۶۲ بار خوانده شده

بعثت پیامبران برتری اهل بیت و صفات گمراهان

و من خطبة له عليه‌السلام مبعث الرسل
144 و از خطبه‌هاى آن حضرت است

بَعَثَ اَللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ
خدا پيامبرانش را برانگيخت و وحى خود را خاصّ‌ ايشان فرمود

وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ
و آنان را حجّت خود بر آفريدگانش نمود

لِئَلاَّ تَجِبَ اَلْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ اَلْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ
تا برهانى يا جاى عذرى نماند براى آفريدگان

فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ اَلصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ اَلْحَقِّ
پس، آنان را به راه حق خواند به زبانى راست زبان پيامبران .

أَلاَ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى قَدْ كَشَفَ اَلْخَلْقَ كَشْفَةً
خواست تا درون بندگان آشكار كند، و آنچه در دل دارند پديدار كند .

لاَ أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ
نه آنكه بر اسرار پوشيدۀ آنان دانا نبود

وَ مَكْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ
و بر آنچه در سينه‌هاى خود نهفته‌اند بينا نبود

وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
بلكه خواست آنان را بيازمايد تا كدام يك از عهدۀ تكليف، نيكوتر برآيد

فَيَكُونَ اَلثَّوَابُ جَزَاءً
تا پاداش، برابر كار نيك بود

وَ اَلْعِقَابُ بَوَاءً
و كيفر، مكافات كار بد

فضل أهل البيت

أَيْنَ اَلَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ اَلرَّاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ دُونَنَا
كجايند كسانى كه پنداشتند آنان نه ما دانايان علم قرآنند ؟

كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا
به دروغ و ستمى كه بر ما مى‌رانند

أَنْ رَفَعَنَا اَللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ
خدا ما را بالا برده و آنان را فرو گذاشته

وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ
به ما عطا كرده و آنان را محروم داشته

وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ
ما را در حوزۀ عنايت خود در آورد، و آنان را از آن برون كرد

بِنَا يُسْتَعْطَى اَلْهُدَى
راه هدايت را با راهنمايى ما مى‌پويند

وَ يُسْتَجْلَى اَلْعَمَى
و روشنى دلهاى كور را از ما مى‌جويند

إِنَّ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا اَلْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ
همانا امامان از قريش‌اند كه درخت آن را در خاندان هاشم كشته‌اند

لاَ تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ
ديگران درخور آن نيستند

وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ مِنْ غَيْرِهِمْ
و طغراى امامت را جز به نام هاشميان ننوشته‌اند

أهل الضلال

منها آثَرُوا عَاجِلاً وَ أَخَّرُوا آجِلاً
و از اين خطبه است دنياى زودگذر را گزيدند، و آخرت جاودانه را نپسنديدند

وَ تَرَكُوا صَافِياً
چشمۀ زلال را واگذاردند

وَ شَرِبُوا آجِناً
و از آب تيره و ناگوار نوشيدند

كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ وَ قَدْ صَحِبَ اَلْمُنْكَرَ فَأَلِفَهُ
گويى فاسق آنان را مى‌بينم با منكر يار است و همنشين، بدان مأنوس و با آن قرين

وَ بَسِئَ بِهِ وَ وَافَقَهُ

حَتَّى شَابَتْ عَلَيْهِ مَفَارِقُهُ
تا آنكه موى سرش در آن رنگ سپيد پذيرد

وَ صُبِغَتْ بِهِ خَلاَئِقُهُ
و خوى او رنگ منكر گيرد

ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً كَالتَّيَّارِ لاَ يُبَالِي مَا غَرَّقَ
پس كف بر دهان آرد چون موج روى آب، كه پرواى غرقه ساختن چيزى را ندارد

أَوْ كَوَقْعِ اَلنَّارِ فِي اَلْهَشِيمِ
يا چون افتادن آتش در گياه خشك پژمرده

لاَ يَحْفِلُ مَا حَرَّقَ
كه باكش نبود چه را سوزانده

أَيْنَ اَلْعُقُولُ اَلْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِيحِ اَلْهُدَى
كجاست خردهاى روشنى جو از چراغهاى رستگارى

وَ اَلْأَبْصَارُ اَللاَّمِحَةُ إِلَى مَنَارِ اَلتَّقْوَى
و ديده‌هاى نگرنده به نشانه‌هاى پرهيزگارى

أَيْنَ اَلْقُلُوبُ اَلَّتِي وُهِبَتْ لِلَّهِ
كجاست دلهايى كه بخشيده در راه رضاى كردگار بود

وَ عُوقِدَتْ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ
و پيمان بسته بر طاعت پروردگار

اِزْدَحَمُوا عَلَى اَلْحُطَامِ
بر متاع ناچيز دنيا فراهم آمدند

وَ تَشَاحُّوا عَلَى اَلْحَرَامِ
و براى به دست آوردن حرام يكديگر را پس زدند

وَ رُفِعَ لَهُمْ عَلَمُ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ
نشان بهشت و دوزخ براى آنان افراشته شد

فَصَرَفُوا عَنِ اَلْجَنَّةِ وُجُوهَهُمْ
رويهاى خود از بهشت گرداندند

وَ أَقْبَلُوا إِلَى اَلنَّارِ بِأَعْمَالِهِمْ
و با كردار خويش به سوى دوزخ راندند

وَ دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَ وَلَّوْا
پروردگارشان خواند رميدند و پشت كردند

وَ دَعَاهُمُ اَلشَّيْطَانُ فَاسْتَجَابُوا وَ أَقْبَلُوا
شيطانشان خواند، پذيرفتند و روى آوردند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:طلب باران
گوهر بعدی:شناخت دنیا و نکوهش بدعت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.