أَدْبَرَتْ
همانا دنيا پشت كرده

وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ
و بدرود گويان است

وَ إِنَّ اَلْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ
و آخرت روى آورده و از فراز جاى نگران است

أَلاَ وَ إِنَّ اَلْيَوْمَ اَلْمِضْمَارَ
بدانيد كه امروز رياضت است

وَ غَداً اَلسِّبَاقَ
و فردا مسابقت

وَ اَلسَّبَقَةُ اَلْجَنَّةُ
و خطّ‍‌ پايان، دروازۀ بهشت برين است

وَ اَلْغَايَةُ اَلنَّارُ
و آن كه بدان نرسد در دوزخ جايگزين

أَ فَلاَ تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ
آيا كسى نيست كه از گناه توبه كند پيش از آنكه مرگش سر رسد

أَ لاَ عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ
آيا كسى نيست كه كارى كند، پيش از آنكه روز بدبختى‌اش در رسد

أَلاَ وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ
بدانيد كه شما در روزهايى به سر مى‌بريد. كه فرصت ساختن برگ است، و از پس اين روزها مرگ است

فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ
آن كه اجل نارسيده، ساز خويش برگيرد

فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ
د آن بيند

وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ
و از مرگ آسيب نپذيرد

وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ
و آن كه تا دم مرگ كوتاهى كند

فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ
حاصل رش خسران است

وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ
و مرگ او موجب زيان

أَلاَ فَاعْمَلُوا فِي اَلرَّغْبَةِ
كار از روى دل چنان كنيد

كَمَا تَعْمَلُونَ فِي اَلرَّهْبَةِ
كه گويى از بيم جان كنيد

أَلاَ وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا
من چون بهشت جايى را نديده‌ام، خواهان آن آسوده و از پاى نشسته ،

وَ لاَ كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا
و نه چون دوزخ، ترسندۀ از آن خفته و از بيم رسته .

أَلاَ وَ إِنَّهُ مَنْ لاَ يَنْفَعُهُ اَلْحَقُّ يَضُرُّهُ اَلْبَاطِلُ
بدانيد، آن كه حق او را سود ندهد، باطل زيانش رساند

وَ مَنْ لاَ يَسْتَقِيمُ بِهِ اَلْهُدَى
و آن كه به راه نيفتد

يَجُرُّ بِهِ اَلضَّلاَلُ إِلَى اَلرَّدَى
گمراهى به هلاكتش‌كشاند

أَلاَ وَ إِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ
شما را فرموده‌اند كه بار بربنديد

وَ دُلِلْتُمْ عَلَى اَلزَّادِ
و توشه برگيريد

وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اِثْنَتَانِ
من بر شما از دو چيز بيشتر مى‌ترسم

اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى
دنبال هواى نفس رفتن

وَ طُولُ اَلْأَمَلِ
و آرزوى دراز در سر پختن

فَتَزَوَّدُوا فِي اَلدُّنْيَا مِنَ اَلدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً
پس تا در اين جهانيد، از آن چندان توشه برداريد كه فردا خود را بدان نگاهداشتن توانيد

قال السيد الشريف رضي الله عنه و أقول
مى‌گويم

إنه لو كان كلام يأخذ بالأعناق إلى الزهد في الدنيا
اگر سخنى بود كه مردم را به زهد كشاند

و يضطر إلى عمل الآخرة
و به كار آخرت ناچار گرداند

لكان هذا الكلام
اين سخن است

و كفى به قاطعا لعلائق الآمال
و در بارۀ آن بس كه، دل را از آرزوها چنان برد كه روشن شود و پند گيرد، و بيش پى كار دنيا نگيرد

و قادحا زناد الاتعاظ و الازدجار

و من أعجبه قوله عليه‌السلام
و شگفت‌تر، سخن اوست كه فرمايد

ألا و إن اليوم المضمار و غدا السباق
«امروز مضمار است و فردا مسابقت

و السبقة الجنة و الغاية النار
سبقه بهشت است، و دوزخ غايت.»

فإن فيه مع فخامة اللفظ
كه در اين سخن گذشته از فخامت لفظ‍‌

و عظم قدر المعنى
و عظمت معنى

و صادق التمثيل

و واقع التشبيه
و تمثيل راست و تشبيه حقيقى و بى‌كم و كاست

سرا عجيبا
سرّى عجيب

و معنى لطيفا
و معنيى لطيف نهفته است

و هو قوله عليه‌السلام و السبقة الجنة و الغاية النار
كه امام فرمايد: «و السّبقه الجنة و الغاية النّار»

فخالف بين اللفظين لاختلاف المعنيين
كه چون معنى «سبقه» و «غايت» مخالف يكديگر است، به دو لفظ‍‌ از آن تعبير كرد

و لم يقل السبقة النار
و نفرمود: «السّبقة النّار

كما قال السبقة الجنة

لأن الاستباق إنما يكون إلى أمر محبوب

و غرض مطلوب
كه «سبقه» به معنى «پيشى گرفتن» در كارى است محبوب و غرضى مطلوب

و هذه صفة الجنة و ليس هذا المعنى موجودا في النار
و آن بهشت است نه دوزخ

نعوذ بالله منها
«نعوذ باللّه منها»

فلم يجز أن يقول و السبقة النار
و روا نبود كه گويد: «و السّبقة النّار»

بل قال و الغاية النار
بدين جهت گفت: «الغاية النّار»

لأن الغاية قد ينتهي إليها من لا يسره الانتهاء إليها
چه گاه بود كه كسى به جايى رسد و بماند، و ماندن در آن را خوش نداند

و من يسره ذلك فصلح أن يعبر بها عن الأمرين معا
و ديگرى را همان جا خوش آيد. كه در اين صورت آن چنان جاى به «مصير» يا «مآل» تعبير شود

فهي في هذا الموضع كالمصير و المآل

قال الله تعالى قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى اَلنّٰارِ
چنانكه پروردگار فرموده است: « قُلْ‌ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ‌ مَصِيرَكُمْ‌ إِلَى اَلنّٰارِ» »

و لا يجوز في هذا الموضع أن يقال سبقتكم بسكون الباء إلى النار
و روا نيست كه در اينجا به جاى «مصير» «سبقة» آيد

فتأمل ذلك
در اين معنى بينديش

فباطنه عجيب
كه باطنى عجيب

و غوره بعيد لطيف
و ژرفايى عميق و لطيف دارد

و كذلك أكثر كلامه عليه‌السلام
و بيشتر سخنان امام چنين است

و في بعض النسخ و قد جاء في رواية أخرى و السبقة الجنة بضم السين
و در بعض نسخه‌ها آمده: و در روايت ديگرى است كه «و السّبقة الجنّة»

و السبقة عندهم اسم لما يجعل للسابق
و «سبقة» مالى يا چيزى بود و بدان كس دهند كه در مسابقه پيش افتد

إذا سبق من مال أو عرض

و المعنيان متقاربان
و هر دو معنى بهم نزديك است

لأن ذلك لا يكون جزاء على فعل الأمر المذموم
چه پاداش را برابر كار نيك دهند نه كار بد

و إنما يكون جزاء على فعل الأمر المحمود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:برانگیختن بر جهاد
گوهر بعدی:سرزنش مردم کوفه از سستی در جهاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.