۶۰ بار خوانده شده

پاسخ به خوارج که حکمیت را نمی پذیرفتند

و من كلام له عليه‌السلام في التحكيم و ذلك بعد سماعه لأمر الحكمين
125 و از سخنان آن حضرت است

إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ اَلرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا اَلْقُرْآنَ
در گماردن داوران ما مردمان را به داورى نگمارديم، بلكه قرآن را داور قرار داديم

هَذَا اَلْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ اَلدَّفَّتَيْنِ
و اين قرآن، خطّى نبشته است كه ميان دو جلد هشته است

لاَ يَنْطِقُ بِلِسَانٍ
زبان ندارد تا به سخن آيد

وَ لاَ بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ
ناچار آن را ترجمانى بايد

وَ إِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ اَلرِّجَالُ
و ترجمانش آن مردانند كه معنى آن دانند .

وَ لَمَّا دَعَانَا اَلْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَيْنَنَا اَلْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ اَلْفَرِيقَ اَلْمُتَوَلِّيَ عَنْ كِتَابِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى
چون اين مردم ما را خواندند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهى نبوديم كه از كتاب خدا روى برگردانيم .

وَ قَدْ قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اَللّٰهِ وَ اَلرَّسُولِ
همانا، خداى سبحان گفته است: «اگر در چيزى خصومت كرديد، آن را به خدا و رسول بازگردانيد» .

فَرَدُّهُ إِلَى اَللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ
پس بازگرداندن آن به خدا اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم

وَ رَدُّهُ إِلَى اَلرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ
و بازگرداندن به رسول اين است كه سنّت او را بگيريم

فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتَابِ اَللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ اَلنَّاسِ بِهِ
پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از ديگر مردمان بدان سزاوارتريم

وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله فَنَحْنُ أَحَقُّ اَلنَّاسِ وَ أَوْلاَهُمْ بِهَا
و اگر به سنّت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) گردن نهند، ما بدان اولى‌تريم.

وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ لِمَ جَعَلْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ أَجَلاً فِي اَلتَّحْكِيمِ
امّا سخن شما كه، چرا ميان خود و آنان، براى داورى، مدّت نهادى

فَإِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِيَتَبَيَّنَ اَلْجَاهِلُ وَ يَتَثَبَّتَ اَلْعَالِمُ
من اين كار را كردم تا نادان خطاى خود را آشكارا بداند و دانا بر عقيدت خويش استوار ماند

وَ لَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ فِي هَذِهِ اَلْهُدْنَةِ أَمْرَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ
و اين كه شايد در اين مدّت كه آشتى برقرار است، خدا كار اين امّت را سازوارى دهد تا از سختى و فشار برهد ،

وَ لاَ تُؤْخَذَ بِأَكْظَامِهَا فَتَعْجَلَ عَنْ تَبَيُّنِ اَلْحَقِّ وَ تَنْقَادَ لِأَوَّلِ اَلْغَيِّ
و ناچار نشود با شتاب جستجوى حقّ‌ را واگذارد و از آغاز به گمراهى گردن در آرد

إِنَّ أَفْضَلَ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ مَنْ كَانَ اَلْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَيْهِ وَ إِنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ اَلْبَاطِلِ وَ إِنْ جَرَّ إِلَيْهِ فَائِدَةً وَ زَادَهُ
همانا، فاضل‌ترين مردم نزد خدا كسى است كه كار حق را از باطل دوست‌تر دارد، هر چند كار حق از قدر او بكاهد، و او را بيازارد. و باطل بدو سود رساند، و رتبت او را بالاتر گرداند

فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ
سرگردان تا به كجا مى‌رويد

وَ مِنْ أَيْنَ أُتِيتُمْ
و بدين راه باطل چگونه در مى‌شويد

اِسْتَعِدُّوا لِلْمَسِيرِ إِلَى قَوْمٍ حَيَارَى عَنِ اَلْحَقِّ لاَ يُبْصِرُونَهُ
آمادۀ رفتن به سوى مردمى باشيد كه در شناخت حقّ‌ حيرانند، و آن را نمى‌بينند

وَ مُوزَعِينَ بِالْجَوْرِ لاَ يَعْدِلُونَ بِهِ
و بر آغاليدۀ ستمند، و از پاى نمى‌نشينند

جُفَاةٍ عَنِ اَلْكِتَابِ
از كتاب خدا گريزان

نُكُبٍ عَنِ اَلطَّرِيقِ
از راه راست رويگردان

مَا أَنْتُمْ بِوَثِيقَةٍ يُعْلَقُ بِهَا
شما نه چون حلقه‌اى استواريد كه بتوان بدان در آويخت و بر جاى ماند

وَ لاَ زَوَافِرِ عِزٍّ يُعْتَصَمُ إِلَيْهَا
نه يارانى نيرومند كه چنگ بدانان زد، و رخت به سايه‌شان توان كشاند

لَبِئْسَ حُشَّاشُ نَارِ اَلْحَرْبِ أَنْتُمْ
شما كجا آتش كارزار را توانيد افروخت

أُفٍّ لَكُمْ
تفو بر شما

لَقَدْ لَقِيتُ مِنْكُمْ بَرْحاً
كه از بس آزارتان سينه‌ام سوخت

يَوْماً أُنَادِيكُمْ وَ يَوْماً أُنَاجِيكُمْ
روزى به آواز بلندتان خوانم و روز ديگر در گوشتان سخن مى‌رانم

فَلاَ أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اَلنِّدَاءِ
نه آزادگان راستينيد هنگام خواندنتان به آواز

وَ لاَ إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ اَلنَّجَاءِ
نه برادران يكرنگ در نگهدارى راز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آموزش جنگ و تشویق یاران به جهاد
گوهر بعدی:عدالت اقتصادى امام عليه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.