۹۹ بار خوانده شده

مقایسه یاران خود با یاران پيامبر ص

و من خطبة له عليه‌السلام في أصحابه و أصحاب رسول اللّه
97 و از خطبه‌هاى آن حضرت است

أصحاب علي وَ لَئِنْ أَمْهَلَ اَلظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ
اگر ستمكار را مهلت داد از او نرسته است

وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ
بلكه خدا بر گذرگاه او نشسته است تا در بندش آرد ،

وَ بِمَوْضِعِ اَلشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ
و چون استخوان گلوگير، ناى‌اش را بفشارد

أَمَا وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ
بدانيد! به خدايى كه جانم در دست اوست

لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمُ عَلَيْكُمْ
اين مردم بر شما پيروز خواهند شد

لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْكُمْ
نه از آن رو كه از شما به حقّ‌ سزاوارترند

وَ لَكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ
بلكه چون شتابان فرمان باطل حاكم خود را مى‌برند

وَ إِبْطَائِكُمْ عَنْ حَقِّي
و شما در گرفتن حقّ‌ من كند كاريد و هر يك كار را به ديگرى وامى‌گذاريد .

وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ اَلْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا
امروز مردم از ستم حاكمان خود مى‌ترسند

وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي
و من از ستم رعيّت خويش

اِسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا
خواستم تا براى جهاد بيرون شويد در خانه خزيديد

وَ أَسْمَعْتُكُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا
سخن حق را به گوش شما خواندم، نشنيديد

وَ دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِيبُوا
آشكارا و نهانتان خواندم پاسخ نگفتيد

وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا
اندرزتان دادم نپذيرفتيد

أَ شُهُودٌ كَغُيَّابٍ
آيا حاضرانى هستيد دور

وَ عَبِيدٌ كَأَرْبَابٍ
به گفتار چون اربابان، به كردار چون مزدور

أَتْلُو عَلَيْكُمْ اَلْحِكَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا
سخن حكمت بر شما مى‌خوانم از آن مى‌رميد

وَ أَعِظُكُمْ بِالْمَوْعِظَةِ اَلْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا
چنانكه بايد اندرزتان مى‌دهم مى‌پراكنيد

وَ أَحُثُّكُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ اَلْبَغْيِ فَمَا آتِي عَلَى آخِرِ قَوْلِي حَتَّى أَرَاكُمْ مُتَفَرِّقِينَ أَيَادِيَ سَبَا
به جهاد مردم ستمكارتان برمى‌انگيزانم، سخن به پايان نرسيده چون مردم سبا اين سو و آن سو مى‌رويد

تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِكُمْ
به انجمنهاى خويش باز مى‌گرديد

وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِكُمْ
و خود را فريب خوردۀ موعظت وا مى‌نماييد .

أُقَوِّمُكُمْ غُدْوَةً وَ تَرْجِعُونَ إِلَيَّ عَشِيَّةً
بامدادان شما را راست مى‌كنم، شامگاهان چون كمان خميده پشت، سويم باز مى‌آييد

كَظَهْرِ اَلْحَنِيَّةِ

عَجَزَ اَلْمُقَوِّمُ
شما را اندرز دادن، سنگ خارا به ناخن سودن است و آهن موريانه خورده را با صيقل زدودن.

وَ أَعْضَلَ اَلْمُقَوَّمُ

أَيُّهَا اَلْقَوْمُ اَلشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ
اى مردم كه به تن حاضرند

اَلْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ
و به خرد ناپيدا

اَلْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ
يك سر و گونه گونها سودا

اَلْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ
فرماندهان به آنان مبتلا

صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اَللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ
امام شما خدا را فرمان مى‌برد و شما نافرمانى او مى‌كنيد

وَ صَاحِبُ أَهْلِ اَلشَّامِ يَعْصِي اَللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ
حاكم شما خدا را معصيت مى‌كند، و شاميان فرمان او را مى‌برند

لَوَدِدْتُ وَ اَللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ اَلدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ
به خدا دوست داشتم معاويه شما را چون دينار و درهم با من سودا كند

فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلاً مِنْهُمْ
ده تن از شما بگيرد و يك تن از مردم خود به من دهد

يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ
مردم كوفه

مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلاَثٍ وَ اِثْنَتَيْنِ
گرفتار شما شده‌ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد :

صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ
كرانيد با گوشهاى شنوا

وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلاَمٍ
گنگانيد با زبانهاى گويا

وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ
كورانيد با چشمهاى بينا ،

لاَ أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اَللِّقَاءِ
نه آزادگانيد در روز جنگ

وَ لاَ إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ اَلْبَلاَءِ
و نه به هنگام بلا برادران يكرنگ

تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ
تهى‌دست مانيد .

يَا أَشْبَاهَ اَلْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا
اى همانند شتران بى‌ساربان

كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ
كه اگر از سويى فراهمشان كنند، از ديگر سوى بپراكنند

وَ اَللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ
به خدا، مى‌بينم

أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
اگر جنگ سخت شود و آتش آن فروزان

وَ حَمِيَ اَلضِّرَابُ
و نبرد گرم گردد و گرمى آن سوزان

قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا
پسر ابو طالب را واگذاريد و چون زن كه وقت زادن ميان ران خود گشايد، هر يك به سويى رو آريد

وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي
و من بر پى آن نشانها مى‌روم كه پروردگارم نهاده

وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي
و آن راه را مى‌پويم كه رسول خدا گشاده

وَ إِنِّي لَعَلَى اَلطَّرِيقِ اَلْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً
راه راست حقّ‌ را گام به گام مى‌پيمايم و آن را از كوره راه باطل جدا مى‌نمايم

أصحاب رسول اللّه اُنْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ
به خاندان پيامبرتان بنگريد، و بدان سو كه مى‌روند برويد

وَ اِتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ
و پى آنان را بگيريد

فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى
كه هرگز شما را از راه رستگارى بيرون نخواهند كرد

وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى
و به هلاكتتان بازنخواهند آورد

فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا
اگر ايستادند بايستيد

وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا
و اگر برخاستند، برخيزيد

وَ لاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا
بر آنها پيشى مگيريد كه گمراه مى‌شويد

وَ لاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا
و از آنان پس نمانيد كه تباه مى‌گرديد

لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله
همانا ياران پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) را ديدم

فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ
كسى را نمى‌بينم كه همانند آنان باشد

لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً
روز را ژوليده مو، گردآلود به شب مى‌رساندند

وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً
و شب را به نوبت، در سجده يا قيام به سر مى‌بردند

يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ
گاه پيشانى بر زمين مى‌سودند و گاه گونه بر خاك

وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ اَلْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ
از ياد معاد چنان ناآرام مى‌نمودند كه گويى بر پارۀ آتش ايستاده بودند

كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ اَلْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ
ميان دو چشمشان چون زانوى بزان پينه بسته بود، از درازى ماندن در سجود

إِذَا ذُكِرَ اَللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ
اگر نام خدا برده مى‌شد چندان مى‌گريستند كه گريبانهاشان تر گردد

وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ اَلشَّجَرُ يَوْمَ اَلرِّيحِ اَلْعَاصِفِ
و مى‌لرزيدند چنانكه درخت، روز تند باد لرزد

خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ
از كيفرى كه بيم آن داشتند

وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ
يا اميدى كه تخم آن در دل مى‌كاشتند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:توحید و نبوت
گوهر بعدی:ستمگرى و فساد بنى اميه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.