۶۲ بار خوانده شده
و من كلام له عليهالسلام يجري مجرى الخطبة و فيه يذكر فضائله عليهالسلام قاله بعد وقعة النهروان
37 و از گفتار آن حضرت است كه خطبه گونهاى است
فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا
هنگامى كه همه سستى ورزيدند، به كار پرداختم ،
وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا
و آن گاه كه همه نهان شدند، خود را آشكار ساختم
وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا
و چون همه در گفتار درماندند، به گشادگى سخن گفتم
وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اَللَّهِ حِينَ وَقَفُوا
و گاهى كه همه ايستادند، به نور خدا در راه تاختم
وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً
آوايم فروتر از همگان
وَ أَعْلاَهُمْ فَوْتاً
و رتبتم برتر از اين و آن
فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا
در راه فضيلت عنان گشاده راندم
وَ اِسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا
و مركب مسابقت را از همه پيشتر جهاندم
كَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّكُهُ اَلْقَوَاصِفُ
همانند كوهى ايستاده بودم كه تندرش نتواند جنباند
وَ لاَ تُزِيلُهُ اَلْعَوَاصِفُ
و گردباد نتواندش لرزاند
لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ
نه كسى را بر من جاى خردهاى بود
وَ لاَ لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ
و نه گوينده را مجال طعنهاى
اَلذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ اَلْحَقَّ لَهُ
خوار نزد من گرانمقدار تا هنگامى كه حقّ او را بدو برگردانم
وَ اَلْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ اَلْحَقَّ مِنْهُ
و نيرومند خوار تا آن گاه كه حقّ را بازستانم
رَضِينَا عَنِ اَللَّهِ قَضَاءَهُ
قضاى الهى را پذيرفتهايم
وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ
و فرمان او را گردن نهاده
أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوسلم
پنداريد كه من بر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) دروغ مىبندم
وَ اَللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ
به خدا، من نخست كس بودم كه بدو ايمان آوردم .
فَلاَ أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ
و نخست كس نباشم كه بر او دروغ بندم
فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي
در كار خود نگريستم
فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي
ديدم پيش از بيعت، پيمان طاعت بر عهده دارم
وَ إِذَا اَلْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي
و از من براى ديگرى ميثاق ستدهاند كه آنچه آيد بپذيرم و دم بر نيارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
37 و از گفتار آن حضرت است كه خطبه گونهاى است
فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا
هنگامى كه همه سستى ورزيدند، به كار پرداختم ،
وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا
و آن گاه كه همه نهان شدند، خود را آشكار ساختم
وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا
و چون همه در گفتار درماندند، به گشادگى سخن گفتم
وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اَللَّهِ حِينَ وَقَفُوا
و گاهى كه همه ايستادند، به نور خدا در راه تاختم
وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً
آوايم فروتر از همگان
وَ أَعْلاَهُمْ فَوْتاً
و رتبتم برتر از اين و آن
فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا
در راه فضيلت عنان گشاده راندم
وَ اِسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا
و مركب مسابقت را از همه پيشتر جهاندم
كَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّكُهُ اَلْقَوَاصِفُ
همانند كوهى ايستاده بودم كه تندرش نتواند جنباند
وَ لاَ تُزِيلُهُ اَلْعَوَاصِفُ
و گردباد نتواندش لرزاند
لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ
نه كسى را بر من جاى خردهاى بود
وَ لاَ لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ
و نه گوينده را مجال طعنهاى
اَلذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ اَلْحَقَّ لَهُ
خوار نزد من گرانمقدار تا هنگامى كه حقّ او را بدو برگردانم
وَ اَلْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ اَلْحَقَّ مِنْهُ
و نيرومند خوار تا آن گاه كه حقّ را بازستانم
رَضِينَا عَنِ اَللَّهِ قَضَاءَهُ
قضاى الهى را پذيرفتهايم
وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ
و فرمان او را گردن نهاده
أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوسلم
پنداريد كه من بر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) دروغ مىبندم
وَ اَللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ
به خدا، من نخست كس بودم كه بدو ايمان آوردم .
فَلاَ أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ
و نخست كس نباشم كه بر او دروغ بندم
فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي
در كار خود نگريستم
فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي
ديدم پيش از بيعت، پيمان طاعت بر عهده دارم
وَ إِذَا اَلْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي
و از من براى ديگرى ميثاق ستدهاند كه آنچه آيد بپذيرم و دم بر نيارم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تلاش در هدايت خوارج نهروان
گوهر بعدی:تعریف شبهه و روش مصون ماندن از آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.