۶۳ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام يحذر من الفتن
151 و از خطبههاى آن حضرت است
اللّه و رسوله
وَ أَحْمَدُ اَللَّهَ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ اَلشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ
خدا را سپاس مىگويم، و از او يارى مىجويم در راندن شيطان، و دور ساختن آن
وَ اَلاِعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ
و نيفتادن در دامهايش كه نهد و فريبها كه دهد
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ
و گواهى مىدهم كه جز خداى يكتا، خدايى نيست
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
و محمّد بندۀ او و فرستادۀ اوست
وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ
و منتخب و گزيدۀ او
لاَ يُؤَازَى فَضْلُهُ وَ لاَ يُجْبَرُ فَقْدُهُ
هيچ آفريده را در فضيلت به پايۀ او نتوان آورد، و فقدان او را جبران نتوان كرد
أَضَاءَتْ بِهِ اَلْبِلاَدُ بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ اَلْمُظْلِمَةِ
شهرها به نور هدايت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهى تيره بود
وَ اَلْجَهَالَةِ اَلْغَالِبَةِ وَ اَلْجَفْوَةِ اَلْجَافِيَةِ
و نادانى بر همه جا چيره، و درشتخويى و ستمكارى را همگان پذيره
وَ اَلنَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ اَلْحَرِيمَ
مردم حرام را حلال مىشمردند
وَ يَسْتَذِلُّونَ اَلْحَكِيمَ
و خردمند را خوار مىگرفتند
يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ
مىزيستند، بىداشتن پيامبران، مىمردند، خداناشناس و بىايمان
التحذير من الفتن
ثُمَّ إِنَّكُمْ مَعْشَرَ اَلْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلاَيَا قَدِ اِقْتَرَبَتْ
و شما اى عربها! آماج بلايى هستيد كه نزديك است
فَاتَّقُوا سَكَرَاتِ اَلنِّعْمَةِ
از مستيهاى نعمت بپرهيزيد
وَ اِحْذَرُوا بَوَائِقَ اَلنِّقْمَةِ
و از سختيهاى عقوبت بترسيد و بگريزيد
وَ تَثَبَّتُوا فِي قَتَامِ اَلْعِشْوَةِ
و بر جاى خويش بمانيد آن گاه كه شبهت گردى برآرد
وَ اِعْوِجَاجِ اَلْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِينِهَا
و يا فتنه راه كج پيش پاى گذارد، و هنگامى كه طليعۀ آن آشكار شود
وَ ظُهُورِ كَمِينِهَا وَ اِنْتِصَابِ قُطْبِهَا وَ مَدَارِ رَحَاهَا
و نهفتهاش پديدار، كارش استوار باشد و آسايش به كار
تَبْدَأُ فِي مَدَارِجَ خَفِيَّةٍ
كه فتنه از رهگذرهاى نهانى در آيد
وَ تَئُولُ إِلَى فَظَاعَةٍ جَلِيَّةٍ
و به زشتى و رسوايى گرايد
شِبَابُهَا كَشِبَابِ اَلْغُلاَمِ
آغازش چون عنفوان جوانى، خوش و دلربا
وَ آثَارُهَا كَآثَارِ اَلسِّلاَمِ
آثارش چون نشانههايى كه از ضربت سنگ برجاى ماند، زشت و نازيبا
يَتَوَارَثُهَا اَلظَّلَمَةُ بِالْعُهُودِ
ستمكاران اين فتنه را به ارث پذيرند
أَوَّلُهُمْ قَائِدٌ لِآخِرِهِمْ وَ آخِرُهُمْ مُقْتَدٍ بِأَوَّلِهِمْ
با عهدى كه از يكديگر گيرند. نخستين آنان پيشواى آخرين است و آخرين ايشان اقتدا كننده به نخستين.
يَتَنَافَسُونَ فِي دُنْيَا دَنِيَّةٍ وَ يَتَكَالَبُونَ عَلَى جِيفَةٍ مُرِيحَةٍ
بر سر دنياى دون بر يكديگر پيشدستى نمايند، و چون سگان اين مردار گنديده را از هم ربايند
وَ عَنْ قَلِيلٍ يَتَبَرَّأُ اَلتَّابِعُ مِنَ اَلْمَتْبُوعِ وَ اَلْقَائِدُ مِنَ اَلْمَقُودِ
و ديرى نپايد كه تابع از متبوع بيزار باشد، و امير از مأمور در آزار
فَيَتَزَايَلُونَ بِالْبَغْضَاءِ وَ يَتَلاَعَنُونَ عِنْدَ اَللِّقَاءِ
دشمنانه از هم جدا شوند، و با لعنت يكديگر را ديدار كنند
ثُمَّ يَأْتِي بَعْدَ ذَلِكَ طَالِعُ اَلْفِتْنَةِ اَلرَّجُوفِ وَ اَلْقَاصِمَةِ اَلزَّحُوفِ
پس فتنه سر برآرد. سخت لرزاننده. درهم كوبنده، و خزان خزان رونده
فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اِسْتِقَامَةٍ
در آن فتنه دلها پس از پايدارى دو دلى پذيرند
وَ تَضِلُّ رِجَالٌ بَعْدَ سَلاَمَةٍ
و مردانى كه سلامت مانده بودند، گمراهى پيش گيرند
وَ تَخْتَلِفُ اَلْأَهْوَاءُ عِنْدَ هُجُومِهَا
به هنگام هجوم آن، هوا و هوسها گونه گون بود و بسيار
وَ تَلْتَبِسُ اَلْآرَاءُ عِنْدَ نُجُومِهَا
و به وقت پديدشدن آن، رأى درست به نادرست آميخته گردد و شناختن آن دشوار .
مَنْ أَشْرَفَ لَهَا قَصَمَتْهُ
كسى را كه بدان نزديك شود، بشكند
وَ مَنْ سَعَى فِيهَا حَطَمَتْهُ
و دو تا كند، و كسى را كه در آن بكوشد، خرد سازد و از هم جدا كند
يَتَكَادَمُونَ فِيهَا تَكَادُمَ اَلْحُمُرِ فِي اَلْعَانَةِ
به دندان يكديگر را بخايند، همچون خران وحشى كه در رمه گرد آيند
قَدِ اِضْطَرَبَ مَعْقُودُ اَلْحَبْلِ
رشتۀ تافتۀ دين گسسته گردد
وَ عَمِيَ وَجْهُ اَلْأَمْرِ
و نشانههاى راه راست پوشيده
تَغِيضُ فِيهَا اَلْحِكْمَةُ وَ تَنْطِقُ فِيهَا اَلظَّلَمَةُ
و چشمۀ حكمت خشك و خوشيده. ستمكاران در آن فتنه به سخن آيند
وَ تَدُقُّ أَهْلَ اَلْبَدْوِ بِمِسْحَلِهَا
و بيابان نشينان را با سوهان ستم بسايند
وَ تَرُضُّهُمْ بِكَلْكَلِهَا
و با سينۀ مركب جور خرد نمايند .
يَضِيعُ فِي غُبَارِهَا اَلْوُحْدَانُ
تكروان از غبار آن فتنه تباه گردند
وَ يَهْلِكُ فِي طَرِيقِهَا اَلرُّكْبَانُ
و سواران قدرت درونش به هلاكت رسند
تَرِدُ بِمُرِّ اَلْقَضَاءِ
با قضاى ناگوار در آيد
وَ تَحْلُبُ عَبِيطَ اَلدِّمَاءِ
خون دوشد و خون پالايد
وَ تَثْلِمُ مَنَارَ اَلدِّينِ
در نشان دين رخنه افكند
وَ تَنْقُضُ عَقْدَ اَلْيَقِينِ
و يقين استوار را بشكند
يَهْرُبُ مِنْهَا اَلْأَكْيَاسُ وَ يُدَبِّرُهَا اَلْأَرْجَاسُ
زيركان از آن فتنه بگريزند. و پليدان به سر و سامان دادن كارش برخيزند
مِرْعَادٌ مِبْرَاقٌ
با رعد و برقى است بسيار
كَاشِفَةٌ عَنْ سَاقٍ
و آماده كارزار
تُقْطَعُ فِيهَا اَلْأَرْحَامُ
پيوند خويشاوندى در آن، بريده باشد
وَ يُفَارَقُ عَلَيْهَا اَلْإِسْلاَمُ
و مردم از اسلام جدا گرديده
بَرِيئُهَا سَقِيمٌ وَ ظَاعِنُهَا مُقِيمٌ
آن كه از آن فتنه به كنار است از آسيبش بيمار است، و آن كه خواهد خود را برهاند، نتواند و هم در آن بماند
منها بَيْنَ قَتِيلٍ مَطْلُولٍ وَ خَائِفٍ مُسْتَجِيرٍ
از اين خطبه است در آن فتنه كشتهاى است كه خونش به رايگان است، و ترسانى كه پناه خواه از اين و آن است
يَخْتِلُونَ بِعَقْدِ اَلْأَيْمَانِ وَ بِغُرُورِ اَلْإِيمَانِ
فريبشان دهند با بستن پيمان، و مغرورشان سازند به نام ايمان
فَلاَ تَكُونُوا أَنْصَابَ اَلْفِتَنِ وَ أَعْلاَمَ اَلْبِدَعِ
پس نمودارهاى فتنه و نشانههاى بدعت مباشيد
وَ اِلْزَمُوا مَا عُقِدَ عَلَيْهِ حَبْلُ اَلْجَمَاعَةِ
و آن را كه پيوند جماعت مسلمانان بدان استوار است و اركان طاعت بر آن پايدار، بر خود لازم شماريد
وَ بُنِيَتْ عَلَيْهِ أَرْكَانُ اَلطَّاعَةِ
وَ اِقْدَمُوا عَلَى اَللَّهِ مَظْلُومِينَ وَ لاَ تَقْدَمُوا عَلَيْهِ ظَالِمِينَ
و بر خدا در آييد، ستمديده، نه ستم شما به ديگران رسيده
وَ اِتَّقُوا مَدَارِجَ اَلشَّيْطَانِ وَ مَهَابِطَ اَلْعُدْوَانِ
و بپرهيزيد از در افتادن به دامگاههاى شيطان، و آنجا كه در آن دشمنى خيزد با اين و آن
وَ لاَ تُدْخِلُوا بُطُونَكُمْ لُعَقَ اَلْحَرَامِ
لقمۀ حرام در دلهاى خود در مياريد
فَإِنَّكُمْ بِعَيْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَيْكُمُ اَلْمَعْصِيَةَ
چه، بر آن كس كه معصيت را بر شما نهى فرموده
وَ سَهَّلَ لَكُمْ سُبُلَ اَلطَّاعَةِ
و راه طاعت را برايتان آسان نموده، در معرض ديداريد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
151 و از خطبههاى آن حضرت است
اللّه و رسوله
وَ أَحْمَدُ اَللَّهَ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ اَلشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ
خدا را سپاس مىگويم، و از او يارى مىجويم در راندن شيطان، و دور ساختن آن
وَ اَلاِعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ
و نيفتادن در دامهايش كه نهد و فريبها كه دهد
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ
و گواهى مىدهم كه جز خداى يكتا، خدايى نيست
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
و محمّد بندۀ او و فرستادۀ اوست
وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ
و منتخب و گزيدۀ او
لاَ يُؤَازَى فَضْلُهُ وَ لاَ يُجْبَرُ فَقْدُهُ
هيچ آفريده را در فضيلت به پايۀ او نتوان آورد، و فقدان او را جبران نتوان كرد
أَضَاءَتْ بِهِ اَلْبِلاَدُ بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ اَلْمُظْلِمَةِ
شهرها به نور هدايت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهى تيره بود
وَ اَلْجَهَالَةِ اَلْغَالِبَةِ وَ اَلْجَفْوَةِ اَلْجَافِيَةِ
و نادانى بر همه جا چيره، و درشتخويى و ستمكارى را همگان پذيره
وَ اَلنَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ اَلْحَرِيمَ
مردم حرام را حلال مىشمردند
وَ يَسْتَذِلُّونَ اَلْحَكِيمَ
و خردمند را خوار مىگرفتند
يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ
مىزيستند، بىداشتن پيامبران، مىمردند، خداناشناس و بىايمان
التحذير من الفتن
ثُمَّ إِنَّكُمْ مَعْشَرَ اَلْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلاَيَا قَدِ اِقْتَرَبَتْ
و شما اى عربها! آماج بلايى هستيد كه نزديك است
فَاتَّقُوا سَكَرَاتِ اَلنِّعْمَةِ
از مستيهاى نعمت بپرهيزيد
وَ اِحْذَرُوا بَوَائِقَ اَلنِّقْمَةِ
و از سختيهاى عقوبت بترسيد و بگريزيد
وَ تَثَبَّتُوا فِي قَتَامِ اَلْعِشْوَةِ
و بر جاى خويش بمانيد آن گاه كه شبهت گردى برآرد
وَ اِعْوِجَاجِ اَلْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِينِهَا
و يا فتنه راه كج پيش پاى گذارد، و هنگامى كه طليعۀ آن آشكار شود
وَ ظُهُورِ كَمِينِهَا وَ اِنْتِصَابِ قُطْبِهَا وَ مَدَارِ رَحَاهَا
و نهفتهاش پديدار، كارش استوار باشد و آسايش به كار
تَبْدَأُ فِي مَدَارِجَ خَفِيَّةٍ
كه فتنه از رهگذرهاى نهانى در آيد
وَ تَئُولُ إِلَى فَظَاعَةٍ جَلِيَّةٍ
و به زشتى و رسوايى گرايد
شِبَابُهَا كَشِبَابِ اَلْغُلاَمِ
آغازش چون عنفوان جوانى، خوش و دلربا
وَ آثَارُهَا كَآثَارِ اَلسِّلاَمِ
آثارش چون نشانههايى كه از ضربت سنگ برجاى ماند، زشت و نازيبا
يَتَوَارَثُهَا اَلظَّلَمَةُ بِالْعُهُودِ
ستمكاران اين فتنه را به ارث پذيرند
أَوَّلُهُمْ قَائِدٌ لِآخِرِهِمْ وَ آخِرُهُمْ مُقْتَدٍ بِأَوَّلِهِمْ
با عهدى كه از يكديگر گيرند. نخستين آنان پيشواى آخرين است و آخرين ايشان اقتدا كننده به نخستين.
يَتَنَافَسُونَ فِي دُنْيَا دَنِيَّةٍ وَ يَتَكَالَبُونَ عَلَى جِيفَةٍ مُرِيحَةٍ
بر سر دنياى دون بر يكديگر پيشدستى نمايند، و چون سگان اين مردار گنديده را از هم ربايند
وَ عَنْ قَلِيلٍ يَتَبَرَّأُ اَلتَّابِعُ مِنَ اَلْمَتْبُوعِ وَ اَلْقَائِدُ مِنَ اَلْمَقُودِ
و ديرى نپايد كه تابع از متبوع بيزار باشد، و امير از مأمور در آزار
فَيَتَزَايَلُونَ بِالْبَغْضَاءِ وَ يَتَلاَعَنُونَ عِنْدَ اَللِّقَاءِ
دشمنانه از هم جدا شوند، و با لعنت يكديگر را ديدار كنند
ثُمَّ يَأْتِي بَعْدَ ذَلِكَ طَالِعُ اَلْفِتْنَةِ اَلرَّجُوفِ وَ اَلْقَاصِمَةِ اَلزَّحُوفِ
پس فتنه سر برآرد. سخت لرزاننده. درهم كوبنده، و خزان خزان رونده
فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اِسْتِقَامَةٍ
در آن فتنه دلها پس از پايدارى دو دلى پذيرند
وَ تَضِلُّ رِجَالٌ بَعْدَ سَلاَمَةٍ
و مردانى كه سلامت مانده بودند، گمراهى پيش گيرند
وَ تَخْتَلِفُ اَلْأَهْوَاءُ عِنْدَ هُجُومِهَا
به هنگام هجوم آن، هوا و هوسها گونه گون بود و بسيار
وَ تَلْتَبِسُ اَلْآرَاءُ عِنْدَ نُجُومِهَا
و به وقت پديدشدن آن، رأى درست به نادرست آميخته گردد و شناختن آن دشوار .
مَنْ أَشْرَفَ لَهَا قَصَمَتْهُ
كسى را كه بدان نزديك شود، بشكند
وَ مَنْ سَعَى فِيهَا حَطَمَتْهُ
و دو تا كند، و كسى را كه در آن بكوشد، خرد سازد و از هم جدا كند
يَتَكَادَمُونَ فِيهَا تَكَادُمَ اَلْحُمُرِ فِي اَلْعَانَةِ
به دندان يكديگر را بخايند، همچون خران وحشى كه در رمه گرد آيند
قَدِ اِضْطَرَبَ مَعْقُودُ اَلْحَبْلِ
رشتۀ تافتۀ دين گسسته گردد
وَ عَمِيَ وَجْهُ اَلْأَمْرِ
و نشانههاى راه راست پوشيده
تَغِيضُ فِيهَا اَلْحِكْمَةُ وَ تَنْطِقُ فِيهَا اَلظَّلَمَةُ
و چشمۀ حكمت خشك و خوشيده. ستمكاران در آن فتنه به سخن آيند
وَ تَدُقُّ أَهْلَ اَلْبَدْوِ بِمِسْحَلِهَا
و بيابان نشينان را با سوهان ستم بسايند
وَ تَرُضُّهُمْ بِكَلْكَلِهَا
و با سينۀ مركب جور خرد نمايند .
يَضِيعُ فِي غُبَارِهَا اَلْوُحْدَانُ
تكروان از غبار آن فتنه تباه گردند
وَ يَهْلِكُ فِي طَرِيقِهَا اَلرُّكْبَانُ
و سواران قدرت درونش به هلاكت رسند
تَرِدُ بِمُرِّ اَلْقَضَاءِ
با قضاى ناگوار در آيد
وَ تَحْلُبُ عَبِيطَ اَلدِّمَاءِ
خون دوشد و خون پالايد
وَ تَثْلِمُ مَنَارَ اَلدِّينِ
در نشان دين رخنه افكند
وَ تَنْقُضُ عَقْدَ اَلْيَقِينِ
و يقين استوار را بشكند
يَهْرُبُ مِنْهَا اَلْأَكْيَاسُ وَ يُدَبِّرُهَا اَلْأَرْجَاسُ
زيركان از آن فتنه بگريزند. و پليدان به سر و سامان دادن كارش برخيزند
مِرْعَادٌ مِبْرَاقٌ
با رعد و برقى است بسيار
كَاشِفَةٌ عَنْ سَاقٍ
و آماده كارزار
تُقْطَعُ فِيهَا اَلْأَرْحَامُ
پيوند خويشاوندى در آن، بريده باشد
وَ يُفَارَقُ عَلَيْهَا اَلْإِسْلاَمُ
و مردم از اسلام جدا گرديده
بَرِيئُهَا سَقِيمٌ وَ ظَاعِنُهَا مُقِيمٌ
آن كه از آن فتنه به كنار است از آسيبش بيمار است، و آن كه خواهد خود را برهاند، نتواند و هم در آن بماند
منها بَيْنَ قَتِيلٍ مَطْلُولٍ وَ خَائِفٍ مُسْتَجِيرٍ
از اين خطبه است در آن فتنه كشتهاى است كه خونش به رايگان است، و ترسانى كه پناه خواه از اين و آن است
يَخْتِلُونَ بِعَقْدِ اَلْأَيْمَانِ وَ بِغُرُورِ اَلْإِيمَانِ
فريبشان دهند با بستن پيمان، و مغرورشان سازند به نام ايمان
فَلاَ تَكُونُوا أَنْصَابَ اَلْفِتَنِ وَ أَعْلاَمَ اَلْبِدَعِ
پس نمودارهاى فتنه و نشانههاى بدعت مباشيد
وَ اِلْزَمُوا مَا عُقِدَ عَلَيْهِ حَبْلُ اَلْجَمَاعَةِ
و آن را كه پيوند جماعت مسلمانان بدان استوار است و اركان طاعت بر آن پايدار، بر خود لازم شماريد
وَ بُنِيَتْ عَلَيْهِ أَرْكَانُ اَلطَّاعَةِ
وَ اِقْدَمُوا عَلَى اَللَّهِ مَظْلُومِينَ وَ لاَ تَقْدَمُوا عَلَيْهِ ظَالِمِينَ
و بر خدا در آييد، ستمديده، نه ستم شما به ديگران رسيده
وَ اِتَّقُوا مَدَارِجَ اَلشَّيْطَانِ وَ مَهَابِطَ اَلْعُدْوَانِ
و بپرهيزيد از در افتادن به دامگاههاى شيطان، و آنجا كه در آن دشمنى خيزد با اين و آن
وَ لاَ تُدْخِلُوا بُطُونَكُمْ لُعَقَ اَلْحَرَامِ
لقمۀ حرام در دلهاى خود در مياريد
فَإِنَّكُمْ بِعَيْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَيْكُمُ اَلْمَعْصِيَةَ
چه، بر آن كس كه معصيت را بر شما نهى فرموده
وَ سَهَّلَ لَكُمْ سُبُلَ اَلطَّاعَةِ
و راه طاعت را برايتان آسان نموده، در معرض ديداريد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:خبر از فتنهها و توصیف گمراهان
گوهر بعدی:شناخت صفات خدا و پیشوایان دین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.