۵۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام حمد الله
172 و از خطبههاى آن حضرت است
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لاَ أَرْضٌ أَرْضاً
سپاس خدايى را كه آسمانى آسمان ديگر را از او نپوشاند، و زمينى زمين ديگر را از وى نهفتن نتواند
يوم الشورى منها وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ
از اين خطبه است: يكى گفت: پسر ابو طالب! تو بر اين كار بسيار آزمندى
فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ
گفتم نه! كه به خدا سوگند شما آزمندتريد و به رسول خدا دورتر، و من بدان مخصوصترم و به وى نزديكتر
وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ
من حقّى را كه از آنم بود خواستم، و شما نمىگذاريد، و مرا از رسيدن بدان باز مىداريد
فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي اَلْمَلَإِ اَلْحَاضِرِينَ هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ
پس چون در جمع حاضران با برهان، او را مغلوب كردم، در ايستاد و چنانكه گويى مبهوت شد، ندانست چه پاسخى تواند داد
الاستنصار على قريش
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي
خدايا! من از تو بر قريش و آن كه قريش را كمك كند يارى مىخواهم، كه آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند، و رتبت بزرگم را خرد ديدند. فراهم آمدند و در كارى كه از آن من است با من بستيزيدند
ثُمَّ قَالُوا أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ
سپس گفتند: حقّ را توانى گرفت، و توانى واگذارد.
منها في ذكر أصحاب الجمل
از اين خطبه است در ذكر اصحاب جمل:
فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَمَا تُجَرُّ اَلْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى اَلْبَصْرَةِ
بيرون شدند و حرم رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) را با خود اين سو و آن سو كشاندند، چنانكه كنيزكى را به هنگام خريد كشانند
فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا
او را با خود به بصره بردند و زنان خويش را در خانه نشاندند. آن را كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) در خانه نگاهداشته بود، و از آنان و جز آنان بازداشته، به اين و آن نماياندند
فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَعْطَانِي اَلطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ
با لشكرى كه يك تن از آنان نبود كه در طاعت من نباشد و به دلخواه، در گردنش بيعت من نباشد
فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً
پس بر فرمانگزار من در بصره و خزانهداران مسلمانان، و مردمى جز آنان تاختند. بعضى را بازداشتند و كشتند، و بعضى را به نيرنگ دستخوش كشتن ساختند
فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ اَلْجَيْشِ كُلِّهِ
به خدا، اگر از مسلمانان جز يك تن را از روى عمد و بىآنكه او را جرمى باشد نكشته بودند، كشتن همه آن لشكر بر من روا بود
إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بِيَدٍ
چه، حاضر بودند و انكار ننمودند، و به زبان و دست به دفاع برنخاستند
دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ اَلْعِدَّةِ اَلَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ
تا چه رسد بدانكه آنان از مسلمانان كشتند، هم چند لشكريانى كه بدان شهر در آمدند.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
172 و از خطبههاى آن حضرت است
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لاَ أَرْضٌ أَرْضاً
سپاس خدايى را كه آسمانى آسمان ديگر را از او نپوشاند، و زمينى زمين ديگر را از وى نهفتن نتواند
يوم الشورى منها وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ
از اين خطبه است: يكى گفت: پسر ابو طالب! تو بر اين كار بسيار آزمندى
فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ
گفتم نه! كه به خدا سوگند شما آزمندتريد و به رسول خدا دورتر، و من بدان مخصوصترم و به وى نزديكتر
وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ
من حقّى را كه از آنم بود خواستم، و شما نمىگذاريد، و مرا از رسيدن بدان باز مىداريد
فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي اَلْمَلَإِ اَلْحَاضِرِينَ هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ
پس چون در جمع حاضران با برهان، او را مغلوب كردم، در ايستاد و چنانكه گويى مبهوت شد، ندانست چه پاسخى تواند داد
الاستنصار على قريش
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي
خدايا! من از تو بر قريش و آن كه قريش را كمك كند يارى مىخواهم، كه آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند، و رتبت بزرگم را خرد ديدند. فراهم آمدند و در كارى كه از آن من است با من بستيزيدند
ثُمَّ قَالُوا أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ
سپس گفتند: حقّ را توانى گرفت، و توانى واگذارد.
منها في ذكر أصحاب الجمل
از اين خطبه است در ذكر اصحاب جمل:
فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَمَا تُجَرُّ اَلْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى اَلْبَصْرَةِ
بيرون شدند و حرم رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) را با خود اين سو و آن سو كشاندند، چنانكه كنيزكى را به هنگام خريد كشانند
فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا
او را با خود به بصره بردند و زنان خويش را در خانه نشاندند. آن را كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) در خانه نگاهداشته بود، و از آنان و جز آنان بازداشته، به اين و آن نماياندند
فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَعْطَانِي اَلطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ
با لشكرى كه يك تن از آنان نبود كه در طاعت من نباشد و به دلخواه، در گردنش بيعت من نباشد
فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً
پس بر فرمانگزار من در بصره و خزانهداران مسلمانان، و مردمى جز آنان تاختند. بعضى را بازداشتند و كشتند، و بعضى را به نيرنگ دستخوش كشتن ساختند
فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ اَلْجَيْشِ كُلِّهِ
به خدا، اگر از مسلمانان جز يك تن را از روى عمد و بىآنكه او را جرمى باشد نكشته بودند، كشتن همه آن لشكر بر من روا بود
إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بِيَدٍ
چه، حاضر بودند و انكار ننمودند، و به زبان و دست به دفاع برنخاستند
دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ اَلْعِدَّةِ اَلَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ
تا چه رسد بدانكه آنان از مسلمانان كشتند، هم چند لشكريانى كه بدان شهر در آمدند.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در آستانه نبرد صفین
گوهر بعدی:بیان ویژگی های خلیفه مسلمین و نهی از دنیا گرایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.