۶۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج
34 و از خطبههاى آن حضرت است كه مردم را براى پيكار با شاميان برانگيزانده است
و فيها يتأفف بالناس و ينصح لهم بطريق السداد
أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ
نفرين بر شما! كه از سرزنشتان به ستوه آمدم
أَ رَضِيتُمْ بِالْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا مِنَ اَلْآخِرَةِ عِوَضاً
آيا به زندگانى اين جهان، به جاى زندگانى جاودان خرسنديد
وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خَلَفاً
و خوارى را بهتر از سالارى مىپسنديد
إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ
هرگاه شما را به جهاد با دشمنان مىخوانم، چشمانتان در كاسه مىگردد
كَأَنَّكُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ
كه گويى به گرداب مرگ اندريد ،
وَ مِنَ اَلذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ
و يا در فراموشى و مستى به سر مىبريد
يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ
در پاسخ سخنانم درمىمانيد، حيران و سرگردانيد
وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ
گويى ديو در دلتان جاى گرفته و ديوانهايد. نمىدانيد و از خرد بيگانهايد
مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اَللَّيَالِي
من ديگر هيچگاه به شما اطمينان ندارم ،
وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ
و شما را پشتوانۀ خود نينگارم
وَ لاَ زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ
و در شمار يار و مددكار نپندارم
مَا أَنْتُمْ إِلاَّ كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ اِنْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ
شترانى را مانيد مهار گشاده. چرانندۀ خود را از دست داده. كه چون از سوئيشان فراهم كنند، از ديگر سو بپراكنند
لَبِئْسَ لَعَمْرُ اَللَّهِ سُعْرُ نَارِ اَلْحَرْبِ أَنْتُمْ
شما افروختن آتش جنگ كجا توانيد
تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ
كه فريب مىخوريد و فريب دادن نمىدانيد
وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلاَ تَمْتَعِضُونَ
پياپى سرزمينهايتان را مىگيرند و پروا نداريد
لاَ يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ
ديدهها بر شما دوختهاند و از خواب غفلت سر برنمىداريد
غُلِبَ وَ اَللَّهِ اَلْمُتَخَاذِلُونَ
به خدا، مغلوب و خوارند، آنان كه يكديگر را فرو گذارند
وَ اَيْمُ اَللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
به خدا مىبينم اگر آسياى رزم به گردش در آيد
وَ اِسْتَحَرَّ اَلْمَوْتُ
و اژدهاى مرگ دهان گشايد
قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلرَّأْسِ
پسر ابو طالب را بگذاريد و هر يك به سويى رو آريد
وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ
به خدا آن كه دشمن را فرصت دهد
يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ
تا گوشت وى را بخورد و استخوانش را بگدازد، و پوست از تنش جدا سازد
لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ
مردى است ناتوان و زبون
ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ
با دلى ضعيف در سينه درون
أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ
تو نيز اگر خواهى ين باش
فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ
كه من نيستم. به خدا، پاى پس نگذارم و بايستم تا شمشير مشرفى از نيام برآيد
تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ اَلْهَامِ
و سر از تن بپرد
وَ تَطِيحُ اَلسَّوَاعِدُ وَ اَلْأَقْدَامُ
و دست و پاها اين سو و آن سو افتد
وَ يَفْعَلُ اَللّٰهُ بَعْدَ ذَلِكَ مٰا يَشٰاءُ
و از آن پس خدا هر چه خواهد كند
طريق السداد أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً
مردم مرا بر شما حقّى است
وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ
و شما را بر من حقّى
فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ
بر من است كه خيرخواهى از شما دريغ ندارم
وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ
و حقّى را كه از بيت المال داريد بگزارم
وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلاَ تَجْهَلُوا
شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد
وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا
و آداب آموزم تا بدانيد
وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ
امّا حقّ من بر شما اين است كه به بيعت وفا كنيد
وَ اَلنَّصِيحَةُ فِي اَلْمَشْهَدِ وَ اَلْمَغِيبِ
و در نهان و آشكارا حقّ خيرخواهى ادا كنيد
وَ اَلْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ
چون شما را بخوانم بياييد، و چون فرمان دهم بپذيريد، و از عهده برآييد
وَ اَلطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
34 و از خطبههاى آن حضرت است كه مردم را براى پيكار با شاميان برانگيزانده است
و فيها يتأفف بالناس و ينصح لهم بطريق السداد
أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ
نفرين بر شما! كه از سرزنشتان به ستوه آمدم
أَ رَضِيتُمْ بِالْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا مِنَ اَلْآخِرَةِ عِوَضاً
آيا به زندگانى اين جهان، به جاى زندگانى جاودان خرسنديد
وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خَلَفاً
و خوارى را بهتر از سالارى مىپسنديد
إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ
هرگاه شما را به جهاد با دشمنان مىخوانم، چشمانتان در كاسه مىگردد
كَأَنَّكُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ
كه گويى به گرداب مرگ اندريد ،
وَ مِنَ اَلذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ
و يا در فراموشى و مستى به سر مىبريد
يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ
در پاسخ سخنانم درمىمانيد، حيران و سرگردانيد
وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ
گويى ديو در دلتان جاى گرفته و ديوانهايد. نمىدانيد و از خرد بيگانهايد
مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اَللَّيَالِي
من ديگر هيچگاه به شما اطمينان ندارم ،
وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ
و شما را پشتوانۀ خود نينگارم
وَ لاَ زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ
و در شمار يار و مددكار نپندارم
مَا أَنْتُمْ إِلاَّ كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ اِنْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ
شترانى را مانيد مهار گشاده. چرانندۀ خود را از دست داده. كه چون از سوئيشان فراهم كنند، از ديگر سو بپراكنند
لَبِئْسَ لَعَمْرُ اَللَّهِ سُعْرُ نَارِ اَلْحَرْبِ أَنْتُمْ
شما افروختن آتش جنگ كجا توانيد
تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ
كه فريب مىخوريد و فريب دادن نمىدانيد
وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلاَ تَمْتَعِضُونَ
پياپى سرزمينهايتان را مىگيرند و پروا نداريد
لاَ يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ
ديدهها بر شما دوختهاند و از خواب غفلت سر برنمىداريد
غُلِبَ وَ اَللَّهِ اَلْمُتَخَاذِلُونَ
به خدا، مغلوب و خوارند، آنان كه يكديگر را فرو گذارند
وَ اَيْمُ اَللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
به خدا مىبينم اگر آسياى رزم به گردش در آيد
وَ اِسْتَحَرَّ اَلْمَوْتُ
و اژدهاى مرگ دهان گشايد
قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلرَّأْسِ
پسر ابو طالب را بگذاريد و هر يك به سويى رو آريد
وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ
به خدا آن كه دشمن را فرصت دهد
يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ
تا گوشت وى را بخورد و استخوانش را بگدازد، و پوست از تنش جدا سازد
لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ
مردى است ناتوان و زبون
ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ
با دلى ضعيف در سينه درون
أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ
تو نيز اگر خواهى ين باش
فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ
كه من نيستم. به خدا، پاى پس نگذارم و بايستم تا شمشير مشرفى از نيام برآيد
تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ اَلْهَامِ
و سر از تن بپرد
وَ تَطِيحُ اَلسَّوَاعِدُ وَ اَلْأَقْدَامُ
و دست و پاها اين سو و آن سو افتد
وَ يَفْعَلُ اَللّٰهُ بَعْدَ ذَلِكَ مٰا يَشٰاءُ
و از آن پس خدا هر چه خواهد كند
طريق السداد أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً
مردم مرا بر شما حقّى است
وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ
و شما را بر من حقّى
فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ
بر من است كه خيرخواهى از شما دريغ ندارم
وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ
و حقّى را كه از بيت المال داريد بگزارم
وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلاَ تَجْهَلُوا
شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد
وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا
و آداب آموزم تا بدانيد
وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ
امّا حقّ من بر شما اين است كه به بيعت وفا كنيد
وَ اَلنَّصِيحَةُ فِي اَلْمَشْهَدِ وَ اَلْمَغِيبِ
و در نهان و آشكارا حقّ خيرخواهى ادا كنيد
وَ اَلْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ
چون شما را بخوانم بياييد، و چون فرمان دهم بپذيريد، و از عهده برآييد
وَ اَلطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قاطعیت امام علیه السلام در مبارزه با باطل
گوهر بعدی:نکوهش سرپیچی از فرمان رهبری در جریان حکمیت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.