۶۱ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشير صاحب معاوية لعين التمر
39 و از خطبههاى آن حضرت است
و فيها يبدي عذره
و يستنهض الناس لنصرته
مُنِيتُ بِمَنْ لاَ يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ
گرفتار كسانى شدهام كه چون امر مىكنم فرمان نمىبرند
وَ لاَ يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ
و چون مىخوانم پاسخ نمىدهند
لاَ أَبَا لَكُمْ
اى ناكسان
مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ
براى چه در انتظاريد؟ و چرا براى يارى دين خدا گامى برنمىداريد
أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ
دينى كو كه فراهمتان دارد
وَ لاَ حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ
غيرتى كو تا شما را به غضب آرد؟
أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً
فرياد مىخواهم
وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً
و يارى مىجويم
فَلاَ تَسْمَعُونَ لِي قَوْلاً
نه سخنم مىشنويد
وَ لاَ تُطِيعُونَ لِي أَمْراً
نه فرمانم را مىبريد
حَتَّى تَكَشَّفَ اَلْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ اَلْمَسَاءَةِ
تا آن گاه كه پايان كار پديدار گردد و زشتى آن آشكار
فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ
نه انتقامى را با شما بتوان كشيد
وَ لاَ يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ
و نه با يارى شما به مقصود توان رسيد
دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ اَلْجَمَلِ اَلْأَسَرِّ
شما را به يارى برادرانتان خواندم، همچون شترى كه از درد سينه بنالد و زخم پشت او را از رفتن بازدارد، ناله در گلو شكستيد و بر جاى خويش نشستيد
وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ اَلنِّضْوِ اَلْأَدْبَرِ
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ
سرانجام دستهاى نزد من آمد لرزان، ناتوان
كَأَنَّمٰا يُسٰاقُونَ إِلَى اَلْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
«گويى به كام مرگشان مىبرند و آنان نگران».
قال السيد الشريف أقول قوله عليهالسلام متذائب أي مضطرب
مىگويم، «متذائب» از سخن امام، به معنى مضطرب است
من قولهم تذاءبت الريح أي اضطرب هبوبها
از «تذائبت الرّيح» يعنى وزش باد مضطرب گشت
و منه سمي الذئب ذئبا لاضطراب مشيته
و ذئب را ذئب گرگ ناميدهاند چون در رفتن اضطراب دارد.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
39 و از خطبههاى آن حضرت است
و فيها يبدي عذره
و يستنهض الناس لنصرته
مُنِيتُ بِمَنْ لاَ يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ
گرفتار كسانى شدهام كه چون امر مىكنم فرمان نمىبرند
وَ لاَ يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ
و چون مىخوانم پاسخ نمىدهند
لاَ أَبَا لَكُمْ
اى ناكسان
مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ
براى چه در انتظاريد؟ و چرا براى يارى دين خدا گامى برنمىداريد
أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ
دينى كو كه فراهمتان دارد
وَ لاَ حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ
غيرتى كو تا شما را به غضب آرد؟
أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً
فرياد مىخواهم
وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً
و يارى مىجويم
فَلاَ تَسْمَعُونَ لِي قَوْلاً
نه سخنم مىشنويد
وَ لاَ تُطِيعُونَ لِي أَمْراً
نه فرمانم را مىبريد
حَتَّى تَكَشَّفَ اَلْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ اَلْمَسَاءَةِ
تا آن گاه كه پايان كار پديدار گردد و زشتى آن آشكار
فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ
نه انتقامى را با شما بتوان كشيد
وَ لاَ يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ
و نه با يارى شما به مقصود توان رسيد
دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ اَلْجَمَلِ اَلْأَسَرِّ
شما را به يارى برادرانتان خواندم، همچون شترى كه از درد سينه بنالد و زخم پشت او را از رفتن بازدارد، ناله در گلو شكستيد و بر جاى خويش نشستيد
وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ اَلنِّضْوِ اَلْأَدْبَرِ
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ
سرانجام دستهاى نزد من آمد لرزان، ناتوان
كَأَنَّمٰا يُسٰاقُونَ إِلَى اَلْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
«گويى به كام مرگشان مىبرند و آنان نگران».
قال السيد الشريف أقول قوله عليهالسلام متذائب أي مضطرب
مىگويم، «متذائب» از سخن امام، به معنى مضطرب است
من قولهم تذاءبت الريح أي اضطرب هبوبها
از «تذائبت الرّيح» يعنى وزش باد مضطرب گشت
و منه سمي الذئب ذئبا لاضطراب مشيته
و ذئب را ذئب گرگ ناميدهاند چون در رفتن اضطراب دارد.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تعریف شبهه و روش مصون ماندن از آن
گوهر بعدی:ضرورت حكومت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.