۶۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام الغاية من البعثة
147 و از خطبههاى آن حضرت است
فَبَعَثَ اَللَّهُ مُحَمَّداً صلىاللهعليهوآله بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ اَلْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ
پس خدا، محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) را به راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد، و به عبادت او وادارد
وَ مِنْ طَاعَةِ اَلشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ
و از پيروى شيطان برهاند، و به اطاعت خدا كشاند
بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ
با قرآنى كه معنى آن را آشكار نمود، و اساسش را استوار فرمود
لِيَعْلَمَ اَلْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ
تا بندگان بدانند بزرگى پروردگار خود را كه داناى آن نبودند
وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ
و بدو اقرار كنند، از پس آنكه بر انكار مىفزودند
وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ
و او را نيك بشناسند، از آن پس كه خود را ناآشنا بدو مىنمودند
فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ
پس خداى سبحان، در كتاب خويش قرآن ، بى آنكه او را ببينند خود را به ايشان آشكار گردانيد، بدانچه از قدرتش به آنان نماياند
وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ
و از قهر خود ترساند
وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلاَتِ
و اين كه چگونه با كيفرها، آن را كه بايد نابود گردانيد
وَ اِحْتَصَدَ مَنِ اِحْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ
و با داس انتقام خرمن هستىشان را درويد
الزمان المقبل
وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ اَلْحَقِّ وَ لاَ أَظْهَرَ مِنَ اَلْبَاطِلِ
و زودا، كه پس از من بر شما روزگارى آيد، كه چيزى از حق پنهانتر نباشد، و از باطل آشكارتر
وَ لاَ أَكْثَرَ مِنَ اَلْكَذِبِ عَلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ
و از دروغ بستن بر خدا و رسول او بيشتر
وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ اَلزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ
و نزد مردم آن زمان، كالايى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را چنانكه بايد بخوانند
وَ لاَ أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ
و نه پرسودتر از قرآن، اگر معنى كلماتش را برگردانند
وَ لاَ فِي اَلْبِلاَدِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ اَلْمَعْرُوفِ وَ لاَ أَعْرَفَ مِنَ اَلْمُنْكَرِ
و در شهرها چيزى از معروف ناشناختهتر نباشد، و شناختهتر از منكر
فَقَدْ نَبَذَ اَلْكِتَابَ حَمَلَتُهُ
حاملان كتاب خدا آن را واگذارند
وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ
و حافظانش آن را به فراموشى بسپارند
فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ
پس در آن روزگار قرآن و قرآنيان از جمع مردمان دورند، و رانده و مهجور
وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ
هر دو با هم در يك راه روانند
لاَ يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ
و ميان مردم پناهى ندارند
فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذَلِكَ اَلزَّمَانِ فِي اَلنَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ
پس در اين زمان قرآن و قرآنيان ميان مردمند و نه ميان آنان
وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ
با مردمند نه با ايشان
لِأَنَّ اَلضَّلاَلَةَ لاَ تُوَافِقُ اَلْهُدَى وَ إِنِ اِجْتَمَعَا
چه، گمراهى و رستگارى سازوار نيايند، هرچند با هم در يكجا بپايند
فَاجْتَمَعَ اَلْقَوْمُ عَلَى اَلْفُرْقَةِ
پس آن مردم در جدايى متّفقند
وَ اِفْتَرَقُوا عَلَى اَلْجَمَاعَةِ
و از جمع گريزان
كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ اَلْكِتَابِ وَ لَيْسَ اَلْكِتَابُ إِمَامَهُمْ
گويى آنان پيشواى قرآناند، نه قرآن پيشواى آنان
فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلاَّ اِسْمُهُ
پس، جز نامى از قرآن نزدشان نماند
وَ لاَ يَعْرِفُونَ إِلاَّ خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ
و نشناسند جز خطّ و نوشتۀ آن
وَ مِنْ قَبْلُ مَا مَثَّلُوا بِالصَّالِحِينَ كُلَّ مُثْلَةٍ
و از اين پيش چه كيفر كه بر نيكوكاران نراندند
وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اَللَّهِ فِرْيَةً
و سخن راستشان را دروغ بر خدا خواندند
وَ جَعَلُوا فِي اَلْحَسَنَةِ عُقُوبَةَ اَلسَّيِّئَةِ
و كار نيك را پاداش بد دادند
وَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ
همانا، آنان كه پيش از شما بودند تباه شدند، به خاطر آرزوهاى دراز كه در سر داشتند، و نهان بودن مرگ از آنان كه باورش نمىداشتند
حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ اَلْمَوْعُودُ اَلَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ اَلْمَعْذِرَةُ
تا موعود بر آنان در آمد، موعدى كه با آمدنش عذرى نپذيرند
وَ تُرْفَعُ عَنْهُ اَلتَّوْبَةُ
و توبه را به حساب نگيرند
وَ تَحُلُّ مَعَهُ اَلْقَارِعَةُ وَ اَلنِّقْمَةُ
و به همراه آن بلا و سختى بار گشايد، و هنگام كيفر و عقوبت آيد
عظة الناس
أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ مَنِ اِسْتَنْصَحَ اَللَّهَ وُفِّقَ
اى مردم! آن كه از خدا خير خويش خواهد، توفيق يافته است
وَ مَنِ اِتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلاً هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقُومُ
و آن كه گفتۀ او را راهنما گيرد به راستترين راه هدايت شده
فَإِنَّ جَارَ اَللَّهِ آمِنٌ
كه همسايۀ خدا در امان است
وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ
و دشمن خدا ترسان
وَ إِنَّهُ لاَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اَللَّهِ أَنْ يَتَعَظَّمَ
آن كه عظمت خدا را داند، سزاوار نيست خود را بزرگ خواند
فَإِنَّ رِفْعَةَ اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ يَتَوَاضَعُوا لَهُ
بلندى قدر كسانى كه بزرگى پروردگار را مىدانند، در اين است كه برابر او فروتنى كنند
وَ سَلاَمَةَ اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ يَسْتَسْلِمُوا لَهُ
و سلامت آنان كه مىدانند قدرت او تا كجاست در آن است كه به فرمانش گردن نهند
فَلاَ تَنْفِرُوا مِنَ اَلْحَقِّ نِفَارَ اَلصَّحِيحِ مِنَ اَلْأَجْرَبِ
پس از حق مگريزيد چنانكه تندرست از گرگين گريزان است
وَ اَلْبَارِئِ مِنْ ذِي اَلسَّقَمِ
و به شده از بيمار روگردان
وَ اِعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا اَلرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِي تَرَكَهُ
و بدانيد كه تا واگذارندۀ رستگارى را نشناسيد، رستگارى را نخواهيد شناخت
وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ اَلْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِي نَقَضَهُ
و تا شكنندۀ پيمان قران را ندانيد، با قرآن، پيمان استوار نخواهيد ساخت
وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِي نَبَذَهُ
و تا واگذارندۀ قرآن را به جاى نياريد در قرآن چنگ نتوانيد انداخت
فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ
پس رستگارى را نزد كسانى جوييد كه اهل آنند و آنان از خاندان پيامبرانند
فَإِنَّهُمْ عَيْشُ اَلْعِلْمِ وَ مَوْتُ اَلْجَهْلِ
كه دانش به آنان زنده است، و نادانى به دانش آنان مرده
هُمُ اَلَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ
آنان كه حكمشان شما را از دانش آنان خبر دهد
وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ
و خاموشىشان از گفتار
وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ
و نهان آنان از ظاهرشان پديدار
لاَ يُخَالِفُونَ اَلدِّينَ وَ لاَ يَخْتَلِفُونَ فِيهِ
نه با دين مخالفت دارند، و نه در آن خلاف آرند
فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ
دين ميان آنان گواهى است راست
وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ
و خاموشى گوياست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
147 و از خطبههاى آن حضرت است
فَبَعَثَ اَللَّهُ مُحَمَّداً صلىاللهعليهوآله بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ اَلْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ
پس خدا، محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) را به راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد، و به عبادت او وادارد
وَ مِنْ طَاعَةِ اَلشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ
و از پيروى شيطان برهاند، و به اطاعت خدا كشاند
بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ
با قرآنى كه معنى آن را آشكار نمود، و اساسش را استوار فرمود
لِيَعْلَمَ اَلْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ
تا بندگان بدانند بزرگى پروردگار خود را كه داناى آن نبودند
وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ
و بدو اقرار كنند، از پس آنكه بر انكار مىفزودند
وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ
و او را نيك بشناسند، از آن پس كه خود را ناآشنا بدو مىنمودند
فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ
پس خداى سبحان، در كتاب خويش قرآن ، بى آنكه او را ببينند خود را به ايشان آشكار گردانيد، بدانچه از قدرتش به آنان نماياند
وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ
و از قهر خود ترساند
وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلاَتِ
و اين كه چگونه با كيفرها، آن را كه بايد نابود گردانيد
وَ اِحْتَصَدَ مَنِ اِحْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ
و با داس انتقام خرمن هستىشان را درويد
الزمان المقبل
وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ اَلْحَقِّ وَ لاَ أَظْهَرَ مِنَ اَلْبَاطِلِ
و زودا، كه پس از من بر شما روزگارى آيد، كه چيزى از حق پنهانتر نباشد، و از باطل آشكارتر
وَ لاَ أَكْثَرَ مِنَ اَلْكَذِبِ عَلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ
و از دروغ بستن بر خدا و رسول او بيشتر
وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ اَلزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ
و نزد مردم آن زمان، كالايى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را چنانكه بايد بخوانند
وَ لاَ أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ
و نه پرسودتر از قرآن، اگر معنى كلماتش را برگردانند
وَ لاَ فِي اَلْبِلاَدِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ اَلْمَعْرُوفِ وَ لاَ أَعْرَفَ مِنَ اَلْمُنْكَرِ
و در شهرها چيزى از معروف ناشناختهتر نباشد، و شناختهتر از منكر
فَقَدْ نَبَذَ اَلْكِتَابَ حَمَلَتُهُ
حاملان كتاب خدا آن را واگذارند
وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ
و حافظانش آن را به فراموشى بسپارند
فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ
پس در آن روزگار قرآن و قرآنيان از جمع مردمان دورند، و رانده و مهجور
وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ
هر دو با هم در يك راه روانند
لاَ يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ
و ميان مردم پناهى ندارند
فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذَلِكَ اَلزَّمَانِ فِي اَلنَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ
پس در اين زمان قرآن و قرآنيان ميان مردمند و نه ميان آنان
وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ
با مردمند نه با ايشان
لِأَنَّ اَلضَّلاَلَةَ لاَ تُوَافِقُ اَلْهُدَى وَ إِنِ اِجْتَمَعَا
چه، گمراهى و رستگارى سازوار نيايند، هرچند با هم در يكجا بپايند
فَاجْتَمَعَ اَلْقَوْمُ عَلَى اَلْفُرْقَةِ
پس آن مردم در جدايى متّفقند
وَ اِفْتَرَقُوا عَلَى اَلْجَمَاعَةِ
و از جمع گريزان
كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ اَلْكِتَابِ وَ لَيْسَ اَلْكِتَابُ إِمَامَهُمْ
گويى آنان پيشواى قرآناند، نه قرآن پيشواى آنان
فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلاَّ اِسْمُهُ
پس، جز نامى از قرآن نزدشان نماند
وَ لاَ يَعْرِفُونَ إِلاَّ خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ
و نشناسند جز خطّ و نوشتۀ آن
وَ مِنْ قَبْلُ مَا مَثَّلُوا بِالصَّالِحِينَ كُلَّ مُثْلَةٍ
و از اين پيش چه كيفر كه بر نيكوكاران نراندند
وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اَللَّهِ فِرْيَةً
و سخن راستشان را دروغ بر خدا خواندند
وَ جَعَلُوا فِي اَلْحَسَنَةِ عُقُوبَةَ اَلسَّيِّئَةِ
و كار نيك را پاداش بد دادند
وَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ
همانا، آنان كه پيش از شما بودند تباه شدند، به خاطر آرزوهاى دراز كه در سر داشتند، و نهان بودن مرگ از آنان كه باورش نمىداشتند
حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ اَلْمَوْعُودُ اَلَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ اَلْمَعْذِرَةُ
تا موعود بر آنان در آمد، موعدى كه با آمدنش عذرى نپذيرند
وَ تُرْفَعُ عَنْهُ اَلتَّوْبَةُ
و توبه را به حساب نگيرند
وَ تَحُلُّ مَعَهُ اَلْقَارِعَةُ وَ اَلنِّقْمَةُ
و به همراه آن بلا و سختى بار گشايد، و هنگام كيفر و عقوبت آيد
عظة الناس
أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ مَنِ اِسْتَنْصَحَ اَللَّهَ وُفِّقَ
اى مردم! آن كه از خدا خير خويش خواهد، توفيق يافته است
وَ مَنِ اِتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلاً هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقُومُ
و آن كه گفتۀ او را راهنما گيرد به راستترين راه هدايت شده
فَإِنَّ جَارَ اَللَّهِ آمِنٌ
كه همسايۀ خدا در امان است
وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ
و دشمن خدا ترسان
وَ إِنَّهُ لاَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اَللَّهِ أَنْ يَتَعَظَّمَ
آن كه عظمت خدا را داند، سزاوار نيست خود را بزرگ خواند
فَإِنَّ رِفْعَةَ اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ يَتَوَاضَعُوا لَهُ
بلندى قدر كسانى كه بزرگى پروردگار را مىدانند، در اين است كه برابر او فروتنى كنند
وَ سَلاَمَةَ اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ يَسْتَسْلِمُوا لَهُ
و سلامت آنان كه مىدانند قدرت او تا كجاست در آن است كه به فرمانش گردن نهند
فَلاَ تَنْفِرُوا مِنَ اَلْحَقِّ نِفَارَ اَلصَّحِيحِ مِنَ اَلْأَجْرَبِ
پس از حق مگريزيد چنانكه تندرست از گرگين گريزان است
وَ اَلْبَارِئِ مِنْ ذِي اَلسَّقَمِ
و به شده از بيمار روگردان
وَ اِعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا اَلرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِي تَرَكَهُ
و بدانيد كه تا واگذارندۀ رستگارى را نشناسيد، رستگارى را نخواهيد شناخت
وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ اَلْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِي نَقَضَهُ
و تا شكنندۀ پيمان قران را ندانيد، با قرآن، پيمان استوار نخواهيد ساخت
وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا اَلَّذِي نَبَذَهُ
و تا واگذارندۀ قرآن را به جاى نياريد در قرآن چنگ نتوانيد انداخت
فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ
پس رستگارى را نزد كسانى جوييد كه اهل آنند و آنان از خاندان پيامبرانند
فَإِنَّهُمْ عَيْشُ اَلْعِلْمِ وَ مَوْتُ اَلْجَهْلِ
كه دانش به آنان زنده است، و نادانى به دانش آنان مرده
هُمُ اَلَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ
آنان كه حكمشان شما را از دانش آنان خبر دهد
وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ
و خاموشىشان از گفتار
وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ
و نهان آنان از ظاهرشان پديدار
لاَ يُخَالِفُونَ اَلدِّينَ وَ لاَ يَخْتَلِفُونَ فِيهِ
نه با دين مخالفت دارند، و نه در آن خلاف آرند
فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ
دين ميان آنان گواهى است راست
وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ
و خاموشى گوياست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:مشاوره نظامى برای نبرد با ایران
گوهر بعدی:روانشناسى طلحه و زبير
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.