۵۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام عند المسير إلى الشام
48 و از خطبههاى آن حضرت است هنگام عزيمت به شام
قيل إنه خطب بها و هو بالنخيلة خارجا من الكوفة إلى صفين
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ
سپاس خداى را چند كه شب در آيد و تاريكى افزايد
وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ
و سپاس خداى را هرگاه كه ستارهاى بدرخشد، و ناپديد گردد و به ديده نيايد
وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ غَيْرَ مَفْقُودِ اَلْإِنْعَامِ
و سپاس خداى را كه انعامش پيداست
وَ لاَ مُكَافَإِ اَلْإِفْضَالِ
بر اين و آن، و فزونى نعمتش را پاداش دادن نتوان
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِي
و بعد من پيشتازان سپاه خود را فرستادم
وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا اَلْمِلْطَاطِ
و به آنان دستور دادم كه از كرانۀ اين رود به يك سو نشوند
حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرِي
تا فرمان من بدانها رسد
وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ اَلنُّطْفَةَ إِلَى شِرْذِمَةٍ مِنْكُمْ
چنان ديدم كه از اين آب بگذرم، و نزد گروهى از مردم شما روم
مُوَطِّنِينَ أَكْنَافَ دَجْلَةَ
كه در كرانۀ دجله جاى دارند
فَأُنْهِضَهُمْ مَعَكُمْ إِلَى عَدُوِّكُمْ
و آنان را برانگيزانم و براى جنگ با دشمنان موجب تقويت نيروى شما گردانم
وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ اَلْقُوَّةِ لَكُمْ
قال السيد الشريف أقول يعني عليهالسلام بالملطاط هاهنا السمت الذي أمرهم بلزومه
مىگويم، مقصود امام از «ملطاط» جانبى است كه به سپاهيان فرموده است از آنجا بروند
و هو شاطئ الفرات و يقال ذلك أيضا لشاطئ البحر
و آن كرانۀ فرات است، و كرانۀ دريا را نيز «ملطاط» گويند
و أصله ما استوى من الأرض
و اصل آن به معنى زمين هموار است
و يعني بالنطفة ماء الفرات
و از كلمۀ «نطفة»، مقصودش آب فرات است
و هو من غريب العبارات و عجيبها
و آن از تعبيرهاى غريب و عجيب است.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
48 و از خطبههاى آن حضرت است هنگام عزيمت به شام
قيل إنه خطب بها و هو بالنخيلة خارجا من الكوفة إلى صفين
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ
سپاس خداى را چند كه شب در آيد و تاريكى افزايد
وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ
و سپاس خداى را هرگاه كه ستارهاى بدرخشد، و ناپديد گردد و به ديده نيايد
وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ غَيْرَ مَفْقُودِ اَلْإِنْعَامِ
و سپاس خداى را كه انعامش پيداست
وَ لاَ مُكَافَإِ اَلْإِفْضَالِ
بر اين و آن، و فزونى نعمتش را پاداش دادن نتوان
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِي
و بعد من پيشتازان سپاه خود را فرستادم
وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا اَلْمِلْطَاطِ
و به آنان دستور دادم كه از كرانۀ اين رود به يك سو نشوند
حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرِي
تا فرمان من بدانها رسد
وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ اَلنُّطْفَةَ إِلَى شِرْذِمَةٍ مِنْكُمْ
چنان ديدم كه از اين آب بگذرم، و نزد گروهى از مردم شما روم
مُوَطِّنِينَ أَكْنَافَ دَجْلَةَ
كه در كرانۀ دجله جاى دارند
فَأُنْهِضَهُمْ مَعَكُمْ إِلَى عَدُوِّكُمْ
و آنان را برانگيزانم و براى جنگ با دشمنان موجب تقويت نيروى شما گردانم
وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ اَلْقُوَّةِ لَكُمْ
قال السيد الشريف أقول يعني عليهالسلام بالملطاط هاهنا السمت الذي أمرهم بلزومه
مىگويم، مقصود امام از «ملطاط» جانبى است كه به سپاهيان فرموده است از آنجا بروند
و هو شاطئ الفرات و يقال ذلك أيضا لشاطئ البحر
و آن كرانۀ فرات است، و كرانۀ دريا را نيز «ملطاط» گويند
و أصله ما استوى من الأرض
و اصل آن به معنى زمين هموار است
و يعني بالنطفة ماء الفرات
و از كلمۀ «نطفة»، مقصودش آب فرات است
و هو من غريب العبارات و عجيبها
و آن از تعبيرهاى غريب و عجيب است.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:خبر از آينده كوفه
گوهر بعدی:خدا شناسى
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.