۵۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام صفة الضال
153 و از خطبههاى آن حضرت است
وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ يَهْوِي مَعَ اَلْغَافِلِينَ
و او گمراهى است كه خدايش مهلت داده، تا در پى هواى بيخبران افتاده
وَ يَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِينَ
روز را با گناهكاران گزارد
بِلاَ سَبِيلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ
نه راهى راست در پيش و نه امامى راهبر دارد
صفات الغافلين
منها حَتَّى إِذَا كَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِيَتِهِمْ
از اين خطبه است تا چون كيفر نافرمانىشان را بر ايشان آشكار كرد،
وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِيبِ غَفْلَتِهِمُ
و از پردههاى غفلتشان بيرون آورد
اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً
رو به چيزى نهادند كه بدان پشت كرده بودند، و پشت به چيزى كردند كه روى بدان نهاده بودند .
فَلَمْ يَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَكُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ
پس نه از آنچه مىخواستند و بدان رسيدند، سودى بردند
وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ
و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا كردند، برى خوردند
إِنِّي أُحَذِّرُكُمْ وَ نَفْسِي هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ
من از اين غفلت نگرانم و شما و خود را از آن مىترسانم
فَلْيَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ
هر كسى بايد از كار خود سود ببرد
فَإِنَّمَا اَلْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ
كه بينا كسى است كه شنيد، و انديشيد
وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ
و ديد، و به دل بينا گرديد، و از آنچه مايۀ عبرت است سود گزيد
ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ اَلصَّرْعَةَ فِي اَلْمَهَاوِي
سپس راهى روشن را سپرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در كوره راهها دورى كرد
وَ اَلضَّلاَلَ فِي اَلْمَغَاوِي
وَ لاَ يُعِينُ عَلَى نَفْسِهِ اَلْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ
و بكوشيد تا جانب عدالت را نگه دارد و براى گمراهان جاى اعتراض نگذارد، با ستم و سختگيرى در راه حق كردن
أَوْ تَحْرِيفٍ فِي نُطْقٍ
يا معنى سخنى را دگرگون نمودن
أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ
يا از سخن راست گفتن ترسيدن
عظة الناس فَأَفِقْ أَيُّهَا اَلسَّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ
پس اى شنونده از پس مستى هشيار باش
وَ اِسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ
و از خواب غفلت بيدار باش
وَ اِخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِكَ
و اندكى بكاه از شتاب خويش
وَ أَنْعِمِ اَلْفِكْرَ فِيمَا جَاءَكَ عَلَى لِسَانِ اَلنَّبِيِّ اَلْأُمِّيِّ صلىاللهعليهوآلهوسلم مِمَّا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ مَحِيصَ عَنْهُ
و بدانچه از زبان پيامبر امّى (صلّى اللّه عليه و آله) به تو رسيده نيك بينديش! آنچه را كه شنيدنش بايد، و تركش نشايد
وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ
آن كس را كه جز اين گفت، و سخن ديگرى را شنفت
وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِيَ لِنَفْسِهِ
رها كن با آنچه براى خود پذيرفت
وَ ضَعْ فَخْرَكَ وَ اُحْطُطْ كِبْرَكَ
ناز خود بنه و بزرگى فروختن بگذار
وَ اُذْكُرْ قَبْرَكَ فَإِنَّ عَلَيْهِ مَمَرَّكَ
و گور خويش به ياد آر! كه گذرگاه تو بر آن است
وَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ
و هر چه كنى بر تو تاوان است
وَ كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ
و آنچه كشتى، درو نمايى
وَ مَا قَدَّمْتَ اَلْيَوْمَ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً
و آنچه امروز فرستى، فردا بر آن در آيى
فَامْهَدْ لِقَدَمِكَ وَ قَدِّمْ لِيَوْمِكَ
پس جاى در آمدنت را بگستران! و برگ آن را از پيش روانه گردان
فَالْحَذَرَ اَلْحَذَرَ أَيُّهَا اَلْمُسْتَمِعُ
پس اى شنونده پرهيز! پرهيز!
وَ اَلْجِدَّ اَلْجِدَّ أَيُّهَا اَلْغَافِلُ
و اى بيخبر، برخيز! برخيز!
وَ لاٰ يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
«و كس تو را خبر ندهد چون خدا، كه آگاه است و دانا» .
إِنَّ مِنْ عَزَائِمِ اَللَّهِ فِي اَلذِّكْرِ اَلْحَكِيمِ
همانا از جمله حكمهاى خدا در قرآن كريم
اَلَّتِي عَلَيْهَا يُثِيبُ وَ يُعَاقِبُ وَ لَهَا يَرْضَى وَ يَسْخَطُ
كه قطعى است و در آن تأويل و تغييرى نيست، و بر انجام آن ثواب دهد، و بر ترك آن عقاب كند، و به خاطر آن خشنود شود، و يا به خشم آيد
أَنَّهُ لاَ يَنْفَعُ عَبْداً وَ إِنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ أَخْلَصَ فِعْلَهُ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ اَلدُّنْيَا لاَقِياً رَبَّهُ بِخَصْلَةٍ مِنْ هَذِهِ اَلْخِصَالِ لَمْ يَتُبْ مِنْهَا
اين است كه: بنده را سودى ندهد هر چند بكوشد و كار خود را خالص گرداند اگر يكى از اين گناهان برگردن او بود و توبه ناكرده پروردگار خود را ملاقات كند
أَنْ يُشْرِكَ بِاللَّهِ فِيمَا اِفْتَرَضَ عَلَيْهِ مِنْ عِبَادَتِهِ
آنكه: در عبادتى كه خدا بر او واجب كرده، چيزى را شريك خدا گرداند
أَوْ يَشْفِيَ غَيْظَهُ بِهَلاَكِ نَفْسٍ
يا با كشتن انسانى، خشم خود را فرو نشاند
أَوْ يَعُرَّ بِأَمْرٍ فَعَلَهُ غَيْرُهُ
يا عيب كسى را به خاطر كارى كه كرده بر زبان راند ،
أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ
يا با بدعتى كه در دين گذارد، روايى حاجتش را از مردمان چشم دارد
أَوْ يَلْقَى اَلنَّاسَ بِوَجْهَيْنِ
يا با دورويى مردم را ديدار كند
أَوْ يَمْشِيَ فِيهِمْ بِلِسَانَيْنِ
يا با دو زبان ميان آنان راه رود .
اِعْقِلْ ذَلِكَ فَإِنَّ اَلْمِثْلَ دَلِيلٌ عَلَى شِبْهِهِ
اين را نيك بينديش كه هر مثال را دليل همانند آن توان گرفت و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
إِنَّ اَلْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا
چهارپايان در بند شكمند
وَ إِنَّ اَلسِّبَاعَ هَمُّهَا اَلْعُدْوَانُ عَلَى غَيْرِهَا
و درندگان در پى تجاوز به هم
وَ إِنَّ اَلنِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْفَسَادُ فِيهَا
و زنان در فكر آرايش اين جهان و تبه كارى كردن در آن
إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ مُسْتَكِينُونَ
مؤمنان فروتنند
إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ مُشْفِقُونَ
مؤمنان مهربانند
إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ خَائِفُونَ
مؤمنان ترسان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
153 و از خطبههاى آن حضرت است
وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ يَهْوِي مَعَ اَلْغَافِلِينَ
و او گمراهى است كه خدايش مهلت داده، تا در پى هواى بيخبران افتاده
وَ يَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِينَ
روز را با گناهكاران گزارد
بِلاَ سَبِيلٍ قَاصِدٍ وَ لاَ إِمَامٍ قَائِدٍ
نه راهى راست در پيش و نه امامى راهبر دارد
صفات الغافلين
منها حَتَّى إِذَا كَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِيَتِهِمْ
از اين خطبه است تا چون كيفر نافرمانىشان را بر ايشان آشكار كرد،
وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِيبِ غَفْلَتِهِمُ
و از پردههاى غفلتشان بيرون آورد
اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً
رو به چيزى نهادند كه بدان پشت كرده بودند، و پشت به چيزى كردند كه روى بدان نهاده بودند .
فَلَمْ يَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَكُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ
پس نه از آنچه مىخواستند و بدان رسيدند، سودى بردند
وَ لاَ بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ
و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا كردند، برى خوردند
إِنِّي أُحَذِّرُكُمْ وَ نَفْسِي هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ
من از اين غفلت نگرانم و شما و خود را از آن مىترسانم
فَلْيَنْتَفِعِ اِمْرُؤٌ بِنَفْسِهِ
هر كسى بايد از كار خود سود ببرد
فَإِنَّمَا اَلْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ
كه بينا كسى است كه شنيد، و انديشيد
وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ
و ديد، و به دل بينا گرديد، و از آنچه مايۀ عبرت است سود گزيد
ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ اَلصَّرْعَةَ فِي اَلْمَهَاوِي
سپس راهى روشن را سپرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در كوره راهها دورى كرد
وَ اَلضَّلاَلَ فِي اَلْمَغَاوِي
وَ لاَ يُعِينُ عَلَى نَفْسِهِ اَلْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ
و بكوشيد تا جانب عدالت را نگه دارد و براى گمراهان جاى اعتراض نگذارد، با ستم و سختگيرى در راه حق كردن
أَوْ تَحْرِيفٍ فِي نُطْقٍ
يا معنى سخنى را دگرگون نمودن
أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ
يا از سخن راست گفتن ترسيدن
عظة الناس فَأَفِقْ أَيُّهَا اَلسَّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ
پس اى شنونده از پس مستى هشيار باش
وَ اِسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ
و از خواب غفلت بيدار باش
وَ اِخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِكَ
و اندكى بكاه از شتاب خويش
وَ أَنْعِمِ اَلْفِكْرَ فِيمَا جَاءَكَ عَلَى لِسَانِ اَلنَّبِيِّ اَلْأُمِّيِّ صلىاللهعليهوآلهوسلم مِمَّا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ مَحِيصَ عَنْهُ
و بدانچه از زبان پيامبر امّى (صلّى اللّه عليه و آله) به تو رسيده نيك بينديش! آنچه را كه شنيدنش بايد، و تركش نشايد
وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ
آن كس را كه جز اين گفت، و سخن ديگرى را شنفت
وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِيَ لِنَفْسِهِ
رها كن با آنچه براى خود پذيرفت
وَ ضَعْ فَخْرَكَ وَ اُحْطُطْ كِبْرَكَ
ناز خود بنه و بزرگى فروختن بگذار
وَ اُذْكُرْ قَبْرَكَ فَإِنَّ عَلَيْهِ مَمَرَّكَ
و گور خويش به ياد آر! كه گذرگاه تو بر آن است
وَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ
و هر چه كنى بر تو تاوان است
وَ كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ
و آنچه كشتى، درو نمايى
وَ مَا قَدَّمْتَ اَلْيَوْمَ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً
و آنچه امروز فرستى، فردا بر آن در آيى
فَامْهَدْ لِقَدَمِكَ وَ قَدِّمْ لِيَوْمِكَ
پس جاى در آمدنت را بگستران! و برگ آن را از پيش روانه گردان
فَالْحَذَرَ اَلْحَذَرَ أَيُّهَا اَلْمُسْتَمِعُ
پس اى شنونده پرهيز! پرهيز!
وَ اَلْجِدَّ اَلْجِدَّ أَيُّهَا اَلْغَافِلُ
و اى بيخبر، برخيز! برخيز!
وَ لاٰ يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
«و كس تو را خبر ندهد چون خدا، كه آگاه است و دانا» .
إِنَّ مِنْ عَزَائِمِ اَللَّهِ فِي اَلذِّكْرِ اَلْحَكِيمِ
همانا از جمله حكمهاى خدا در قرآن كريم
اَلَّتِي عَلَيْهَا يُثِيبُ وَ يُعَاقِبُ وَ لَهَا يَرْضَى وَ يَسْخَطُ
كه قطعى است و در آن تأويل و تغييرى نيست، و بر انجام آن ثواب دهد، و بر ترك آن عقاب كند، و به خاطر آن خشنود شود، و يا به خشم آيد
أَنَّهُ لاَ يَنْفَعُ عَبْداً وَ إِنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ أَخْلَصَ فِعْلَهُ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ اَلدُّنْيَا لاَقِياً رَبَّهُ بِخَصْلَةٍ مِنْ هَذِهِ اَلْخِصَالِ لَمْ يَتُبْ مِنْهَا
اين است كه: بنده را سودى ندهد هر چند بكوشد و كار خود را خالص گرداند اگر يكى از اين گناهان برگردن او بود و توبه ناكرده پروردگار خود را ملاقات كند
أَنْ يُشْرِكَ بِاللَّهِ فِيمَا اِفْتَرَضَ عَلَيْهِ مِنْ عِبَادَتِهِ
آنكه: در عبادتى كه خدا بر او واجب كرده، چيزى را شريك خدا گرداند
أَوْ يَشْفِيَ غَيْظَهُ بِهَلاَكِ نَفْسٍ
يا با كشتن انسانى، خشم خود را فرو نشاند
أَوْ يَعُرَّ بِأَمْرٍ فَعَلَهُ غَيْرُهُ
يا عيب كسى را به خاطر كارى كه كرده بر زبان راند ،
أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ
يا با بدعتى كه در دين گذارد، روايى حاجتش را از مردمان چشم دارد
أَوْ يَلْقَى اَلنَّاسَ بِوَجْهَيْنِ
يا با دورويى مردم را ديدار كند
أَوْ يَمْشِيَ فِيهِمْ بِلِسَانَيْنِ
يا با دو زبان ميان آنان راه رود .
اِعْقِلْ ذَلِكَ فَإِنَّ اَلْمِثْلَ دَلِيلٌ عَلَى شِبْهِهِ
اين را نيك بينديش كه هر مثال را دليل همانند آن توان گرفت و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
إِنَّ اَلْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا
چهارپايان در بند شكمند
وَ إِنَّ اَلسِّبَاعَ هَمُّهَا اَلْعُدْوَانُ عَلَى غَيْرِهَا
و درندگان در پى تجاوز به هم
وَ إِنَّ اَلنِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْفَسَادُ فِيهَا
و زنان در فكر آرايش اين جهان و تبه كارى كردن در آن
إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ مُسْتَكِينُونَ
مؤمنان فروتنند
إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ مُشْفِقُونَ
مؤمنان مهربانند
إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ خَائِفُونَ
مؤمنان ترسان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شناخت صفات خدا و پیشوایان دین
گوهر بعدی:منزلت اهل بیت علیهم السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.